پاورپوینت کامل مرگ و معنای زندگی ۵۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مرگ و معنای زندگی ۵۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرگ و معنای زندگی ۵۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مرگ و معنای زندگی ۵۱ اسلاید در PowerPoint :

پرسش اصلی این بحث آن است که آیا اساسا ارتباطی میان مرگ و معنا وجود دارد یا خیر و در صورت وجود، این ارتباط از چه نوعی است؟ آیا مرگ زندگی را به شکل کامل بی‌معنا می‌کند یا در آن تاثیری دارد یا برعکس زندگی را بی‌معنا می‌کند و اگر معنادار کند آیا شرط لازم است یا شرط کافی هم هست. این‌گونه مباحث عمدتا در سنت فلسفه تحلیلی معنای زندگی مطرح شده است. اصل داستان این است که انسان موجودی میراست. به تعبیر هایدگر مرگ سه ویژگی برای ما دارد. اول اینکه مرگ، مرگ اول شخص است؛ هرچند سعی می‌کنیم مرگ را به شکل مرگ سوم شخص مطرح کنیم؛ درواقع بیشتر با ضمیر غایب یا دیگری از مرگ سخن می‌گوییم.

پرسش اصلی این بحث آن است که آیا اساسا ارتباطی میان مرگ و معنا وجود دارد یا خیر و در صورت وجود، این ارتباط از چه نوعی است؟ آیا مرگ زندگی را به شکل کامل بی‌معنا می‌کند یا در آن تاثیری دارد یا برعکس زندگی را بی‌معنا می‌کند و اگر معنادار کند آیا شرط لازم است یا شرط کافی هم هست. این‌گونه مباحث عمدتا در سنت فلسفه تحلیلی معنای زندگی مطرح شده است. اصل داستان این است که انسان موجودی میراست. به تعبیر هایدگر مرگ سه ویژگی برای ما دارد. اول اینکه مرگ، مرگ اول شخص است؛ هرچند سعی می‌کنیم مرگ را به شکل مرگ سوم شخص مطرح کنیم؛ درواقع بیشتر با ضمیر غایب یا دیگری از مرگ سخن می‌گوییم. نکته دوم این است که هیچ راه فراری از مرگ وجود ندارد. گریزناپذیر است و به هیچ حیله یا تدبیری نمی‌توان از آن گریخت و نکته سوم اینکه مرگ فوری و فوتی است؛ یعنی ممکن است هر لحظه در آستانه مرگ قرار بگیریم. اگر به این سه ویژگی مرگ توجه داشته باشیم، مرگ الزاما مرگ فرد و تجربه‌ای است که درگیرش می‌شوم و اینکه از مرگ گریزی و گزیری نیست و ممکن است هر لحظه‌ای آخرین لحظه زندگی ما باشد. آنگاه مرگ در متن زندگی ما قرار می‌گیرد. مرگ انتهای زندگی است؛ اما حضور مرگ در هر لحظه ساری و جاری است؛ بنابراین نمی‌توان از معنای زندگی سخن گفت ولی از معنای مرگ سخن نگفت. زندگی ما آمیخته با مرگ است و ما آمیخته با مرگیم. هر لحظه به پایان می‌رسد و این به پایان رسیدن نوعی مرگ لحظه است و ما لحظه را از دست می‌دهیم؛ اما آیا زندگی که به پایان می‌رسد و پایانش نیستی است، یا زندگی محدود عجین‌شده با مرگ، زندگی مرگ‌آلود مرگ‌اندود ارزش زیستن دارد یا نه؟یک جنبه این موضوع جنبه کوتاهی زندگی است و اینکه محدود، زوال‌پذیر و تمام‌شدنی است. چیزی که آنقدر کوتاه است، نمی‌‌تواند آنقدر مهم، باارزش، زیبا و ضروری و معنادار باشد. نکته دیگر اینکه اگر میان دو‌دسته از امور یعنی جاودانگی، زوال‌ناپذیری، بقا و ماندگاری از یک‌سو و از سوی دیگر میان موقتی، سطحی‌ و زوال‌پذیری مقایسه کنیم، معنا بیشتر با امور دسته اول سازگاری دارد. در نگاه اول این طور به نظر می‌رسد که زندگی مختوم به نیستی نمی‌شود وآن زندگی که ازلی و ابدی است و آن زندگی که بی‌نهایت امکان پیش روی ما گشوده است و آن زندگی که بی‌نهایت ظرفیت برای انتخاب دارد. آن زندگی ابدی است که ارزش زیستن دارد. می‌‌توانیم مرگ را به معنای پایان، محدودیت و نیستی بگیریم و زندگی که پایانش مرگ است، زندگی محدود است. با مرگ، آغاز فراموشی ما هم شروع می‌‌شود و وقتی وجود ما وجودی محدود، موقتی و زوال‌پذیر است، ارزش زیستن ندارد. به‌مخصوص با توجه به رنج‌ها، ناکامی‌ها و دشواری‌هایی که در این مدت کم داریم. زندگی هم کوتاه است و هم محتوای تلخی دارد. اگر این زندگی محدود در عین کوتاهی‌اش دوست‌داشتنی هم بود، به لذتش می‌‌ارزید؛ اما آیا نفس محدود بودن زندگی آن را بی‌معنا می‌‌کند یا خیر؟ آیا کسی که می‌گوید زندگی محدود است، حق دارد بگوید محتوای زندگی تلخ است؟ درواقع کسی که می‌گوید محتوای زندگی تلخ است باید هرچه زودتر خواهان پایان آن باشد. وقتی چیزی تلخ و نامطبوع باشد هرچقدر کم باشد، بهتر است؛ بنابراین اعتراض به کوتاه و کم‌ بودن، رنج‌آلود بودن زندگی سازگاری ندارد و این نوعی پارادوکس است. وقتی شما می‌گویید زندگی کوتاه است، به‌نوعی خواهان ادامه آن هستید. وقتی می‌گویید زندگی نباید به پایان برسد یعنی ارزش دارد؛ یعنی برای شما درجه‌ای از جذابیت دارد و به همین دلیل اعتراض می‌کنید که چرا زندگی کم و نامحدود است. بعضی گفته‌اند که این دو ویژگی با هم قابل جمع نیست؛ اما شاید واقعا هدف آنها نفی هر دو بوده است؛یعنی آنها می‌خواستند بگویند زندگی دو ویژگی دارد: یکی محتوا و دیگری محدودیتش است. آنها در این آرزو بودند که هم محتوای زندگی زیبا، شیرین، مطبوع، باشکوه و باارزش و معنادار بود و هم زندگی بی‌پایان می‌بود؛ درواقع آنها می‌گویند زندگی ارزش زیستن دارد که دو ویژگی داشته باشد. از لحاظ کمی‌ به پایان نرسد و تمام نشود و از لحاظ کیفی هم محتوایی شیرین، جذاب و با ارزش داشته باشد؛ اما به نظر می‌رسد این حرف هم قابل دفاع نیست. بعضی دیگر گفته‌اند زندگی جاودانه نمی‌تواند محتوای جذاب و شیرینی داشته باشد و از آن‌سو ایراد گرفته‌اند که این هم پارادوکس است که جاودانگی مستلزم زمان بی‌نهایت، انتخاب‌های بی‌نهایت و تکرار است و تکرار مستلزم ملال است و ملال ضدمعناست. اتفاقا زندگی جاودانه نمی‌تواند معنادار باشد .فارغ از محتوای زندگی دو بحث پیش می‌آید. اینکه آیا زندگی جاودانه یا جاودانه‌نبودن تاثیری بر معناداری دارد یا نه؟ جاودانه بودن هم به معنای برخورداری از زمان بیشتر و هم به معنای فراتر از زمان بودن است. اینجا بحث‌های زیادی صورت گرفته و بحث را برمی‌‌گردانند به اینکه آیا تمدید زمان، در معنا نقشی ایفا می‌کند یا خیر. ویتگنشتاین می‌گوید اگر زندگی محدود، پوچ و بی‌معنا باشد، زندگی نامحدود هم پوچ و بی‌معنا خواهد بود؛ چون زندگی نامحدود چیزی جز زندگی محدود نیست.

صرف تمدید زمان به ماهو زمان مشکل معنا را حل نمی‌کند، بلکه شاید به یک معنا تمدید زمان از نظر بعضی مشکل می‌آفریند؛ برای مثال فرض کنید حادثه‌ای اتفاق افتاده و کره زمین نابود و کسی موفق شده که به بیرون از این فضا پرتاب شود و به سیاره دیگری فرود آید. وقتی خوب اطرافش را نگاه می‌کند در آنجا چیزی نیست، نه درختی، نه جویباری، نه نغمه‌ای، نه آشنایی .دو قرص همراه اوست .یکی قرص جاودانگی و دیگری قرص خودکشی. به نظر شما او چه کار می‌‌کند؟ قاعدتا او بعد از مدتی تصمیم می‌گیرد خودکشی کند؛ چون نمی‌تواند سخن بگوید یا عشق بورزد یا چیز جدیدی بفهمد؛ ولی او اشتباهی قرص جاودانگی را می‌خورد. او بدشانس‌ترین آدم است! چون در یک برهوت جاودانه شده است. پس صرف جاودانگی به ماهو جاودانگی مشکل بی‌معنایی را حل نمی‌کند و چه‌بسا مشکل پوچی را بی‌نهایت می‌کند و بی‌نهایت پوچی را به ارمغان می‌‌آورد. بنابراین مشکل شخصی که در بیرون از فضای این عالم به‌وجود آمده نداشتن دوست، خاطره و نداشتن قدرت انتخاب است. او نمی‌تواند چیزی بخواند یا عشق بورزد یا چیزی بیافریند؛ بنابراین احتیاج به یک عالم و شبکه‌ای از ارتباطات و بسیاری از چیزهای دیگر دارد تا از این زمان بی‌نهایت استفاده کند.پس چیزی که درحقیقت بر معنا اثر می‌گذارد محتوا و کیفیت زندگی است، نه زمان زیستن. ما انسان‌ها به دلیل ترسی که از مرگ داریم و آن را نمی‌شناسیم و به دلیل آینده مبهمی‌ که پیش روی ما قرار دارد و به دلیل این که مرگ تجربه‌ای منحصربه‌فرد است و با این تجربه احساس می‌کنیم که همه‌چیز را از دست می‌دهیم، از مرگ فرار می‌کنیم و به هر نوع زیستنی تن می‌دهیم؛ ولی اگر واقعا ترس از مرگ به عنوان عامل منفی نباشد نمی‌ توانیم بگوییم صرف محدودیت زمان، زندگی را پوچ می‌کند. اتفاقا برعکس، بعضی از فیلسوفان، متفکران، روانکاوان، روانشناسان و روانپزشکانی که گرایش‌های اگزیستانس دارند، می‌گویند مرگ به معنای نیستی، زندگی را از آن پوچی نجات می‌دهد زیرا می‌فهمیم لحظه‌ای وجود دارد که لحظه پایان است و در آن لحظه دیگر هیچ امکانی ندار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.