پاورپوینت کامل گرمگفتارباغ موقوفات ۳۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل گرمگفتارباغ موقوفات ۳۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گرمگفتارباغ موقوفات ۳۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل گرمگفتارباغ موقوفات ۳۱ اسلاید در PowerPoint :
«کریم اصفهانیان هم که دیروز درگذشت…، جملهای که استاد عزیزم جناب سیدعلی آلداود در میان گفت و گویی گرم در خصوص یکی از بزرگان درستکار دانشکد ادبیات دانشگاه تهران بدون هر مقدمهای بر زبان آورد. یکی لحظه خشکم زد. از بهت خبر کمی هم حالت خنده به من دست داد. چندبار با نهایت تعجب از درگذشت مرحوم اصفهانیان پرسیدم. مانده بودم چه بگویم. به یک معنی این جمله نطقام را کور کرد. دورخیز برداشته بودم تا در موضوع گفت و گوی خود خاطرهای شیرین تعریف کنم، تلخی خبر درگذشت زندهیاد اصفهانیان هر شیرینی و خوشی را از یادم برد.
«کریم اصفهانیان هم که دیروز درگذشت…، جملهای که استاد عزیزم جناب سیدعلی آلداود در میان گفت و گویی گرم در خصوص یکی از بزرگان درستکار دانشکد ادبیات دانشگاه تهران بدون هر مقدمهای بر زبان آورد. یکی لحظه خشکم زد. از بهت خبر کمی هم حالت خنده به من دست داد. چندبار با نهایت تعجب از درگذشت مرحوم اصفهانیان پرسیدم. مانده بودم چه بگویم. به یک معنی این جمله نطقام را کور کرد. دورخیز برداشته بودم تا در موضوع گفت و گوی خود خاطرهای شیرین تعریف کنم، تلخی خبر درگذشت زندهیاد اصفهانیان هر شیرینی و خوشی را از یادم برد.
آنچه از او نیز به خاطر دارم همه شیرین است و یادآور خوشرویی و نیکمحضری و فرهیختگی تمام عیار او. گمان میکنم هر که از طایف اهل علم اگر حتییکبار گذارش از دفتر انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار گذشته باشد، بیتردید چهر پرلبخند و چشمان پرفروغ آبی روشن آن قامتِ چالاک و نه بلندبالای مردی را فراموش نکرده است که در نهایت بزرگواری و خوشسخنی پذیرای همگان بود. و در مواجهه با هر که کارش به او میافتاد (چه میشناختش و سابق معرفتی داشت و چه بار اولی بود که او را میدید) با ادب تمام و حوصل بسیار در برآوردن حاجات میکوشید و با پذیرایی حداقل یک چای رنج راهِ دور پیمودن را از تن میبرد و در برابر تعارفِ مراجعهکنندگانی هم که به هر دلیلی از نوشیدن چای عذر میآوردند با خنده میگفت: چای را که نخورید که نمیشود آقا!
یادم میآید سالها پیش روزی در خدمت استاد بزرگوار دکتر ناصرالدین صاحبالزمانی بودم (من هیچوقت نتوانستهام برای بیان و شرح عظمتِ شخصیت و وسعت شرافت اخلاقی و نبوغ فکری و ژرفای دانش این انسان والای تاریخ معاصر ایران تعبیری در زبان فارسی پیدا کنم)، استاد ضمن ذکر خاطراتی بسیار جذاب از پدرش، مرحوم شیخ ابراهیم صاحبالزمانی، تعریف میکرد در دورانی کودکیام یکبار در محضر پدر و با حضور جمعی از دوستانش صحبت فلان عالمی به میان آمد. پدر گفت شأن علم در وجود آن کس حاصل نشده است. من از پدرم پرسیدم یعنی چه؟ و او در پاسخ گفت خودت وقتی بزرگ شدی متوجه میشوی. گمان نمیکنم منظور مرحوم شیخ ابراهیم صاحبالزمانی، از «حاصل نشدن شأن علم» وقوف نیافتن بر فوت و فن دانش، یا تسلط نداشتن بر چم و خم مباحث نظری علم یا بیاطلاعی از مجموع دانشهایی بوده باشد که هر عالمی در حیط مطالعات خود بدان نیازمند است.
به نظرم آنچه مرحوم شیخ ابراهیم صاحبالزمانی از آن تعبیر به حاصل نشدن شأن علم کرده است باید در مقولاتی چون درک دقیق از اوضاع و احوال زمان خود داشتن، تشخیص بجا و درست از منزلت اجتماعی و فرهنگی انسانها و رفتار متناسب با آن منزلت، حفظ حرمت انسانها و احترام به عقید آنها، پایبندی به اصول بدیهی اخلاق و غمگین شدن از غمِ انسانها و شاد شدن از شادیهای دیگران و اهتمام در زدودن غم و … و کلاً در موضوعاتی از این دست سراغ گرفت…
چند ماه پیش با مدیر عالیرتبیکی از مؤسسات فرهنگی و علمی بسیار معتبر قرار ملاقات داشتم، به محض اینکه من شروع کردم به سخن گفتن در خصوص موضوع دیدار، آن مدیر عالیرتبه هم شروع کرد به پذیرایی جانانه از خود و درحالیکه از انواع شیرینی و میوه میل میفرمود نیمحواسی هم به صحبتهای من داشت! (مطلقاً هم به من که میهمانش بودم تعارفی نمی کرد). آن مدیر عالیرتبه از قضا استاد دانشگاه در یکی از رشتههای علوم انسانی مرتبط با مسائل اجتماعی بود. موضوع مطرحشده در آن دیدار بهگونهای اقتضا کرد که ادام گفت و گو را آن مدیر والامقام به یکی از مدیران تحت امر خود واگذار کرد.
چندروز بعد با آن مدیر دیدار کردم. قرار دیدار (روز و ساعت ملاقات) از قبل مشخص شده بود. در طی نیم ساعت زمان گفت و گوی ما، درِ اتاق و روی پرلبخند این جناب مدیر به روی دانشجویان و دوستانش باز بود (این مدیر هم از زمر استادان دانشگاه بود) و مدام رشت صحبت را با من میبرید و به احوالپرسی مراجعان، پاسخهای گرم حواله میکرد و در حضور همان دانشجویان یا دوستانش نیز در باب هزینهها و حقالزحمه بدون هر حجابی نظر مرا جویا میشد… از این نوع رفتارها گمان نمیکنم کسی از مرحوم اصفهانیان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 