پاورپوینت کامل عینیت و ذهنیت در تاریخ ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عینیت و ذهنیت در تاریخ ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عینیت و ذهنیت در تاریخ ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عینیت و ذهنیت در تاریخ ۱۰۴ اسلاید در PowerPoint :

پل ریکور، فیلسوف فرانسوی در این مقاله به دفاع از نگاه هرمنوتیکی در بررسی های تاریخی پرداخته است. در این نگاه، اذعان به هرگونه علم کلی تاریخ و بازنمایی عینی گذشته مورد تردید قرار گرفته و بر جنبه های تفصیلی و نسبی دانش تاریخ تاکید شده است. مقاله حاضر یکی از مهم ترین نوشته ها ی این رویکرد است که به مفهوم انسان به عنوان سوژه تاریخ توجه خاص دارد.

پل ریکور، فیلسوف فرانسوی در این مقاله به دفاع از نگاه هرمنوتیکی در بررسی های تاریخی پرداخته است. در این نگاه، اذعان به هرگونه علم کلی تاریخ و بازنمایی عینی گذشته مورد تردید قرار گرفته و بر جنبه های تفصیلی و نسبی دانش تاریخ تاکید شده است. مقاله حاضر یکی از مهم ترین نوشته ها ی این رویکرد است که به مفهوم انسان به عنوان سوژه تاریخ توجه خاص دارد.

مسأله‌ای که مطرح است پیش از هر چیز مسأله‌ای مربوط به روش‌شناسی است که امکان می‌دهد تا مسائل کاملاً آموزشی مربوط به همخوانی آموزش ها را از ریشه پیگیری کنیم. اما در پس این مسأله ممکن است که مهم ترین «علایقی» که از شناخت تاریخی حاصل می‌شوند به گونه‌ای فلسفی به شگفتی بینجامند و از سرگرفته شوند. من این کلمه علایق را از کانت گرفته‌ام ـ که به هنگام حل تناقض های خرد به کار گرفته استـ و در میان آنها تعارض علیت لازم و علیت آزاد جای دارند. او در این جا متوقف می‌شود تا علایقی را که به وسیله این یا آن موضع در ترازو جای گرفته است برآورد کند. بدیهی است که در این جا دقیقاً با علایق کاملاً عقلانی سر و کار داریم یا همان گونه که کانت می‌گوید «علایق خرد در بحران درگیری با خود آن». همچنین باید با دو راهی آشکاری که در برابرمان جای دارد به همین شیوه عمل کنیم. علایق گوناگون با این دو کلمه شکل گرفته‌اند: عینیت/ ذهنیت، یعنی توقعاتی که کیفیت گوناگون و جهت متفاوت دارند. ما از تاریخ توقع نوعی عینیت راستین را داریم، عینیتی که متناسب با آن باشد: باید از آن جا حرکت کنیم و نه از حدی دیگر. در این صورت چه انتظاری از آنچه زیر این عنوان جا می‌گیرد، داریم؟ عینیت در این جا باید در معنای معرفت شناسانه دقیق آن مراد باشد: چیزی عینی هست که تفکر روشمند تدارک دیده، به نظم درآورده و دریافته است یعنی آنچه می‌تواند به این ترتیب به آدمی بفهماند. این نکته در مورد علوم فیزیک و علوم‌زیست شناسی و همچنین در مورد تاریخ صدق می‌کند. در نتیجه از تاریخ انتظار داریم که گذشته جوامع انسانی را به این شأن و منزلت عینیت برآورد و برساند. البته این بدان معنی نیست که این عینیت عینیت فیزیک یا زیست‌شناسی باشد: به همان اندازه که رفتارهای روشمند وجود دارد سطوح عینیت هم وجود دارد. لذا انتظار داریم که تاریخ قلمرو تازه‌ای بر امپراتوری متنوع عینیت بیفزاید. این انتظار انتظار یا توقع دیگری در پی دارد: ما از مورخ نوعی کیفیت ذهنی توقع داریم و البته نه هر ذهنیتی بلکه ذهنیتی که دقیقاً متناسب با عینیتی باشد که مناسب تاریخ است. و به این ترتیب سخن از یک ذهنیت عملی در میان است که به واسطه عینیت مورد نظر عملی شده باشد. در نتیجه درمی‌یابیم که ذهنیت خوب و یک ذهنیت بد وجود دارد و انتظار داریم که از طریق انجام خود حرفه مورخی، به نوعی گزینش ذهنیت خوب و ذهنیت بد برسیم. اما این همه قضیه نیست: ما در زیر عنوان ذهنیت انتظار چیزی جدی/متین تر از ذهنیت خوب مورخ را داریم؛ انتظار داریم که این تاریخ تاریخ انسان ها باشد و این که این تاریخ انسان ها به خواننده برخوردار از آموزش تاریخ مورخان کمک کند تا خودش یک ذهنیت سطح بالا بسازد و البته نه ذهنیت فقط خود من بلکه ذهنیت انسان را. اما این کشش، این انتظار عبور از من به انسان از طریق تاریخ، دیگر دقیقاً معرفت شناسانه نیست، بلکه عیناً فلسفی است زیرا که حقیقتاً یک ذهنیت انعکاسی است که از قرائت آثار مورخ و تأمل در آنها انتظار داریم. این توقع دیگر مورخی را که تاریخ را می‌نویسد در برنمی‌گیرد بلکه به خواننده – مخصوصاً خواننده فیلسوف – مربوط می‌شود، خواننده‌ای که هرگونه کتاب و هرگونه اثر به او ختم می‌گردد. مسیر ما چنین خواهد بود. از عینیت تاریخ به ذهنیت مورخ، از این و از آن به ذهنیت فلسفی(اصطلاحی خنثی که نباید موجب پدید آمدن پیش داوری در تحلیل آینده باشد).

حرفه مورخ و عینیت در تاریخ

ما از تاریخ توقع عینیتی قطعی داریم، عینیتی که متناسب با آن باشد: شیوه‌ای که تاریخ پدید می‌آید و باز پدید می‌آید و ما تأییدش می‌کنیم. این امر همواره از اصلاح ترتیب رسمی و عملی گذشته آنها به وسیله جوامع سنتی نشأت می‌گیرد. این اصلاح مایه‌ای دیگر ندارد مگر همان که علم فیزیک در قیاس با نخستین ترتیب امور ظاهر در دریافت ما و در کیهان شناسی‌های مرتبط با آن نشان می‌دهد.۱

اما چه کسی خواهد گفت که این عینیت خاص چیست؟ در این جا فیلسوف در جایگاهی نیست که به مورخ درس بدهد؛ در این جا هم همواره همچنان نَفسِ یک حرفه علمی است که فیلسوف را آگاه می‌کند. بدین سان بر ماست که به مورخ، به هنگامی که درباره حرفه خود می‌اندیشد، گوش فرا دهیم زیرا اوست که میزان عینیتی است که با تاریخ می‌خواند همان گونه که همین حرفه است که میزان ذهنیت خوب و ذهنیت نامناسبی است که این عینیت ایجاب می‌کند.

«حرفه مورخی»: همه می‌دانیم که این اصطلاح عنوانی است که مارک بلوخ به عنوان کتاب دفاعیه برای تاریخ خود افزود. این کتاب که متأسفانه ناتمام ماند کمابیش حاوی همه آن چیز‌هایی است که برای پی‌ریزی نخستین پایه‌های تأمل ما ضرورت دارد. عنوان های فصل های مربوط به روشِ – ملاحظات تاریخی- انتقادی – که تجزیه و تحلیل تاریخی است- جایی برای دو دلی باقی نمی‌گذارد: نشانه‌های تحقق مراحلی هستند که در آنها عینیت شکل می‌گیرد. باید به مارک بلوخ که نگرش مورخ به گذشته را «بررسی» نامیده است حق داد. او اصطلاحی را که سیمییان

Simiand

[فرانسوئا سیمیان، ۱۸۷۳ تا ۱۹۳۵، جامعه‌شناس فرانسوی. مهم ترین کتاب او: دستمزد، تحول اجتماعی و پول نام دارد]. به کار گرفته و تاریخ را «شناخت از طریق نشانه‌ها» خوانده است، به کار می‌گیرد و نشان می‌دهد که این الزام مورخ که هرگز در برابر موضوع گذشته خود قرار نگیرد بلکه در برابر نشانه و ردّ پای آن جای داشته باشد، به هیچ وجه تاریخ را به عنوان علم بی‌اعتبار نمی‌کند: تشویش گذشته در نشانه‌های مستند آن نوعی مطالعه در معنای کامل کلمه است زیرا که مشاهده و ملاحظه هرگز به معنای ضبط یک امر خام نیست. بازسازی یک رویداد یا در واقع یک رشته از رویدادها یا یک وضعیت یا یک نهاد بر پایه اسناد، به معنای تدارک یک رفتار عینیتی از گونه‌ای خاص اما بی‌چون و چراست زیرا که این بازسازی مستلزم آن است که این سند بررسی شود و به حرف درآید و این که مورخ با عرضه یک فرضیه کاری، در جهت آن حرکت کند. و همین جست و جو است که در عین حال که نشانه را به حد شایسته سند معنادار بالا می‌برد، خود گذشته را هم به شایستگی امر تاریخی ارتقاء می‌دهد. سند تا وقتی که مورخ به فکر مطرح کردن سؤالی نیفتاده بود سند نبود و اگر بتوان گفت، مورخ سندی در پس پشت خود دارد که براساس ملاحظات خود آن را می‌سازد و بر پایه همین امور، تاریخی را بنیان می‌نهد. از این منظر امر تاریخی به گونه‌ای بنیادی تفاوتی با امور علمی دیگر ندارد، درست در معنایی که کانگیلهر

G.Canguilherr

در معارضه‌ای مشابه بیان داشته است که: «امر علمی آن چیزی است که علم ضمن پدید آمدن آن را می‌سازد». و این درست همان عینیت است: حاصل فعالیت روشمند. و به همین دلیل است که بر این فعالیت نام زیبای «انتقادی» گذاشته شده است.

پس از این باید باز هم با مارک بلوخ، هم رأی شد که فعالیت مورخی را که می‌کوشد توضیح دهد، «تجزیه و تحلیل» نامیده است نه سنتز. او این موضوع را که وظیه مورخ بازسازی امور است به گونه‌ای که اتفاق افتاده‌اند، انکار می‌کند و در این زمینه هزار بار حق دارد. هدف تاریخ جان دادن دوباره به اتفاقات نیست بلکه ترکیب دوباره و بازسازی است یعنی تشکیل و ساختن یک زنجیره گذشته. عینیت تاریخ دقیقاً عبارت است از ترک و رها کردن فکر ایجاد هماهنگی و دوباره جان دهی به خواست بلند پروازانه تدارک زنجیره‌های اتفاقات در سطح یک سازش تاریخی. و مارک بلوخ خاطرنشان می‌کند که چنین کاری چه سهم انتزاعی عظیمی‌ می‌تواند داشته باشد، زیرا که بدون تشکیل «مجموعه‌های» پدیده‌ها توضیحی وجود ندارد: مجموعه اقتصادی، مجموعه سیاسی، مجموعه فرهنگی، و غیره… در واقع اگر نمی‌توانستیم یک نقش و کارکرد مشابه را در رویدادهای دیگر تشخیص بدهیم هیچ چیزی برای ادراک وجود نمی‌داشت؛ تاریخ وجود ندارد مگر به این سبب که برخی از «پدیده‌ها» ادامه دارند: «از آنجا که تعیین و شکل‌دهی پدیده‌های انسانی از کهن ترین به تازه ترین، شکل می‌گیرند و صورت عملی می‌یابند باید گفت که این پدیده‌ها پیش از هر چیز از راه زنجیره پدیده‌های مشابه ایجاد می‌شوند؛ لذا دسته‌بندی آنها برحسب نوع مثل این است که خطوط قوت یک کارآیی/ اثر عمده را افشا کنیم». سنتز تاریخی به این دلیل وجود دارد که تاریخ پیش از هر چیز یک تجزیه و تحلیل است و نه یک تصادف و اقتران احساسی. مورخ نیز همچون هر دانشمند دیگر در جست و جوی روابط میان پدیده‌هایی است که خود او آنها را تشخیص داده است. از این جا به بعد تا جایی که لازم است بر لزوم درک مجموعه‌ها و خطوط ساختاری‌ای که از هرگونه علیت تحلیلی فراتر می‌روند، تأکید می‌شود لذا تا جایی که لازم باشد درک و دریافت در برابر توضیح و بیان قرار داده خواهد شد. در عین حال نمی‌توان از این تمایز، کلیدی برای روش‌شناسی تاریخی ارائه داد. همان گونه که مارک بلوخ می‌گوید: «این کار ترکیب دوباره فقط بعد از تجزیه و تحلیل ممکن خواهد بود. به عبارت بهتر، این امر چیزی نیست مگر تداوم تحلیل در مقام دلیل وجودی آن. در یک تحلیل ابتدایی که بیشتر از آن که نگرشی باشد تأملی است، روابط چگونه تمیز داده می‌شوند در حالی که هیچ چیزی مشخص نیست؟» بدین سان ادراک و فهم هیچ تضادی با توضیح و تبیین ندارد، حداکثر این است که مکمل و معوض است: دارای نشان تجزیه و تحلیل – تجزیه و تحلیل‌هایی- که آن را ممکن ساخته‌اند. و تا نهایت این نشان را حفظ می‌کند: مورخ در گسترده ترین سنتزهای خود می‌کوشد تا این آگاهی زمانه را بازسازی کند؛ آگاهی‌ای که برخوردار از همه کنش های متقابل و تمام روابط همه‌جانبه‌ای است که مورخ به کمک تجزیه و تحلیل دریافته است. امر تاریخی کامل، «گذشته تام و تمام» دقیقاً یک اندیشه است یعنی در معنای کانتی آن، حد و حدودی است که هرگز بر اثر یک کوشش هرچه وسیع تر و هر چه پیچیده تر به آن دست یافته خواهد شد. مفهوم «گذشته تام و تمام» اندیشه تنظیم کننده این کوشش است. این یک قضیه بلافصل نیست زیرا که هیچ چیز همچون یک کل با واسطه وجود ندارد. بالاترین کوششی که به دست مورخ موجب نظم تاریخ می‌شود نکته‌ای است که حاصل یک برداشت یا تصور گردنده است. به زبانی دیگر(البته زبانی علمی است) این امر حاصل یک «نظریه» است در همان مفهومی که از «نظریه/تئوری فیزیک» سخن می‌رود.

همچنین هیچ «استنباط بنیادی نظم‌دهنده» همه تاریخ را در بر نمی‌گیرد: یک دوره همچنان یک فرآورده، نتیجه تجزیه و تحلیل است. آنچه با تاریخ به ادراک و شعور ما عرضه می‌شود هرگز چیزی دیگر جز – به قول لایبنیتس- «قطعات کامل» نیست یعنی(بنا بر عبارت گستاخانه کانت در کتاب استنباطات متعالی «سنتزهای تحلیلی».

به این ترتیب از این سو و از دیگرسو، تاریخ به ریشه خود وفادار است و نوعی «جست و جو» است. سؤالی نگرانی آور درباره تاریخیگری دلسردکننده ما یعنی درباره شیوه زیستن ما و راهیابی در زمان نیست بلکه یک واکنش و ضد حمله به این وضع «تاریخی» است: واکنشی از طریق گزینش تاریخ، گزینش نوعی شناخت، نوعی اراده ادراک عاقلانه، بر ساختن آنچه فوستل کولانژی

Fustel de Coulanges (1830

تا ۱۸۸۹ / ۱۲۰۹ تا ۱۲۶۸ خ مورخ فرانسوی) «علم جوامع انسانی» می‌نامید، و مارک بلوخ آن را «عمل سنجیده/منطقی تجزیه و تحلیل» می‌خواند. این هدف عینیت بر خلاف آنچه در پوزیتیویسم جدی تصور می‌شود، محدود به نقد مستند نیست بلکه حتی به سنتزهای مهم و کلان می انجامد؛ خردگرایی آن هم از همان ریشه است که خردگرایی علم فیزیک امروزی و تاریخ آن جایگاه را ندارد که در آن نسبت به این نکته عقده حقارتی وجود داشته باشد.

عینیت تاریخ و ذهنیت مورخ

در ارتباط با این حرفه مورخی – و در نتیجه در رابطه با این اندیشه و عمل عینیت- است که اکنون باید نقد معاصر را که در آن از نیم قرن پیش تاکنون این همه بر نقش ذهنیت مورخ در تدارک تاریخ پای فشرده شده است، جای داد. در واقع چنین به نظر من می‌رسد که نمی‌توان این ذهنیت را در خود آن ملاحظه کرد، به این معنی که بی آن که قبلاً بدانیم که این ذهنیت یعنی دقیقاً این عمل منطقی تجزیه و تحلیل، چیست نمی‌توان به آن پرداخت. لذا احتیاط ایجاب می‌کند که این امر به شیوه سنت و عرف انعکاسی و تأملی مورد توجه قرار گیرد به این معنی که این ذهنیت باید در هدفی که دارد، در چگونگی اقدام به آن و در آثاری که دارد بررسی شود. این هم گفتنی است که فیزیک بدون فیزیکدان تحقق نمی‌یابد یعنی بدون آزمایش و اشتباه، بدون آزمودن راه‌های مختلف و راه‌حل‌ها، بدون رها کردن این فکر و شیء و گرفتن فکر و شیء دیگر و بدون کشفیات خاص. انقلاب کپرنیکی کانت عبارت از تکریم و ستایش ذهنیت دانشمندان نبوده است بلکه دقیقاً عبارت از کشف ذهنیتی بوده است که سبب می‌شود اشیاء و موضوعات وجود داشته باشند. تأمل و اندیشیدن درباره ذهنیت مورخ عبارت از این است که به همان شیوه جست و جو شود که کدام ذهنیت به واسطه حرفه مورخ به کار گرفته شده است. اما یک مسأله دیگر وجود دارد که خاص مورخ است ‌و ناشی از مشخصه‌های عینیتی است که تاکنون از آنها سخن نگفته‌ایم؛ ‌مشخصه‌هایی که عینیت تاریخی را به یک عینیت ناتمام در قیاس با عینیتی که در علوم دیگر حاصل شده است یا حداقل در حال نزدیک شدن به آن هستیم، تبدیل می‌کنند. من بی‌ آن که بکوشم تا به تدریج تضادهای آشکار میان این مرحله جدید تأمل و مرحله پیشین را کاهش دهم، این مشخصه‌ها را طرح می‌کنم.

۱)نخستین ویژگی به مفهوم گزینش تاریخی مربوط می‌شود؛ ما با گفتن این که خود مورخ عقلانیت تاریخ را برمی‌گزیند، به هیچ وجه معنای آن را تکمیل نکرده‌ایم. این انتخاب عقلانیت انتخابی دیگر را در نفس کار مورخ در پی دارد؛ این نوع دیگر انتخاب ناشی از چیزی است که می‌توان آن را داوری اهمیت نامید، بدان گونه که در گزینش رویدادها و عوامل نظارت دارد. تاریخ از رهگذر مورخ فقط رویدادهای مهم را نگاه می‌دارد، تجزیه و تحلیل می‌کند و به هم پیوند می‌دهد. در این جاست که ذهنیت مورخ، در قیاس با ذهنیت فیزیکدان، و به صورت نماهای کلی تفسیری، بروز می‌کند. در نتیجه در همین جاست که کیفیت محقق کنجکاو در نفس گزینش اسناد بررسی شده اهمیت می‌یابد. از این بهتر داوری اهمیت است که با حذف ملحقات تداوم می‌آفریند. این «رخ داده»(امر تحقق یافته) است که نامربوط است،‌ تکه پاره شده از بی‌اهمیتی است، شرحی است که پیوسته است، با تداومش معنی‌دار می‌شود. بدین‌سان عقلانیت خود تاریخ وابسته به این داوری اهمیت است که در عین حال معیار مطمئن ندارد. در این زمینه آر. آرون/

R.Aron

حق دارد که می‌گوید: «تئوری مقدم بر تاریخ است».

۲)افزون بر این، تاریخ وابسته به درجات مختلف یک برداشت/تصور عادی و پیش پا افتاده علیت است. برحسب این برداشت،‌علت گاهی «پدیده‌ای است که آخر از همه رسیده و کمتر از همه پایدار است و در نظام عمومی جهان از همه استثنایی تر است(مارک بلوخ)؛ گاهی نیز همچون سیارات فلکی در حال تحول آرام است؛ و گاهی هم ساختاری دائمی جلوه می‌کند. در این زمینه کتاب برودل/

Braudel

-به نام مدیترانه و جهان مدیترانه در روزگار فیلیپ دوم- به سبب کوششی که در آن برای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.