پاورپوینت کامل انسان شناسی فلسفی حقیقت یا تخیل؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل انسان شناسی فلسفی حقیقت یا تخیل؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل انسان شناسی فلسفی حقیقت یا تخیل؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل انسان شناسی فلسفی حقیقت یا تخیل؟ ۴۵ اسلاید در PowerPoint :

بزرگ ترین معمای هستی چیست؟ پیدایی آسمان ها و زمین یا جانداران طبیعت یا فرشتگانی که هر یک نسبتی خاص با هستی دارند؟ و شاید هم یکی از این مجموعه به نام انسان. آیا می توان انسان را عصاره خلقت و راز هستی دانست؟ حقیقتاً انسان کیست و چیست؟ اگر بگوئیم دورترین واقعیت از انسان خود او است آیا سخن به تناقض کشانده ایم؟ در تمام دوران تاریخ اندیشه، و در هر نقطه ای از عالم، هرگاه بحث به انسان رسیده، معمای هستی مجدداً مطرح گشته است.

بزرگ ترین معمای هستی چیست؟ پیدایی آسمان ها و زمین یا جانداران طبیعت یا فرشتگانی که هر یک نسبتی خاص با هستی دارند؟ و شاید هم یکی از این مجموعه به نام انسان. آیا می توان انسان را عصاره خلقت و راز هستی دانست؟ حقیقتاً انسان کیست و چیست؟ اگر بگوئیم دورترین واقعیت از انسان خود او است آیا سخن به تناقض کشانده ایم؟ در تمام دوران تاریخ اندیشه، و در هر نقطه ای از عالم، هرگاه بحث به انسان رسیده، معمای هستی مجدداً مطرح گشته است. او خود هم معما است و هم باعث پیدایی معما و هم کاشف و توضیح دهنده آن و همین است که امیر مومنان(ع) فرمود: “أتزعم انک جرم صخیر، بل فیک انطوی العلم الاکبر”. سخن از انسان، سخن از همه موجودات و حتی سخن از خدا است که فرمودند “من عرف نفسه عرف ربَّه” پس هرچه هست همین جا است. اگر چنین موجودی محور اندیشه قرار گیرد و رابطه اش با خودش و مبداء و معادش و نیز با همه هستی روشن شود، فلسفه انسان شناسی و انسان شناسی فلسفی تحقق یافته است.

یکی از مضامینی که در همه کتب آسمانی و تفسیرهای درست از آنها مشترک است، داستان خلقت آدم و حوا و رانده شدنشان از بهشت و تکلیفی است که برای آینده بدان مأمور شده اند. این داستان شگفتی های خود را دارد ولی یکی از آنها گفتگویی است که میان خداوند و ملائک و ابلیس درمی گیرد. هر چه باشد این مخلوقات به الوهیت خداوند معترف بودند و ظاهراَ این موجود تازه آفریده شده را هم به خوبی می شناختند که مرتبه پائین تر او در خلقت و طبیعت و سرشت خونریز و طغیانگرش را گوشزد می کردند. امّا در پاسخ گویا به آنان حقیقتی نمایانده شد که سر به سجده گذاشتند مگر ابلیس که او هم استکبار ورزید. امّا آن گوهری که ذات و حقیقت انسان را شکل داده چیست؟

بسیاری چنین گفته اند که انسان اشرف مخلوقات است. آیا حقیقتاَ همین طور است؟ و یا باز هم راز دیگری در میان است؟ اگر هم همین گفته مشهور را بپذیریم آیا ماجرا به همین سادگی است؟ آمده است که خداوند متعال فرموده اند “إنّی خلقت الأشیاء لأجلک و خلقتک لأجلی” و مخاطب هم انسان بوده است. آیا بالاتر از این هم شاهدی لازم است؟ علت و دلیل آن سجده مشهور به انسان هم همین است. امّا در دل این ظاهر، باطنی لطیف نهفته است. پاسخی که جامع اضداد است.

امّا از جنبه طبیعی و ساختار مادی نمی توان گفت که انسان سرآمد تمامی مخلوقات است. خداوند متعال خود فرموده است “لخلق السماوات و الارض اکبر من خلق الناس” و نیز تأکید کرده است که “أَأَنتم أَشد خلقاً أَم السماء بناها؟” و امّا شاید منظور از اینکه انسان اشرف مخلوقات است جنبه شرافت و برتری معنوی باشد. امّا قران کریم این برداشت را هم زیر سؤال می برد آنجا که می فرماید “… و فضلنا هم علی کثیر من خلقنا تفضیلا” و این تاکیدات در کتاب خداوند فراوان است. حال این تعارض ظاهری چگونه حل می شود؟ آن کدام حقیقت است که انسان را در این معرکه به مخلوقی بی بدیل تبدیل می کند؟ آن گوهر گرانبهایی که به آدمی داده شده و او را قادر می سازد در عالم هستی(که شاید بتوان گفت سایر مخلوقات ماهیت ثابتی دارند) جولان کند همان اندیشه و اختیار است. تا جایی که دو طرف قوس خلقت را می تواند طی کند، از حیوان پائین تر و بلکه به مرتبه جماد برسد و یا از ملائک مقرب الهی هم بالاتر رفته و آخرین مراتب سیر صعود را نیز تجربه کند. آن تعارصی هم که در ابتدا به نظر لاینحل جلوه می کرد چنین پاسخی پیدا می کند.

در دنیای اندیشه گاهی این جایگاه متغیر مرتبه انسانی به دست فراموشی سپرده می شود. اگر چه عوامل گوناگونی در این برداشت غلط تأثیر دارند ولی به هر حال نتیجه این می شود که برخی افراد و نیز فلاسفه، هنگامی که عظمت وجودی انسان را درمی یابند و قدرت(گویی) نامتناهی او را در حرکت رو به پیشرفت در نظر می گیرند، به همان طغیانی مبتلا می گردند که روزی آدم ابوالبش بر اثر تحریکات ابلیس، برای لحظه ای بدان دچار شد و هبوط خود را رقم زد.

انسان شناسی فلسفی در مغرب زمین از همین روزنه که در حقیقت شکافی در عمق هستی خود انسان باید تلقی گردد، هستی یافت، در عین حال مانند بسیاری از فلسفه های مضاف موجب برکات علمی بسیار گردید. مشکل آنان این است که غالباً نگاهی ابزاری به انسان دارند و ناخواسته آن تمایل ذاتی به نامتناهی را در قالب مطلق انگاری انسان محدود می کنند و آنچه که بدان التفات ندارند این است که اسارت انسان در خودش و محدودیت بخشیدن به خود را معادل رهایی از هر قید و بند می پندارند. در حقیقت آنچه که منظومه انسان شناسی فلسفی را به درستی تشکیل می دهد فهم جایگاه انسان در کل هستی و کلیه تعلقات واقعی او به ابعاد گوناگون هستی است. رابطه او با خودش و با نقطه آغاز و پایانش. تلاش گسترده و طاقت فرسایی که این فلاسفه برای محدود کردن همه پاسخ ها به خود انسان می کنند عمق دور شدن از حقیقت را بیشتر روشن می کند و هر چه این نادیده انگاشتن بالاترین راز خلقت انسان گسترده تر شود، انسان از خود فاصله بیشتری می گیرد و یافتن خود را به تأخیر می اندازد.

امّا ادیان الهی و فلسفه هایی که در کشف حقیقت هستی با آموزه های دینی منطبق گشته اند، انسان را به شکلی دیگر تعریف می کنند. از نظر آنان کل عالم وجود غایتمند است و هر موجودی نیز در این معرکه هستی جایگه خاص خود را دارد. جایگاهی که ابتدا و انتهای هر کدام را معین می کند. انسان از این منظر، موجودی نیست که تصادفاً پا به عرصه هستی گذارده باشد و با برنامه ای که مطلقاً خودش سازماندهی می کند به آینده اش دست پیدا کند. از نگاه آنان ذره ذره عالم هدفمند است و انسان نیز در این مجموعه برجسته ترین جایگاه را دارد. جایگاهی که در مراتب هستی جلوه می کند. عالم از خداوندی آغاز می شود که کمال مطلق است و نیز فیاض علی الاطلاق، تجلی و ظهور و تنازل او با نظم و نظامی خاص صورت می گیرد و در قوس نزول، مخلوقات گوناگونی پدید می آیند که انسان یکی از آنها است و او است که حقیقت قوس صعود را رقم می زند و خلقت را به معنای تام آن می رساند. اگر این تفسیر از هستی پذیرفته شود، آنچه که انسان را از دیگر مخلوقات ممتاز می سازد همان عقل و اختیار خواهد بود. شاید بتوان گفت حقیقتی که دیگر موجودات را به سجده به انسان واداشت همین بود. امّا این ویژگی شگفت، هر از چندگاه او را به توهمی غیر قابل جبران هم کشانده است. گویی پندار بی نیازی او را به این انانیت برگردانده که دعوی انا الحق سر بدهد. آنجا که خدای م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.