پاورپوینت کامل تمثیل در الهیات ۶۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تمثیل در الهیات ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تمثیل در الهیات ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تمثیل در الهیات ۶۶ اسلاید در PowerPoint :

الهیات مسیحی از کتاب آسمانی خویش و از فلسفه یونانی مآبی۱ ویژگی‌هایی را به ارث می‌برد که نوعی غموض و سردرگمی ایجاد می‌کنند و به اعتقاد برخی این غموض و سردرگمی فقط با استناد به تمثیل فیصله پذیر است. این غموض و سردرگمی از آنجا که مأخوذ از کتاب آسمانی است، مبتنی است بر تعارض در بادی نظر میان هشدارهای مکرر کتاب مقدس مبنی بر اینکه خدا کاملاً قیاس ناپذیر با خلق خود است و تصاویر زنده کتاب مقدس در مقام توصیف امور الهی همراه با گزاره های کاملا صریح درباره غایات، عواطف وشیوه های خاص رفتار خداوند.

الهیات مسیحی از کتاب آسمانی خویش و از فلسفه یونانی مآبی۱ ویژگی‌هایی را به ارث می‌برد که نوعی غموض و سردرگمی ایجاد می‌کنند و به اعتقاد برخی این غموض و سردرگمی فقط با استناد به تمثیل فیصله پذیر است. این غموض و سردرگمی از آنجا که مأخوذ از کتاب آسمانی است، مبتنی است بر تعارض در بادی نظر میان هشدارهای مکرر کتاب مقدس مبنی بر اینکه خدا کاملاً قیاس ناپذیر با خلق خود است و تصاویر زنده کتاب مقدس در مقام توصیف امور الهی همراه با گزاره های کاملا صریح درباره غایات، عواطف وشیوه های خاص رفتار خداوند. براساس فرض یونانی مآبی، موجود متعالی۲، کاملاً بسیط، تغییرناپذیر و بنابراین اساساً ورای مفاهیم ناقص ماست، ولی در عین حال منبع متعال هرگونه معقولیت و به تبع آن یک واقعیت کاملاً قابل شناخت است.

بنابراین الهیات مسیحی از هر دو جنبه میراث خویش به مسلّماتی به ظاهر ناسازگار ملتزم است. از یک‌سو، خدا، خواه خدای کتاب مقدس و خواه خدای فیلسوفان، باید کاملاً متفاوت با همه مخلوقات متناهی باشد به قسمی که هر بیانی که مدلول آن خداوند است، نمی‌تواند همان معنایی را افاده کند که در مورد هر مدلول دیگر افاده می‌کند. الهی دانان باید انکار کنند که آن گزاره‌های‌شان که صفاتی را به خدا نسبت می‌دهند، به اشتراک معنوی۳ قابل فهم‌اند. در آن صورت، خود حدود محمولی نمی‌توانند همان کاربردی را داشته باشند یا حامل همان معنایی باشند که در دیگر سیاق‌‌ها مقتضی است. و ظاهراً هرگونه دعوی معرفت به خدا به شدّت تهدید می‌شود. و اما، از سوی دیگر، اگر خدا به نحوی مکشوف انسان‌‌ها باشد، معرفت راستین نسبت به خدا ـ به نوعی ـ باید مورد تأکید قرار بگیرد. گزاره‌های راجع به خداوند نباید کاملاً غیرقابل فهم باشند . اصطلاحاتی که به او نسبت داده می‌شود باید همچنان معنایی داشته باشند. نباید گذاشت فقدان اشتراک [در مقام سخن گفتن] در مورد خداوند، گفتار الهیاتی را به اشتراک لفظی۴ محض بکشاند.

بدین سان به درستی می‌توان «راه میانه» تمثیل را، کوششی درجه دو برای رهایی از تضاد درجه یک میان مقدمات الهیاتی پایه، در نظر گرفت. موضوع این است که گزاره‌های حاکی از معرفت انسان به خداوند نه کاملاً به صورت اشتراک معنوی به کار می‌روند و نه کاملاً به صورت اشتراک لفظی. در عوض ادعا شده است که این قبیل گزاره‌‌‌ها، تمثیلی است.

تحولات روش تمثیل

باید این دعوی را در پرتو زمینه خود کلمه «ثمثیل» و کاربردهای گوناگون آن به دست یونانیان، که مبدع آنند، تعریف و توصیف کرد. واژه آنالوگیا در اصل اصطلاحی بود که در ریاضیات به منظور بیان یک تناسب ـ یعنی یک رابطه مشترک یا متقابل مانند «دوگانه» یا «سه گانه» ـ میان دو نسبت مستقیم مطرح شد. و اما این کاربرد اولیه «آنالوگیا»، چه در کاربرد یونانی عادی و چه در گفتار فلسفی، برای مدت زمان مدیدی تنها کاربرد این اصطلاح باقی نماند. به زودی «تمثیل» معنای فعلی و مأنوس‌ترش، مبنی بر شباهت مستقیم میان طرف‌های نسبتاً مشابه، و همچنین معنای قدیم ترش مبنی بر همانندی میان نسبت‌‌ها را پیدا کرد.

دوگونه تمثیل

در اینجا بحث و بررسی درباره زمینه فرض های مابعدالطبیعی ای را که ممکن است در بنیاد آموزه های مربوط به معرفت تمثیلی به خداوند قرارداشته باشد، به وقت دیگری موکول می کنم. بنابراین به دو نمونه اولیه استفاده الهیات از آنالوگیا به حسب کفایت منطقی این نظریه برای حل مسأله معرفت‌شناختی مطرح شده در بالا، می‌پردازم.

تمثیل تناسبی

یک تمثیل الهیاتی بر معنای متقدم‌تر «آنالوگیا»، یعنی شباهت میان دو نسبت مبتنی است. از این حیث، تمثیل ظاهراً وسیله‌ای است برای این‌که قیاس ناپذیری لفظی مورد نیاز میان خدا و خلق محفوظ بماند، بدین صورت که از اظهار صریح یا افاده ضمنی هرگونه شباهت مستقیم میان دو طرف جزئی مورد بحث امتناع می‌ورزد و در عین حال نوعی معرفت را حفظ می‌کند،‌ چه معتقد است که گونه‌ای شباهت در نسبت میان شیوه اسناد مستقیم صفات به ذات خداوند و شیوه اسناد صفات به ذات مخلوقات وجود دارد. تمثیل تناسبی ۵، با اشاره ضمنی به ریشه‌های آن در ریاضیات یونانی، گاهی به زبان نمادین زیر تصویر شده است:‌

ظاهراً چنین تناسبی، ناقضِ اصل مسلّم غیریت خداوند نیست زیرا به هیچ وجه نمی‌خواهد بگوید که «خیریت» خدا (برای مثال) به نحوی صرفاً شبیه خیرّیت انسان است، ولی ظاهراً این اصل مسلّم را که باید نوعی معرفت نسبت به خداوند حفظ شود، تأیید می‌کند، زیرا بر مبنای آن می‌توان حکم کرد که همانطور که مثلاً خیریت برای انسان به همان شیوه متناهی و مخلوقانه وی وضع شده، برای خداوند نیز چیزی شبیه همین، البته به شیوه نامتناهی و خلاقانه‌اش، وضع شده است. تمایز تقلیل ناپذیر میان نامتناهی و متناهی همچنان پابرجاست. ولی می‌توان تصور کرد که در درون هر یک به گونه‌ای متناسب با آن، یک نسبت مشابه، برقرار است.

اما می‌توان اشکالاتی جدی به کفایت تمثیل تناسبی وارد ساخت.

۱ ـ این تمثیل به خودی خود نمی‌تواند معرفتی از صفات خدا به دست دهد. باید اصطلاحاتی را که در ساختار صوری‌اش به کار رفته‌اند، مستقلاً تبیین کرد. اگر «ذات خدا»، «نامتناهی» فرض شود و نیز اگر «خیریت» صفت مناسبی برای قرار گرفتن به جای متغیرـ صفت در فرمول بالا باشد در آن صورت تمثیل قابل بیان است. ولی این نمی‌تواند قدمی در مسیر تبیین «فرض‌های» خود آن صورتبندی پیش برود، به علاوه قادر نیست امکان معرفت غیر تمثیلی مستقل را که آن فرض‌ها وابسته به آنند، تبیین کند.

۲ ـ تلاش‌هایی که برای تعیین ماهیت دقیق رابطه میان دو قضیه مستقیم تشکیل دهنده تناسب صورت گرفته است، تعارضی را پیش می‌آورد. یا چنین است که باید دو نسبت را از طریق یک نشانه تساوی به هم مرتبط ساخت (به همان صورت که در ریاضیات دیده می‌شود) یا چنین نیست. اگر شق نخست را اختیار کنیم، رابطه میان نسبت‌ها این‌همانی است و خیریت برای خدا دقیقاً عین خیریت برای انسان است. این‌همانی در نسبت به اشتراک معنوی منجر می‌شود و این تهدیدی برای بی‌نظیر بودن خداوند است. از سوی دیگر اگر به جای نشانه تساوی رابطه دیگری میان قضایا نهاده شود، دقت و فایده تمثیل از دست می‌رود. اگر نتوان چیزی گفت بیش از اینکه صفات خدا به یک نحو کاملاً نامعین به وجود نامتناهی او مرتبط‌اند، «به همان نحو» که صفات انسان به وجود متناهی‌اش، ارتباط دارند این قول به اعتبار تهی بودنش به منزله تعطیل معرفت است.

۳ ـ بدتر اینکه، هر سخنی از مقایسه نسبت‌ها در مخلوقات با «نسبت‌ها» در خدا، باید مشکلی جدی برای بسیاری از الهی‌دانان ایجاد کند. به خاطر داریم که سنتاً اعتقاد بر این بوده است که خدا بسیط مطلق است و وجود نسبت در یک واقعیت کاملاً بسیط یا تجزیه‌ناپذیر، نامعقول است. بنابر این تمثیل ادعایی در اینجا، باید از عهده وظیفه‌ای محال برآید و آن یافتن شباهتی معنادار میان نسبت‌ها (در سویه مخلوقات) و هیچ نسبتی (در سویه خدا) است.

۴ ـ حفظ تمثیل تناسبی که منحصراً به همانندی‌های میان نسبت‌ها، به عنوان چیزی متمایز از حدود تشکیل دهنده نسبت‌ها، مربوط می‌شود به ندرت قابل قبول بوده است. اگر مطلوب ما معرفت به خدا باشد، بحث، درباره شباهت‌های میان‌ نسبت‌ها در عین احتراز محتاطانه از اشاره به ذات یا صفات خدا، ابلهانه به نظر می‌رسد. بنابراین، اغلب صفاتی مانند «خیریت» یا «حکمت» که فرضاً بر طبق این تمثیل، حاوی نسبتی مشابه در خدا به ذات خود و در مخلوقات به ذوات خود هستند، کانون توجه قرار گرفته است. و اما در این مقام، باید دست به انتخاب زد. تمثیل تناسبی را می‌توان اینگونه تلقی کرد که فقط می‌گوید هر چیزی که توصیف کننده چیزی است، لزوماً به گونه‌ای که متناسب با شیء مورد توصیف است از عهده این توصیف برمی‌آید. اگر اینگونه تلقی شود، قول به اینکه صفات خدا به گونه‌ای هستند که مقتضی ذات خداست، هیچ اطلاعی درباره خدا نمی‌دهد (زیرا همان‌گویی است). و اما این تمثیل را می‌توان قاعده‌‌ای برای تحصیل معرفت نوین درباره صفات خدا تفسیر کرد. در آن صورت چنین تفسیری، به مقایسه مستقیم میان، مثلاً، «خیریت در خدا » و «خیریت در مخلوقات» منتهی می‌شود. ولی در این صورت، در حقیقت تمثیل تناسبی از میان می‌رود و جای خود را به تمثیل اسنادی مستقیم می‌سپارد.

۵ـ به علاوه می‌توان تردید کرد که چنین «معرفت نوینی»، علی‌القاعده از طریق تمثیل تناسبی دست یافتنی باشد. پیش از آنکه چنین صفتی بتواند بر اساس این تمثیل معنایی به دست دهد، باید ابتداء «ذات خدا» را تعریف کرد. و اما ذات خدا را با قطع نظر از معرفت به صفات ذاتی او تعریف نمی‌توان کرد. اگر هم ذات و هم صفات خدا هردو ناشناخته باشد، این تمثیل هرگز نمی‌تواند ما را به سوی فهم او پیش ببرد.

۶ ـ بالاخره اینکه چه دلیلی وجود دارد در تأیید مدعای وجود شناسانه بنیادینی که در تمثیل تناسبی تلویحاً مفروض گرفته شده است و بر طبق آن نوعی شباهت در نسبت، میان خالق و مخلوق وجود دارد؟ در زیر این مدعا باید فرضی حتی بنیادی‌تر از این قرار گرفته باشد: و آن اینکه، مخلوق صرفاً به دلیل اینکه معلول خالق است، شباهت بنیادینی با مبدأ وجود خود دارد. فقط یک موضع مابعدالطبیعی از این دست می‌تواند مؤید این دیدگاه باشد که معلولات ضرورتاً شباهتی به علل خود دارند. و براساس هیچ مبنای دیگری نمی‌توان استدلال کرد که نسبتی مشابه مخلوقات را با خصوصیات مخلوقانه‌شان و خالق را با خصوصیات الهی‌اش به هم مرتبط می‌سازد. و اما فرض شباهت [و سنخیت] میان علت و معلول، پایه‌ای بنیادین و صریح برای تمثیل اسنادی اس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.