پاورپوینت کامل نخبه‌گرایی و دولت‌مداری آفت تاریخ‌نگاری ۶۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نخبه‌گرایی و دولت‌مداری آفت تاریخ‌نگاری ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نخبه‌گرایی و دولت‌مداری آفت تاریخ‌نگاری ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نخبه‌گرایی و دولت‌مداری آفت تاریخ‌نگاری ۶۹ اسلاید در PowerPoint :

در سال‌های اخیر توجه برخی مورخان به رویکردهای نوین تاریخ‌نگاری از سویی و روی آوردن ایشان به همکاری‌های بینارشته‌ای از سوی دیگر سبب شده که روایت‌های کلان تا حدودی به حاشیه رانده شوند و فضا برای بازتاب ابعادی کمتر دیده شده از زندگی مردمان گذشته ممکن شود، گو اینکه کلیشه‌های مرسوم نیز به چالش گرفتار شده‌اند و حالا می‌دانیم که همه آنچه درباره زندگی گذشتگان گفته شده همیشه هم درست و دقیق نیست.

محسن آزموده: در سال‌های اخیر توجه برخی مورخان به رویکردهای نوین تاریخ‌نگاری از سویی و روی آوردن ایشان به همکاری‌های بینارشته‌ای از سوی دیگر سبب شده که روایت‌های کلان تا حدودی به حاشیه رانده شوند و فضا برای بازتاب ابعادی کمتر دیده شده از زندگی مردمان گذشته ممکن شود، گو اینکه کلیشه‌های مرسوم نیز به چالش گرفتار شده‌اند و حالا می‌دانیم که همه آنچه درباره زندگی گذشتگان گفته شده همیشه هم درست و دقیق نیست. بسط این مباحث البته نیازمند تغییر نگاهی اساسی نه فقط به روش‌های تاریخ‌نگاری و رویکردهای نظری که حتی به اسناد است. نکته‌ای که افسانه نجم‌آبادی، استاد شناخته شده دانشگاه هاروارد چند سالی است بر آن تاکید می‌کند. پروفسور نجم‌آبادی را اگر تا چند سال پیش بیشتر به واسطه کتاب خواندنی حکایت دختران قوچان؛ از یادرفته‌های انقلاب مشروطیت می‌شناختیم، حالا چند سالی است که مدیریت سایت بسیار ارزشمند دنیای زنان در عصر قاجار را نیز بر عهده گرفته، فضایی مجازی با همکاری دانشگاه هاروارد که به گردآوری تصاویر، اسناد و مدارک عمدتا خانوادگی مربوط به زنان عصر قاجار اختصاص یافته. نجم‌آبادی همسو با این اقدام بر اهمیت تصاویر به عنوان منابع متفاوت اما مهمی برای تاریخ‌نگاری تاکید می‌کند، برای گشوده شدن رویکردهای نو به تاریخ فراسوی تاریخ دولت‌مدار و نخبه حصار. حالا هم در گفتاری که در انجمن جامعه‌شناسی دانشگاه تهران ارایه کرده به اهمیت شفاهیات به مثابه ماده خام تاریخ‌نگاری می‌پردازد که روایتی مکتوب از آن از نظر می‌گذرد:

****

ما مورخانی که آن سوی آب‌ها درباره تاریخ ایران کار می‌کنیم، همیشه این تشویش را داریم که اینجا و در ایران چه کارهایی در این زمینه صورت می‌گیرد و ما چگونه می‌توانیم گفت‌وگویی میان جامعه شناسان و مورخان اعم از دانشگاهی و غیردانشگاهی برقرار کنیم. اصولا علاقه ندارم شکافی میان جامعه‌شناسی و تاریخ ایجاد کنم، زیرا هم تاریخ‌نگاران از روش‌های جامعه شناسان بهره می‌گیرند و هم فکر می‌کنم لااقل برای من که به تاریخ گرایش دارم، بهترین نوع جامعه‌شناسی، جامعه‌شناسی تاریخی است.

نوشتنی‌ها، شنیدنی‌ها، دیدنی‌ها

سه مقوله اصلی که عنوان این بحث از آن بر آمده یعنی نوشتنی‌ها، شنیدنی‌ها و دیدنی‌ها اشاره به نوع اسنادی دارد که در تاریخ‌نگاری با آنها سر و کار داریم، یعنی اسناد مکتوب، اسناد صوتی و اسناد بصری. البته هر کدام از اینها دسته‌بندی‌های خاص خودش را دارد. تاریخ‌نگاران اغلب و به‌طور ناگفته و بنا به رشته خودشان عموما یاد می‌گیرند که چطور از یک نوع از این سه مقوله کلی استفاده کنند. مثلا تاریخ‌نگاران هنر، معماری، عکس و نقاشی یاد می‌گیرند که چگونه ببینند و با بینش و کنش منتقدانه از آثار هنری تاریخ‌نگاری کنند. همین طور تاریخ‌نگاران موسیقی یا دست اندرکاران تاریخ شفاهی یاد می‌گیرند که چطور با اسناد صوتی کار کنند. در این میان تنبل‌ترین‌ها کسانی هستند که فقط با مکتوبات کار می‌کنند. زیرا کسانی که از آثار بصری یا صوتی برای تاریخ‌نگاری بهره می‌گیرند، در عین حال از آثار مکتوب هم استفاده می‌کنند. یعنی مثلا وقتی می‌خواهند حال و هوای روزگار یک اثر هنری مورد بحث را تحلیل کنند، ناگزیر از مراجعه به اسناد مکتوب و تاریخ‌نگاری‌های مبتنی بر آثار مکتوب هستند. بنابراین یاد می‌گیرند که بر مبنای استناد به مکتوبات آنچه چشم دیده و دریافته یا آنچه گوش شنیده و فهمیده را بهتر می‌فهمند. حتی کسانی که با اشیا سر و کار دارند، از جمله و نه فقط باستان‌شناسان برای فهم نحوه تجربه مواجهه گذشتگان با اشیا ناگزیر از مراجعه به اسناد مکتوب هستند. اما عموما تاریخ‌نگارانی که عمدتا تاریخ‌نگاری بر اساس متون مکتوب را فراگرفته‌اند، طوری با تاریخ مواجه می‌شوند که گویی انسان‌ها در گذشته فقط می‌نوشته‌اند یا فهم آنچه می‌نوشته‌اند بدون توجه به اسناد شنیدنی و دیدنی ممکن است. حتی بیش از این، تاریخ‌نگارانی که بر اسناد مکتوب تاکید دارند، بعضا به جز مکتوبات به هیچ نوع سند دیگری اعتماد ندارند و اغلب در استفاده از این اسناد مقاومت می‌کنند. یعنی متوجه نیستند که این اسناد شنیداری و دیداری غیر از جنبه تزیینی چه فایده دیگری در تاریخ‌نگاری دارد، به همین خاطر به استفاده از اسناد غیرمکتوب با نگاه شک و تردید کار می‌کنند. به عبارت دیگر تاریخ‌نگاری غالب دانشی عموما نوشته مدار بوده است، چه در ایران و چه در جاهای دیگر. از نظر تاریخی اعتماد مورخین به مکتوبات و شک و تردید آنها به غیر مطبوعات خود ناشی از نوع غالب تاریخ‌نگاری بوده است، یعنی تاریخ‌نگاری غالب عموما به تاریخ سیاسی پرداخته است، اگر هم به تاریخ اجتماعی توجه داشته، آن هم تا حدود زیادی تحت‌الشعاع تاریخ سیاسی شکل گرفته است، یعنی با همان زمان بندی‌ها و روایت‌های غالب تاریخ سیاسی کار کرده است. به عبارت دیگر تاریخ‌نگاری عموما دولت‌مدار و نخبه حصار بوده است.

منابع تازه

دانش من عمدتا مبتنی بر تحولات تاریخ‌نگاری در خارج از ایران است و اینجا هم البته نوع تاریخ‌نگاری دچار تحولاتی شده است. در چند دهه اخیر از زوایای مختلف این نوشته مداری تاریخ مورد بازبینی واقع شده است. شاید لااقل تا آن جایی که من دیدم، نخستین حیطه‌ای که موضع نوشته مدار بودن تاریخ نقادی شد، در حیطه پیدایش تاریخ شفاهی بود، به ویژه در جوامعی که اصولا خود جامعه چندان نوشته‌مدار نبوده است مثل بسیاری از جوامع بومی شمال و جنوب قاره امریکا و آفریقا و دیگر نقاط حتی در کشور خودمان شاهدیم که حافظه تاریخی گروه‌ها، ملیت‌ها، اجتماعات و اقشار مختلف حافظه‌ای بوده که از راه سینه به سینه نقد شدن گذشته است. به خصوص در گروه‌های اجتماعی در حاشیه این تاکید بر شفاهیات دیده می‌شود. مثلا در امریکا اهالی بومی این کشور و بردگان و در خیلی از کشورها دهقانان و کارگران و در اکثر کشورها اکثر اقشار زنان. در میان این گروه‌ها ضبط اصلی حافظه گروهی از طریق نوشته نبوده است و این باعث شده که نوشته‌مداری تاریخ از جهت تاریخ‌نگارانی که به این اقشار پرداختند، مورد سوال واقع شود.

این بازبینی انتقادی نسبت به تاریخ‌نگاری‌های غالب توجه مورخین را به استفاده از منابع دیگری از جمله منابع تصویری مثل نقاشی، عکس، کاریکاتور؛ منابع صوتی نظیر موسیقی، تصنیف، تاریخ شفاهی و منابع ملموس فرهنگی مثل ابزار کار و اشیای روزمره زندگی جلب کرده است. اینها همه به تدریج جزیی از منابع استنادی تاریخ‌نگاران شدند. به خصوص برای کسانی که در حیطه تاریخ فرهنگی کار می‌کنند، به درستی تاکید می‌کنند که بدون استفاده از این منابع نمی‌شود تاریخ فرهنگی کار کرد یا کسانی که به تاریخ از پایین روی آورده‌اند و به تاریخ زندگی روزمره مردم عادی توجه دارند و به جای تاریخ نخبه‌های جامعه به مقیاس کلان علاقه دارند ببینند در سطح روزمره چه می‌گذرد.

به حاشیه رانده شدن حاشیه‌ها در تاریخ

استفاده از سندهای رایجی که ما در تحصیل و تحقیق به استفاده از آنها عادت کرده‌ایم و یادگرفته‌ایم، برای تاریخ‌نگاری اقشار حاشیه‌ای کمتر به کار می‌آید و این اسناد کمتر دسترسی‌پذیر است. یکی از اهداف ما در سایت دنیای زنان در عصر قاجار نیز این بوده که منابعی که دسترسی‌پذیر نبود را به شکلی، در دسترس همه پژوهشگران در سطح دنیا قرار دهیم که خوشبختانه بسیار نیز مورد استفاده قرار گرفته است. اما این سخت بودن دسترسی به این نوع اسناد باعث شده که این اقشار حاشیه‌ای کمتر در تاریخ‌نگاری مورد توجه قرار بگیرند. البته منظور از به کار بردن تعبیر حاشیه‌ای برای این اقشار به معنای کم تعداد بودن ایشان نیست یا منظور صرفا کسانی به ایشان ظلم شده نیست، بلکه تعبیری وسیع‌تر برای حاشیه‌ای را مدنظر دارم. این اقشار حاشیه‌ای، آن ردپایی را که ما عادت داریم و یاد گرفته‌ایم، ببینیم از خودشان به جا نمی‌گذارند. نتیجه این امر آن است که در تاریخ‌نگاری نیز بار دیگر این اقشار حاشیه‌نشین می‌شوند، یعنی یک بار جامعه ایشان را حاشیه نشین می‌کند و یک بار مورخان چنین می‌کنند. البته مطمئنم که در جامعه‌شناسی کمتر این اتفاق می‌افتد. البته این بدین معنا نیست که این اقشار هیچ رد‌پایی از خودشان به جای نمی‌گذارند. منتها ما باید یاد بگیریم که چگونه این ردپاها را دنبال کنیم. ما عادت کرده‌ایم، رد‌پاهایی خاص را به عنوان سند در نظر بگیریم و به همین خاطر بسیاری از سندها را نمی‌بینیم. یعنی وقتی سند مکتوب نیست، باید ببینیم انسان‌های آن زمان چگونه ردی از خود به جا گذاشته‌اند و دنبال رد‌پاهای موجود بگردیم. از این نوع مثال‌ها زیاد است، از جمله صنایع دستی کار زنان خودشان نوعی قوم‌نگاری (

ethnography

) و بازنمایی زندگی روزمره است.

کلیشه‌های مکرر

اینکه ما یاد نگرفته‌ایم از این ردپاهای غیرمتعارف به عنوان سند تاریخ‌نگاری استفاده کنیم، نتایج منفی‌ای به بار آورده است. در مورد تاریخ‌نگاری زنان این امر موجب تکرار یک‌سری مکررات شده است، آن قدر هم تکرار شده، به صرف تکرار، گویی اعتبار واقعیت تاریخی پیدا کرده است. البته در دوران اخیر خوشبختانه پژوهشگران و تاریخ‌نگاران این مفروضات را مورد سوال قرار داده‌اند و بازنگری و بازبینی می‌کنند. اما چیزی که زمانی بسیار رایج بود، این بود که بگوییم زنان در عصر قاجار همه بی‌سواد بودند و در ظلمت زندگی می‌کردند و در خانه‌ها حبس بودند و… اما این ادعاهای تکرار شده، هیچ دلیل مستندی ندارند. منتها آن قدر تکرار شده‌اند که دیگر ما دنبال استناد نیستیم، چون فکر می‌کنیم این ادعاها بدیهی و واضح و مبرهن است.

البته به یک معنا اگر سواد را صرفا دانش خواندن و نوشتن الفبایی بدانیم، احتمالا عده زیادی از زنان در دوران قاجار بی‌سواد بودند، اگرچه باز این در مورد همه آنها صدق نمی‌کند. ولی به این معنا در دوره قاجار اکثر مردان ایرانی هم بی‌سواد بودند، زیرا اصلا نوع فراگیری دانش به یادگیری الفبا ربطی نداشت، حتی خواندن بر مبنای دیدن بود. بچه‌هایی که در مکتبخانه‌ها قرآن را یاد می‌گرفتند، ابتدا سوره را حفظ می‌کردند و بعد متن را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.