پاورپوینت کامل در مذهب ارباب فتوت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل در مذهب ارباب فتوت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل در مذهب ارباب فتوت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل در مذهب ارباب فتوت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
قاضی نورالله شوشتری در ابتدای مجالس المومنین که ذکر اماکن و بلاد شیعه را نوشته، از جمله درباره سبزواریان و غیرت و تعصب ایشان نسبت به تشیع و اهل بیت، خاصه امیرالمومنین علی (ع) سخن گفته و این موضع و موضوعی مشهور بوده است. همچنان که مولانا جلالالدین بدان اشارت کرده و فرموده است:
سبزوار است این جهان کج مدار ما چو بوبکریم دروی خواز و زار
نوشتاری درباره ملاحسین واعظ کاشفی و فتوت نامه سلطانی
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود گر تو بیداد کنی شرط مروت نبود
ما جفا از تو نبینیم و تو خود نپسندی آنچه پاورپوینت کامل در مذهب ارباب فتوت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint نبود
قاضی نورالله شوشتری در ابتدای مجالس المومنین که ذکر اماکن و بلاد شیعه را نوشته، از جمله درباره سبزواریان و غیرت و تعصب ایشان نسبت به تشیع و اهل بیت، خاصه امیرالمومنین علی (ع) سخن گفته و این موضع و موضوعی مشهور بوده است. همچنان که مولانا جلالالدین بدان اشارت کرده و فرموده است:
سبزوار است این جهان کج مدار ما چو بوبکریم دروی خواز و زار۱
قاضی نورالله سپس داستانی نقل میکند که برای فهم اندیشه و عقیده این مردمان در آن روزگاران حائز اهمیت است:
« چون کمال الواعظین مولانا حسین کاشفی سبزواری جهت نظم بعضی از مصالح دنیاداری به دارالسلطنه هرات رفت و مدتی به عذاب صحبت میرعلی شیر ۲ مشهور گرفتار گردید و به دام دامادی ملاجامی پایبند شد، مردم سبزوار با او بدگمان شدند و چون بعد از مدتی به وطن مالوف مراجعت نمود، اهالی آنجا در مقام امتحان او بودند تا آنکه روزی که مولانای مذکور در جامع سبزوار به مراسم وعظ و تذکر اشتغال داشت، پیرمردی از محبان سبزوار عصا بر دست گرفته، بر پای منبر مولانا بایستاد و میخواست که از وی سوالی نماید که کاشف حال اعتقاد مظنون او باشد. اتفاقاً در آن اثنا بر زبان مولانا جاری شد که دوازدههزار مرتبه جبرئیل بر حضرت پیغمبر (ص) نزول نمود. پیر سبزواری چون این سخن شنید، فرصت یافته به مولانا گفت: بگو که جبرئیل چند مرتبه بر حضرت امیرالمومنین (ع) نزول نمود؟ مولانا چون بدگمانی اهل سبزوار را در حق خود فهمیده بود، میدانست که آن پیر در مقام نکتهگیری و امتحان است، متحیر ماند که اگر بگوید که جبرئیل بر حضرت امیر نازل شد، به ظاهر دروغ گفته باشد و اگر گوید که نازل نشد، سبزواریها که محبان و فدایی خانداناند نسبتِ تسنن بر او خواهند بست و آن پیر صافی ضمیر، عصای تعزیر بر سر او خواهد شکست. آخر صفای اعتقاد، امدادِ مولانا نموده، در جواب گفت که جبرئیل بیست و چهار هزار مرتبه بر حضرت امیر نزول نمود، و دیگر بار آن پیر گفت که جهت خوش آمد سخنی بر زبان میآری یا دلیل بر این مدعا داری؟ مولانا گفت: دلیل آن است که حضرت پیغمبر (ص) فرمودهاند که «انا مدینهالعلم و علی بابها … » پس هرگاه جبرئیل دوازدههزار مرتبه به مدینه علم درآمده باشد، باید بیست و چهار هزار بار در رفتن و آمدن به آن حضرت که باب مدینه است وارد شده باشد.»۳
این ملاحسین واعظ، یکی از پدیدههای جالب فرهنگ و مذهب در ایران در سده نهم و اوایل قرن دهم هجری قمری است.۴ اجمالاً در معرفی وی میتوان چنین گفت: «حسین بن علی بیهقی سبزواری الاصل کاشفی، متخلص به واعظ الشهر، ملقب به کمالالدین، از فحول علمای ایرانی جامع علوم دینیه و عارف معارف الهیه و کاشف اسرار عرفانیه و دارای فنون غریبه و در نجوم و ریاضیات متبحر و در اصول موعظه و خطابه متبحر و در زمان سلطان حسین میرزا بایقرا، در هرات و نیشابور مشغول وعظ و ارشاد بوده و با صوتی خوش و آهنگی دلکش، آیات قرآنیه و احادیث نبویه را با عبارات و اشارات لایقه به عرصه بیان میآورده؛ اینک با آن همه تبحر علمی که داشته به واعظ شهرت و در مجلس وعظ او ازدحام تمام بودی و بسا بودی که در تلاوت قرآن مجید از خود رفتی …»۵
«کاشفی به مشهد رفت و به گفته پسرش فخرالدین علی صفی، در ماه ذیالحجه سال ۸۶۰ ق، در مشهد خواجهسعدالدین کاشغری را، که در ماه جمادیالاخر همان سال در گذشته بود به خواب دید، که او را به خانه خود میخواند. در جست و جوی او به هرات رفت و هنگام زیارت مزار خواجه، با جامی ملاقات کرد و طریق نقشبندیان را پذیرفت و در همان شهر ماند. با خواهر جامی ازدواج کرد و به وعظ و تذکر ادامه داد و با رجال و شاهزادگان آشنایی و همنشینی پیدا کرد.
در زمان امیر علیشیر نوایی، مقامی والا پیدا کرد و به تشویق او کتابهای بسیاری تالیف نمود و همزمان، منصب وعظ و خطابه را هم حفظ کرد؛ چنان که در دارالسیاده سلطانی و مسجد جامع علیشیر و مدرسه سلطانی و بر سر مزار خواجه ابوالولید احمد که از مشایخ نقشبندیه بود، هر هفته مراسم وعظ و خطابه داشت».۶ سال وفاتش ۹۱۰ ه.ق بوده و خواند میر نوشته است: «چون مقتضای اجل موعود رسید، فنیسنه عشر و تسعمائه، مُهر سکوت بر لب زده، عالم آخرت را منزل ساخت.»۷
معاصران و مقارنان کاشفی، البته برای او شأن والایی قائل بودند و جملگی وی را میستودند. از جمله واصفی، صاحب بدایع الوقایع او را یک تن از پنج عالم بزرگ عصر خویش شمارده که نظیر نداشتهاند و او را در کنار جامی و سه تن دیگر قرار داده است، چنان که: «این پنج کس بودند که هیچ ذویالعقولی ششم ایشان را تجویز نمیکرد …».۸
امیر علیشیر نیز – در لفاف اغراق – نوشته است: «و فیالواقع مولانا، کاشف مشکلات و معضلات علوم بوده. همه کس را معلوم است واعظی در غایت خوبی است و در عالم از بنیآدم واعظی به خوبی او نبوده و نیست…».۹
مذهب کاشفی
با آن که آثار فراوانی از قلم کاشفی ثبت شده و به دست ما رسیده و در منابع متعددی از تاریخ و تذکره، به احوالش اشاره شده است، اما ابهامات بسیار در اعتقاد و مذهب وی وجود دارد. گویا خود او نیز ترددی میان تسنن و تشیع داشته و این به واسطه حضور او در دو اقلیم هرات و سبزوار و اقتضای عقاید اکثریت در آنجا بوده است. آنچه در آن تردیدی نمیتوان داشت، محبت اهل بیت و ائمه اطهار (ع) است که وی در آن راسخ بوده و همه جا و همهگاه بدان تصریح میکرده
است. امیرعلیشیر او را اهل تسنن دانسته و گوید: «مولانا سبزواری است، ولیکن از رفض ایشان عاری است و از مذهب باطل ایشان بری، و لیکن از تهمت بری نیست».۱۰ اما قاضی نورالله، او را همچون بسیاری دیگر، شیعه خوانده و نویسد: «و از جمله قصاید او که در مدح حضرت امیرالمؤمنین(ع) واقع شده، دو بیت مذکور میسازد:
ذریتی سؤال خلیلی خدا بخوان وز لاینال عهد جوابش بکن ادا
گردد تو را عیان که امامت نه لایق است آن را که بوده بیشتر عمر درخطا
و توضیح این مقال، علی سبیلالاجمال آن است که مسابقه جواب با سؤال در «من ذریتی ولاینال» و علو مقام ابراهیم از طلب محال، دلیلی است بدیعالمثال، بر آن که ظالم کافرظالّ، لایق امامت نیست به هیچ حال…»۱۱ با وجود چنین منابعی چگونه میتوان درباره مذهب او سخن گفت؟
مورخ معاصر، رسول جعفریان در این موضوع خاص تحقیقی کرده و در ضمن از گرایش به اهل بیت در میان گروهی از سنیان شرق ایران یاد می کند که به سنیان دوازده امامی شهرت داشتهاند. «روشی که به طور معمول از قرن هفتم و هشتم به بعد، در میان این قبیل سنیان شیعی مرسوم بوده، آن است که ابتدای سخن را با ذکر ستایش خدا، صلوات بر رسول آغاز کرده، سپس از خلفای چهارگانه یاد کرده و آنگاه از امامان یاد میکنند. این شیوهای است که ملا حسین واعظ کاشفی نیز در کتاب «فتوت نامه سلطانی» خود، از آن پیروی کرده است.»۱۲
درباره این طریقت مذهبی که پیش از ظهور صفویان در صفحاتی از ایران دیده شده باید تحقیقی جداگانه صورت گیرد و مشخص شود که حدود و کیفیات عقاید سنیان دوازده امامی در ایران تا چه حد و چگونه بوده، چه عللی در پدید آمدن این اعتقاد موثر بوده و چه اثری برگسترس تشیع اثناعشریه و طریقت درویشی قزلباشان صفوی داشته است. کاشفی بیشک در متن همین جریان قرار داشته و ظاهراً پسرش مولانا فخرالدین علی نیز همچون پدر بوده است؛ مدتی صوفی متسنن و زمانی نیز شیعه خالص . وی صاحب کتاب مشهور «رشحات عینالحیوه» است که از آثار مهم فرقه نقشبندیه محسوب میشود و این فرقه «مهمترین و بانفوذترین صوفیه در قرن نهم، مخصوصاً در خراسان و ماوراءالنهر است…» ۱۳
درباره اعتقاد ملاحسین واعظ کاشفی، «در زمان حیاتش نیز اختلاف وجود داشت. درپارهای نواحی، او را شیعه و در نواحی دیگر، اهل تسنن میدانستند. چون به تصریح فرزندش فخرالدین علی، پیرو نقشبندیه بوده، مسلم میشود که متمایل به تسنن بوده است؛ ولی از طرفی، ولادت و تربیت اولیهاش در شهر سبزوار، که از مراکز قدیم شیعیان اثنی عشری است، وابستگی او را به تشیع نشان می دهد».۱۴ نوشته های معاصران کاشفی نیز نشانگر همین دوگانگی بوده و او در میان شیعیان متهم به تمایلات ناصبی بوده و در میان سنیان اتهام رفض داشته است. ملاحسین بیشک در خاندانی شیعی در سبزوار متولد شد و این از نام او پیداست. « اما از سبزوار به هرات رفت و دوستانی برای خود برگزید که همه، گرچه به اهل بیت علاقه وافری داشتند، از رفض بیزار بودند. دو نمونه مهم و مؤثر در وی امیر علیشیر و عبدالرحمن جامی بودند که از صوفیان نقشبندی بودند و به تبع خواجه محمد پارسا از رفض بری و بیزار… کاشفی علیرغم این همنشینیها، تا به آخر، در هرات متهم به رفض بوده است، همان طور که در سبزوار متهم به تسنن، حنفیگری یا شافعیگری بوده است… کاشفی در هرات با دستگاه دولتی کنار آمده و در آنجا نفوذ چشمگیر یافته و در میان مردم به کار وعظ میپرداخته است. در چنین شرایطی، جز آنکه اظهار تسنن کند، کاری نمیتوانسته انجام دهد. اما آیا چنین اقدامی از روی تقیه بوده است؟»۱۵
دکتر محمد جعفر محجوب در این باره نوشته است: “…تالیف های او به خوبی ارادت وی را به خاندان رسالت و ولایت می رساند، به طوری که اگر نخواهیم او را شیعه در شمار آوریم باید بگوییم که وی از سنیان تفضیلی بوده است و این سنیان، چنان که از نامشان پیداست، در عین معتقد بودن به خلافت خلفای راشدین، مولای متقیان علی بن ابیطالب(ع) را برتر از سه تن دیگر می دانند…”.۱۶
درباره این موضوع، البته بیشتر میباید اندیشید. ظاهراً این تلوّن در عقاید، ریشه در تلوّن و تحوّل اوضاع وی و تفاوت در اقالیم زندگی کاشفی داشته است. درباب اهمیت این مرد در میان شیعیان تنها کافی است به اثر کتاب روضهالشهداء وی اشاره شود که خود به تنهایی سرسلسله فرهنگی فراگیر، همراه با مجموعهای از قصص و تواریخ و اساطیر، بیش از چهارصد سال بر محافل و مجالس شیعه اثر نهاده است. شیخ عباس قمی در توضیح آثار کاشفی نوشته است: «… و روضهالشهداء در مقتل، و این همان کتاب است که اشخاص مخصوصی عبارت آن را درست کرده بودند، و برای مردم در ایام مصایب اهل بیت(ع) در سر منابر میخواندند، و ایشان را «روضه خوان» میگفتند، … و پیوسته این لقب، یعنی روضه خوان در این اشخاص ماند تا این زمان که هر کسی که در منبر مصیبت بخواند، او را روضهخوان میگویند. اگرچه به عمر خود رجوع به روضه الشهداء هم ننموده باشد».۱۷ روضه الشهداء اثری بسیار مهم در تحکیم بنیانهای نوعی شیعه عامیانه بود و اثری ژرف بر مخاطبان خطابههای مذهبی مینهاد.
آثار کاشفی و مقام او در ادب فارسی
کاشفی مردی پرکار بوده و آثار متعددی به نظم و نثر، و به زبان فارسی و تازی تألیف کرده است. در تاریخ ادبیات صفا، چهارده۱۸، دردائرهالمعارف تشیع، بیست وشش ۱۹ودر لغتنامه دهخدا سی عنوان از تألیفات کاشفی فهرست شده است.۲۰ این آثار در موضوعات متعدد و متنوعی هستند و ما عناوین برخی از آنها را ذکر میکنیم:
۱ـ آیینه اسکندری ۲ـ الاختیارات یا اختیارات النجوم ۳ـ اخلاق محسنی ۴ـ الاربعون حدیثا ـ الرساله العلیه فی الاحادیث نبویه ۵ـ اسرار قاسمی ۶ ـ الواح القمر ۷ـ تحفه الصلوه ۸ ـ التحفه العلیه فیعلم الحروف و بیان اسرارها ۹ـ تفسیر حسینی ۱۰ـ تفسیر زهراوین ۱۱ـ تفسیر سوره یوسف ۱۲ـ تفسیر قرآن مجید ۱۳ـ جامعالستین ۱۴ـ جواهرالاسرار ۱۵ـ جام جم ۱۶ـ جواهر التفسیر ۱۷ـ روضه الشهداء و….
بجز این کتابها که در دین و عرفان و نجوم و علوم غریبه و تاریخ و مقتل و تفسیر و اخلاق و … است، چندین کتاب در زمینه ادبیات، از قلم کاشفی صادر شده و نشانگر احاطه وی برعلوم ادبی، از نظم و نثر است. او نثر کلاسیک و شعر پارسی را به خوبی میشناخت و در علوم بلاغی نیز وارد و صاحب نظر بود. در نثر، کتاب انوار سهیلی را تألیف کرد که تحریر تازهای از کلیله و دمنه، همراه با توضیحات است. این اثر به نثر پارسی مرسل و ساده تحریر شده و به «نام شیخ احمد سهیلی از امرای عهد سلطان حسین میرزای بایقرا از کلیله و دمنه بهرام شاهی در چهارده باب و یک مقدمه ترتیب داده شده و … در قرون اخیر مدتها مورد استفاده پارسی خوانان، خاصه پارسی آموزان هندوستان بوده است.»۲۱ کتاب دیگر وی در عرصه نثر پارسی، مخزن الانشاء نام دارد. این کتاب در فن ترسل است و در آن «نمونههای انشاء در موارد مختلف نامهنگاری و برای طبقات گوناگون اجتماع به قلم مؤلف تحریر شده است. کاشفی کتاب مخزن الانشاء را برای سلطان حسین میرزای بایقرا و امیر علیشیر نوایی به سال ۶۰۷ نوشته و در همین سال کتاب دیگری به نام صحیفه شاهی در انشاء ترتیب داد.»۲۲
مسلم است که نشست و برخاست با ادبای بنام عصر، نظیر ملاعبدالرحمن جامی و امیر علیشیر نوایی و امثال ایشان، اثری ژرف بر گرایشات ادبی ملاحسین نهاده و او مطالعات گسترده در این زمینه داشته است. وی کتابی در بدیع و بیان و معانی (صناعات ادبی) نوشت به نام بدایع الافکار فی صنایع الاشعار و افزون بر آن؛ «دو اختصار از مثنوی مولوی که نخستین از آن دو لباب معنوی فی انتخاب مثنوی نام دارد و انتخاب مجددی که از این کتاب شده، موسوم است به لبّ لباب. کاشفی شرحی هم برمثنوی مولوی نوشته است».۲۳ علاوه بر شعرشناسی، او شعر هم میسرود و در این زمینه از متوسطان روزگار خود محسوب میشد. قبلاً ابیات قصیدهای تعلیمی درباره امامت را از او نقل کردیم. صاحب مجالس النفائس نوشته است: « و این مطلع از جمله اشعار اوست:
سبز خطا ز مشک تر غالیه بر سمن مزن
سنبل تاب داده را بر گل و نسترن مزن»۲۴
اما تبحر وی در نثر حکایت دیگری دارد. جعفریان درباره نفوذ گسترده و دیرپای روضهالشهداء در میان شیعیان، و اینکه چرا «چنین تأثیر شگرفی از خود برجای نهاد؟» پاسخ میدهد که «نثر شیوا و گیرای این کتاب، مهمترین عامل جاودانگی این کتاب در میان شیعیان بوده است. به یقین، اگر چنین نثری نمیداشت و این چنین در فصاحت و بلاغت، مطالب ابراز نمیشد، امکان چنین موفقیتی برای آن، در این حد وجود نداشت. کاشفی از برجستهترین نثرنویسان نیمه دوم قرن نهم هجری است. آثار او در انشا، نه تنها سرمشق شاگردان ادب، بلکه برای مدرسان این فن نیز الگویی بوده که میبایست مورد تقلید قرار میگرفته است….»۲۵
این داوری البته اغراقآمیز است. مرحوم استاد دکتر صفا که خود صاحب نظری درجه اول در پژوهش ادبی بود، داوری دقیقتری ابراز کرده است: «شیوه نگارش کاشفی، هرجا که تحت تأثیر متنی دیگر یا ترجمه و نقل مطالبی از زبان عربی نباشد، ساده و روان و جزو منشآت خوب قرن نهم و آغاز قرن دهم هجری است. کثرت تألیفات او شاید معلول نیازمندیش به مطالعات دائم برای برگزاشتن پیشه واعظی و شغل منبری او بوده باشد…».۲۶
کاشفی، هرات و تصوف نقشبندی
گفتیم که ملاحسین واعظ در هرات گرایشی به صوفیه داشت. همنشینی با بزرگانی از صوفیه هرات در آن روزگار، نمیتوانست در دل و دماغ مرد باریک اندیش و جستجوگری چون کاشفی بیاثر باشد. هرات البته در آن ایام وضع و موقع خاصی داشت. ایمن سرایی بود برای اهل معنا ودل سپردگان هنر و ادب. از نظر اقتصادی و مدنیت شهری نیز هرات در اوج شکوه بود و «ابن بطوطه جهانگرد معروف مغربی که نیمه اول قرن هشتم در زمان سلطنت ملک معزالدین حسین کرت از هرات دیدن کرده، مدتی در آن شهر اقامت داشته، نوشته است:
هرات از بزرگترین شهرهای آباد خراسان است… هرات شهری بزرگ و دارای ابنیه بسیار است. اهالی این شهر مردمی متقی و متدین و پاکدامن و حنفی مذهب میباشند و شهر هرات از هرگونه فسق و فساد مبراست۲۷… حمدالله مستوفی که معاصر ابنبطوطه است در کتاب نزهت القلوب، ضمن تأیید نظر وی مینویسد: در زمان پادشاهان غور در شهر هرات دوازده هزار دکان آبادان بوده و شش هزار حمام و کاروانسرا و طاحونه و سیصد و پنجاه و نه مدرسه و خانقاه و آتشخانه (آتشکده) و چهارصد و چهل و چهار هزار خانه مردم نشین داشته است».۲۸
توجه به این اوضاع برای فهم فرهنگ و ماهیت فتوت و جماعت فتوتیان بسیار ضروری است. خاستگاه شهری اینان و پیوستگیشان به حرفهها و پیشههای گونهگون و تشکیل انجمن و صدور مرامنامههای دقیق و سنجیده (فتوتنامهها)، جملگی در چنین بستری قابل تحقق بوده است. «در تمام طول قرن نهم از بزرگترین شهرهای آسیای میانه به شمار میآمد و در اندک مدتی از حیث آبادی و ثروت و کثرت جمعیت، چند برابر ایام سلطنت پادشاهان غور و سلاطین آل کرت گردید و با این آبادی و ثروت و زیادی نفوس در اثر حمایت و پشتیبانی شاهرخ و پسر هنرمندش بایسنقر میرزا از اهل علم و دانش و هنر، شهر هرات مرکزیت علمی و ادبی و هنری نیز پیدا کرد. علما و دانشمندان و فضلا و شعرا و هنرمندان از اکناف جهان به این کعبه مقصود روی میآوردند و با عزت و احترام تمام استقبال و پذیرایی میشدند. بعد از شاهرخ و فرزند دانشمند و دانشپرور او و در دوره ده ساله سلطان ابوسعید نیز شهر هرات مرکزیت علمی و سیاسی و اقتصادی خود را حفظ کرد و با اینکه پایتخت سلطان ابوسعید نیز شهر سمرقند بود، ولی پس از تصرف خراسان به هرات انتقال یافت و بعد از او در زمان سلطنت ۳۷ ساله سلطان حسین میرزا بایقرا، نه تنها در رونق و عظمت و جلال مادی و معنوی شهر هرات نقصانی حاصل نشد، بلکه به واسطه علم دوستی و دانشپروری او و وزیر دانشمند او امیر علیشیرنوایی، از هر جهت بر اعتبار و اهمیت آن افزوده گشت…»۲۹
باری، در چنین شهری و چنین شرایطی، یکی از فرقههای مهم تصوف به نام نقشبندیه، بسیاری از متفکران و دانشوران ایران را به خود جلب و جذب کرده بود. فرقه یا سلسله نقشبندیه، از مهمترین و پرنفوذترین جریانات صوفیه در قرن نهم در خراسان و ماوراءالنهر بود. «سلسله نقشبندیه یا خواجگان… منسوب است به خواجه بهاءالدین نقشبند (م ۷۹۱هـ) که نسب تعلیمش به خواجه عبدالخالق غجدوانی، و از او تا به شیخ ابوالحسن خارقانی میرسید و چون همه مشایخ این سلسله عنوان خواجه داشتند اصحاب طریقت مذکور، به خواجگان مشهور شدند. از این سلسله، مشایخ مشهوری را در قرن نهم میشناسیم، مانند خواجه علاءالدین عطار و خواجه حسن عطار و خواجه محمد پارسا و خواجه ابونصر پارسا و خواجه علاءالدین غجدوانی و خواجه نظامالدین خاموش و خواجه عبدالله امامی اصفهانی و سعدالدین کاشغری و خواجه عبیدالله احرار و مولانا عبدالرحمن جامی.
نقشبندیان بر مذهب سنتاند و به چند شعبه منقسم میگردند…»۳۰
«فرقه نقشبندی از فرقههای صوفی است که در تسنن اصرار دارد و کوشیده تا از بدعتهای صوفیان دور باشد. این فرقه، در میان فرق صوفیه، تنها فرقهای است که ابوبکر را سر سلسله خویش دانسته است.»۳۱ مشایخ سلسله نقشبندیه در این دوران تألیفات ارزشمندی برجای نهادند و این نوشتهها عمدتاً در شرح آثار ابن عربی و یا در ذیل مکتب وی و متمایل به شیخ محیالدین تحریر و تقریر میشد. این جریان فکری، وسعتی یافته بود و در «آن روزها تصوف، بخصوص تصوف نقشبندیان در خراسان در نهایت قوت و رونق خود بود».۳۲
کاشفی نمیتوانست از این جریان برکنار ماند. او بیشک تحت تاثیر آموزههای عرفانی نقشبندیه و جهان معنوی ابن عربی بوده است. تفسیرهای ایرانی از آثار ابنعربی، خاصه شروح پرتعداد فصوص، یکی از موثرترین انگارههای تأویلی در تفکر معنوی ایرانی بوده است و کیست که نداند، از شیخ شبستری و جامی تا ملاصدرا و فیض کاشانی و دیگران چگونه تحت اثر و آثار وی قرار داشتهاند. در کنار این گرایشات صوفیانه، امّا کشش نسبت به مذهب تشیع، هیچگاه از ذهن و ضمیر ملاحسین واعظ برون نرفت و او با کتاب روضهالشهدایش بیشترین سهم را در پدید آمدن جامعه و فرهنگ خاصی از تشیع در سدههای پسین داشته است..
فتوتِ تصوّفی و فتوت نامهنویسی
واژه فتوت به بخشندگی، دهش، مروت، سخا و کرم، جوانمردی و مردانگی معنا شده است.۳۳ ابوعلی دقاق گفته است: الفتوه ان تکون من الناس قریباً و فیما بینهم غریبا / فتوت آن است که به مردم نزدیک باشی و در میان ایشان غریب.و علی بن ابیبکر اهوازی گوید: فتوت آن است که خویشتن را در این جهان از جمیع جهانیان فروتر شناسی. مفسّرین فتوت را به بتشکنی تعریف کردهاند، چنان که در سرگذشت حضرت ابراهیم خلیلالله به روایت یکی از افراد خاندانش در قرآن آمده است که: قالو سمعنا فتی یذکرهم یقال له ابراهیم (یعنی: گفتند شنیدیم جوانی که به او ابراهیم گفته میشد، از آنان سخن میگفت.)۳۴
کاشفی درباره موضوع فتوت گوید: «موضوع علم فتوت نفس انسانی باشد از آن جهت که مباشر و مرتکب افعال جمیله و صفات حمیده گردد و تارک و رادع اعمال قبیحه و اخلاق ذمیمه شود، به ارادت… علم فتوت علمی شریف است و شعبهای است از علم تصوف و توحید، و اکابرِ عالم در این علم رسالهها ساختهاند و در صفت توجیه کمالِ او نسخهها پرداختهاند… و در کتاب قواعدالفتوّه این بیتها را به شیخ فریدالدین عطّار قدّس سرّه اسناد کرده، نظم:
هر که از علم فتوّت بهره یافت روسوی دین کرد و از دنیا نتافت
دیده دل از فتوّت روشن است روضه جان از فتوّت گلشن است
گر بود علم فتوّت بر سرت هر زمان بخشد صفای دیگرت»۳۵
«عنصری که در فتوت تأثیر خاص کرده است ـ خاصه در فتوتِ اجتماعی ـ تصوف است و صحیحتر آن است که بگوییم فتوتِ اجتماعی پس از آمیختن فتوت فردی با تصوف پیدا آمده است. عنصر دیگر که همچون تصوّف سهمی به سزا در پرورش و نمایاندن فتوت اجتماعی دارد، عیاری است. عیاران طایفهای بودهاند از مردم که در ظاهر شغل دستبرد زدن به کاروان و تاختن از محلّی به محل دیگر داشتند، امّا در عین راهزنی و دستبرد، از طریق جوانمردی و نمکشناسی گامی بیرون نمینهادند… »۳۶
رابطه فتوت با تصوف، رابطهای دیرین است و تصوف در مهارِ جنبههای دشخوار و آسیبهای فردی و اجتماعی این گروه، سهم به سزایی داشتهاند. آنان همچون آموزگاران معنوی و حتی اجتماعی، کوشیدند معنا و مفهومی عمیق و شیوههای تربیتی و تهذیبی متعالی را وارد این جریان سازند. بیگمان مطالعه سرگذشت عیاران اولیه یا فتوتیان در بغداد و عراق یا گروه احداث در دمشق نشان میدهد که تا چه حد این گروهها در معرض آسیبهای اجتماعی و فرهنگی بوده و گاه خود منشأ ظلم و فتنهها و آشوبهای زیانباری بودهاند. تصوف، فتوت را آیینی کرد و مدارج و مناسک و مرامنامه و آدابی برای آن فراهم آورد. مهارش کرد و محتوایش بخشید و
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 