پاورپوینت کامل قرآن؛ دیالکتیک، متن و تاریخ ۸۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قرآن؛ دیالکتیک، متن و تاریخ ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قرآن؛ دیالکتیک، متن و تاریخ ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قرآن؛ دیالکتیک، متن و تاریخ ۸۱ اسلاید در PowerPoint :

نگاهی به دعویِ«رویاهای رسولانه»

در قرن هفتم میلادی محمّد بن عبدالله(ص) به جهانیان اعلام نمود که حامل دیانت جدیدی است که سه مدعای رادیکال دارد:

۱- به دلیل شمول و جامعیّت، ناسخ تمامی شرایع پیشین است؛

۲- معجزتی جز کتابت ندارد؛

۳- با ابلاغ آن بابِ نبوّت برای همیشه بسته خواهد شد

نگاهی به دعویِ«رویاهای رسولانه»

در قرن هفتم میلادی محمّد بن عبدالله(ص) به جهانیان اعلام نمود که حامل دیانت جدیدی است که سه مدعای رادیکال دارد:

۱- به دلیل شمول و جامعیّت، ناسخ تمامی شرایع پیشین است؛

۲- معجزتی جز کتابت ندارد؛

۳- با ابلاغ آن بابِ نبوّت برای همیشه بسته خواهد شد؛

این سه مدعای بنیادین، سوایِ از فحوای درونی این دین، می توانستند جدال های بسیار عظیمی را برانگیزاند که برانگیختند. در این میان مسأل اثباتِ راستی و صحت این نبوت از لونی دیگر بود. چرا که در حالی که دیگر انبیاء با تکیه بر معجزاتی همچون احیایِ مردگان یا تبدیل عصا به اژدها به اثبات نبوت پرداخته بودند (یعنی با تمسّک به امور عینی و ملموس) ولی راستی آزمایی آخرین پیامبر خدا به واسط کتاب صورت گرفته بود.

اسلام؛ دیانت کتاب

می توان به سیاق نظر عابد الجابری که تمدن اسلامی را تمدنِ فقه نامیده بود (تکوین عقل عربی،فصل پنجم)، اسلام را دیانتِ کتاب خواند. در خود متن قرآنی بارها بر این نکته که تجسّد وحی چیزی جز کتاب نیست تاکید شده است:

«هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ / اوست که این کتاب را بر تو نازل کرد. بعضى از آیه ‏ها محکماتند، این آیه ‏ها أم الکتابند، و بعضى آیه‏ ها متشابهاتند. امّا آنها که در دلشان میل به باطل است، به سبب فتنه‏ جویى و میل به تأویل از متشابهات پیروى مى‏ کنند، در حالى که تأویل آن را جز خداى نمى‏ داند و آنان که قدم در دانش استوار کرده‏ اند مى‏ گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست و جز خردمندان پند نمى ‏گیرند (آل عمران/۷)»

ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدیً لِلْمُتَّقینَ/ این است همان کتابى که در آن هیچ شکى نیست. پرهیزگاران را راهنماست(بقره/۲)

تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ وَقُرْآنٍ مُّبِینٍ/ این است آیات کتاب [آسمانى] و قرآن روشنگر(حجر/۱)

وَ هذا کِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَکٌ مُصَدِّقُ الَّذی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى‏ وَ مَنْ حَوْلَها وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُون/‏ و این کتابى است مبارک که فرو فرستاده‏ ایم و همخوان با کتابى است که پیشاپیش آن است، تا [مردم‏] مکه و پیرامونیان آن را هشدار دهى و مؤمنان به آخرت، به آن ایمان مى‏ آورند و آنان مواظبت بر نمازهاى خویش دارند (انعام/۹۲)

امی بودن پیامبر(ص)؛ یکی از دلایل اثبات معجزه بودن متن قرآن

در اینجا نکته ای حائز اهمیت پیش می آید و آن پرسش از چیستی و ماهیّت این کتاب است. پیامبر به اِجماع تمامی تاریخ نگاران فردی امّی بوده و خواندن و نوشتن نمی دانسته است. پس چگونه کسی که نوشتن نمی دانسته است کتابی را تدوین کرده است؟ از منظر تاریخ اسلام این نکته خود یکی از دلایل اثبات معجزه بودن متن قرآنی است. پیامبر وحی را روایت می کرده است و بعضی از صحابه آن را کتابت می کرده اند و سپس آن را بر پیامبر قرائت می کردند تا صحتِ آن دوباره مورد تایید حضرت قرار گیرد. امّا پیامبر چه چیزی را بر آنان کتابت می کرد: واژه به واژ وحی را؟

بر مبنای بعضی از آیات قرآنی و تاکید سنّت اسلامیِ مسلط در طی پانزده قرن گذشته پیامبر عین کلماتی را که از جبرییل می شنیده است کتابت می کرده است. بر اساس این آیات، قرآنی که نازل شده نسخه ای از متن اصلی است که در عالم ملکوت وجود دارد:

در سور واقعه می فرماید: فِی کِتَابٍ مَّکْنُونٍ (۷۸) لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (۷۹) تَنزِیلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ (۸۰)/ که در لوح محفوظ سرّ حق مقام دارد. که جز دست پاکان (و فهم خاصّان) بدان نرسد. تنزیلی از پروردگار عالم است.

قرآن در لوح محفوط و مصون از هـر دگـرگـونـى و تـبـدیل

علامه طباطبایی در تفسیر این آیات به این مطلب که وحی مُنزل کلام الله است و بیان خود پیامبر نیست اشاره دارد:”… بـه بـیـانى آن را اثبات نمود که در عین اثبات مطلب، کلام اللّه بودن قرآن را نـیـز اثـبـات مـى کـنـد، و مـسـجـل مـى سـازد کـه قـرآن کـلام خـدا و مـحـفـوظ نـزد او و نازل شده از ناحیه او است و بالاخره آن را به بهترین وصفى توصیف کرد”. علامه در ادامه آی فی کتاب مکنون را در پیوند با آی ۲۲ سور مبارک بروج می بیند و می فرماید: “و جمل(فى کتاب مکنون )توصیف دوم قرآن است، مى فرماید: قرآن محفوظ و مصون از هـر دگـرگـونـى و تـبـدیل است، چون در کتابى است که آن کتاب اینطور است و آن کتاب عـبـارت اسـت از لوح مـحـفـوظ، هـمـچـنـان کـه در جـاى دیـگـر فـرمـوده :بل هو قرآن مجید فى لوح محفوظ[بروج/۲۲].

علامه با طرح سوالِ مراد از مس و مطهرون در آیه: لا یسمه الا المطهرون چیست در پاسخ می گوید:” بـه هـر تـقـدیـر کـلام در سـیـاق بـزرگـداشـت امـر قـرآن اسـت، مـى خـواهـد قـرآن را تـجـلیـل کـند و از همینجا مى فهمیم که منظور از مس قرآن دست کشیدن به خطوط آن نیست، بلکه علم به معارف آن است که جز پاکان خلق کسى به معارف آن عالم نمى شود، چون فـرمـوده : قـرآن در کـتابى مکنون و پنهان است و آیه شریف انا جعلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون و انه فى ام الکتاب لدینا لعلى حکیم[زخرف/۳ و ۴] نیز به آن اشاره مى کند”.

پس بر مبنای متن قرآنی این کتاب دقیقاً کلام الله است که بر پیامبر نازل شده و حضرت آن را کلمه به کلمه به مردمان ابلاغ کرده است.کتاب موجود نسخه ای از «کتاب مکنون» و ام الکتابی است که در عالم ملکوت و در نزد ذات اقدس الهی موجود است.این استدلالات درون دینی تقریباً بن مای ثابت گفتمانِ اسلامی در طی سده های گذشته بوده که به چالش کشیدن آنها به منزل ارتداد و خروج از دین و توهین به ساحت مقدس وحی لحاظ می شده است.امّا در کنار این گفتمانِ هژمون ،حاشی ستیزنده ای نیز علیه آن وجود داشته که تلاش می کرده تا ماهیّت متن قرآنی را به صورتی دیگر روایت کند.

ماجرای تشکیک عبدالله بن سعد ابی سرح در قرآن

شاید یکی از اصلی ترین و مهمترین چالش ها، علیه این تلقی از ماهیّت وحی، در زمان خود پیامبر شکل گرفت؛ وقتی که عبدالله بن سعد ابی سرح، کاتب وحی و برادر خواند عثمان بن عفان، داماد پیامبر و خلیف سوم مسلمانان، بر سر چگونگی کتابت آی ۱۴سور مبارک مومنون، (ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَهَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظاماً فَکَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ)،مرتد شد. تقریباً در تمامی منابع تاریخ اسلام داستان ارتداد ابی سرح بر سر چگونگی نگارش این آیه روایت شده(نگاه کنید به المغازی واقدی) و در تاریخ تمدن اسلامی موضوعی زنده و زایا بوده تا جایی که حتی هفت قرن پس از آن نیز مولانا خود را موظف می دیده تا به تشکیک او پاسخ گوید:

پیش از عثمان یکی نساخ بود

کو به نسخ وحی جدی می‌نمود

چون نبی از وحی فرمودی سبق

او همان را وا نبشتی بر ورق

پرتو آن وحی بر وی تافتی

او درون خویش حکمت یافتی

عین آن حکمت بفرمودی رسول

زین قدر گمراه شد آن بوالفضول

کانچ می‌گوید رسول مستنیر

مر مرا هست آن حقیقت در ضمیر

پرتو اندیشه‌اش زد بر رسول

قهر حق آورد بر جانش نزول

هم ز نساخی بر آمد هم ز دین

شد عدو مصطفی و دین بِکین

مصطفی فرمود کای گبر عنود

چون سیه گشتی؟ اگر نور از تو بود

گر تو ینبوع الهی بودیی

این چنین آب سیه نگشودیی

روایت زمخشری تصریحی بر این قضیه است:..همچنین روایت شده که ابی سرح آیات را برای رسول خدا می نوشت و پیش از املای آن همین عبارت [فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ]را بر زبان آورد و رسول خدا فرمود: “اکتب،هکذا نزلت/ بنویس، چنین نازل شده است”. ابی سرح گفت اگر محمد پیامبر بود به او وحی می شد، پس من پیامبر هستم که دارد به من وحی می شود. کافر شد و به مکه بازگشت، آن گاه باز روز فتح مکه مسلمان شد(کشّاف،ج۳،ص ۲۸۵).آن گونه که از گزارشهای تاریخی بر می آید ظاهراً ابی سرح بر سر این موضوع بسیار قیل و قال کرده بوده و خشم پیامبر را برانگیخته بوده است تا جایی که حضرت دستور داده بوده که او را حتی در حرم امن الهی و حتی اگر بر پرده های کعبه آویخته باشد با شمشیر بزنند. طبری از قول ابن اسحاق روایت می کند:

ابن اسحاق گوید: و چنان بود که پیامبر به سران سپاه خویش گفته بود: تا کسى به جنگشان نیاید با وى جنگ نکنند. ولى تنى چند را نام برد و گفت: «اگر آنها را زیر پرده ‏هاى کعبه یافتید خونشان را بریزید.» عبد الله بن سعد بن ابى سرح از آن جمله بود و سبب آن بود که وى اسلام آورده بود و از مسلمانى بِگشته بود، و به روز فتح مکه فرار کرد و پیش عثمان رفت که برادر شیرى وى بود و عثمان او را نهان کرد و چون مردم مکه آرام گرفتند، وى را پیش پیامبر آورد و برایش امان خواست. گویند: پیامبر مدتى دراز خاموش ماند و سپس گفت: «چنین باشد.» و چون عثمان عبد الله را ببرد پیامبر به اطرافیان خویش گفت: «به خدا خاموش ماندم مگر یکی تان برخیزد و گردن او را بزند.» یکى از انصاریان گفت: «اى پیامبر خدا چرا به من اشاره نکردى؟» گفت: «پیامبر کسى را به اشاره نمى ‏کشد.»(تاریخ طبری،ج۳،ص ۱۱۸۷).

خداوند در سور انعام پاسخ ابی سرح را می دهد و او را ملامت می کند: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْ‏ءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ لَوْ تَرى‏ إِذِ الظَّالِمُونَ فی‏ غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکَهُ باسِطُوا أَیْدیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَ کُنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ/ و چه کسی ستمکارتر ازکسی است که به خدا دروغی ببندد یا بگوید، به من وحی شده در حالی که به اوچیزی وحی نشده و یا بگوید بزودی من نیز مانند آنچه خدا نازل کرده، نازل می کنم؟ اگر ببینی ستمکاران را که در گردابهای مرگ هستند و فرشتگان دستهای خویش را گشوده و می گویند، جانهای خویش برآورید، امروز به گناه آنچه به ناحق در باره خدا می گفتید و از آیه های او تکبر می ورزیدید به عذاب خفت وخواری جزا داده می شوید) (انعام/۹۳)

زمخشری در ذیل این آیه قبل از آن که بگوید مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ اشاره به ادعای ابی سرح است نکته ای را متذکر شده که برای بحث ما جالب توجه است. او می گوید پیامبر در رابطه با مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْ‏ءٌ رویایی دیده است که” دو دستبند سنگین زرین در دست دارم و این بر من گران آمد و از آن اندوهگین شدم. آن گاه خدای متعال به من وحی کرد که در آنها بدمم و من در آنها دمیدم و آنها پر گرفتند[و از پیش من رفتند]. من این خواب را به دو کذّاب تعبیر کردم که در بین آنها قرار دارد. کذّاب یمامه، مسیلمه و کذّاب صنعاء، اسود عنسی”(کشّاف،ج۲، ص ۶۳).

پس اوّلاً دلالت آیه بر مدعیّان دروغین نبوت و دریافت وحی یقینی است. در ثانی تشکیک در کلام الله بودن وحی حکم قتلی را از پی نداشته(بنابر متن قرآنی و نه سنت نبوی)،ثالثاً در رویا بر پیامبر وحی شده است، یعنی بین وحی و رویا تفکیکی قائل شده اند و رابعاً حداقل در یک مورد(آی ۱۴ مومنون) گزارش شده است که میان «معنا و لفظ» افتراق و شکافی وجود داشته است. بدین معنا که پیامبر معنا را دریافته بوده امّا به دنبال لفظ مناسب می گشته

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.