پاورپوینت کامل هرمنوتیک وجود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هرمنوتیک وجود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هرمنوتیک وجود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هرمنوتیک وجود ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

نظریه هرمنوتیک در باب وجود در قالب عبارتی مشهور و در عین حال مبهم بیان می شود:«وجودی که می تواند فهمیده شود زبان است». آیا این عبارت تنها نظریه ای در مورد ماهیت زبانی فهم انسانی است یا اینکه نظریه ای در باب خود وجود نیز هست؟ و اگر هدف نظریه ای در باب وجود است آیا باید مطابق قرائت ژ.واتیمو آن را به عنوان نظریه ای پذیرفت که وجود را به تفاسیر تاریخی ارائه شده از آن تقلیل می دهد؟ مقاله حاضر در مخالفت با این دیدگاه وقرائت نسبی گرایانه و نام گرایانه، در صدد نشان دادن این نکته است که از نظر گادامر، که در این خصوص از متافیزیک قرون وسطایی الهام می پذیرد، این خود وجود است که در قالب زبان ما، خود را عرضه می دارد.

نظریه هرمنوتیک در باب وجود در قالب عبارتی مشهور و در عین حال مبهم بیان می شود:«وجودی که می تواند فهمیده شود زبان است». آیا این عبارت تنها نظریه ای در مورد ماهیت زبانی فهم انسانی است یا اینکه نظریه ای در باب خود وجود نیز هست؟ و اگر هدف نظریه ای در باب وجود است آیا باید مطابق قرائت ژ.واتیمو آن را به عنوان نظریه ای پذیرفت که وجود را به تفاسیر تاریخی ارائه شده از آن تقلیل می دهد؟ مقاله حاضر در مخالفت با این دیدگاه وقرائت نسبی گرایانه و نام گرایانه، در صدد نشان دادن این نکته است که از نظر گادامر، که در این خصوص از متافیزیک قرون وسطایی الهام می پذیرد، این خود وجود است که در قالب زبان ما، خود را عرضه می دارد. به این ترتیب چیزی به این عنوان هست که زبان وجود یعنی زبانِ خاصّ ما در صدد بیان آن است اما این بیانِ وجود هرگز پایان نمی پذیرد. به این ترتیب ارائه تفسیری وجود شناسانه تر از هرمنوتیک میسّر می شود.

هایدگر زیاد بیراه نمی گوید که هر فلسفه ای به گونه ای کم و بیش علنی با ارائه نظریه ای در باب وجود خود را معرفی می نماید. این سخن درمورد هرمنوتیک گادامر نیز صادق است. اثر اصلی او عملاً با « چرخشی وجودشناسانه»۱(

ontologische wendung

) پایان می پذیرد که شاید مفهومش آن گونه که تفاسیر ارائه شده از آن نشان می دهند از وضوح کاملی برخوردار نیست. بنابراین در مقاله حاضر سعی دارم تا مفهوم واقعی این چرخش تاریخی را با بررسی تمام جوانب آنچه که می توان نظریه هرمنوتیک در باب وجود نامید، روشن کنم. اگر حقیقت و روش به واقع از چرخشی وجود شناسانه سخن می گوید، این امر می ماند که مسأله وجود در کتاب گادامر نسبتاٌ کم رنگ پدیدار می شود.

نسبتاٌ تعجب آور است که می بینیم گادامر مستقیماٌ هرگز مسأله وجود را از استاد خود نگرفته است. همان گونه که می دانیم او در

opus magnum

، سخن خود را نه از موضوع وجود بلکه از سؤال

Dilthey

در مورد ادّعای حقیقت علوم انسانی آغاز کرده است؛ همان ادّعایی که هایدگر، آنگاه که در صدد احیاء مسأله وجود بود، دقیقاٌ تلاش می کرد از آن فراتر رود. هم چنین می دانیم که گادامر در تفسیرهای خود ازهایدگر با اطمینان خاطر درمورد

Seinsfrage

(مسأله وجودِِ) استاد خود صورتی تقریباٌ نامفهوم و نسبتاٌ مغشوش از طرح مسأله الهیت را بیان می کند۲: وقتی که وجود- از زمان یونانیان- به جوهری محض(

ous

ه

a

) یا (

Vorhandenheit

) تقلیل می یابد که مورد استفاده فنّی قرار می گیرد و آن هم ظاهراً هر نوع تجربه ای از مقدسّات را مردود می شمارد، آیا باز هم امکان تجربه ای از خدا وجود دارد؟ این مسأله، مسأله گادامر نبود، اگرچه او اهمیتّی را که این امر می توانست برای استاد خویش در بر داشته باشد درک می کرد وهرچند اندیشه خود او در مورد حاکمیت مطلق تفکّر منطقی(طبعاً فنّی) بسیارمدیون تخریب تفکّر تکنیکی توسط هایدگر بود.

وجود مفهوم (مُدرََک) است

آیا مسأله وجود آینده ای درهرمنوتیک دارد؟ مسأله ای که مطرح می شود این است که منظور ازهرمنوتیک تفکّری است که از ویژگی تفسیری هر ارتباطی در جهان آگاهی دارد. دلیل اینکه بحث در خصوص وجود، اگر ناممکن نگوییم، دست کم مشکل آفرین است این است که وجودی که می توان درباره آن سخن راند وجودی صرفاً تفسیری یا مفهومی است. عبارتِ هرمنوتیکی وجود مفهوم است تقریباً به عبارت وجود به ادراک درآمدن(مُدرَک) است ِ برکلی پاسخ می دهد. سخن نیچه را به زبان دیگر می گوییم که در نظام هرمنوتیکی تجربه ای ازوجود نیست بلکه تنها از تفاسیر(وجود) است. بنابراین عصرِهرمنوتیکی تفکّر، نمادعصری خواهد بود که وجود در آن تنها شیء مورد تفسیراست. این وضعیت کمابیش یاد آورموقعیت کانت است: وجود را نه آنچنان که هست بلکه صرفاً آن گونه که از خلال تفاسیر ما عیان می شود، می توانیم بشناسیم. بنابراین، عنوان جاه طلبانه وجود شناسی که ادّعای صحبت از وجود فی نفسه را می کند باید جای خود را به هرمنوتیکی بدهد که به پردازش تفسیرهای ما از وجود بسنده می کند.

این چنین است که جیانی واتیمو

Gianni Vattimo

، که متوجه اشتراک(

koinè

) زمان ما در هرمنوتیک گردیده است، توانسته است بگوید که ویژگی تفکر هرمنوتیکی «ضعف» گفتار ما در باب وجود است.۳ به این ترتیب او «نیهیلیست» است و به آن افتخار می کند: اوبا چشم پوشی از رؤیای «متافیزیکی» گفتاری در باب وجود، از تکثّر تفسیرها بهره می گیرد. این تفسیرها دیگر در صدد «مطابقت» با واقعیت نیستند و تنها به شفاف بودن و یا مفید بودن بسنده می کنند، به این معنی که برخی از تفسیرها بهتر از بقیه پاسخ گوی علائق تاریخی ما هستند.

هرچند که در حال حاضر واتیمو از اقبال بلندی برخوردار است، اما این نوع برداشت از هرمنوتیک و «نظریه او در باب وجود» نظر من نیست و فکر نمی کنم که به طور کامل از آنٍِ گادامر هم باشد. چرا که در بدو امر نسبتاً واضح است که این غیرِنظریه(

non- thèse

) در باب وجود به رغم خواسته او، نظریه ای وجود شناسانه است. درواقع او همچنین ادعا می کند «آنچه را که هست» بیان می کند، یعنی اینکه چیزی غیر از تفسیرها وجود ندارد واینکه جایگاه وجود به تفسیرهایی که از آن ارائه می شود تنزّل می یابد. این امر به این معنی است که این نظریه دست کم به دو طریق در صدد سازگاری با سنّتی ترین مفهوم نظریه مطابقت است: ۱) این تز ادّعا می کند که با مفهوم وجود مطابق است (

esse est intelligi

وجود ُمدرَک است) و ۲) خود را با وضعیت فعلی ما مطابق می داند (

l’aetas hermeneutica

) که هدف آن ارائه ویژگی تفسیری هر گونه ارتباط با وجود است. بر این اساس، موضوع حقیقت- مطابقت با اینکه خوب جا نیفتاده است ولی با این وصف در اینجا نسبتاً خوب طرح شده است. وانگهی، هر گونه چشم پوشی از نظریه مطابقت، تنها بر این اندیشه استوار خواهد بود که این امر با خود حقیقت یا واقعیت تفسیر « ناسازگار» خواهد بود، امری که باز هم پیشاپیش مستلزم مفهوم مطابقت است.

دراین قرائت نسبتاً غالب از هرمنوتیک می توان نتیجه ای از نگرش ساختارگرایانه به جهان را مشاهده کرد که می شود گفت بخش وسیعی از مدرنیته را می شناساند. بر اساس این دیدگاه که از کانت و دکارت نشأت می گیرد وجودی که ما بدان دسترسی داریم در حدّ جهانی که می شناسیم و یا آن گونه که با افکار و عقاید، اندیشه ها و طرح های ذهنی و یا «تفسیرهای» خود آن را «می سازیم» کاهش و تنزّل پیدا می کند ولی در عین حال در قرن بیستم پذیرفته شده بود که آنها اساساً دارای زمینه تاریخی و وامدار زبانی هستند که استفاده می کنیم. ولی چه کسی به ما می گوید که خود این نوع نگرش به جهان، ببخشید، این ساختار ذهنی از جهان درست است؟ واگر این جز یک ساختار ذهنی صرف نباشد چه؟

در ادامه دوست دارم نشان دهم که تفکّر هرمنوتیکی به ما امکان می دهد که این دیدگاه بسیار رایج ساختارگرایانه از جهان را تعدیل کنیم و به ارتباطی با وجود بیندیشیم که در عین مٌحق دانستن ویژگی زبانی و تاریخی فهم ما، به این نظر نیز باور دارد که وجودی که درک می کنیم به واقع خود وجود است. البتّه در این مرحله، مبدأ حرکت ما باید از نظریه در باب وجودِ خاصّ هرمنوتیک باشد که در عبارت مشهور گادامر خلاصه می شود: «وجودی که می تواند فهمیده شود زبان است.»۴

وجودی که می تواند فهمیده شود زبان است: نظریه ای در باب ماهیت اصالتِ زبانی فهم یا خود وجود؟

مفهوم این عبارت چندان هم سهل الوصول نیست. گاهی نظریه ای در باب فهم و گاهی هم نظریه ای در باب خود وجود را می توان ازآن استنباط کرد. اگر منظور از عبارت نظریه ای در باب فهم باشد(که برای خود گادامرهم این چنین است)، مفهوم آن برجسته کردن ویژگی الزاماً زبانی فهم و ارتباط ما با جهان است: بنابر این وجود آن گونه که می تواند فهمیده شود زبان است. این نظریه می خواهد بگوید که فهم الزاماً با شکلی زبانی همراه است: بدون زبان فهمی وجود ندارد(و یا بدون گرایش به زبان فهمی وجود ندارد، زیرا در حالت سکوت نیز می توان فهمید). به صورت منفی: وجودی که نمی توانیم به زبان آوریم مُدرَک نیست. مقصود از این نظریه نشان دادن این نکته است که در ابتدا یک عمل ذهنی فهم وجود ندارد که«بعداً» به زبان آید. نه این گونه نیست، از نظر گادامر۵ این دو جنبه با هم ممزوج می شوند: فهمیدن، درعین حال به زبان آوردن است و[متقابلاً: به زبان آوردن همان فهمیدن است]. گادامر با ارائه این نظریه، امیدوار است آنچه را که به عنوان نسیان زبانی می پندارد اصلاح کند، نسیانی که در تمام سنّت غربی جریان داشته است: از زمان افلاطون، تفکّر غربی ما با سماجت تمام می خواهد بگوید که اندیشه هرگز وامدار زبان نیست وزبان همیشه به عنوان فعلی درجه دو وتجلّی ثانوی فهم دیده شده است.۶ بنابر این فراموشی مربوط به فلسفه گادامر همانند فلسفه هایدگر، فراموشی وجود نیست بلکه فراموشی زبان است.

تردیدی نیست که این همان نظریه ای است که گادامر بی چون و چرا در حقیقت و روش از آن دفاع می کند، نظریه ای که بخشی از عبارت معروف «وجودی که می تواند فهمیده شود زبان است» را در بر می گیرد. بنا بر این در این کتاب باید به دنبال نظریه ای در باب فهم(و ماهیت زبانی) آن بود، نظریه ای هر چند قابل بحث اما مهم، که ارتباط مستقیمی با مباحث ما در اینجا ندارد.

جیانی واتیمو

Gianni Vattimo

حق دارد بگوید که سخن گادامر بیش از یک نظریه ساده در باب فهم است و اینکه او می خواهد سخنی اساسی در باب خود وجود بگوید.۷ به همین جهت واتیمو اذعان می کند که نه تنها فهم ما، بلکه در وهله اوّل خود وجود، زبان است. ولی وقتی می گوییم وجود زبان است واقعاً منظور چیست؟ اگر در ابتدا جمله پیرو را کنار بگذاریم، جمله گادامر به سادگی این است: «

Sein ist Sprache

»، « وجود زبان است ». این جمله ای است که در نگاه اول بی معنی می نماید. در واقع به چه حقّّی می توان ادّعا کرد که «وجود» آنچنان که «فی نفسه» هست در حدّ زبان تنزّل پیدا می کند؟ هر انسان با تجربه ای می تواند ثابت کند که مطمئناً باشنده هایی در قسمت پنهان ماه(یا سیاره ای بازهم دورتر) وجود دارند که تا به حال نه کسی آنها را دیده است ، نه فهمیده است و نه بر زبان آورده است ولی کمتر از موجود نیستند و باشنده اند.۸ همین طور همان آدم مجّرب می تواند ادامه دهد که حتی اگر موجودات دارای قدرت بیان در جهان وجود نداشته باشند ممکن است که وجود حضور داشته باشد، همان گونه که بی تردید زمانی که موجودات گویا حذف شوند در فضای «نجومی» هم چنان «وجود» خواهد بود. با این نگرش نامگرایانه، عبارت «وجود زبان است» (

Sein ist Sprache

) کمی عجیب یا دست کم سست و جاه طلبانه به نظر می آید.

درست است که با فهم آن به معنای هایدگری می توان اعتباری فلسفی بر آن قائل شد. «

Sein ist Sprache

» از نظر هایدگر به این معنی است که چون تنها انسان به عنوان موجودی سخنگو به این شگفتی شگفتی ها یعنی وجود دسترسی دارد، پس وجود موجود است و نه هیچ. وجود موجود است(

es « gibt » Sein

)، و این «موهبت» در سایه گفتار برای ما حاصل می شود، گفتاری که قادر به بیان این جلوه وجود می شود که فقط ما آن را «آن گونه» تجربه می کنیم(واز نظر هایدگر بیان شاعرانه اش شامل یادآوری ارجح است).

این همان مفهوم «هایدگری» عبارت «وجود زبان است» خواهد بود. اگر این مفهوم کاملاً برای گادامر ناآشنا نیست، مسأله این است که به نظر می رسد شاگرد او می خواهد چیز دیگری به غیر از نظر استاد بگوید. زیرا گادامر می گوید که وجود آن گونه که می تواند فهمیده شود زبان است(

das verstanden werden kann

). در اینجا جمله پیروِ «که می تواند فهمیده شود» را چگونه در نظر بگیریم؟ اگر نظر گادامر باید چیزی معنا دار باشد واین عبارت او می خواهد چیزی غیر از آنچه که هایدگر می گوید بیان کند، این سؤال مهم به نظر می رسد، آنجا که هایدگر خاطر نشان می کند که شگفتی وجود در آن است که در زبان پناه می گیرد.

در باب استفاده درست از جملات پیرو انتسابی

در اینجا باید پرانتزی در مورد روش فهم و ملاحظه یک جمله پیرو از منظر صرفاً گرامری باز کنیم. دستور زبان به ما می آموزد که یک جمله پیرو انتسابی می تواند توصیفی یا تعیینی باشد طبق پاراگرافِ(

Le bon usage §۱۰۱۱

)، جملات پیرو تعیینی «با افزودن عنصری اجتناب ناپذیر به معنا، مرجع جمله را تعیین ویا محدود می کنند: نمی توان این جملات را بدون آسیب رساندن به تعادل جمله و تخریب آن حذف کرد». با مثالی از راسین(

Racine

) این سخن را روشن می کنیم: «آیا ایمانی که هیچ اثری ندارد ایمان صادق است؟» واضح است که در اینجا نمی توان جمله پیرو را بدون آسیب رساندن به معنای جمله حذف کرد. جملات انتسابی توضیحی به نوبه خود «هرگز برای محدود کردن مرجع به کار نمی روند؛ آنها به مرجع خود جزء یا توضیحی غیر ضروری را اضافه می کنند: این جملات را می توان حذف کرد بدون اینکه اساساً به معنای جمله لطمه ای وارد شود». کتاب گرامر

Bon Usage

مثالی از ویکتور هوگو به عنوان شاهد ذکر می کند: «و آفریدگار، که ژان و پیر سایه اش را تعقیب می کردند، به یهودیان می گوید…». در اینجا جمله پیرو انتسابی را می توان حذف کرد بی آنکه آسیبی به معنای جمله اصلی وارد شود. اغلب اوقات علائم نقطه گذاری امکان تشخیص این دو نوع جمله را میسّر می سازد:

Le Bon Usage

خاطرنشان می کند که اغلبِ «جملات انتسابی توضیحی در بین دو ویرگول جای می گیرند.»۹ این امر در دو مثال زیر دیده می شود: «ایمانی که نجات بخش است»(تعیینی)، «آفریدگار، که ژان و پیر سایه اش را تعقیب می کردند، به یهودیان می گوید»(توضیحی).

با این وصف جمله انتسابی گادامر را چگونه باید خواند؟ در این مورد از نظر گرامری زبان آلمانی مردّد تراز زبان فرانسه است زیرا در دستور زبان آلمانی تمام جملات انتسابی اجباراًً بین دو ویرگول قرار می گیرند. بنابراین تصمیم در مورد اینکه جمله انتسابی در اینجا تعیینی(از نظر معنا اساسی) یا توصیفی است به تفسیر خواننده بستگی دارد. به نظر من هر دو قرائت را باید در نظر گرفت، در عین حال باید توجه داشت هرکدام از آنها مفهوم متفاوتی دارند ولی برای فهم نظریه هرمنوتیک در باب وجود هر دوی آنها لازم و ضروری اند.

اگر جمله انتسلبی تعیینی است( باید اینگونه بفهمیم: تنها وجود است که می تواند فهمیده شود، یعنی وجود آن گونه که ما می توانیم درک کنیم، که زبان است)، در این صورت با نظریه ای رو به رو هستیم که نه در باب وجود بلکه در باب فهم و ویژگی الزاماً زبانی آن است. همان گونه که دیدیم این مفهومی است که گادامر بی تردید از آن دفاع می کند.

اما اگر موقعیت و محلّ پدیدار شدن این جمله در کتاب “حقیقت و روش” را در نظر بگیریم، باید بپذیریم که این تنها نظری نیست که گادامر از آن دفاع کند. بنابر این موضوع نه تنها نظریه ای در باب فهم بلکه در باب خود وجود است. ولی چگونه باید آن را فهمید؟ شاید این همان سؤال اساسی است که هرمنوتیک گادامر یعنی نماد اندیشه او برای ما به ارث می گذارد.

جیانی واتیموجزو کسانی است که از تفسیری از گادامر طرفداری می کنند که تنها و فقط وجود و زبان را می شناسد و به همین جهت جمله انتسابی گادامر را به عنوان یک جمله « توضیحی» می شناسند.۱۰ این نوع قرائت مفهوم عمیقی برای واتیمودارد که حتّی با انتقادی همراه می شود. در واقع او بر این باور است که گادامر بی تردید خواسته است وجود و زمان را ممزوج کند بی آنکه متوجّه تمام عواقب وجود شناسانه ای شود که از امتزاج وجود و زبان حاصل می شود. از نظر واتیمو «وجود زبان است» به معنی این است که وجود به طور اساسی به زبانی که در مورد آن به کار می بریم تنزّل پیدا می کند، امری که برای او این نتیجه را به بار می آورد که این زبان همیشه مربوط به عصر و فرهنگ خاصی است. بدین ترتیب عبارت «وجودی که می تواند فهمیده شود زبان است» می بایست به مفهوم و معنایی نسبی گرایانه و کاملاً «هیچ انگارانه» فهمیده شود: وجود بدون تفسیر ما هیچ است. در همین مفهوم است که می گوییم وجه تمایز هرمنوتیک «ضعف» گفتار ما در باب وجود است. بر این اساس گادامر یک نسبی گرای هیچ انگار است.۱۱

آیا گادامر یک نسبی گرای معتقد به اصالت تسمیه است؟

عقیده ریچارد رورتی فیلسوف پراگماتیست آمریکایی هم که خواسته است مفهومی صرفاً نامگرایانه به عبارت گادامر بدهد همین است. از نظر او نام گرایی «اندیشه ای است که بر اساس آن تمام جوهرها اسمی و تمام ضرورت ها از

dicto

(ازآنچه که گفته شد) هستند»، « به این معنی که هیچ توصیفی از ماهیت یک شیئی واقعی تر و سازگارتر از توصیف دیگر نیست». به این ترتیب «یک نامگرای برخوردار از اعتدال بر این نکته تأکید خواهد کرد که موفقیت واژگان ذرّات در زمینه پیشگویی و توضیح، هیچ تأثیری بر جایگاه وجودشناسانه آن نخواهد داشت و اینکه حتّی ایده «یک جایگاه وجود شناسانه» باید به کنار نهاده شود.»۱۲

به این ترتیب، نظریه هرمنوتیک در باب وجود(وجود مفهوم است) به این معنا خواهد بود که می بایست از هر نظریه ای در باره وجود امتناع کرد. در اینجا نسیانٍ وجود واقعیت پیدا می کند. به همین خاطر است که رورتی می گوید که عبور از سطح گفتار و ادعای صحبت از وجود محال است چرا که: «ما هر گز چیزی را جز از خلال توصیف آن نمی فهمیم، ولی توصیفات برتر وجود ندارند. هیچ راهی برای مراجعت به عقبه زبان توصیفی، به سوی شئ فی نفسه، وجود ندارد و این به خاطر محدود بودن توانایی های ما نیست بلکه به این خاطر است که تمایز بین عبارت «از نظر ما» و «فی نفسه» بازمانده از واژگان توصیفی یعنی واژگان متافیزیک است که کارایی خود را از دست داده است.۱۳اشکال این قرائت نسبی گرایانه که همانند واتیمو توسط رورتی ارائه گردیده در اینجا است که به سختی می توان تفکّر گادامر را در آن باز شناخت به ویژه اینکه اودر آخرین بخش کتاب “حقیقت و روش” به شدّت از «نامگرایی» انتقاد می کند. تعریفی که رورتی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.