پاورپوینت کامل ازشیرینیِ فانتزی تا جذابیتِ سوررئال ۵۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ازشیرینیِ فانتزی تا جذابیتِ سوررئال ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ازشیرینیِ فانتزی تا جذابیتِ سوررئال ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ازشیرینیِ فانتزی تا جذابیتِ سوررئال ۵۱ اسلاید در PowerPoint :
نه گیلگمش خواندهام، نه مهابهاراتا، نه افسانههای شاه آرتور، نه شاهنامه، و نه هزار و یک شب که البته باعثِ افتخار که نیست، شاید سببِ سرافکندگی هم باشد آدم تا یک سنِ خاص برسد و کتابهای برجستهی تاریخِ ادبیات را نخوانده باشد؛ حالا در این مقاله، معطوف به یک ژانرِ خاص مثلِ فانتزی. اما ایلیاد و اودیسهی هومر را چرا، خواندهام. دورانِ کودکی و نوجوانیام در میانِ کتابهایی گذشت که از میزانِ فهم و درکم، بسی فراتر بودند. ایلیاد و اودیسهی هومر را میخواندم و نثر برایم چنان ثقیل بود که جُز تلاش برای حداقل تلفظِ صحیحِ اسامی، کارِ دیگری از دستم ساخته نبود. بعدش اما در میانِ سطور، یک جمله مییافتم که قابلِ درک باشد و با همان جمله شروع به خیالپردازی میکردم برای شخصیتهایی که اسمشان را بالاخره یاد گرفته بودم.
«تنها تفاوتِ من با دیوانهها، این است که من دیوانه نیستم!» *سالوادور دالی*
نه گیلگمش خواندهام، نه مهابهاراتا، نه افسانههای شاه آرتور، نه شاهنامه، و نه هزار و یک شب که البته باعثِ افتخار که نیست، شاید سببِ سرافکندگی هم باشد آدم تا یک سنِ خاص برسد و کتابهای برجستهی تاریخِ ادبیات را نخوانده باشد؛ حالا در این مقاله، معطوف به یک ژانرِ خاص مثلِ فانتزی. اما ایلیاد و اودیسهی هومر را چرا، خواندهام. دورانِ کودکی و نوجوانیام در میانِ کتابهایی گذشت که از میزانِ فهم و درکم، بسی فراتر بودند. ایلیاد و اودیسهی هومر را میخواندم و نثر برایم چنان ثقیل بود که جُز تلاش برای حداقل تلفظِ صحیحِ اسامی، کارِ دیگری از دستم ساخته نبود. بعدش اما در میانِ سطور، یک جمله مییافتم که قابلِ درک باشد و با همان جمله شروع به خیالپردازی میکردم برای شخصیتهایی که اسمشان را بالاخره یاد گرفته بودم.
اما چند سالِ بعد، یک روز که از کتابخانهی مدرسه، کتابی به امانت گرفتم و تصمیم داشتم برگشتنی، چند صفحه بخوانم، تا کتاب را باز کردم، فهمیدم این یکی برای سن و سالم مناسب است. درِ جهانی عجیب و غریب به رویم گُشوده شده بود. کتابهای هری پاتر را میخواندم و برایم تصویری بود به شدت. انگار هر لحظه را میدیدم. جهانش به نظر واقعی میآمد اما می
دانستم واقعیت ندارد. جهانی را مییافتم لذتبخش که برایم باورپذیر مینمود اما میدانستم تنها، هنرِ نویسنده است که در ژانرِ ادبیِ فانتزی، خیالِ خود را چنان رها کند که فضایی تازه خلق شود و شاید مفاهیمِ کهنهای را بیان میکند دوباره، اما با رنگ و لُعابی تازه آن را به نمایش میگذارد؛ با جذابیتی دوچندان.
در سبکِ فانتزی، عنصرِ خیال، همه جا میتازد و فضایی با قوانینِ خاصِ میآفریند که شاید با قوانینِ زندگیِ آدمهای عادی تفاوت داشته باشد، اما در آن عالَم، چنین قوانینی طبیعیست و همین موضوع است که دستِ نویسنده را چنان باز میگذارد که بالهای خیالِ خود را تا دوردستها بگُسترانَد و کشفی پس از کشفی دیگر رقم زند. در ادبیاتِ فانتزی، جادو به چشم میخورد یا عناصری فرامادی که زمینهی داستان یا ساختارش را پایهریزی کرده است و به همین دلیل در ادبیاتِ فانتزی، جادو و موجوداتِ جادویی عادیست. تمامِ اینها قوانینِ اصلیِ جهانیست که نویسنده آفریده است.
بعدها فیلمِ اربابِ حلقهها را دیدم. کمی بزرگتر شده بودم و آن فیلم هم تازه اِکران شده بود انگار، و بر سرِ زبانها افتاده بود. اقتباسی بود از کتابِ جی.آر.آر.تالکین. این جهان با جهانِ داستانیِ کتابهای هری پاتر، زمین تا آسمان فرق داشت. مهمتر بود، دغدغهها، موضوع و درونمایه انگار صد پله فراتر رفته بود. صحبت تنها بر سرِ دعوا و تقابلِ یک جادوگر و یک دیوِ بد ذات نبود. بود ها، اما بر سرِ جنگ و تقابلی بود که به مفهومی عمیق بیانجامد، به ایمان بیانجامد، به مفاهیمی برتر و فراتر برسد؛ به اراده، به قاطعیت. و آیا این هدفِ اصلیِ یک نوشته در ژانرِ ادبیِ فانتزی نیست؟ آیا نویسنده قصد ندارد از نمادهایی الهام گیرد که به واسطهی آن، مفاهیمی قدیمی و تکراری را منتقل کند که هر روز همه در زندگانیِ روزمرهی خود تجربه میکنند؟ آیا راهی جدید، راهی جذاب برای نشان دادنِ پاسخی به پرسشهای تکراری، هدفِ اصلیِ فانتزی نباید باشد؟ و چه این موضوع، محبوب خواهد بود و گاه البته رنگِ عامیانه به خود خواهد گرفت.
فانتزی؛ خواب و رؤیایی که در جهانِ داستان، واقعیت دارد
با اینحال ادبیاتِ خیالپردازانه در دنیایِ مُدرن طرفدارهای خاصِ خود را دارد. با این جمله یادِ چه فیلمی میافتید؟ در فیلمِ
inception
به کارگردانی کریستوفر نولان که در سال ۲۰۱۰ اکران شد، صحبت بر سرِ خواب است، صحبت بر سرِ رؤیاست؛ آدمهایی که دیگر قادر به دیدنِ رؤیا نیستند و هزینههای بسیار میپردازند تا بتوانند دیگر بار، رؤیا ببیند. همان کاری که نویسندگانِ فانتزینویس برای مخاطب انجام میدهند؛ آنان دیگر بار، شیرینیِ رؤیا را به خواننده میچشانند. دیگر بار، دنیایی خیالی را برای آنان رقم میزنند. شهرهای امروزِ ما، شهرهای بیروح و تکراری، تیره و سیاه، بدل میشود به دهکدههایی رنگارنگ و عجیب، فرشتگان، به زمین میآیند و شیطان در قالبی مادّی تجسم مییابد، جادو، دنیای تکراری را دگرگون میکند و دیگر چشمانت را که باز میکنی خود را در اتاقِ مرتب و منظمِ همیشگیات نمیبینی، خود را مثلا میانِ دشتی پُر گل میبینی که تمامِ پرندگان و حیوانات در حالِ حرف زدن هستند(یک مثالِ پیشِ پا افتاده و دمِ دستی البته!). مقصود این است که فانتزیست که به تکرارِ زندگیِ امروزی، رنگ میبخشد؛ شاید مسیرِ رسیدن، همان باشد اما خیال، آن را دلپذیرتر میکند، مگر نه؟!
در فانتزی، نویسنده، قوانینی برای جهانِ داستانیِ خود خلق میکند که شاید از قوانینِ دنیایِ عادیِ ما فاصله داشته باشد، اما قانون، قانون است! حتا خودِ نویسنده حقِ نقضِ قوانینِ جهانِ خاصِ خود را ندارد. چهارچوب، ابتدای داستان شکل گرفته است و کاراکترها در فضا رها شدهاند؛ کاراکترهایی که چون ما، در چهارچوبِ قوانینِ دنیایشان حرکت میکنند و تخطی از این قوانین، اشتباه که نه، اما ژانر را یک مرحله شاید جابهجا میکند. به دنیایِ دیگری گام مینهید که دیگر قانون معنا ندارد در آن، و گویی بر پایهی وهم و خیال بنا شده است؛ دنیای سوررئال!
سوررئال و پیوندِ ابدی با اوهام
اگر به دنیای خواب دقت، کنید، مثالهای فراوانی از نقضِ قوانینِ دنیای مادی را در آن خواهید یافت. خوابهایتان را به خاطر آورید. انگار همهچیز از قاعده، مستثناست. انگار یک نفر شوخیاش گرفته توی خواب؛ بهسانِ نویسندهای که کاراکترها را در فضایی رها کرده و هرگاه دلش بخواهد بیهیچ قانونی، عنصری را حذف میکند، عنصری را اضافه میکند، قانونی را در هم میشکند. و بعدش تنها تصویری که این تفکراتِ عمیق! در ذهنم تداعی میکند؛ آثارِ سالوادور دالیست و بعد هم رُمانِ بوفِ کوری که سالها پیش خواندهام.
خُب به بخشِ تکراریِ ویکیپدیایی میرسیم؛ سوررئال برگرفته از واژهی فرانسوی
sureel
به معنای فراتر از واقعیت است و سِیری مکاشفهگونه در ناخودآگاهِ روحی و روانی و مُتکی بر حقیقتی عالیتر از واقعیت است که وهم و خیال به آن دامن میزند. سوررئال را تحتِ تأثیرِ نظریاتِ زیگموند فروید میدانند، که بهوسیلهی آندره برتون؛ شاعر و نویسندهی فرانسوی در سالِ ۱۹۲۴ پایهگذاری شد و هدف، تلفیقِ ضمیرِ ناخودآگاه با واقعیت بود تا معنایی فراتر ایجاد شود. البته سوررئال را از جنبشِ سوررئالیسم جدا میدانند چرا که سوررئال همیشه وجود داشتهاست، اما جنبشِ آن از زمانی فراگیر شد که آندره برتون توجه به رؤیا و فعالیتِ خودبهخودیِ ذهن را موردِ توجهِ ویژه قرار داد. سوررئالیسم را در درجهی اول، عُصیان میدان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 