پاورپوینت کامل نگاهی انسان شناختی به آثار و زندگی صادق هدایت ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نگاهی انسان شناختی به آثار و زندگی صادق هدایت ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی انسان شناختی به آثار و زندگی صادق هدایت ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی انسان شناختی به آثار و زندگی صادق هدایت ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
ادبیات داستانی مدرن ژانری است که هنگام آشنایی با دنیای غرب با آن مواجه شدیم. این آشنایی هم از خلال ترجمه ی آثار نویسندگان بزرگ غربی اتفاق افتاد هم با خلق داستان توسط نویسندگان خلاقی چون هدایت. هدایت یکی از موثرترین نویسندگانی است که ادبیات معاصر ایران را تحت تاثیر قرار داده است حالا این تاثیر می تواند هم جنبه ی مثبت داشته باشد و هم جنبه ی منفی. آثار زیادی در رابطه با نوشته ها و خود هدایت نوشته شده است هر چند این نوشته ها اکثرا با رویکردی ارزشی همراه هستند.
ادبیات داستانی مدرن ژانری است که هنگام آشنایی با دنیای غرب با آن مواجه شدیم. این آشنایی هم از خلال ترجمه ی آثار نویسندگان بزرگ غربی اتفاق افتاد هم با خلق داستان توسط نویسندگان خلاقی چون هدایت. هدایت یکی از موثرترین نویسندگانی است که ادبیات معاصر ایران را تحت تاثیر قرار داده است حالا این تاثیر می تواند هم جنبه ی مثبت داشته باشد و هم جنبه ی منفی. آثار زیادی در رابطه با نوشته ها و خود هدایت نوشته شده است هر چند این نوشته ها اکثرا با رویکردی ارزشی همراه هستند. عده ای از هدایت بت ساخته اند و عده ای او را نویسنده ای سیاه می دانند که ادعا دارند نباید آثارش را خواند چون ممکن است مخاطب دچار افسرده گی شود. حالا اگر خواسته باشیم به یک شناخت انسان شناختی در رابطه با ادبیات معاصر برسیم ناچاریم نه تنها آثار بنیان گذاران ادبیات معاصر ایران را به دور از تعصب بررسی کنیم بلکه باید تاثیر آن را نیز در رویکرد نویسندگان امروزی هم جست و جو کرد. این امر به این راحتی اتفاق نخواهد افتاد مگر این که جامعه ی ایران را به لحاظ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در دورانی که نویسنده زندگی می کرده بشناسیم. بنابراین باید نگاهی به تاریخ اجتماعی ایران داشته باشیم که چگونه و با چه نگاهی با دنیای غرب وارد ارتباط و آشنایی شده است که مطمئنا ذهن نویسنده را تحت تاثیر قرار داده است. و در حال حاضر ارتباط ما با دنیای غرب به کجا رسیده و نگاه مان به خودمان و غرب چگونه و بر چه اساس تغییر کرده است. در رویکرد علوم اجتماعی این دیدگاه که نویسنده تنها از خلال نبوغ خود آثارش را توسعه می دهد مورد نقد قرار گرفته است. در همین بین سوالاتی هم در رابطه با ادبیات معاصر ایران پیش می آید آیا ما توانسته ایم به شناختی ساختاریافته از ادبیات مدرن دست پیدا کنیم؟ یا این که تنها تلاش نویسندگان این است که صرفا احساس خود را در قالب داستان ارائه دهند؟ شاید قبل از آن باید پرسید آیا ما توانسته ایم بعد از روبرو شدن با دنیای غرب هویت خود را ساختاریافته بشناسیم که حالا توقع داشته باشیم هنگامی آثار ادبی نویسندگان ایرانی را در دست می گیریم بتوانیم موقعیت فرد را در جامعه و جهان متصور شویم؟
امروزه ما می بینیم آثار زیادی در ژانر ادبیات داستانی وارد بازار کتاب می شوند با این وجود منتقدان ادبی هنوز بوف کور را به عنوان یک اثر برگزیده در ادبیات داستانی ایران نام می برند و مدعی هستند در حال حاضر تعداد رمان های خوب به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد. مطمئنا سوال اساسی در این جا پیش می آید چرا ادبیات داستانی ما عقیم مانده است. آیا می توان گفت نویسندگان امروزی در خلق آثارشان از آن جا نمی توانند تفکر را بیاموزند چون قدم اول خود را به هنگام آشنایی با آثار نویسندگانی چون هدایت محکم برنمی دارند. هنگامی آثار هدایت را می خوانیم با دنیای آشنا می شویم که فرد جامعه را در مقابل خود درک می کند و نمی تواند در برابر آن کاری انجام دهد. شاید بتوان گفت یادگیری تفکر هنگامی صورت می گیرد که نویسنده قادر باشد ارتباط منسجم خود را با جهان و جامعه اش درک کند در غیر این صورت نویسنده ایی باهوش هم قادر خواهد بود فقط احساس خود را بیان بکند. این در حالی است در آثار ادبی غرب ما می توانیم با سوالات اساسی انسان در حوزه های فلسفه، دین، اجتماع، سیاست و … روبرو شویم این سوالات در صورتی در ذهن ایجاد می شوند که فردیت در رابطه با جامعه شکل گرفته باشد. شاید بتوان گفت از لحاظ سیاسی اولین تلاشی که نخبگان جامعه ی ایران برای رسیدن به فردیت انجام دادند در چارچوب رویکرد مشروطه بود؛ دورانی که صادق هدایت به دنیا آمد و پرورش یافت. مشروطه به گفته ی کاتوزیان قانون خواهی مردم ایران بود که می خواستند با امنیت زندگی کنند و بتوانند از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و فکری رشد کنند. در این موقعیت بود که ایرانی ها متوجه اختلافات شدید خود شدند و فهمیدند با تفاوت های قومی، زبانی و دینی به این راحتی نیست در چارچوبی به نام قانون کنار هم قرار بگیرند؛ از آن جا که قانون در چارچوب مشروطه بر اساس قوانین جوامع غربی تعریف شده بود. حالا در این راستا نویسنده ای چون هدایت به فردیت چگونه فکر می کند؟ هدایت در سال ۱۳۰۳ هنگامی فقط ۲۲ سال داشت رباعیات خیام را در تهران به چاپ رساند. کاملا روشن است هدایت خواهان این است فلسفی فکر کند و به فردیت از خلال رویکرد وجودشناسی اهمیت دهد. گویی برای نویسندگان ایرانی که در جامعه ایی با اختلافات قومی، زبانی و دینی زندگی می کنند تنها چاره شان این است که رویکرد وجودشناسی را برای ارتباط برقرار کردن با یکدیگر که شاید بتوانند یک صنف منسجم تشکیل دهند، انتخاب کنند. رویکردی که می توان آن را هم در ادبیات عرفانی کلاسیک ایران و هم در آثار نویسندگانی چون سارتر، کافکا، کامو و … دید. دقیقا هدایت برای ترجمه ادبیات غرب نویسندگانی چون کافکا و سارتر را انتخاب می کند. اما سوال اساسی که در این جا می توان طرح کرد این است که آیا می توان بدون در نظر گرفتن ساختارهای جامعه سوال های فلسفی در رابطه با وجود انسان پرسید؟ آیا نویسنده بدون این که ارتباط فرد با جامعه اش را درک کند می تواند برای رسیدن به پاسخ سوالاتی فلسفی و وجودی به جوابی منسجم برسد که بتواند علاوه بر ارتباط برقرار کردن با مردم هویت ایرانی را بشناسد؟ در این نوشته که در بخش های متعددی در سایت انسان شناسی به انتشار خواهد رسید سعی می شود با نگاه به زندگی و آثار هدایت با رویکردی اجتماعی و انسان شناختی آسیب شناختی ادبیات معاصر ایران را نیز در نظر داشت.
برای رسیدن به یک چارچوب نظری در رابطه با شناخت نویسنده ای چون هدایت ما به راحتی نمی توانیم از یک نگاه ساده انگارانه استفاده کنیم؛ حداقل از آن جا که پیش زمینه های زیادی در رابطه با او چه در بین روشنفکران و نویسندگان و چه بین عامه ی مردم وجود دارد. در ابتدا ما به تاریخ و موقعیت اجتماعی و فرهنگی که او به دنیا آمده است می پردازیم. به نظر می رسد در این صورت می توان به افکار و شرایطی که از بیرون به ذهنیت هدایت تحمیل شده است پی برد. شاید در این رابطه مهم ترین سوال این باشد که آیا هدایت توانست در طول زندگیش از نفوذ شرایط اجتماعی-فرهنگی که در آن زندگی می کرد بیرون بیاید. جوابی بدیهی می توان به این سوال داد که به هر حال وقتی فردی توانایی نویسندگی و تفکر را دارد یعنی توانسته به نگاهی عینی در رابطه با موقعیت اجتماعی – فرهنگیش برسد و تعریفی از آن داشته باشد. بنابرین مهم است بعد از شناخت موقعیت اجتماعی –فرهنگی هدایت زندگی شخصی اش را نیز در نظر داشته باشیم و علاوه بر آن ببینم در آثارش چگونه به احساسات و افکارش شکل می داده و واقعیت های اجتماعی را می دیده است. کودکی هدایت در دوره مشروطه سپری شده است؛ دورانی که تازه قبایل مختلف ایران برای زندگی ملزم می شدند در کنار هم قرار بگیرند و وجود یکدیگر را تحمل کنند؛ هر چند این امر به ساده گی اتفاق نیفتاد و فراز و نشیب های زیادی در پی داشته است. به هر حال همان طور که رفته رفته راه سازی در ایران اتفاق می افتاد مردمی که پراکنده در این سرزمین پهناور دور از هم زندگی می کردند دیده شدند. مردم ایران ترجیح می دادند برای در امان ماندن از چپاول شدن از سوی شاهان ایران در نقاطی دور از دسترس زندگی کنند. اما شهرسازی و به وجود آمدن طبقه ی بازاری سنتی تغییر و تحولی در ساختار موقعیت زیستی – اقتصادی مردم ایجاد کرد. تا قبل از هموار شدن راه سازی بازاری ها توان ارتباط برقرار کردن با یکدیگر برای رسیدن به یک طبقه نداشتند و آن ها درگیر مسائل قبایلی و ارتباطات رو در روی عاطفی بیشتر بودند. به هر حال اساس راه سازی در دوران رضا شاه و همراه با یک دیکتاتوری اتفاق افتاد که مطمئنا یک فضای بسته در ایران از نظر فکری ایجاد کرده بود. همان طور که طبقه بازاری سنتی شکل می گرفت روشنفکران کسانی که به غرب برای تحصیلات می توانستند بروند طبقه متوسط تحصیل کرده را تشکیل می دادند. در این بین مطمئنا زندگی مردم نیز دچار تغییر و تحولات می شد؛ حداقل رسم و رسوم شان دیده می شد که می توانست دست مایه نوشتن برای نویسندگانی چون هدایت شود. مردم ایران در دوران دیکتاتوری رضا شاه که دوران زندگی هدایت نیز هست با مواردی روبرو شده اند که عقایدشان به چالش کشیده شده است و آن ها مجبور بودند برای حفظ و در امان بودن عقایدشان به روحانی های سنتی پناه آورند که سوالات و تردیدهای ذهنشان بی جواب نماند. حالا هدایت در این دوره چگونه زندگی می کرده است. گفته می شود او در خانواده ایی اشرافی به دنیا آمده است این در حالی است به گفته ی نویسنده ی اجتماعی چون کاتوزیان جامعه ی ایران دارای یک طبقه اریستوکراسی نیست از آنجا که پادشاهان در ایران هرگز به طبقه ای وابسته نبودند و این ثروتمندان بوده اند که به آن ها وابستگی داشته اند. در نتیجه شاهان ایرانی هر لحظه که اراده می کردند می توانستند یک ثروتمند را تبدیل به یک گدا کنند. دقیقا مشروطه اتفاق افتاد که حکومت قانون در ایران به وجود بیاید و مردم بتوانند با امنیت خاطر برای زندگی، اعتقادات و ثروت خویش برنامه بریزند. ظاهرا مبارزه برای آزادی بود اما تعریفی که از آزادی برای مشروطه خواهان وجود داشت قانون بود. مطمئنا این تضادهای اجتماعی باعث به وجود آمدن ساختاری خاص در روانشناسی مردم عادی، روشنفکران، ثروتمندان، بازاری ها و … شده است. پس هنگامی می گوییم هدایت در خانواده ای اشرافی به دنیا آمده است باید این نکته را در نظر داشته باشیم که خانواده ی او و حرکات شان زیر نظر بوده است آن ها نمی توانستند آزادی کامل برای زندگی شان در زمان حکومت رضاشاه داشته باشند. مطمئنا محافظه کاری خاصی در ذهنیت آن ها وجود داشته است. خود هدایت می گوید: «دوران خردسالی و شباب من در چهارچوب بسته ی یک تربیت سر براه و زیر نظر پدر و مادری مهربان ولی سخت گیر گذشته است. در تمام مدت تحصیلی اجازه نداشتم جز در مدرسه با رفقایم معاشرت و حتی بازی کنم، یا در رفت و آمدم تاخیر داشته باشم. غیر از خویشاوندان، فقط دو سه نفر هم کلاسی داشتم که گاهی به خانه ی ما می آمدند و به ندرت پیش آمده بود که من به خانه ی ایشان بروم – که آن هم فقط برای مرور درس بود.» این شیوه ی تربیت مطمئنا زوایه ی دید هدایت را تحت تاثیر قرار داده است. هدایت در برابر این رفتار سعی می کند برای خود مفری پیدا کند و به قول خودش همانا چیز خواندن بود. هدایت می گوید که در این جا هم باز به مشکل بر می خورده است: «مادرم که زن باهوشی است و غالبا مرا می پائید، وقتی میدید که بر خلاف معمول با اشتیاق به کتاب درسم توجه دارم، ملتفت می شد که کاسه ای زیر نیم کاسه است و مچم را می گرفت و جزوه ی کذائی را توقیف می کرد.» با این حال هدایت از خواندن هر چه به دستش می افتاده روگردان نبوده است. گویی هدایت در کنار اتفاقات متعددی که از نظر سیاسی – اقتصادی در دوران کودکی و نوجوانی اش برای مردم عادی می افتاده دور بوده است. چون او نه دچار مشکلات معیشتی بوده و نه خانواده اش آن قدرها آزادش می گذاشتند که بتواند مانند یک مشاهده گر همدل با مردم ارتباط داشته باشد. در این جا می توان به این اشاره کرد که هدایت در کودکی به گونه ای تربیت شده که از دریچه ی عقل گرایی و نظریه اطرافش را بشناسد. عقل گرایی را چگونه می توان تعریف کرد؟ هنگامی ما باور داشته باشیم حقیقتی بیرون وجود دارد و این انسان است که برای شناخت این حقیقت باید تلاش کند و درباره اش به تفکر بپردازد به تعریفی از عقل گرایی نزدیک شده ایم. هدایت کوچک نمی تواند راحت و آزاد کتاب غیر درسی بخواند و هدایت کوچک حق بازی با همسالان خود را آن گونه که دوست دارد ندارد. او ناچار است در گوشه ای بنشیند و درباره ی اطرافش فکر کند و یاد می گیرد حتی آن ها را بنویسد. کسی مانند آقای فلسفی مدیر مسوول هفته نامه امید که مقاله ی هدایت را هنگام
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 