پاورپوینت کامل پیشینه اسلامی کردن علم طب در تمدن اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیشینه اسلامی کردن علم طب در تمدن اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیشینه اسلامی کردن علم طب در تمدن اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیشینه اسلامی کردن علم طب در تمدن اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
بسیاری از تلاشهایی که امروزه برای تاسیس یا احیای تمدن اسلامی صورت می گیرد، در قرون اولیه اسلامی تجربه شده و نتایج آن در آثار برجای مانده از آن روزگاران در اختیار ماست. مع الاسف، ما بی توجه به آن تجارب، بارها اقدامی را تکرار می کنیم و نتیجه آن، جز هدر دادن نیرویمان چیزی نیست. این مقاله که بن مایه اش برای سخنرانی در همایش تمدن اسلامی در دانشگاه شیراز بود، به پاورپوینت کامل پیشینه اسلامی کردن علم طب در تمدن اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint بر اساس یک نسخه خطی چاپ نشده می پردازد.
بسیاری از تلاشهایی که امروزه برای تاسیس یا احیای تمدن اسلامی صورت می گیرد، در قرون اولیه اسلامی تجربه شده و نتایج آن در آثار برجای مانده از آن روزگاران در اختیار ماست. مع الاسف، ما بی توجه به آن تجارب، بارها اقدامی را تکرار می کنیم و نتیجه آن، جز هدر دادن نیرویمان چیزی نیست. این مقاله که بن مایه اش برای سخنرانی در همایش تمدن اسلامی در دانشگاه شیراز بود، به پاورپوینت کامل پیشینه اسلامی کردن علم طب در تمدن اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint بر اساس یک نسخه خطی چاپ نشده می پردازد. کاری از یک عالم دینوری متوفای ۳۶۴ هجری از چه زمانی تعبیر با عنوان «طب النبی» یا «طب النبوی» در ادبیات اسلامی وارد شد؟ ما به طور خاص نمی خواهیم به این سوال پاسخ دهیم، خواهید دید که این نوشته قصد آن دارد تا نقش احادیث اسلامی را در شکل گیری مفهوم طب، و در واقع، در حد سهمی که حدیث در این باره داشته، مرور کند.
شاید در این باره، یعنی شناخت پیدایش مفهوم طب در ذهن مسلمانان، پرسش قبلی این باشد که عربهای پیش از اسلام چه میراثی از طب داشتند؟ در این باره باید جستجو کرد چون کمک زیادی به یافتن پرسش اصلی ما می کند. می توان حدس زد که عربها با برخی از موارد تجربی در درمان آشنا بوده اند، اما این که یادی و نشانی مثلا از طب یونانی یا موارد مشابه بیرونی داشته باشند، محل تامل است. در آن زمان، بجز فرهنگ جاهلی که دانسته های بدوی و امی رواج داشته است، اهل کتاب هم در حوزه فرهنگ عربی حاضر بودند. می توان تصور کرد آنها از بیرون مثلا مصر یا حتی روم و نیز ایران مطالبی دریافت می کرده اند، اما این مطالب نباید چندان قابل ملاحظه باشد. با این حال نیم توان گفت طب که مورد نیاز هر جامعه ای حتی جوامع بدوی است، امر نامفهومی بوده است. باید روشهایی در این باره می بوده است. روشهایی درمان دارویی و دعایی. برای مثال و بر طبق اخبار برجای مانده، آنان رویه ای برای درمان دعایی داشتند که به رقیه یا الرقی شناخته شده است. دراین باره در میان عربهای جاهلی نیز ادعیه و تعویذاتی بوده و به نظر می آید برای هر کدام از بیماری ها، دعای به خصوصی بوده است. این روش می تواند منشأ یهودی داشته باشد زیرا اصولا کار دعا و ورد بیش از همه متعلق به آنهاست. حتی تا زمان ما هم ادعیه ای به عبری در طلسمات برجای مانده وجود دارد، عباراتی که مشتمل بر برخی از اسامی ملائکه و رایج در عبری است و برای رفع گرفتاری ها خوانده می شود. به عبارت دیگر آثار عبری در آنها مشهود است. این خبر جالب است که روزی، ابوبکر بر عایشه وارد شد در حالی که مریض بود. زنی یهودی در حال ترقیه او بود. ابوبکر گفت: او را به کتاب الله ترقیه کن (الموطاء «با شرح منتقی»، ج ۷ ص ۲۵۸). از شارح موطاء یعنی باجی نویسنده منتقی نقل شده که مقصود ابوبکر، یقینا تورات بوده است. (بنگرید: الرقیه، تعریفها و صفتها، امارات، ۲۰۱۴، ص ۴۵ – ۴۶). با توجه به کمبود اطلاعات طب دارویی در آن دوره، مسلما حجم اوراد و ترقیه و تعویذات، بیش از طب عملی بوده و طبعا می باید شفای به اوراد را که از یهودیان به انصار و سپس به قریش رسید، محتوای اصلی مفهوم طب در آن دوره دانست. اما مسلمانان، به جای آنچه یهود می خواندند، به تدریج آیات قرآنی را جایگزین کردند. روایت است که زمانی، عقرب، رسول (ص) را گزید. آن حضرت فرمودند: خداوند عقرب را لعنت کند که حتی نمازگزار را رها نمی کند. آب و نمک آوردند و به محل گزیدگی مالیدند و همان وقت، سوه کافرون، و معوذتین را خواندند. (المعجم الصغیر طبرانی: ۲/۲۳). این مفهوم، ترکیبی از طب دارویی و دعایی را نشان می دهد. استفاده از روش حجامت یا سوزندان عود که اصطلاحات به آن القُسط البحری گفته می شد، و در روایات رسول (ص) هم آمده، روشهای بسیار رایجی بود که در فرهنگ های مختلف رواج داشته است.
این نمونه ها را برای آن گفتیم تا بتوانیم راه را برای درک مفهوم طب نزد تمدن اولیه مسلمانی نشان دهیم. زمانی که دوران شکل گیری مفاهیم بوده و علاوه بر ادبیات جاهلی، قرآن کریم، روایات، و سپس متون خارجی به تدریج کنار هم چیده می شده است. روشن است که تتبع زیاد در نقلهای طبی کهن، می توان تاریخچه این تعبیر را بدست آورد.
ما در اینجا قصد دنبال کردن مفهوم طب را نداریم، بلکه چنان که در سطور اول یادآور شدیم، بحث مان این است که احادیث اسلامی چه نقشی در تولید مفهوم طب در میان مسلمانان داشته است.
شرح ماجرا آن است که در میان احادیثی که در قرن سوم در اختیار محدثان بوده، و میراثی است که از قرن اول و دوم به تدریج تولید و تدوین و تجمیع شده، روایاتی در باره فواید برخی از خوارکی ها و خاصیت های دارویی آنها و نیز احکام کاربرد آنها از نظر حلال و حرام وجود داشته است. داستان به شکل گیری علم حدیث مربوط بوده و باید گفت، از زمانی که احادیث به صورت موضوعی طبقه بندی شده، بخشی هم به روایات طبی اختصاص داده شده است.
در قرن سوم احادیث در مجموعه هایی گرد آمد و همانجا روشن شد که می توان تعدادی حدیث را تحت عنوان باب طب یا کتاب الطب تدوین کرد. این روش به تبع آنچه در تاریخ نگارشات حدیثی رخ می داد، به تدریج پیشرفت کرد تا آن که در قرن چهارم آثاری به عنوان طب النبی و طب النبوی یا طب سیدنا محمد نوشته شده که نشان می دهد در چهارچوب تحولی که در علم حدیث رخ داده، از مرحله گردآوری اولیه، تا تبویب موضوعی و سپس تبدیل شدن آنها به رساله و کتاب، این موضوع نیز پیش رفته است. برای نمونه در قرن سوم، کتاب الطب در کنار عناوینی از ابواب حدیثی مانند کتاب اللباس و کتاب الادب و کتاب الاستئذان در آثاری مانند صحیح بخاری آمده است. همین که در میانه قرن سوم «کتاب الطب» در دل یک مجموعه حدیثی شکل گرفته نکته مهمی است که می تواند راهنمای ما در تولید مفهوم طب در تمدن مسلمانی بر اساس سهم اهل حدیث باشد. این که از چه زمانی روایات طبی دسته بندی موضوعی شده و خارج از مباحث فقه طبابت، مثلا مداوای مریض با خمر، بحث از طب به عنوان یک علم شکل گرفته، باید کار بیشتری صورت داد.
آنچه اجمالا می توان گفت در میانه قرن چهارم، گرایش به نگارش آثاری مستقل در طب النبی (ص) مطرح بوده است. چنان که ابوالعباس جعفر بن محمد المستغفری (۳۵۰ – ۴۳۲) کتاب طب النبی نوشته است [بخش مهمی از آن را حاجی نوری در مستدرک الوسائل جلد ۱۶ آورده است] و درست همین ایام احمد بن محمد بن اسحاق مشهور بن ابن السنی دینوری (م ۳۶۴) نیز کتاب طب النبوی یا طب سیدنا محمد را نوشته است. ابونعیم اصفهانی (۳۳۶ – ۴۳۰ ) هم کتابی با عنوان طب النبی نگاشته است.
در قرن چهارم و پنجم، در غالب آثار حدیثی که ابواب مختلف فقه را داشتند، کتاب الطب نیز وجود داشته است. شیعیان نیز کم بیش چنین بودند. نمونه آن، کتاب الطب در دعائم الاسلام قاضی نعمان اسماعیلی است. نباید بدین نکته بی توجه بود که در این بخش، و در پاسخ این نکته که چرا این بخش در میان احادیث فقهی آمده، دلیلش نوعی توجهی دو جانبه به امر معالجه و جنبه های شرعی است، یعنی از یک طرف پزشکی است و از طرف دیگر فقه پزشکی. قاضی نعمان در ابتدای این باب و قبل از نقل احادیث می نویسد: در اینجا آنچه را از رسول خدا (ص) و امامان ا ز نسل او در «تعالج و تداوی» نقل شده و آنچه از این نوع کارها حلال یا حرام است «ما یحل من ذلک و ما یحرم منه» می آوریم. این یعنی هر دو جهت، هم بحث پزشکی و هم فقهی. قاضی یک یک نکته مهم دیگر را هم گوشزد می کند که از آن معلوم می شود کسانی این نوع مطالب روایی در باره طب را نمی پذیرند. وی می گوید این مطالب را برای کسی می گوییم که به اعتبار برکت و شفاء آنها را تلقی به قبول و تصدیق می کند «ان شاءالله»، نه کسی که آنها را قبول ندارد و صرفا به چشم «تجربه» به آن می نگرد. (دعائم الاسلام: ۲/ ۱۳۵). قبلا هم اشاره کردیم احادیث طب درمانی، الزاما واجب الاطاعه نبوده و بیشتر در شمار اخلاق وآداب شمرده می شده است. در اینجا، هم طب دارویی هست و هم طب دعایی و به همین جهت بخش قابل توجهی از این روایات در باره دعا جهت شفای بیماری هاست که امر آنها جدای از طب است، گرچه تلقی آنها از طب مجموعه آن چیزی است که به درمان مربوط می شود، چه با دارو باشد و چه دعا. یعنی طب را به عنوان یک مجموعه واحد از این امور می دانند، نه آن که بین آنها تفکیک کنند. در واقع، در زندگی ساده عربی عصر اول که پزشکی یونانی نبود یا اگر بود، اهل حدیث و متدینان آن را قبول نداشتند، و از درمان و پزشکی دارویی، جز تجربه های شخصی، چیزی وجود نداشت، عمده کار طب با رقیه و حرز و تمائم و تول و سحر و مانند اینها بود. روایات فراوان نقل شده در کتاب الطب دعائم (از جمله صفحات ۱۴۱ – ۱۴۳) این را نشان می دهد.
از کهن ترین کتاب های طب که رنگ و بوی شیعی دارد، طب الائمه ای است که ابوعتاب و حسین دو فرزند بسطام آن را روایت کرده و نسخه آن برجای مانده است. (قم، منشورات رضی، ۱۴۱۱) این کتاب بدون هر نوع مقدمه ای به نقل روایات پرداخته و ترکیبی از روایات طبی برای درمان و روایاتی در باره رقی و تعویذات برای درمان دردهای مختلف است. برای مثال، پس از آن که برای درمان بیماری های مختلف ادعیه و تعویذاتی آمده، به بحث «دواء للبلغم» می رسد و در کنار طب دعایی، از طب دارویی صحبت شده و ما با کلماتی در باره داروها که ایرانی یا هندی یا یونانی هستند بر می خوریم: « تأخذ جزء من علک رومی و جزء من کندر، و جزء من سعتر، و جزء من نانخواه، و جزء من شونیز، أجزاء سواء تدق کل واحد على حده دقا ناعما، ثم تنخل و تجمع و تسحق حتى یختلط، ثم تجمعه بالعسل و تأخذ منه فی کل یوم و لیله بندقه عند المنام نافع إن شاء الله تعالی». (طب الائمه، ص ۱۹). این در حالی است که بخش اعظم این کتاب طب دعایی است و عناوینی مانند «عوذه لوجع الفخذین» «عوذه لوجع الظهر» «عوذه لوجع العین» که در آن تعویذاتی برای دردهای مختلف چشم و کمر و باسن و ران و غیره است، به چشم می خورد. بخشی از فقه این امور یا به عبارتی جنبه های کلامی، مربوط به استفاده از رقی و تمائمی بود که شرک تلقی می شد و تأکید می شد که در رقیه ها، فقط از آیات قرآن باید استفاده شود. (بنگرید: طب الائمه، ص ۴۸). به هر روی، کتاب طب الائمه اثری است که از هر جهت می تواند نمونه نوعی نگاه تلفیقی و ترکیبی از طب دعایی – دارویی تلقی شود و بدین ترتیب ما را با مفهوم طب و آنچه رایج در آن عصر بوده، آشنا کرده و فلسفه طب را به ما بنمایاند.
تا اینجای کار، باید به یک نکته رسیده باشیم و آن این که دست کم دو مکتب طبی در میان مسلمانان وجود دارد که مفهوم طب در آنها متفاوت با یکدیگر است، گرچه مشترکات هم وجود دارد. یکی مکتب طبی یونانی است که اساسا کاری به تقدس دینی به ویژه مفاهیم اسلامی ندارد، دوم مکتب طبی حدیثی که تلاش می کند، همه چیز را منتسب به رسول (ص)، و سنن دینی کرده و از طب، به عنوان بخشی از علم الهی – که یا وحی است یا رفتاری از رسول و صحابه که تقدس دارد – یاد می شود. این که این دو مکتب با یکدیگر تقابل دارند، تردیدی وجود ندارد و این که برابر هم شکل گرفتند و شاید دومی برابر اولی. در جای دیگر هم این نکته را آوردیم که در متون کهن وقتی اقوال نسبت به یک مساله نقل می شود، حکما یک طرف و اهل شرع در طرف دیگر هستند. اینها دو علم است که شکل می گیرد و مفهوم هر کدام در حوزه طب یا نجوم، در آنها متفاوت است.
این که مکتب حدیثی مسلمانان تلاش کرده است در حوزه طب، مانند نجوم و برخی از موضوعات جهان شناسانه دیگر، دست به ابتکار زده، و از احادیث دینی، دانشی به نام «طب» استخراج کند، کاری است که تا به امروز هم ادامه دارد، چیزی که ممکن است عنوانش اسلامی کردن علوم طبیعی باشد. البته مانند همه موارد دیگر، با درجات مختلف و ارائه طرح های متفاوت صورت می گیرد. از وضع حال بگذریم، مقصودمان آن است تا نشان دهیم مفهوم طب اسلامی چطور از دل مکتب حدیثی بدست آورده و مستند کلامی آن به ویژه در این پرسش که آنچه به عنوان علم نامیده می شود از خداست یا انسان، چیست.
آنچه برای نمونه می تواند به ما برای شناخت نوعی طب الحدیث یا آنچه به عنوان طب النبی نامیده شده کمک کند، مرور بر یک اثر طبی از قرن چهارم با عنوان کتتاب الطب از ابوبکر دینوری یا احمد بن محمد بن اسحاق ابن السنی دینوری است که به «صاحب النسائی» هم شهرت دارد. پیش از شرح محتوای اثر وی اشاره به زندگینامه او لازم است:
ابن السنی دینوری، از محدثان بنام روزگار خویش و شافعی مذهب است که شرح حالش در منابع مختلف از جمله طبقات الشافعیه سبکی (۳/ ۲۳۹) و تاریخ دمشق (۵/ ۲۱۴) و تاریخ الاسلام ذهبی (۲۶/ ۳۱۸ – ۳۱۹) آمده است. سبکی نوشته است که او از موالی جعفر بن ابی طالب بوده است. در کمال الدین صدوق دو مورد از او حدیث نقل شده و گفته شده که کان من اصحاب الحدیث (کمال الدین، ص ۶۸، ۲۷۲). برخی از روایات وی در فضائل امام علی (ع) در شواهد التنزیل (۱/ ۲۵۰، ۳/ ۱۰۵) و تیسیر المطالب (ص ۱۱۴، ۱۱۶، ۱۱۷، ۱۱۸) هم آمده است. ابوزرعه رازی (روح بن محمد م ۴۲۳) از نسل اوست که خطیب از او یاد کرده و گفته است که قاضی اصفهان و شافعی مذهب بوده و در کرج ابودلف درگذشته است. روایتی در التدوین فی اخبار قزوین (۱/ ۴۲۴) حکایت از زندگی او در ری (دست کم در یک مقطع) دارد. وی از مشایخ صدوق بوده و علاوه بر دو روایت در کمال الدین، چهار روایت از وی در خصال نقل کرده است. معروف ترین کتاب برای جای مانده از وی عمل الیوم و اللیله است که با عنوان عجاله الراغب المتمنی فی تخریج کتاب عمل الیوم و اللیله (توسط ابواسامه سلیم بن عبدالهلالی توسط انتشارت ابن حزم در سال ۲۰۰۱) در دو مجلد منتشر شده است. کتاب دیگر او ریاضه المتعلمین است که در باره علم الحدیث و به اصطلاح تحمل علم است. این کتاب، اثری مهم در شناخت مفهوم علم از دیدگاه محدثان است. علم واقعی چیست، مصداق آن کدام است، و اهمیت علم در جامعه چه اندازه است. می دانیم که نگاه به علم از دید یونانی گرایان، با عالمان حدیث و حتی معتزله و یا صوفیه متفاوت است. این کتاب در ادامه آثاری که کسانی مانند خطیب بغدادی یا دیگران در باره علم الحدیث نوشته اند، و در اصل بر مفهوم خاصی از علم استوار است، باید تلقی شود. کتاب یاد شده نخستین بار با تصحیح نظام محمد صالح یعقوبی در سال ۱۴۳۶ منتشر شده است. این کتاب را باید سر فرصت مرور کنم.
مصحح کتاب این دینوری، در مقدمه آن،از دیگر آثار دینوری به این شرح یاد کرده است: القناعه، الایجاز فی الحدیث، الضیافه، الطب، فضائل الاعمال، الصراط المستقیم، روایه الاخوه بعضهم عن بعض. وی از برخی از آثار او، نسخه هایی را معرفی کرده اما نسخه ای از کتاب الطب را معرفی نکرده است؛ این در حالی است که نسخه ای از آن در کتابخانه فاتح ترکیه هست، چنان که در «فهرس مخطوطات الطب الإسلامی فی مکتبات ترکیا، ص: ۷۸» نسخه ای از آن به این شرح آمده است: کتابخانه فاتح، ش ۳۵۸۵، ۷۲ برگ، به خط نسخ، کتابت شده توسط ابراهیم بن علی در ۷۷۵. در کشف الظنون ص ۱۰۹۵ هم از آن یاد شده است. جالب است بدانیم این نسخه، همان نسخه ای است که تصویر آن در اختیار ماست. در جامع الاثار فی مولد النبی (ص) المختار (۵/ ۲۷۹۱) روایتی از کتاب الطب او نقل شده است. این بود خلاصه ای از شرح حال مولف و معرفی نسخه کتاب.
نوشته دینوری در باره طب، بر اساس رساله ای که مانده است، نشان می دهد که او شیفته این بحث علمی در این باره بوده و در واقع، علاقه مند به پزشکی بوده نه آن که صرفا از سر علائق حدیثی دست به این کار زده باشد. به همین دلیل یک بار کتاب مفصلی در باره طب نوشته که حاوی روایات فراوانی بوده است. سپس همان را مختصر کرده با انداختن اسناد، کتابچه کوچکی در این باره فراهم آورده است.
نکته دیگر، مقدمه ای است که برای این کتاب نوشته است. این نوشته، چنان می نماید که او از علم طب به عنوان یک علم بامقدمات و فروعات خاص بحث می کند. به عبارت دیگر، این طور نیست که تنها چند حدیث آورده باشد، بلکه تلاش می کند از طب به مثابه یک علم بحث کند. علمی که مبانی دارد، اما اساس آن علم، بر اساس این اصل که همه چیز در قرآن و حدیث آمده، احادیثی است که در دوایر اهل حدیث در این باره وجود داشته است.
نکته مهم این است که در این علم، مبنای دانایی و علم طب، حدیث است، حدیثی که منبع معرفتی آن وحی و دانش رسول (ص) است. در واقع، اساس این نظریه، بر این اصل است که علم طب، علمی الهی است که از طریق رسول (ص) به «ناس» می رسد. این یعنی این که این علم هم در کنار علم فقه و سایر علوم دینی، اساس الهی دارد.
دینوری در مقدمه می گوید: خداوند متعال «تندرستی و فراغت» از بیماری را دو نعمتی قرار داده که به هر کسی از بندگانش که خواست عطا می کند، تا کسانی که قدر نعمت های الهی را می دانند، آن را مغتنم شمرند، و آنان که جاهل به نعمت های الهی هستند به آن بی توجهی کنند. چنان که خداوند، بیماری ها را وسیله تنبّه بر دانستن فضل عافیت، و از سوی دیگر کفاره کارهایی (گناهانی) قرار داده که در زمان صحت و عافیت مرتکب آنها شده اند. این لطف الهی در حق مردم است. خداوند که خالق همه چیز است، کارهایش مبارک است، و او بر همه چیز تواناست و از هیچ چیز سوال نمی شود.
دینوری می گوید که پس از نگارش کتابی که مطالبی در «علم الطب» در آن، زیر ابواب مختلف، با ارائه طُرق احادیث آوردم، فکر کردم یک متن مختصر از آن فراهم آوردم که شامل همه آن ابواب باشد، و اختصار آن، تنها از باب ارائه متن روایاتی باشد که صحیح است (نه اسناد آن روایات). به علاوه، آنچه که الفاظ آنها کامل و شرح دقیق دارد بیاورم.
به گفته دینوری، علم طب، علمی است که «قد دلّت علی فضله الکتاب و صحّت به السنه» کتاب و سنت بر فضل و درستی آن دلالت دارد. به علاوه همه امت به آن نیاز دارند. یعنی از یک طرف خدا این علم را تعلیم داده و از سوی دیگر مردم نیازمند به آن هستند.
دینوری در اینجا سخنی از شافعی (فارق از این که از او باشد یا نه) در باره تفکیک علم به علم الابدان و علم الادیان نقل کرده که نشان می دهد ذهنیت و نگاه علمی به طب به عنوان یک علم داشته است. در عین حال، بدلیل تعلق خاطرش به حدیث گرایی و اخباری گری ، محتوای آن علم را همان احادیث می داند. جالب است که بحث از علم الابدان را تنها با همین جمله شافعی تمام می کند و حاضر نیست چند سطر بیشتر توضیح بدهد. اساس این نوع رفتار این است که سخنی از بزرگی، آن هم مانند شافعی، به معنای تمام شدن و صحیح بودن آن یا به عبارتی اول و آخر کلام در این باب است.
مقایسه عناوین کتاب با آثار پزشکی رسمی مانند کامل الصناعه الطبیه و مانند آنها که از آثار تفصیلی و متعلق به طب یونانی است، نشان می دهد که مولف بیشتر می کوشد تا با نوعی تقلید در عناوین، نشان دهد که از معدود احادیث و اخبار موجود، می توان دست به تولید محتوای پزشکی در همان حد و قباره زد، بدون آن که نیازی به آن قبیل آثار باشد.
چنان که اشاره کردیم، ورود ابن سنی به بحث، به روال آثار حدیثی صرف در طب مانند کتاب الطب بخاری که صرفا ارائه چند حدیث در این باب است، نیست، بلکه با مقدماتی همراهی است. وی در ادامه مطالبی که بالا نقل شد می نویسد: من کتابم را در هفت مقاله قرار دادم، آن هم بر اساس آنچه از روشهای اهل این صناعت معهود و مسبوق است، تا مطالب هر بابی در مقاله مورد نظر یافت شود و مطلب به سهولت بدست آید. سند روایات هم به دلیل فراوانی و پرحجم کردن و این که به هر حال نیازی در یک اثر پزشکی به آن نبوده، حذف شده است.
<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 