پاورپوینت کامل ضرورت فرشته شناسی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ضرورت فرشته شناسی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضرورت فرشته شناسی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ضرورت فرشته شناسی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :

این نوشته بخش نخست از یک مقاله طولانی با عنوان”پاورپوینت کامل ضرورت فرشته شناسی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint” است که از کتاب ” پارادوکس یکتاپرستی” (Le paradoxe du monothéisme)، نوشته هانری کربن، استخراج شده.کتاب”پارادوکس یکتا پرستی” از سه مقاله طولانی(هر کدام حدودا هشتاد صفحه) تشکیل شده است. عنوان نخستین مقاله این کتاب همان عنوان اصلی کتاب است.

این نوشته بخش نخست از یک مقاله طولانی با عنوان”پاورپوینت کامل ضرورت فرشته شناسی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint” است که از کتاب ” پارادوکس یکتاپرستی” (

Le paradoxe du monothéisme

)، نوشته هانری کربن، استخراج شده.کتاب”پارادوکس یکتا پرستی” از سه مقاله طولانی(هر کدام حدودا هشتاد صفحه) تشکیل شده است. عنوان نخستین مقاله این کتاب همان عنوان اصلی کتاب است. هر سه مقاله موضوع مشترک و پیچیده ای را طرح می کنند که وارد شدن به آن مستلزم حداقل شناخت از اندیشه های ایرانشناس و فیلسوف فقید هانری کربن و نیز آشنایی مقدماتی با فلسفه نو افلاطونی است. امیدوارم که به زودی بخش های دیگر این مقاله و نیز ترجمه مقاله نخست این کتاب را به خوانندگان فارسی زبان ارائه کنم.

درباره پاورپوینت کامل ضرورت فرشته شناسی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint

با پرداختن به معنای متداول واژه یونانی آنژلوس (

Angelos

) یا پیام آور (که معادل عبری آن ملخ و معادل عربی آن ملک و برابر فارسی آن فرشته است)، ما در جست وجوی معانی متعالی تر و ژرف تر این واژه که به ظاهر خنثی و بی آزار می نماید، هستیم. تا زمانی که تفسیر ما از فرشته به معانی ظاهری آن بسنده کند، با موضوعی بی تاثیر و خنثی سر و کار خواهیم داشت. اما با تفسیر باطنی، که سه آیین ابراهیمی (“اهل کتاب” به تعبیر قرآن) از نقش و کارکرد فرشته ارایه داده اند، با معانی ژرف و غنی این مفهوم آشنا خواهیم شد (به ریشه تاریخی و معانی آغازین واژه “باطنی” توجه شود). حداقل چیزی که بینش باطنی و ژرف نگری عرفانی به پیام فرشته منتقل می کند، سمت و سو و کارکرد لزوما تجلی گونه به آن است . تفسیر عرفانی و ژرف نگری در معنای فرشته باعث می شود تا پیام او سمت و سو و کارکردی لزوما تجلی گون داشته باشد. ضرورت تحویل چنین کارکردی به ملائک را باید در مفهوم الاهیت به منزله “امری مطلقا متعالی و خارج از شناخت انسان” جست وجو کرد. اغلب این را فراموش می کنیم که بدون نقش تجلی گون و تئوفانیک (

théophanique

) ملائک، آنچه را که به سادگی توحید می نامیم، در پیروزی موهوم و غیر واقعی خود نابود می شود. برای فهم بهتر مطلب، نخست باید به خاطر بیاوریم که چگونه توحید یا فعل وحدت بخش احدیت، توسط متالهین و متفکرین مسلمان تا مرتبه ای سرگیجه آور و باور نکردنی مورد اندیشه و تامل قرار گرفته است؛ و تنها هنگامی دامنه ژرف اندیشی این متالهین و متفکرین مسلمان طنین می افکند که ما به موازات آنها، فرشته شناسی نوافلاطونی متفکری چون پروکلوس (

Proclus

) را نیز مورد مداقه و توجه قرار دهیم؛ چراکه این هر دو نحله فلسفی، طرح یکسانی از متافیزیک وجود را برای فرشته در نظر می‌گیرند که همان نقش مظهریت برای آنهاست.

وانگهی، حکیمان مسلمان همواره تکرار کرده اند که فلاسفه بزرگ یونان نیز معارف متعالی خود را از انوار نبوت (مشکات الانوار) دریافت می کرده اند. بی تردید هر دینی که بنای آن بر نبوت باشد، نمی تواند از فرشته شناسی بی نیاز شود؛ عملکرد ملائک و رسالت پیامبران دو ستون ایمان اسلامی اند که به هم وابسته و از هم تفکیک ناپذیرند. حکیمان معنوی بر این عقیده هستند که فلاسفه و پیامبران را ذوق و الهامات مشترکی هدایت می کند. به این ترتیب، فرشته شناسی، به طور مضاعف، هم به مطالبات هستی شناسانه و هم به تاویل فلسفه نبوی پاسخ می گوید. همه این دلایل ما را بر آن می دارد تا لزوم وجود ملائک و نقش محوری و تعیین کننده آنها را در جهان شناسی های باستانی و کهن بررسی و کاوش کنیم. در این کیهان شناسی های کهن، ما با فرشته شناسی سلسله مراتبی نوافلاطونیان و نیز با آن دسته از حکیمان الهی که منبع الهامشان تورات و قرآن بوده و ملک شناسی شان با سلسله مراتب درجات وجود همخوانی و پیوند دارد آشنا می شویم. فرشته هم “باب قدسی وجود” و هم میانجی و مفسر کلمات الهی است. لزوم مضاعف فرشته شناسی برای هر فلسفه نبوی، در نظریه ” نبی حقیقی”(

Verus prophéta

) که امت یهودی ـ مسیحی اورشلیم آن را تبلیغ می کرده، به زیباترین شکل مندرج است؛ همان امتی که تحت زعامت و هدایت مسیح آسمانی ـ که شخصیت و خصوصیات او از روی شخصیت و صفات ملک اعظم میکاییل (

Michael

) نمونه برداری شده و نیز گاهی با آن یکی فرض می‌شده ـ قرار داشته است. اسلام نیز وارث همین “نبی حقیقی” است. همین حقیقت بود که در مکاتب باطنی میوه داد و به ثمر نشست. به همین دلیل ما پژوهش خود را با نشان دادن نقش مظهریت ملائک در رساله های عرفانی دو تن از نمایندگان برتر فلسفه و معنویت اسلامی، یعنی ابن سینا (متوفی به سال ۱۱۹۱ میلادی) و سهروردی (متوفی به سال ۱۰۳۷میلادی) به پایان خواهیم برد .در اینجا ما به دنبال ارائه یک تحلیل تاریخی یا دنبال کردن وقایع و رویدادها با ترتیب زمانی شان نیستیم. تا آنجا که محدودیت های پژوهش حاضر این امکان را در اختیار ما قرار دهد، ما اساسا [خودمان] موضوعات را هماهنگ می کنیم.

I

. در پاورپوینت کامل ضرورت فرشته شناسی ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint

به زبان عرفان اسلامی، توحید در شکل ظاهری اش (لا اله الا الله) در معرض خطری مضاعف قرار دارد: خطر تعطیل (

agnosticisme

) و خطر تشبیه (

anthropomorphisme

). هنگامی که تفکر فلسفی با اسرار غیر قابل شناخت “غیب الغیوب” ر وبه رو می شود، تمامی نظریه ها و احتمالات یزدان شناسی کلاسیک درباره اسما و صفات او پوچ و بی معنی می شوند و فلسفه در مواجه با چنین راز مکنونی، به داشتن موضعی تنزیهی بسنده می کند. اما متقابلا، هنگامی که معرفت ساده انگار ما وجود الهی را در هیئت یک موجود مجسم کرده و او را تقدیس کند، هر اندازه که این موجود متعالی را بالا برده و در فراسوی دیگر موجودات قرار دهد، باز هم همین “موجود متعالی” باید تکیه گاه اسما و صفاتی قرار گیرد که ما به او نسبت می دهیم. به این ترتیب، هر اندازه که سطح معنا و مرتبه این صفات رفیع و متعالی باشند، باز هم به طور نهان و آشکار بازتاب دهنده فعل تشبیه یا آنتروپومورفیسم خواهند بود. در غیر این صورت، ما مجبور خواهیم بود به نمادگرایی (

Allegorie

) توسل جوییم که با این کار تمام نیرو و تاثیر توحید را تحلیل برده و آن را از توان می اندازیم. اما چگونه می توانیم بر این هر دو خطر فائق آییم؟ چگونه هم زمان، هم تعالی و وصف ناپذیری غیب الغیوب و هم واقعیت قابل وصف و دقیق اسما و صفات او را بپذیریم و بر آنها مهر تأیید بزنیم؟ در اینجاست که کارکرد و نقش فرشته شناسی مشخصا ما را در مقابله با این دو خطری که توحید را تهدید می کنند، محفوظ و مصون می دارد. فرشته شناسی دقیقا تکیه گاهی برای اسما و صفات الهی می شود؛ ملائک تکیه گاه و مرجع صفات و اسمائی می شوند که اگر به غیب الغیوب نسبت داده شوند، نتیجه ای جز تشبیه یا تعطیل در پی نخواهد داشت. تا زمانی که توحید ظاهری وجود الهی را یک موجود متعالی در نظر می گیرد، خود را در معرض خطر سقوط به بدترین شکل شرک، یعنی شرک مابعدالطبیعی قرار می دهد. تنها هنگامی توحید از این شرک متافیزیکی در امان می ماند که بتواند بر پایه یک متافیزیک وجود تعریف شود و بتواند پیوندی به کلی متفاوت، میان وجودی که هرگز نمی توانسته و نخواهد توانست که وجود نداشته باشد و موجوداتی که این وجود محض به صحنه وجود در می آورد، برقرار کند و این رابطه اساسا “رابطه ای تجلی گون و تئوفانیک” خواهد بود. برای اینکه حقیقت این رابطه شکوفا شود، باید توحید ظاهری به سطح توحید باطنی و عرفانی ارتقا یابد. برای رفع هر گونه ابهام، پیشنهاد می کنم که نام این توحید را “تئومونیسم” (

théomonisme

) یا “همه خدایی” یا “همه جا خدا بینی” بگذاریم، که نزد ابن عربی و در مکتب پیروان او در شعار “لیس فی الوجود سوی الله”، منعکس شده است. اما توجه داشته باشیم که در اینجا خطری جدید در کمین ما نشسته است که به هیچ وجه از شرک متافیزیکی که توحید ظاهری را تهدید می کرد، کمتر نیست. این خطر جدید را که متافیزیسین های مکتب ابن عربی و دیگران افشا کرده اند، چیزی جز اختلاط میان وجود و موجود (یا آنچه موجود گردیده) نیست.

تاکید بر وحدت وجود هرگز به این معنا نیست که در جهان تنها یک موجود وجود دارد. این آشفتگی باعث اشتباهات و فجایع بسیاری شده است. پس اگر کثرت موجودات بر این اصل استوار است که یک وجود مشترک علت موجود شدن آنها است (که در غیر این صورت ما نمی توانستیم از کثرت آنها صحبت به میان آوریم)، متقابلاً وحدت “وجود- احد” تنها در کثرت موجوداتی که به فیض وجود نائل می آیند، می تواند ظهور یابد و آشکار شود. اما “وجود”، موجودی در میان دیگر موجودات یا موجودی در فراسوی آنها نیست. وجود را حتی نمی توان معادل متعالی ترین موجود دانست، چون که او [به نسبتی غیر قابل قیاس] متعالی و [از هر مقوله و تعیین مادی] فراتر و فرارونده است. به زبان پروکلوس،”وجود ـ احد” یا خدای واحد، همان حضرت احدیت است که حکمت اسلامی او را خدای خدایان می نامد. اما احدیت را نمی توان به منزله صفت، مستقیما به خداوند نسبت داد. ” احد” تنها به راز همیشه پنهان و ناگشودنی غیب الغیوب اشاره دارد. احدیت یا واحد در اینجا “موقتا” به معنای وحدت بخش، واحد کننده، سازنده و شرکت کننده در همه موجوداتی است که برای وجود داشتن، باید هر بار در قالب یک موجود درآیند. پروکلوس این معنای واحد کننده “احد” را “هناد” می نامد. هنادها نه از جنس صفات اند و نه از جنس مخلوقات، بلکه آنها ظهورات “وجود – واحد” (یا خداوند هستند). آنها خدایانی به تعداد همه اسماء الهی اند که تنوع موجودات را رقم می زنند. اما ماهیت یا چیستی این ذوات الهی یا خدایان، برای ما غیر قابل شناخت و پوشیده است. ما تنها به واسطه موجوداتی که با ترتیبی خاص و هر یک در جایگاه خود با آن ذوات مرتبط و متصل اند، می توانیم از آنها شناختی به دست آوریم. سلسله مراتب بسیار پیچیده ای که در آفرینش شناسی یا علم تکوین پروکلوس مشاهده می کنیم، دقیقا در همین جا قرار دارد و ملائک نیز نقش و رسالت خود را در پهنه همین جهان سلسله مراتبی که تجلی گاه حضرت احدیت است، به انجام می رسانند. به این ترتیب، غامض ترین معمایی که اندیشه بشری تلاش در حل آن دارد، عبارت از “چگونگی گذار از وجود به موجود” است. در نتیجه این گذار است که افعال واحد کننده حضرت احدیت، به موجوداتی که به صحنه وجود در می آیند، تفویض می شود. این کار با ویژه کردن یا واحد کردن هر یک از موجودات انجام می پذیرد. حکمت اسلامی با قرار دادن غیب الغیوب در مرتبه ای آغازین که جایگاه آن، هم نسبت وجود و هم نسبت به موجود پیشینی است، این مرحله گذار را توضیح می دهد. این مرتبه اصیل و آغازین، همان مقام “امر” بوده که تاسیس کننده و ایجادگر است. مقام امر با واژه “کن” یا “باش” بیان می شود. وجود، تنها با در معرض امر قرار گرفتن است که به موجود تبدیل می شود. اگر از منظر یک موحد، توحید ظاهری یا بینش تک خدایی، در شعار” نیست خدایی جز خدای یکتا ” تبلور می یابد، اما حقیقت باطنی توحید در این است که احد یا خداوند، شخصا فاعلی فعال در این توحید است؛ به این معنا که او در تک تک موجودات حضور دارد. به همین دلیل، حکمت اسماعیلیه توحید را در بازشناسی و اعتراف موحد به مقام و جایگاه سلسله مراتبی هر موجود، که تک تک آنها به نوبه خود و با ترتیبی خاص واحد و غیر قابل جایگزین می باشند، قرار می دهد.۲

این یکتایی وجود ـ واحد که به موجب آن همه موجودات، واحد و منحصر به فرد شده و به موناد تبدیل می شوند را با معادله ×× نمایش می دهند؛ اما کثرت واحدهایی که به ترتیب به هیئت موجودات در می آیند را می توان با معادله ++ نمایش داد. با هر فعل واحد کننده، در عین حال که [یکتایی] «وجود ـ واحد» تضمین می‌ ماند (××)، یک موجود نیز تولید شده و بر موجودات دیگر افروده می‌شود (++). نسبت معادله نخست به معادله دوم، نسبتی تجلی گون و تئوفانیک است. چون که این واحدهای بی بدیل، یک به یک، تجلیات و مظاهر “احدیت یکتا” در موجودات هستند و اگر این واحدهای بی بدیل نبودند، راز مکنون حضرت احدیت (کنز مخفی) برای همیشه در پرده مانده و ناگشوده باقی می ماند. به همین دلیل پروکلوس کتاب “پارمنیدس” اثر افلاطون را همچون “سرگذشت خدایان” یا “تئوگونی” (

théogonie

) تفسیر می کند. چنین روایتی از “جهان سلسله مراتبی خدایان” را می توان با شکفتن اسمای الهی، در دومین مقام از سه مقام “تجلی درون الهی آغازین” نزد ابن عربی، مرتبط و مقایسه کرد. همچنین می توانیم ظهور اسمای الهی در کتاب سوم هنوخ (ادریس) به زبان عبری، که یکی از متون عظیم در عرفان یهود است را با تفسیر پروکلوس از جهان سلسله مراتبی خدایان به مقایسه گذاریم. در کتاب “ادریس”، حضرت احدیت با اسمای مختلفی که همه نام های ملائک هستند، نامگذاری شده است. این نام ها در زبان عبری، با پسوند ” یل” مشخص می شود؛ مانند: آنافییل (

Anaphiel

)،سرافییل (

Sèraphiel

)، اورییل (

Ouriel

)، میکاییل

Michael

)، گابرییل (

Gabriel

)، و … که تعداد آنها بسیار است و نیز تعداد بسیاری از آنها بدون تغییر نام و با همین مشخصات، از زبان عبری وارد زبان عربی شده اند. به این ترتیب غیب الغیوب دارای نام و نشان می شود، اما اسمای او تنها می توانند اسمای تجلیات او باشند. بنابراین نام های الهی اساسا همان نام های فرشتگان هستند. به عبارت دیگر، تمام ظهورات و تجلیات “حضرت احدیت” در قالب و هیئت فرشتگان صورت می پذیرد و در واقع خداشناسی همان فرشته شناسی است. گرچه اسم اعظم خداوند قابل بیان نیست، اما ملک اعظم وجود دارد [و خداوند تحت نام او خود را آشکار می کند].

این سطح از تجلی که به ظهور اسمای الهی می انجامد، همان مقامی است که در آن، “حضرت احدیت” خود را در “رب” های کثیری متجلی می کند و هر یک از این رب ها در مقام و مرتبه خود، یک “رب الارباب” یا خدای خدایان است. واژه رب نزد ابن عربی به خدای فردی و شخصی اشاره دارد که تحت نام هر کسی که آشکار شود و مربوب و آقای او شود، با او ارتباط برقرار می کند. پیوند میان رب و مربوب آن چنان عمیق و دو سویه می شود که هر یک از آنها شریک و ضامن دیگری می گردد. ابن عربی این پیوند دو جانبه را “سر الربوبیه”۴ نامیده است. راز این پیوند نه در سطح الوهیت بالذات، بلکه در سطح تجلیات او که همان اشکال و هیاکل فرشتگان اند، تحقق می پذیرد (به زبان تورات، باید گفت که این رابطه، نه با یهوه بلکه با فرشته ی یهوه برقرار می گردد). این راز همان راز فرشته شناسی بنیادین است. چون که بدون این فرشته شناسی، ما تنها با یک الهیات نظری فاقد تجلی و ظهور روبرو خواهیم بود. این خصوصی شدن پیوند میان رب یا خدای شخصی شده با مومنی که این خدا برای او شخصی می شود، پیوندی که اساساً تئوفانیک بوده و پیام فرشته نیز نتیجه آن است، عالی ترین شکل بیان خود را در جمله مشهوری که منسوب به امام اول شیعیان است، باز می یابد: “آن کس که خود را بشناسد، خدای خود را شناخته است”. این خدای شخصی کیست؟ این “خود” چه کسی است که شناخت رب و پروردگار هر کسی مشروط به شناخت او می شود؟ (در زبان عربی واژه نفس هم معنای “روان” و هم معنای “خود” را می رساند).

شیخ احمد احسایی (۱۸۲۶) در تفسیر مهم خود به کتاب “حکمه العرشیه” ملاصدرای شیرازی (۱۶۴۰) پاسخی چشمگیر و درخور توجه به پرسش فوق می دهد. ملاصدرا در بخش دوم کتاب خود، فلسفه معاد را با متافیزیک تصور خلاق، که نیرویی تماما معنوی و فناناپذیر بوده و همچون جسم لطیفی نفس را در بر گرفته، به هم متصل کرده و آنها را با هم در ارتباط قرار می دهد.(بد نیست اشاره کنیم که دو مورد جسمانیت پذیری امر روحانی و تصور خلاق، شاخص هایی اند که فرشته شناسی را ضروری می نمایند. در مورد این ضرورت چنان همسویی و قرابت عمیقی میان حکمت الهی ملاصدرا و حکمت الهی یاکوب بوهمه وجود دارد که مقایسه میان آنها باید در دستور کار ما قرار گیرد).۵ ملاصدرا کتاب خود را با خودشناسی آغاز می کند. او بر این باور است که خودشناسی نسبت به علوم دیگر، حوزه ای پرسنگلاخ و مشکل زا است؛ به همین دلیل بسیاری از فلاسفه با وجود به کار بستن پژوهش هایشان، در این وادی به حیرت و سر گیجه عمیقی دچار شده اند۶). شیخ احمد احسایی صفحات زیادی را به تفسیر کتاب ملاصدرا اختصاص داده است. گرچه او برای یادآوری اجزای تشکیل‌دهنده “فردیت معنوی” (که جوهر انسان بما هو انسان را می سازند) از واژگان “ماده” و “فرم” استفاده می کند، اما او این واژگان را در جهتی و به معنایی کاملا متفاوت از استنباط ارسطو (

l’hylemorphisme

) به کار می برد. او حقیقت ذاتی آدمی که فردانیت (یا حقیقت الاماده) هر یک از ما از آن ساخته شده، را برابر و معادل همان حقیقتی می داند که خداوند برای آشکار شدنش بر تو، خود را با آن تعریف می کند. چون گرچه تنها خود خداوند است که توان و امکان شناخت خود را دارد، اما با این حال او، آن گنج پنهان (کنز مخفی)، آن”غیب الغیوب”، می خواست که شناخته شود. به همین دلیل او خود را به صفاتی آراسته نمود که آدمی بتواند به واسطه ی آنها او را باز شناسد: صفاتی که هریک با تک تک “فردانیت های معنوی” ما که “ذاتا” از هم متفاوت می باشند، همخوانی و مطابقت دارند.۷) این خدای شخصی تو، “خمیره” یا “ماده المواد” فردانیت معنوی تو را می سازد و تحت نام های مختلفی به آن اشاره شده است: فعل وجود (

acte d’etre

)، نور خدا، عمیق ترین نهاد درون تو (

gemüt = Fu’ad

)، نشانه ی خدا و غیره. به طور خلاصه باید گفت که: این “فردانیت معنوی”, نشانگر آن بخش از وجود تو است که نسبت به “رب” یا پروردگار شخصی اش تعریف می شود . پس انسان برای شناخت پروردگار خود باید خود حقیقی اش را از هر آنچه ماسوای اوست، تمیز داده و جدا نماید؛ از سخنانش، از آثار و نوشته هایش، از مواضع و روابط اش، از اموال و دارایی هایش و… کوتاه سخن این که او باید به “اصل آغازین خود”، به “مشرق”خود بازگردد. به این ترتیب آنچه باقی می ماند، یک “چهره در چهره” شدنی خواهد بود که در آن خداوند تو را مخاطب خویش قرار خواهد داد، بی آنکه به چیزی ارجاع دهد یا اشاره کند؛ گویی که زیر لب در گوش تو زمزمه می کند (خطاب فهوانی). از میان ظهورات کثیر او، تنها این شکل از ظهور است که تو را مخاطب قرار می دهد و به واسطه آن، او خود را به تو می شناساند. آیه قرآنی ۴۲ – ۹ با این مضمون که : “هیچ چیزی به او شبیه نیست” را باید چنین تعبیر کرد: [او با دارایی ها، مقام و قدرت، آثار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.