پاورپوینت کامل مُثلث ثُلث (ابن مُقله، ابن بواب، یاقوت) کاتبان قرآن ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مُثلث ثُلث (ابن مُقله، ابن بواب، یاقوت) کاتبان قرآن ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مُثلث ثُلث (ابن مُقله، ابن بواب، یاقوت) کاتبان قرآن ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مُثلث ثُلث (ابن مُقله، ابن بواب، یاقوت) کاتبان قرآن ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
دکتر محمدعلی سلطانی دکتر محمدعلی سلطانی ابنمقله که از اوضاع داخل ایران و قیام حکومتهای ایرانی آگاهی داشت، در درون دستگاه حکومت خلیفه درپی فراهمکردن زمینه مساعد براندازی نظام جبار عباسی بود. او با سیاست بیاعتنایی نسبت به قیامهای داخل ایران چون قیام یاران حسن بن قاسم حسنی در ری در شعبان سال ۳۱۶ق به همراه ماکان کاکی و پیوستن اسفار ـ پسر شیرویه ـ به آنها در قزوین که به گریختن عامل خلیفه منجر گردید.
پاورپوینت کامل مُثلث ثُلث (ابن مُقله، ابن بواب، یاقوت) کاتبان قرآن ۶۱ اسلاید در PowerPoint / بخش دوم
دکتر محمدعلی سلطانی دکتر محمدعلی سلطانی ابنمقله که از اوضاع داخل ایران و قیام حکومتهای ایرانی آگاهی داشت، در درون دستگاه حکومت خلیفه درپی فراهمکردن زمینه مساعد براندازی نظام جبار عباسی بود. او با سیاست بیاعتنایی نسبت به قیامهای داخل ایران چون قیام یاران حسن بن قاسم حسنی در ری در شعبان سال ۳۱۶ق به همراه ماکان کاکی و پیوستن اسفار ـ پسر شیرویه ـ به آنها در قزوین که به گریختن عامل خلیفه منجر گردید.
مزید بر علت، کشمش سرداران مقتدر بود که بر ضد وی شوریدند و او را خلع نمودند و حرمت خانهاش را شکستند و اموالش را غارت کردند. بازگشت دوباره مقتدر به خلافت و بیعت مجدد اهالی با او به طوری که چون محمد بن معتضد را با لقب «القاهر بالله» به جای مقتدر به خلافت نشاندند و ابنمقله را احضار کردند تا روز شنبه و یکشنبه به حل و فصل کارها بپردازد؛ نپذیرفت و نسبت به بلوای آنها بیاعتنا ماند و همین موجب اعتماد مقتدر به او گردید.
در سال ۳۱۸ محمد بن یاقوت ترک، خلعت یافت و به نگهبانی بغداد گماشته شد و سمت محتسبی را که قبلاً مربوط به ابراهیم و محمد پسران رائق معتضدی بود، به عهده گرفت. ابنمقله، رائق و پسران او را که از غلامان معتضد بودند، به خاطر تقویت جناح خویش جذب نمود و از او حمایت میکرد که مبادا به گروه همپیمانان خویش بپیوندند و ابوبکر محمد بن رائق نیز به خاطر حفظ موقعیت خود در مقابل ابنیاقوت که رقیبش بود، در جناح ابنمقله فعالیت میکرد. ابنیاقوت و پسرانش از دشمنان سرسخت مردآویچ و فرزندان بویه نیز به شمار میرفتند. زمانی که مردآویج ـ پسر زیارـ به ری تاخت و اسفار پسر شیرویه را که به سبب سفاکی و خونریزی مطابق میل ابنمقله نبود از ری بیرون راند، خانه معروف ابنمقله در بغداد به دستور ابنیاقوت به آتش کشیده شد و غارت گردید و این کار حکایت از آن داشت که به تصور تضعیف و تفرقه بین جبهه قیامگران ایران، قدرت مرکزی آنها نیز درهم شکسته شود.
در همین سال (۳۱۸ق) در جمله رخدادها طبری آورده است: «آنچه برکت آن بر سلطان و مسلمانان بزرگ بود، این که پیادگانِ مصافی، وقتی ناروک را کشتند و درباره مقتدر چنان کردند و سپس مقرری گرفتند با اضافهای که خواسته بودند، بر کار خلافت مسلط شدند در اطراف خانه خلافت خیمهها به پا کردند و گفتند: «ما از غلامان به کار محافظت خلیفه و قصر وی شایستهتریم.» کسانی که از آنها نبودند به ایشان پیوستند و شمارشان تا ۲۰هزار فزونی یافت، بدین حال که سواران بشوریدند و مقرریهای خویش را خواستند و در نمازگاه اردو زدند، بعضی از آنها وارد بغداد شدند و آهنگ خانه ابوالقاسم پسر محمد بن علی وزیر داشتند. وقتی نزدیک آن رسیدند؛ پیادگانی که آنجا بودند، پسشان زدند و نگذاشتند از خیابان بگذرند. سواران فراهم شدند و تیر بر آنها باریدند و یکیشان را کشتند و پیادگان هزیمت شدند. در این وقت سواران در آنها طمع بستند و این را فرصت شمردند و درباره آنها به غلامان اتاقی پیام فرستادند و با ایشان بر نبرد پیادگان اتفاق کردند، خبر به محمد بن یاقوت ـ سالار نگهبانی ـ رسید و دلبسته انجام این کار شد و نیز به سواران اشارتی کرد و رأی درست را وانمود و تدبیر کرد. به طوری که بدو گمان نبردند که دانسته بود که خاطر خلیفه از پیادگان خشمگین است به سبب زشتکاری که بر ضد وی کرده بودند.»۱۰
«به روز چهارشنبه، هشت روز مانده از محرم، غلامان اتاقی به پیادگان مصافی تاختند و آنها، از مصاف براندند و تیر بر آنها باریدند که به هزیمت برفتند. ابنیاقوت ـ سالار نگهبانان بغدادـ غلامان بسیاری را در کشتیها فرستاد و به آنها دستور داد که هر که میخواهد از سمتی به سمت دیگر شود، او را بکشند و هر ملاحی بر آنها میگذرد، بر تیرش بزنند و او را بترسانند؛ پیادگان را از عبور پل مانع شدند و در تعاقب آنها اصرار کردند، میانشان ندا دادند که نباید هیچ کس از آنها در بغداد بماند، عامه نیز بر ضد آنها کمک دادند دستها بر آنها گشوده شد و دو کس از آنها فراهم نتوانستند شد؛ رفتن سوی کوفه و بصره و اهواز بر ایشان ممنوع شد، از هر سوی به آنها تاختند و هر کجا بودند، محوشان کردند و کس از آنها نماند. سواران با عامه سوی باب عمار رفتند، جایی که مقر سیاهان بود و آنها را غارت کردند و منزلهاشان را بسوزانیدند که امان خواستند و بخشش طلبیدند که کشتن از آنها برداشته شد، سرانشان بداشته شدند و اضافات آنها لغو شد. ابنمُقله وزیر درباره آنها متنی نوشت که سوی سرداران و عاملان فرستاده شد.»۱۱ از متنی که ابنمقله نوشته و به عاملان فرستاده شده، حمایت او از پیادگان و سیاهان استنباط میشود و دوبعدی بودن مطالب در دفاع از آنها به وضوع مشاهده میشود.
سه ماه پس از این قیام و نبرد در بغداد، ابنمقله در روز چهارشنبه شانزدهم جمادیالاول از وزارت خلع شد، پس غوغای قرمطیان اوج گرفت و مونس خادم ـ دوست و همداستان ابنمقله ـ به سرکشی پرداخت و با این بهانه که جناح دشمنان او بر خلیفه مسلط شدهاند و او طاغی حکومت نیست، به اتفاق یلبق و پسرش و باقی غلامان مونس با نزدیک هزار و پانصد نفر و از سران قرمطیان نزدیک هفتاد کس و چهارصد نفر از سیاهان خروج کردند. ترکیب شورشیان طرفدار ابنمقله به درستی نشاندهنده اندیشه و خواست نهایی سران و یاران آنهاست. عزل حسین بن قاسم وزیر و روی کار آمدن فضل بن جعفر فراتی به جای او نیز دردی را دوا نکرد و شاعران بغداد در پذیرش این مهم به جای ابنمقله، آنان را در اشعار خود سرزنش کردند و عامه مردم بغداد سر به شورش برداشتند و به سوی مسجد جامع به راه افتادند.
در شهر، منصور و ستونهای کوچک اطراف اتاقک و چوبهای منبر را شکستند و مانع خطبه گفتن شدند و به حمزه خطیب تاختند و سنگ به او انداختند، چندان که زخمدارش کردند و پوست صورتش را کندند. وی را بر زمین کشیدند و گفتند: «ای بدکاره، کسی را دعا میگویی که در کار مسلمانان نظر نمیکند و از عقوبتی نمیترسد و منتظر معاد نیست» و به خانه فضل وزیر حمله کردند و کشتارها شد.۱۲
پس از آن پسران رائق و یاقوت و مفلح و دیگران که مونس را منفور داشتند و بازگشت او را نمیخواستند، مقتدر را به سرکوب و مقابله با او ترغیب کردند و عاقبت مقتدر با مونس وارد نبرد شد. اطرافیان او از معرکه گریختند و دو روز مانده از شوال سال ۳۲۰ق مقتدر در سیوهشت سالگی به دست یکی از غلامان مونس به قتل رسیدند.
روز پنجشنبه ۲۸ شوال سال ۳۲۰ق محمد القاهر بن احمد معتضد بن طلحه، موفق بن جعفر متوکل را سوی خانه خلافت بردند و جناح طرفداران ابنمقله یا بهتر بگوییم کارگردانان ایرانی خلافت بازیچه عباسی به برتری رسیدند. القاهر زمانی که به درگاه خلافت رسید، حصیری خواست و چهار رکعت نماز کرد و بر تخت شاهی نشست و لقب «القاهربالله» گرفت. عبیدالله بن محمد کلواذی را حاضر کرد و او را نایب محمد بن علی مُقله قرار داد؛ زیرا مقام وزارت را به ابنمقله داده بود و او در فارس به سر میبرد.
روز نهم ذیحجه به بغداد رسید و خلعت گرفت و شروع به کار کردو سپاهیانی را که حاضر بودند، به هر کدام بابت بیعت، یک مقرری و به سپاهیان مونس هر کدام سه مقرری داد. آنگاه فروش املاک خلیفه را آغاز کرد و از هر کجا که به نظرش رسید، مصادره کرد… و خانه پسران مقتدر را ویران کرد. قاهر در آغاز کار که به خلافت نشست، به حدی سختی، دورنگری و صرفهجویی و قناعت نمود که مردم مهابتش را به دل گرفتند؛ اما به زودی شرابخوارگی را از سر گرفت. بیکفایتی او سبب شد تا جناح مخالفِ برتریِ ایرانیان، که ابنمقله در صدرشان بود، یعنی سران ترکان چون ابنیاقوت و ابنرائق بر امور مسلط شوند.
القاهر، محمد بن یاقوت را دوباره روی کار آورد و این عمل باعث ترس مونس و ابنمقله شد که دشمنان او بودند و ایشان که حزبی قوی محسوب میشدند، خلیفه را سخت تحت فشار و نظر خود گرفتند. عاقبت قاهر به حیله، جمعی از سپاهیان مونس را فریفت و به تدبیر بر مونس دست یافت و او و جمعی از اصحاب و یارانش را در سال ۳۲۱ کشت و از این رهگذر آسودهخاطر گردید؛ «ولی ابنمقله که پنهان شده بود، از پناهگاهِ خود دائماً لشکریان را بر ضد قاهر تحریک میکرد تا آنکه بالاخره موفق شد که به دست ایشان این خلیفه را هم پس از یک سال و هفت ماه خلافت معزول کند و پسر مقتدر را با لقب الراضیبالله به خلافت بردارد و خود وزارت او را در دست بگیرد.۱۳
در چشمان القاهربالله میل کشیدند، اما تا زمان خلافت المطیع به کوری زنده بود و در بغداد گدایی میکرد! دمیری مینویسد: این خلیفه روزهای جمعه مانند سایر گدایان در جامع منصور در بغداد گدایی میکرد و میگفت: «ایها الناس تصدقوا علی بالامس کنت امیرالمؤمنین و انا الیوم من فقراء المسلمین: مردم، صدقهام دهید که دیروز امیر مؤمنان بودم و امروز از فقیران مسلمانم!» پ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 