پاورپوینت کامل حیات پس از مرگ ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حیات پس از مرگ ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حیات پس از مرگ ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حیات پس از مرگ ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint :

نوع بشر در طول تاریخ پیوسته با موضوعاتی رو به رو بوده است که بر فرایند حیات تاثیر بسزایی داشته و زندگی اش را جهت و معنا بخشیده است. بدون تردید از اهمّ این موضوعات پدیده مرگ و پایان حیات است، پدیده ای که هیچ انسانی را از آن گریزی نیست و آرزوی جاودانگی همواره در طول تاریخ اندیشه انسان را درگیر کرده است.

*ویراسته: زهره همت

نوع بشر در طول تاریخ پیوسته با موضوعاتی رو به رو بوده است که بر فرایند حیات تاثیر بسزایی داشته و زندگی اش را جهت و معنا بخشیده است. بدون تردید از اهمّ این موضوعات پدیده مرگ و پایان حیات است، پدیده ای که هیچ انسانی را از آن گریزی نیست و آرزوی جاودانگی همواره در طول تاریخ اندیشه انسان را درگیر کرده است. در این نوشتار سعی بر آن است تا دیدگاه متفکران و ژرف اندیشان ادیان و مکاتب مختلف را در مورد مفاهیمی فلسفی دینی همچون نفس، جسم، جاودانگی، عدم و … مورد بررسی قرار دهیم و جدیدترین نکات تحقیقاتی در خصوص مرگ، پاورپوینت کامل حیات پس از مرگ ۱۰۵ اسلاید در PowerPoint و تجربه های نزدیک به مرگ را بررسی کنیم. امید است بتوانیم در این مقال اندک برای شناخت این جنبه از دریای وجودی انسان روزنه ایی را بگشاییم.

مرگ چیست؟

امری وجود دارد که تمامی فلاسفه در مورد آن اتفاق نظر دارند و آن امر حیات دنیوی ما را در شکل رایج جسمانی پایان می بخشد. یک تعریف از مرگ پایان همیشگی و دائمی همه ی کارکردهای حیاتی در یک موجود زنده است، (یعنی) پایان حیات.

تمامی فلاسفه با بخش نخست این تعریف موافقند اما اختلاف دقیقاً در قسمت دوم آن است یعنی « پایان حیات ». بسیاری از مردم مرگ را به مثابه پایان هر شکلی از حیات می پذیرند. دیگران احتجاج خواهند کرد که مرگ پایان حیات نیست و استدلال می کنند که حیات ما در شکلی دیگر بعد از مرگ تداوم می یابد. نظریه های متفاوت بسیاری نسبت به نوع شکلی که حیات بعد از مرگ ممکن است به خود بگیرد، وجود دارد. نظریه ها درباره بقای ما بعد از مرگ شامل موارد زیر است:

• استمرار ژن های ما در کودکان و فرزندانمان

• اینکه ما در آثار (دوران) حیاتمان زندگی می کنیم

• اینکه ما در حافظه دیگران زندگی می کنیم

• جاودانگی روح

• رستاخیز جسمانی

• تناسخ

مادّه گرایی۱ یا دوگانه انگاری۲ ؟

پرسشی که به کرات از جانب فلاسفه مطرح می شود این است که آیا انسان ها بواسطه مجموعه ایی از ویژگی ها که هم شامل خود جسمانی (بدن) و هم خود ذهنی شان (آگاهی) است شناخته می شوند، یا اینکه این دو، اجزاء متمایز هر فرد هستند که در مدت حیات ما با هم در تعاملند؟ آیا یک یا هر دوی این اجزا بعد از مرگ بقا می یابد؟ دو نظریه اصلی درباره ماهیت بشری که برای بقای معنادار پس از مرگ ضرورت دارد، عبارتند از:

• مادّه گرایی: نظریه ای است مبنی بر اینکه اذهان ما از ابدان تفکیک ناپذیرند.

• دوگانه انگاری: نظریه ای است مبنی بر اینکه هم ابدان و هم اذهان مجزا از یکدیگر موجودیت دارند اما به نوعی در ارتباط با یکدیگرند.

مادّه گرایی

نظریه اصالت مادّه بخش مجزایی بنام «روح» را برای بدن انسان نمی پذیرد. فردی زنده، پیکره ای جسمانی است و نه چیزی فراتر از آن. بسیاری از مادّه باوران بر این باورند که با مرگ، جسم نابود می شود و بنابراین تمامیت شخص از بودن دست می کشد. مادّه باوران معتقدند که یک عمل ثمره سلسله ای از حوادث است و سرانجام علم قادر خواهد بود که همه چیز را تبیین کند. موسیقی چیزی نیست مگر مجموعه ای از ارتعاشات در هوا، نقاشی چیزی نیست مگر نقاط رنگی بر روی یک بوم، و یک انسان چیزی نیست مگر مغزی که با کمک سیستم عصبی به یک بدن پیوند می یابد. آنچه که ما به عنوان واکنش احساساتی فرض می کنیم همچون عشق و ترس، چیزی بیش از عکس العمل های شیمیایی روانی۳ در مغزمان نیست. بنابراین تمایزی بین بدن و روح وجود ندارد.

دوگانه انگاری

رویکرد دوگانه انگار نسبت به ذهن (روح) و بدن اینچنین بحث می کند که روح هویت ما را تعیین می کند و جسم کالبدی خارجی برای خود واقعی است. جسم عارضی است و بنابراین مقدر به نابودی است، اما ذهن با حقایق متعالی تری همچون حقیقت، سعادت، و عدالت که جاودانه هستند، پیوند دارد. اگر حیات یک انسان در تأمل بر چنین حقایق متعالی تری مصروف شده باشد، پس روح او می تواند به جاودانگی بعد از مرگ بدن جسمانی نائل آید. این عقیده که روح بعد از مرگ استمرار می یابد با عنوان جاودانگی روح۴ معروف است.

تمایز بین جسم و روح

افلاطون

افلاطون یک دوگانه باور بود. او معتقد بود روح و جسم دو جوهر مجزا هستند که بر یکدیگر اثر متقابل دارند. افلاطون در کتاب جمهوریت اظهار می کند روح به ساحتی از واقعیت که متعالی تر از جسم است، تعلق دارد. وی بر این باور بود که روح جوهر و فناناپذیر است. این دیدگاه ناشی از نظریه صور است که او آن را نظریه مُثُل۵ نامیده است. افلاطون معتقد بود برای هر چیزی در عالم هستی صورت کاملی (مثال) وجود دارد. به عنوان نمونه، برای هر انسانی یک مثال انسانی، برای هر سگی یک مثال سگی وجود دارد و … . همه امور منفرد در مثال های کلی شریک هستند. این مثال بر جوهر فردی اش مقدم است و بدین ترتیب واقعی تر است. مثال ها امور جسمانی نیستند، بنابراین باید متعلق به حوزه ایی روحانی حقیقت باشند که نسبت به حوزه مادی حقیقی ترند.

در نزد افلاطون، هویت واقعی شخص در روح او نهفته است. این روح، امری است که می تواند حوزه مُثُل را به چنگ آورد. روح ماده نیست که کثیف۶ و فاقد قوه ادراک باشد. جهان مادی، جهانی است که در آن جسم وجود دارد و بواسطه آن ما تأثیرات حسی را دریافت می کنیم. روح غیرمادی و دارای قابلیت شناخت حقایق ازلی ورای این عالم است. روح خواهان سیر در قلمرو مُثُل روحانی و درک آن است و جسم خواهان در آمیختن با مادیات دنیوی که در ارتباط با حواس می باشد، است. روح در تکاپو است تا ذهن را به این قلمرو رهنمون گردد. معرفت، یادآور آشنایی با عالم مثل قبل از گرفتار شدن روح فناناپذیرمان در اجسام ماست. هدف روح گسستن مطلق زنجیرهای مادی و گریختن به قلمرو مُثُل است. جاییکه روح قادر خواهد بود جاودانگی را در تأمل نسبت به حقیقت، زیبایی و خیر سپری کند. وجود متفکر می تواند بدون جسم مادی بقا یابد. جسم پس از مرگ بقا نخواهد یافت اما روح که جوهر واقعی شخص است، ادامه حیات خواهد داد. از دیدگاه افلاطون این هویت شخصی ماست که «من» را می سازد.

ارسطو

ارسطو به حیات بعد از مرگ یا جاودانگی روح معتقد نبود. او «روح» را به مثابه بخشی از جسم که به آن حیات می بخشد، در نظر می گرفت. روح آن چیزی است که صورت جسمانی را به موجودی زنده از نوع خاص آن تبدیل می کند. برای مثال، یک سگ روحی سگی دارد و یک انسان روحی انسانی. در نزد ارسطو درباره چگونگی تعامل روح و جسم مشکلی وجود ندارد. روح و جسم تفکیک ناپذیرند. روح مهارتها، شاخصه ها یا خلق و خوی شخص را تکامل می بخشد، اما نمی تواند بعد از مرگ بقا یابد. جسم و روح یکپارچه اند و هنگامیکه جسم نابود می شود حیات روح نیز خاتمه می یابد. این عبارات به نظر ماده باورانه می آید اما ارسطو قائل به تمایز میان جسم و روح بود. انسانها دارای روح یا نفسی هستند که مستعد حیاتی عقلانی است. تنها انسان ها قادر به انعکاس احساسات و هیجانات هستند و مفاهیم کلی را درک می کنند، (مفهوم خیر در مقابل یک امر نیک) به همین شیوه، ما به درک حقایق ازلی نائل می آییم.

در نزد یونانیان باستان روان۷، هیجانات و احساسات ما در سویه جسمانی دوگانگی نفس و بدن قرار داشت. هنگامیکه شخصی گرسنه باشد، بدن علائم گرسنگی را احساس می کند، اما ذهن بر مفهوم کلی گرسنگی تمرکز می کند نه بر علائم آن. در نظر یونانیان، فعالیت ذهنی (شعور۸ ، که ذهن متفکر است) متفاوت از بدن و هیجانات آن بود. بسیاری از یونانیان بر این باور بودند که این جنبه از روح پس از مرگ بقا می یابد. بسیاری از فلاسفه اینگونه بحث می کنند که علم جدید پیوندهای بین مغز و بدن را نشان داده است، بنابراین چگونه ذهن می تواند بصورت مستقل باقی باشد؟ آنها هر نظریه ای در مورد بقای روح پس از مرگ پیکر جسمانی را مردود می شمارند.

نظریه همتای جان هیک

هیک مادّه باوری است که قائل بر یکی بودن جسم و روح است و باور دارد که با مرگ هم جسم و هم روح نابود می شود. اما در استدلال او با فرض شرایط خاص، اگر یک همتای دقیقی از مردگان پدید بیاید ممکن است آنها بتوانند بعد از مرگ به مثابه صورت خودشان موجود باشند. این همتا می تواند به مثابه وجود همان شخصی که مرده است شناخته شود و بنابراین مطابق با نظر هیک این همتا همان شخص است. هیک بحث میکند از آنجا که خداوند قادر مطلق است، برای خداوند خلق جسم همتایی از شخص مرده دشوار نیست. این همتا با تمام ذهنیات و مشخصات فرد کامل خواهد شد و بنابراین این همتا همان شخص است. هیک معتقد است اگرچه مرگ ما را نابود می کند، خداوند ما را در مکان دیگری دوباره خلق می کند. او این عالم را اینچنین تشریح می کند:

عالم رستاخیزی که تنها افراد دوباره حیات یافته در آن سکنی گزیده اند. این عالم فضای خاص خود را دربرمی گیرد و با عالمی که ما اکنون با آن آشنا هستیم متفاوت است. باین معنا که یک شی در عالم رستاخیز در جهت مشخصی نسبت به موجودات در عالم کنونی ما واقع شده است، گواینکه هر شی در هر یک از دو عالم به لحاظ معنایی که داراست با هر شی دیگری در همان عالم ارتباط دارد. (جان هیک، فلسفه دین، ۱۹۹۰)

هیک در استدلالی اثبات می کند رستاخیز جسم بطور منطقی امکانپذیر است و بنابراین این تنها گامی کوچک برای بیان این موضوع است که یک شخص می تواند از این پس رستاخیز جسمانی را در مکانی که ابدان احیا شده، در آن سکنی گزیده اند تجربه کند. فلاسفه دیگر نظریه همتای هیک را مورد انتقاد قرار می دهند، آنها بدین صورت بحث می کنند که یک همتا اصل نیست و بنابراین خود شخص بعد از مرگ بقا نمی یابد. به همین طریق یک کارشناس هنر مجاب نخواهد شد که میلیون ها پوند برای یک نقاشی بدل مونالیزا پرداخت نماید چراکه آن اصل نیست. نقد دیگر این است که هیک بر وجود خدا برای خلق همتا تکیه کرده است و چون وجود خدا برای همه فلاسفه محرز نمی باشد، بنابراین نظریه همتا نیز قابل اثبات نیست.

رستاخیز جسم

نظریه همتا هیک اثبات کرد که تمامی مادّه باوران نمی پذیرند که مرگ پایان است و معتقدند که حیات بعد از مرگ وجود دارد. از آنجا که نمی توان بدن جسمانی را از روح (ذهن) جدا کرد، تنها یک راه برای تحقق آن وجود دارد و آن به فرض تداوم تمام بدن پس از مرگ است. این بقا می بایست متضمن رستاخیز بدن باشد. این پرسش مطرح می شود که اگر بدن پوسیده یا سوازنده شده باشد، چگونه میتواند رستاخیز بدن می تواند صورت پذیرد. همچنین این امر معرّف مادّه باورانی است که حیات بعد از مرگ را با یک مشکل می پذیرند. اگر بقا در نزد یک ماده باور می بایست هم جسم و هم روح را در برگیرد، بنابراین حیات بعد از مرگ باید از شکلی مشابه با حیات در این عالم برخوردار باشد. این امکان وجود خواهد داشت که شخص دوباره احیا شده به مثابه همان فردی که قبل از مرگ بوده است، شناخته شود. هر شکل دیگری به این معنا خواهد بود که هویت شخصی فرد یعنی (من) بقای بعد از مرگ نیافته است. دیدگاه هیک با درک مسیحی نسبت به رستاخیز جسم تطابق دارد. قدیس پُل در فصل قرنتیان اول کتاب مقدس بخش ۱۵ بند ۳۵ الی ۴۴ می نویسد: اما اگر کسی گوید: «مردگان چگونه برمی خیزند و به کدام بدن می آیند؟»، ای احمق آنچه تو می کاری زنده نمی گردد جز آنکه بمیرد، و آنچه می کاری، نه آن جسمی را که خواهد شد می کاری، بلکه دانه ای مجرد خواه از گندم و یا از دانه های دیگر/ لیکن خدا بر حسب اراده خود، آن را جسمی می دهد و به هر یکی از تخم ها جسم خودش را، هر گوشت از یک نوع گوشت نیست، بلکه گوشت انسان، دیگر است و گوشت بهایم، دیگر و گوشت مرغان، دیگر و گوشت ماهیان، دیگر، و جسمهای آسمانی هست و جسمهای زمینی نیز، لیکن شأن آسمانی ها، دیگر و شأن زمینی ها، دیگر است، و شأن آفتاب دیگر و شأن ماه دیگر و شأن ستارگان، دیگر، زیرا که ستاره از ستاره در شأن فرق دارد، به همین نهج است نیز قیامت مردگان. در فساد کاشته می شود، و در بی فسادی برمی خیزد، در ذلت کاشته می گردد و در جلال برمی خیزد، در ضعف کاشته می شود و در قوت برمی خیزد، جسم نفسانی کاشته می شود و جسم روحانی برمی خیزد. اگر جسم نفسانی هست. هر آینه روحانی نیز هست.

قدیس پل، می اندیشید که پس از مرگ جسم برخواهد خاست اما تغییر شکل می دهد و به یک جسم روحانی بدل خواهد شد، به مثابه جسمی بی شباهت به شکل زمینی خودش، هماهنگونه که بذر از گیاهی است که از درون آن رشد می کند. این روشی است برای تشریح این امر که چگونه فردی هویت شخصی خود را که در زمان حیات داشته حفظ می کند اما قادر است حیات جاودانه ای را در شکل جسمی تحصیل نماید.

بازآفرینی و مسئله هویت شخصی

حتی اگر دیگران قادر باشند من را در جسم «جدید» بشناسند و من همان ذهنیات قبل از مرگ را داشته باشم بسیاری از فلاسفه نمی پذیرند که یک جسم همتا هنوز همان «من»ی است که مرده. این مسئله ای است که در عبارات زیر به عنوان مسئله حقیقی پذیرفته شده است.

• نخست من در این عالم وجود دارم، سپس من می میرم، و سپس دوباره من در عالم بعدی خواهم زیست.

• نخست من در این عالم وجود دارم، سپس من می میرم، و سپس خدا شخص دیگری را که دقیقاً شبیه من است خلق می کند.

هیک تلاش می کند این مسئله را به کمک مجموعه ای از تجربیات فکری که اثبات میکند «من»ی که در این عالم وجود دارد همان «من» برانگیخته شده در عالم بعدی است، اثبات کند. او انسانی را بنام جان اسمیت در آمریکا متصور می شود. روزی، دوستان او می بینند اسمیت به ناگهان بدون هیچ گونه نشانی ناپدید می شود. در همان لحظه که او ناپدیده شده، یک اسمیت همتا در هند ظاهر می شود. مطابق با نظر هیک، این اسمیت: دقیقاً هم از لحاظ خصوصیات جسمی و هم از لحاظ ویژگی های ذهنی مشابه کسی است که در آمریکا ناپدید شده است. تداوم خاطرات، مشابهت کامل خصوصیات بدنی نظیر اثر انگشتان، احساسات و گرایشات ذهنی وجود دارد. علاوه بر این همتای «جان اسمیت» خود را همان جان اسمیتی که در آمریکا ناپدید شد، تصور می کند. بعد از اینکه همه آزمایشات ممکن به عمل آمد و نتیجه آن مثبت بود، عواملی که منجر می شود تا دوستانش «جان اسمیت» را به عنوان جان اسمیت بپذیرند، مسلماً فائق خواهد آمد و باعث می شود که آنها حتی به جای اینکه «جان اسمیت» را با همه خاطرات و خصوصیات دیگر او به عنوان کسی غیر از جان اسمیت بشناسند، انتقال اسرارآمیز او را از یک قاره به قاره ای دیگر از نظر دور می دارند. (جان هیک، فلسفه دین، ۱۹۹۰)

تناسخ

اگر بقای هویت شخصی پس از مرگ وابسته به رستاخیز بدن است، بنابراین تناسخ باید به عنوان ابزاری که به موجب آن یک فرد پس از مرگ بقا می یابد، مردود شود. تناسخ شامل استقرار روح یک فرد در یک کالبد جدید است که می تواند کاملاً متفاوت از کالبد حیات پیشین باشد. در هر تناسخ این «روح» حیاتی متفاوت در بدنی متفاوت را تجربه می کند. اگر بقای هویت شخصی بعد از مرگ وابسته به ذهنیات است، بنابراین تناسخ را باید مردود دانست چراکه با وجود کثرت مسائل، ذهنیات حیات های گذشته یا وجود ندارند یا عمیقاً در ناخودآگاه مدفون شده اند.

بوداییان وجود ارواح را انکار می کنند. بودائیان معتقدند که ارتباطی درونی میان هر زندگانی که توسط یک شخص سپری شده، وجود دارد. هر حیاتی با حیات پیشین از طریق قانون کرمه پیوندی درونی می یابد. این «من» مذبور غیر از آن شخصی است که زندگی جاری خویش را دارد اما این «من» وحدت بین تمام زندگی های سپری شده است. پیوندهای علّی بین حیات های مختلف وجود دارد و از طریق این پیوند است که هر حیات بخشی از همان شخص محسوب می شود. راهب بودایی ناگاسِنا این پیوند را در قیاس با یک ارابه اینچنین تشریح می کند:

– به من بگو یک ارابه چیست؟ آیا این قطب ارابه است؟

– نه عالیجناب!

– پس آیا این محور ارابه است؟

– نه عالیجناب!

– پس آیا این چرخ ها، یا این چهارچوبه، یا این می

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.