پاورپوینت کامل هستی و زمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هستی و زمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هستی و زمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هستی و زمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint :

این نوشتار درصدد ارائه هرمنوتیک فلسفی از نگاه هایدگر است و نشان داده شده است که هرمنوتیک با کتاب “هستی وزمان ” هایدگر وارد مرحله ای متفاوت از “هرمنوتیک روش شناختی” شد. برای این کار به یکی ازمطالب مهم کتاب “پاورپوینت کامل هستی و زمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint” یعنی “دازاین” پرداخته ایم. “دازاین” به عنوان وجودی که درمتن زندگی پرتاب گشته و از توانائی هایی برای رسیدن به آینده که زمان اصیل و اصلی است، برخوردار می باشد که لازمه آن از نظر هایدگر فهم و تفسیر است. واژگان کلیدی: پدیدارشناسی، هستی شناسی، دازاین، پرتاب شدگی، تفسیر.

بررسی هرمنوتیک فلسفی هایدگر

این نوشتار درصدد ارائه هرمنوتیک فلسفی از نگاه هایدگر است و نشان داده شده است که هرمنوتیک با کتاب “هستی وزمان ” هایدگر وارد مرحله ای متفاوت از “هرمنوتیک روش شناختی” شد. برای این کار به یکی ازمطالب مهم کتاب “پاورپوینت کامل هستی و زمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint” یعنی “دازاین” پرداخته ایم. “دازاین” به عنوان وجودی که درمتن زندگی پرتاب گشته و از توانائی هایی برای رسیدن به آینده که زمان اصیل و اصلی است، برخوردار می باشد که لازمه آن از نظر هایدگر فهم و تفسیر است. واژگان کلیدی: پدیدارشناسی، هستی شناسی، دازاین، پرتاب شدگی، تفسیر.

گشایش

هرمنوتیک با کتاب “پاورپوینت کامل هستی و زمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint” هایدگر وارد مرحله ای متفاوت از بحث های سنتی خود شد. هایدگر به جای آنکه همچون دیلتای و شلایر ماخر به تأویل و تفسیر متن بپردازد و به دنبال این باشد که کدام تفسیر “معتبر” و کدام “نامعتبر” است و به جای اینکه برای تأویل متن “روشی” ارائه دهد، هرمنوتیک را وارد وادی جدیدی کرد. دکارت برای فرار از شک و یافتن یک نقطه یقینی برای فلسفه از ” خود ” شروع کرد و به این نتیجه رسید که “می اندیشم، پس هستم”. انسان به عنوان وجودی که در همه امور شک می کند، همان انسانی است که قائل به ذهن است. پس این شخص شکاک وجود دارد، و در بودن او هیچ شکی نیست. هایدگر در فلسفه خود به بررسی این انسان یا به گفته خود او “داز این”۱ پرداخت. نه از این زاویه که همچون دکارت بخواهد برای فلسفه خود یک نقطه یقینی بیابد بلکه بر این اساس که می خواست به معنای هستی برسد. ازنظر هایدگر آن “وجودی” که به دنبال معنای هستی است و در خود غور و مداقه می کند و اهل تأویل و تفهم است، خود “دازاین” است. پس در ابتدا باید این “دازاین” را به عنوان یک پدیده بررسی کرد. که در این حوزه هایدگر از استاد خود “هوسرل” متأثر شده بود. هایدگر به بررسی “دازاین” می پردازد که به درون متن زندگی “فرا افکنده” یا “پرتاب” شده است.

پدیدار شناسی و هستی شناسی

ادموند هوسرل فلسفه خود را “پدیدار شناسی”۲ نامید. و پایه این پدیدار شناسی این سخن مهم هوسرل بود “به سوی خود چیزها”. کوششی برای شناخت و شرح هر چیز، تا جایی که امکان دارد وفادار به خود آن چیز. این اساس پدیدار شناسی هوسرل است. رویکردی تا حد امکان رها از پیشنهادها، پیش فرض ها و پشیداوری های مفهومی. او نه استنتاج پیشینی را می پذیرفت و نه قیاس را. آنچه می پذیرفت شهود یا ادراک مستقیم بود؛ شهودی۳، استوار بر مشاهده ای یا تجربه ای دقیق، و در گام بعد کارش شرح و پژوهش آن شهود بود. به نظر هوسرل روش هایی که در علوم به کار می روند، در فلسفه بی ارزش و بی فایده اند چرا که همه از پیش فرض هایی آغاز می کنند که به پدیدار افزوده می شوند. اصل بنیادین فلسفه این است: “هرگونه شهود ناب و اصیل، ریشه بر حق و پذیرفتنی دانش است. هر آنچه خود را به ما اساسا در شهود، یعنی در حضور بی میانجی خویش آشکار می کند، باید خیلی ساده، همچون حضور آن چیز پذیرفته شود. البته تنها در آن محدوده ای که خود را آشکار می کند.”۴

آنچه در اندیشه پدیدار شناسی هوسرل مهم است وجود سوبژه(شناسنده یا فاعل شناسایی) وابژه (مورد شناسایی) است. اما هایدگر گر چه از بعضی جهات از فلسفه ماقبل خود تأثیر می پذیرد ولی به گونه ای می توان گفت ساختارهای سنتی فلسفه را می شکند و می خواهد فلسفه را به راه اصیل خود باز گرداند. و این راه اصیل فلسفه چیزی نیست جز دریافتن “معنای هستی”. یعنی نکته مرکزی اندیشه هایدگر “معنای هستی” است. و راه رسیدن به این معنای هستی بررسی پدیدار شناسی وجودات است. ولی مهم برای هایدگر این است که کدام یک از وجودات می تواند ما را در فلسفه به معنای هستی برساند. برای هایدگر “پدیده آن چیزی است که خودش را در خودش نشان می دهد. و این امر دلالت می کند بر یک مسیر مشخص که یک پدیده می تواند با آن مراجهه شود”۵. و “پدیدار شناسی مسیری برای دست یابی به آن چیزی است که موضوع هستی شناسی می باشد… و در مفهوم پدیدار شناسی یک پدیده آنچه مورد نظر است(حالت، مشتقات ومعنی) خود را به عنوان هستی هست ها نشان می دهد.”۶

نکته ای که پدیدار شناسی هایدگر را از گذشتگان متمایز می کند تمایز قائل نشدن میان فاعل شناسایی و متعلق شناسایی است. هایدگر نظریه مرسوم شناخت را که به طور کلی مبتنی بر تمایز نسبت فاعل شناسایی و متعلق شناسایی بود رد می کند.۷

هایدگر از میان وجودات به بررسی پدیدار شناسی “دازاین” می پردازد. و این خود سؤال است که چرا هایدگر به بررسی پدیدار شناسی “دازاین” می پردازد؟ برای هایدگر “دازاین وجودی است که برای او که در هستی است، خود هستی یک مسأله می باشد”۸. استفان میولهال در کتاب “هایدگر و پاورپوینت کامل هستی و زمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint” در این مورد می نویسد: همه وجودات از این آگاهی حسی برخوردارند که در مواجهه با جهان هستند، بعضی از آنها از این آگاهی برخوردارند که زنده هستند اما یکی از آنها و آن هم فقط دازاین است که از این آگاهی برخوردار است که زندگیش تداوم دارد، و همچنین پندار و تصویری از زندگیش دارد که دل مشغول آن باید باشد”۹. تا اینجا می توان این گونه نتیجه گرفت که هایدگر با بررسی پدیدار شناسی ساختار وجود دازاین می خواهد به معنای هستی و به عبارتی هستی شناسی برسد. و این نشان از پیوندی است که هایدگر بین “پدیدار شناسی” و “هستی شناسی” برقرار می کند و آنها را دو رشته فلسفی متمایز و جدا از یکدیگر نمی داند.۱۰

ساختار وجودی دازاین

هایدگر “دازاین” را گاه پیوسته

Dasein

و گاه جدا و با خط فاصله

Da-sein

می نویسد. در صورت اول، دازاین، انسان است از آن جهت که آشکار۱۱ و گشوده برای هستی است. و در کاربرد دوم، مراد همچنان انسان است اما از آن جهت که مظهر وجود است۱۲. هایدگر زمانی که از “دازاین” سخن می گوید مراد او همان انسان است. معنای تحت اللفظی این کلمه عبارت است از: “هستی– آنجا” ، مراد از این که انسان “هستی– آنجا” است، توجه دادن به تناهی او است. انسان همواره در موقعیتی خاص و جهان خاص خویش به سر می برد۱۳. هایدگر در کتاب “پاورپوینت کامل هستی و زمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint” به تفسیر “دازاین” و بررسی ساختار وجودی آن می پردازد که در اینجا به اجمال اشاره ای به آنها می کنیم.

۱- ساختمان و ساختار دازاین، بر مبنای حضور وی در جهان پی ریزی شده است. پس دازاین یک “هستی-آنجا”۱۴ یا یک “هستی – در – جهان”۱۵ است. مراد از “آنجا” یا “دنیا” محیط خارجی یا سیاره زمین یا هر ظرف مکانی خارجی دیگر نیست. مراد عالم ذهنی–روانی و شرایط و موقعیت ها و علایق هر فرد است.

۲- هایدگر سه خصوصیت وجود شناسانه برای دازاین در نظر می گیرد یعنی: “واقع بودگی”۱۶، “موجودیت”۱۷ و “سقوط”۱۸ می باشد. هایدگر هر سه مفهوم را جزء لایه های “دل مشغولی” دازاین می داند.۱۹

۳- چون که هستی دازاین “هستی-در” و “هستی–با” می باشد، این امر “واقع-بودگی” دازاین را می رساند. همچنان که هایدگر می گوید: مفهوم “واقع بودگی” حاکی از آن است که یک وجود “بودن – در – جهان”، “هستی – در – جهان ” دارد در چنین مسیری است که آن می تواند “تقدیر و سر نوشت” خود را در هستی دیگر وجودات که در مواجهه با جهان خودش است درک کند۲۰. پس مراد از واقع بودگی آن است که وجود انسانی همیشه جهانی بوده است و در دنیای خاص خود بوده، دنیایی که منحصر به هر فرد می باشد. پس دازاین همیشه خودش را در موقعیتی می یابد که در آنجا “بودن” دارد.

۴- یکی از خصیصه های مهم “واقع بودگی” دازاین “افکندگی” یا “پرتاب شدگی”۲۱ است. بر اساس “واقع مندی”، شیوه های گوناگون فهم دازاین از خود و جهان، به وضعیت تاریخی واقعی و میراث سنتی او وابسته و محدود است. دازاین به درون این وضعیت پرتاب شده است و آن را به منزله بنیان وجودی یا پیش فرض “بودن – در جهان” تجربه می کند. دازاین میراث سنتی خویش را بر نمی گزیند و این میراث را نمی توان به منزله یکی از عوامل شکل دهنده ذهنیت یا جنبه ای از خود آگاهی آدمی شناساند زیرا سنت به لحاظ وجودی، مقدم بر ذهنیت و خود آگاهی آدمی است.۲۲

۵- دومین لایه “دل مشغولی”، “سقوط” می باشد. «یکی از جنبه های هستی که در ارتباط با روز مرگی۲۳ می باشد، “سقوط” دازاین نامیده می شود»۲۴. «دازاین در حالت سقوط از خود اصیل خویش دورمی شود»۲۵. در واقع در حالت “سقوط” دازاین از مکان های خود استفاده نمی کند و دست به انتخاب و تصمیم گیری نمی زند و در یک حالت انفعالی به سر می برد. در این حالت دازاین به گونه ای تسلیم محیط خود و دیگران شده است. سقوط “هستی – در – جهان ” فقط اغوا کننده و عافیت طلبی۲۶ نیست بلکه در همان حال نیز خود بیگانگی۲۷ می باشد.۲۸

۶- سومین لایه “دل مشغولی”، “موجودیت” است. مراد از “موجودیت” به خود اختصاص دادن اشیاء و موقعیت ها از طریق فهم است. دازاین از طریق فهم خویش و فهم امور داخل در دنیای خویش، خود را به پیش می افکند و امکان های وجودی جدیدی برای خویش فراهم می کند.۲۹

۷- “دل مشغولی” را باید به صورت کل در نظر گرفت، و آن را بر پایه “زمانمندی”۳۰ فهمید. وجود حاضر در جهان انسان (=دازاین)، وجودی است که خود را زمانمند می کند. اگر صریح تر بیان شود، انسان یک جریان و روند زمانمند شدن است. انسان هر نوع هستی خاصی بر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.