پاورپوینت کامل پیوند شرق شناسی و استعمار در کتاب تاریخ ایران سر جان مالکم ۹۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیوند شرق شناسی و استعمار در کتاب تاریخ ایران سر جان مالکم ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیوند شرق شناسی و استعمار در کتاب تاریخ ایران سر جان مالکم ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیوند شرق شناسی و استعمار در کتاب تاریخ ایران سر جان مالکم ۹۶ اسلاید در PowerPoint :
ادوارد سعید، شرقشناسی را از آغاز، یک گفتمان قدرت و یک الگوی غربیِ چیرگی میداند که در دامن استعمار اروپایی پرورده شد و شرق شناسان را کسانی می بیند که از دیدگاه انسان پیروزمندِ اروپایی به توضیح و توجیه این رابطه قدرت همت گماشتند. وی تحت تأثیر آراء فوکو بر آن شد تا روش شناسی فوکو را در مورد موضوع شرق شناسی به کار بندد. سعید بر آن است که دوگانگی«غرب» و «شرق»،که زیربنای کلیه ی قالببندیهای شرق شناسان را تشکیل میدهد، فرآوردههایی گفتمانی و انسانساخته میباشد که در فرآیند رویارویی های فرهنگی قوام یافته است.
ادوارد سعید، شرقشناسی را از آغاز، یک گفتمان قدرت و یک الگوی غربیِ چیرگی میداند که در دامن استعمار اروپایی پرورده شد و شرق شناسان را کسانی می بیند که از دیدگاه انسان پیروزمندِ اروپایی به توضیح و توجیه این رابطه قدرت همت گماشتند. وی تحت تأثیر آراء فوکو بر آن شد تا روش شناسی فوکو را در مورد موضوع شرق شناسی به کار بندد. سعید بر آن است که دوگانگی«غرب» و «شرق»،که زیربنای کلیه ی قالببندیهای شرق شناسان را تشکیل میدهد، فرآوردههایی گفتمانی و انسانساخته میباشد که در فرآیند رویارویی های فرهنگی قوام یافته است.سعید، همانند فوکو، بر آن است که روند ایجاد«دیگری» یا عمل«دگرسازی» هم نیازمند تفکیک و هم موجب ویژگی است، چراکه هویّت«خود» همواره برپایه رابطهای منفی با «دیگری» تثبیت میشود. ازین رو، تعیین«دیگری»در اصل تلاشی است برای تعریف«خود». (سعید،۱۳۸۶ص۲۰) سعید با الهامگیری از مبحث دانش- قدرت نزد فوکو،روشن میسازد که شرقشناسی همچون یک مجموعه دانش درباره آسیا و بخشهایی از آفریقا پابهپای رشد استعمار در سدههای هجدهم و نوزدهم رونق یافت.(بروجردی،۱۳۶۹،ص۳۷۶)
***
اکثر صاحب نظران مهمترین وجه شرق شناسی را استعمار می دانند و آن را یک شیوه غربی برای سلطه بر مشرق زمین می دانند. سعید به طور کلی رابطه بین غرب و شرق را یک رابطه قدرت تعریف می کند که در مراتب و درجات آن یک سیطره پیچیده نهفته است.(سعید،همان،ص۲۵) دسوقی هم ردپای استعمار را در شرق شناسی به شدت عمیق و آشکار می بیند و بر آن است که شرق شناسی به خودی خود، نمایی از حضور و سیادت علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی غرب است و یادآور دورانی است که غرب بر آن شد تا به شرق ثابت کند که در عقل و اندیشه و بینش و روش و دانش برتر و بهتر است و باید شرق علم، فرهنگ، ایمان و آرمانش را در غرب بجوید.(دسوقی،۱۳۷۶،ص۱۷) شرقشناسی،به معنای آنچه پس از قرن هجدهم رایج گردید،نوعی شیوهء غربی در خصوص ایجاد سلطه،داشتن آمریّت و اقتدار بر شرق بوده است،که همواره براساس تمایزی از نوع تمایزهای تاریخی میشل فوکو بین دیوانگان و عاقلها متصوّر شده است. به اعتقاد سعید، در این پروژه تمایز سازی انبوهی کسان مانند شعرا، داستاننویسان، فلاسفه، نظریّهپردازان سیاسی، اقتصاددانان و مقامات اداری- سلطنتی قرار میگیرند.( قزلسفلی، محمد تقی،۱۳۷۹،ص۲۴)
وجه استعماری شرق شناسی به طور عموم و ایران شناسی انگلیس به طور ویژه دارای اهمیت است. حتی اگر نتوان عموم شرق شناسان را به یک چوب-همان چوبی که سعید رانده-راند، اکثر ایران شناسان انگلیسی به استثنای کسانی چون ادوارد گرانویل براون به شدت رویکردی استعماری داشتند و به کار گیری ایران شناسی استعماری در مورد کلیت ایران شناسی انگلیسی پر بیراه نیست. به طور کلی شرق شناسی انگلیسی و به تبع آن ایران شناسی آنها از بطن استعمار متولد گردید و در خدمت اهداف و اغراض استعماری قرار گرفت. بسیاری از مراکز شرق شناسی انگلیسی چون«مرکز مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن» از بازوان مهم و استراتژیک استعمار بودند. بسیاری از شرق شناسان و ایران شناسان انگلیسی نه تنها از کارگزاران رسمی دولت و کمپانی هند شرقی، بلکه از جاسوسان حقوق بگیر سرویس جاسوسی انگلستان بودند. برای مثال وابستگی و عملکرد لرد کرزن، سردنیس رایت و دوشیزه آن لمبتون در این باره –که خود یکی از مهمترین و بزرگ ترین ایران شناسان انگلیسی است-برای تمامی محافل علمی و سیاسی شناخته شده است.
سر جان مالکوم (۱۷۶۹ – ۱۸۳۳) (
Sir John Malcolm
) افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی، در اوایل قرن نوزدهم بارها جهت ماموریتهای سیاسی به ایران فرستاده شد. جان مالکم در ماموریت های خود موفق شد با بستن قراردادهایی با دولت ایران، که کاملا یک طرفه و به سود دولت انگلستان بود، علاوه بر رفع تهدید از سوی ناپلئون بناپارت و حمله افغانها به هند، منافع سیاسی و تجاری کشور متبوعش را تامین نماید و به پاس خدماتش به دولت متبوع خود انگلستان، لقب «سر
Sir
» بگیرد.(هالینگبری،۱۳۶۳،ص۱۴) وی در پنجم ژوئیه سال ۱۸۱۳ تالیف خود «تاریخ ایران» را که کلا حدود هزار صفحه است و آن را در هند تکمیل کرده بود به دست چاپ داد ولی تاریخ انتشار نسخه های اصلی که از آن به جای مانده سال ۱۸۱۵ را نشان می دهد که از آن چنین بر میآید کار چاپ و صحافی نزدیک به دو سال طول کشیده بود. ملکم یک «نظامی- دیپلمات» بود که از سال ۱۸۰۰ میلادی تا ۱۸۱۰ سه بار به عنوان مامور دولت انگلستان به ایران آمده بود. انگیزه او در نوشتن این کتاب با ماموریت وی و همچنین اهداف دولت وی در ایران و آسیا کاملا مرتبط بوده است. به خاطر این منافع بود که ایران موضوع شناسایی شرق شناسی انگلیس شد. اهمیت ایران برای انگلیس از این ناحیه بود که اولا ایران یک معبر استراتژیک برای حفاظت از انگلستان بود. در ثانی ایران نمی بایست برای دشمنان انگلستان به راهرویی تبدیل می شد تا از طریق آن بتوانند به منافع بریتانیا در هند لطمه بزنند. بدین خاطر رفتار سیاسی و دیپلماتیک ایرانیان باید کنترل میشد. برای کنترل رفتار سیاسی ایرانیان هم ضروری بود، تاریخ، فرهنگ و تمدن ایرانیان مورد و موضوع شناسایی قرار می گرفت. بنابراین نوشتن کتاب تاریخ ایران جان مالکم و همچنین آثار دیگر ایران شناسان انگلیسی چون لردکرزن، سرپرسی سایکس، دنیس رایت و دیگران را در راستای چنین اهدافی باید بر شمرد.(خلیلی،۱۳۸۵،ص۱۳۸)
در تاریخنگاری ملکم درباره ایران اصولی قابل ردیابی است که از مبانی گفتمانی شرق شناسی- که آن هم از مبانی و مولفه های دوران مدرن اروپا منشا گرفته- متاثر است. ذکر این نکته بایسته است که در دوران مدرن اروپا یعنی از رنسانس به بعد، تحول اساسی در معرفت انسان نسبت به طبیعت، جهان، جامعه و تاریخ و حتی خود انسان صورت گرفت. مورخان هم به عنوان اندیشمندان و فعالان عرصه های علم و اندیشه از گفتمان هایی چون انسان باوری، خردگرایی، اروپامحوری، نژادگرایی ، علم باوری و غیره متاثر بودند. مورخان و حتی ایرانشناسان و بالاتر از آن شرقشناسان قرن نوزدهم اروپا عموما و کشور انگلیس خصوصا که در چنین فضایی استنشاق میکردند،از همان منظر نیز به تاریخ و مردم مشرق زمین عموما و به ایران و ایرانی خصوصا نگاه کردهاند،آنها در تاریخنگاری خود،آگاهانه و یا ناخودآگاه به همان راهی رفتند که گفتمان مدرن در پیش روی آنها گذاشته بود.شاکله اصلی تاریخنگاری آنها را خرده گفتمانهایی چون اروپامحوری، نژادگرایی، استعمارگرایی، دشمنی با اسلام و غیره تشکیل میداد.(محمدی،۱۳۸۹،ص۲)
به طور کلی محورهای عمده تاریخ نگاری ملکوم را بدین شرح می توان برشمرد: الف-رویکرد استعماری: همان طور که سعید تاکید می کند، انگلیسیها و فرانسویان پایه گذار حرکت به سوی شرق و مطالعه مشرق زمین بودند، که البته این موضع آنان در کسوت پیشگام از رهگذر وجود شبکه های استعماری آنها بود.(سعید،۲۵۱) برداشت و درکی فوکویی به روایت ادوارد سعید نشان می دهد که جوهر شرق شناسی غربیان عبارت از تثبیت آقایی و برتری غرب بر شرق است و این نکته پذیرفتنی است که شرق شناسی به مثابه علم، تنها وقتی پدید می آید که غرب خود را چیره و مالک عالم دانست و با تکیه بر برتری موقعیت خویش و موضع فرادستانه نمیخواست این سلطه خود را از دست بدهد. به بیان دیگر شرق شناسی نوعی سبک غربی در رابطه با ایجاد سلطه، تجدید ساختار، داشتن آمریت و اقتدار بر شرق است.(خلیلی،۱۴۱) بر این اساس، شرق برای یک نفر انگلیسی عبارت بود از پدیده ای که از طریق مالکیت تعریف می شد. بنابراین آن چه در ذهن انگلیسی بررسی میشد، عبارت بود از یک قلمرو استعماری یا امپریالیستی که بعد از چندین دهه به صورت قلمرو یک پارچه ای که کلا تحت حاکمیت بریتانیا در آمده بود. نگارش کتاب هایی از قبیل تاریخ ایران جان مالکم هم در راستای تحکیم این حاکمیت صورت می گرفت. نخستین و مهمترین انگیزه ملکم از تألیف آن، یک انگیزه رسمى بود یعنى تهیه اطلاعات درباره منطقهاى که براى سیاست انگلیس اهمیت داشت. خطر حمله فرانسه به هند در نخستین سالهاى سده نوزدهم موجب شد که حکومت هند شمارى از مأموران خود را براى فراهم آوردن اطلاعات و انعقاد قرارداد به ممالک آن سوى مرزهاى شمال غربى هند گسیل دارد. بدیهى است که اطلاعات گردآورى شده نیاز به بررسى و ارزیابى همه جانبه داشت. به همین دلیل مأمورانى به این مناطق گسیل شدند و هر یک کتابى تهیه کردند. مونت استورات الفینستُن کتابى درباره افغانستان نوشت. هنری پوتینجر، کتابى راجعبه سند و بلوچستان و ملکم هم تاریخى در باب ایران تألیف کرد. ملکم در دهه نخست سده نوزدهم سه مأموریت در ایران انجام داد و نوشت که ”پیگیرى وظایف سیاسی، انگیزه تألیف تاریخ ایران در من پدید آورد (یاپ،۱۳۶۰،۱۳۸) ملکم نگارش کتابش را در سال ۱۸۰۸ شروع کرد. هرچند در تابستان سال ۱۸۰۹ بهدلیل ماموریت سیاسى در نوشتن کتاب وقفه ای ایجاد شد، این وقفه تا سال ۱۸۱۱ که از سومین مأموریت خود به ایران برگشت، ادامه یافت. اما سرتاسر سال ۱۸۱۱ را به نوشتن پرداخت و در بمبئى از حقوق و مستمرى سفیر سیاسى بهره مىگرفت و با هزینه دولت، منشى و کاتب و خانه داشت. لرد مینتو (
Lord Minto
) فرماندار کل هندوستان این امکانات را براى خدمت به ملکم و پاداشى در قبال کار او مىدانست.
ب-اروپا محوری و نژادگرایی: در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی،رشد و توسعهی علم و تکنولوژی در اروپا از یکسو،و پیروزیها و موفقیتهای نظامی و سیاسی پیدرپی دولتهای مغرب زمین در مناطق مختلف جهان بویژه در منطقهی آسیا از سوی دیگر، مورخان، محققان و سیاستمداران اروپا را به این اندیشه و باور رهنمون ساخت که نه تنها فرهنگ و تمدن خود را برتر از جوامع دیگر بدانند بلکه به برتری نژاد خویش از لحاظ فطری و ذاتی نسبت به نژادهای دیگر اصرار بورزند. در گفتمان یورو-سانتریسم، اروپا محور همهی مسائل انسان در همهی زمینهها اعم از علم،تمدن، هنر، فلسفه، تاریخ، فرهنگ، شیوه زندگی و مسائل کلی و جزئی بسیار دیگر است و در گفتمان نژادگرایی یا برتریطلبی نژادی، نژاد اروپاییها نسبت به نژادهای دیگر متفاوت، متمایز و برتر است.در واقع جوهرهی اصلی هردوی آنها در اعتقاد به تفاوت ماهوی جامعهی غرب با جوامع دیگر بهویژه مشرق زمین است. در سراسر کتاب مالکوم همواره شناخت غرب و به تبع آن بازشناسی غربی از راه دوگانه سازی های میان غربی و شرقی صورت گرفته است. در یک سو انسان و تمدن غربی قرار گرفته که نمونه ترقی، پیشرفت، آزادگی، تمیزی و مسئولیت پذیری است و در طرف دیگر هم انسان و تمدن شرقی قرار دارد که غیر عادی بودن از عمده ترین ویژگی های آن محسوب می شود. زندگی در سکون، عقب مانده بودن، بی اعتنایی به سرنوشت خود و جامعه و بسیاری از رذالت های دیگر از خصوصیات انسان شرقی برشمرده شده است.
ج- طرح نظریه استبداد شرقی: فلسفه تاریخ غرب فلسفهای بود که تاریخ را یک جریان خطی میداند. و بر مبنای مفهوم پیشرفت و ترقی همه چیز را توضیح میدهد و غرب مدرن را معیار و میزان ترقی و پیشرفت فرض میکند. و بقیه را نیز نسبت به آن میسنجد. موازینی هم دارند که بر آن اساس بعضی را مترقی و بعضی را مرتجع میدانند و بر اساس همین، نسبت به تمام عالم قضاوت میکنند. مشخصه اصلی شرق شناسی تهیه فهرستی از علل و عواملی است که رکود و سکون جوامع اسلامی را شرح میدهند. این فهرست نوعا شامل نبودن مالکیت خصوصی، وجود بردهداری عمومی و تفوق و تسلط حکومتهای مطلقه و استبدادی است. تاثیر این عوامل در جامعه شرقی باعث تبعیت بردهوار و حقیرانه تودههای مردم شرق به اراده و میل حکام و زمامداران بوده است. توده مردم در رابطه با اراده مطلق قدرت مرکزی در شرایط عمومی همانند و یکنواختی به سر میبرند، زیرا هیچگونه نهاد واسطه یا مداخلهگر مهمی که میانجی میان حاکم مستبد و توده مردم باشد وجود ندارد.تمامی نهادهای اجتماعی به حاکم مستبد و حکومت مطلقه تعلق دارد و از این رو همه آنها نهادهای حکومتی به شمار میروند. نمونههای اصلی استبداد شرقی را مونتسکیو از امپراتوریهای آسیا به ویژه امپراتوری عثمانی گرفته بود. هدف اصلی فلسفه اجتماعی هگل درک شرایطی بود که در آن موجودات انسانی میتوانند به خودآگاهی تاریخی برسند. اگر چه هگل میان مناطق مختلف آسیا تمایزات مهمی قایل بود اما، نظر کلی او این بود که خصوصیات ساختاری جوامع شرقی، از حصول خودگاهی در این جوامع جلوگیری میکند.از آنجا که در شرق، استبداد شکل طبیعی حکومتها بود لذا هیچگونه تصور و مفهومی از آزادی شخصی و فردیت انسانی رشد پیدا نکرد. این نظریه بعدها توسط مارکس و دیگران پرورده شد و برای تبیین جوامع شرقی توسط نویسندگان غربی و پیروان شرقی آنها به کار گرفته شد.(توسلی،۱۳۷۳،ص۶)
ملکم تاریخ ایران را منحظ مىنامد. از دید او ایران در حالت بربریت باقى مانده و در آن هیچ نوع پیشرفتى صورت نگرفته است. این حالت انحطاط، گاهى پادشاهانى چون انوشیروان دادگر را تکانی می داد، اما بار دیگر مملکت را دچار سردرگمى و فقر و فاقه و نابسامانى مىکرد. خود ملکم احساسات آزادی خواهی داشت و اعتقاد داشت که آسیائىها ارزش آزادى را نمىدانند و بیشتر امنیت را ترجیح مىدهند و امنیتى که با رهبرى مستبد تندخو فراهم مىآید نه به وسیله حکمرانى سست عنصر و ضعیف. با این معیار ملکم به طرف داورى اخلاقى از نوعى کشیده شد که آن را شامل حال ملل اروپائى نمىدانست. مثلاً وى از اعمال آقامحمدخان در مورد استقرار امنیت از راه ترور و وحشت دفاع کرد و اینکه تنها روشى بود که این ملت مىتوانست با آن روى صلح و صفا ببیند. از نظر وی عمل شاهعباس اول در از بین بردن فرزندان خود، شاید براى نجات کشور از نابسامانى لازم و ضرورى بود (ملکم، جلد ۲، ص ۶-۵۶۵). ملکم ناگزیر بعضى از مزایاى قاطع و مثبت را براى توجیه اعمال ظالمانه پیش کشید. او با این معیار تیمور را در بوته نقد گذاشت و سلطانمحمد را نیز کاملاً محکوم کرد (ملکم، جلد ۲، ص ۲۰). اما او کلاً استبداد را محکوم نکرد. استبداد در نظر او معلول بود نه علت و تأثیرات اخلاقى آن بدتر از مواد آن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 