پاورپوینت کامل رنگ و عرفان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل رنگ و عرفان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل رنگ و عرفان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل رنگ و عرفان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

پژوهش‌های نظری پیرامون فلسفه و حکمت هنر اسلامی، با چالش‌های بزرگی همراه است. فیلسوفان مسلمان مقوله مستقلی در باب فلسفه هنر به نحوی که از فلاسفه یونان باستان یا فلسفه معاصر غرب سراغ داریم، طرح نکره‌اند. بنابراین عمده منابعی که می‌تواند به تدوین نظریه مستقلی درباره فلسفه و حکمت هنر اسلامی منجر شود، معطوف آثار و آراء عارفان و صوفیان است، که عمدتا به شکل کلی و انتزاعی مطرح می‌شود که برقراری نسبت صریح میان آن نظریات و هنر اسلامی، همواره منتقدان بسیاری دارد. از این رو تبیین نظریات دقیق و مشخص درباره عناصر بصری، امری دور از انتظار تلقی می‌شود.

نور، زیبایی و بحثی روحانی

پژوهش‌های نظری پیرامون فلسفه و حکمت هنر اسلامی، با چالش‌های بزرگی همراه است. فیلسوفان مسلمان مقوله مستقلی در باب فلسفه هنر به نحوی که از فلاسفه یونان باستان یا فلسفه معاصر غرب سراغ داریم، طرح نکره‌اند. بنابراین عمده منابعی که می‌تواند به تدوین نظریه مستقلی درباره فلسفه و حکمت هنر اسلامی منجر شود، معطوف آثار و آراء عارفان و صوفیان است، که عمدتا به شکل کلی و انتزاعی مطرح می‌شود که برقراری نسبت صریح میان آن نظریات و هنر اسلامی، همواره منتقدان بسیاری دارد. از این رو تبیین نظریات دقیق و مشخص درباره عناصر بصری، امری دور از انتظار تلقی می‌شود. با این مقدمه است که نوشته سمیر محمود اهمیت می‌یابد چرا که با دقت تمام مجموع مباحث قرآنی و عرفانی در خصوص رنگ به ویژه نگاه ژرف شیخ نجم الدین کبری به مقوله رنگ را در این مقاله گرد آورده است. علی‌رغم آن‌که مقاله به اجبار قدری کوتاه شده، اما اهمیت خود را از دست نداده است.

رنگ، موهبتی از نور

به هرجا که می‌نگریم، به نظرمی‌رسد جهان به طور مداوم در دریایی از رنگ‌های در حال تغییر غوطه‌ور است. رنگ‌های طبیعت، موادمعدنی، گل‌ها و حیوانات با هزاران‌گونه از تنوع سربرمی‌آورند. قرآن با اشاره به این احساس و عینیت رنگ‌های طبیعت، می‌فرماید: «آیا ندیدی که خدا باران را از آسمان فرود آورد و از آن انواع میوه‌های گوناگون و رنگارنگ پدید آورد و در زمین از کوه‌ها طرق زیاد و اصناف و رنگ‌های مختلف، سفید و سرخ و سیاه خلقت فرمود و از اصناف مردم و اجناس جنبندگان و حیوانات نیز به رنگ‌های مختلف آفرید.» (سوره فاطر، آیه ۲۷) با توجه به نظر مفسران مسلمان، از آنجایی که قرآن، کلام خداست و اعتقاد بر این است که هر کلمه و هر حرف از آن معنایی الهی دارد، بنابراین اشاره به رنگ نمی‌تواند صرفا به عنوان یک آرایه ادبی به کار رفته باشد. تفسیر قشیری۲ بر این آیه، این نکته را نشان می‌دهد: «این آیه با اشاره‌ای به رنگ، طراحی هدفمند از خدا را نشان می‌دهد که باران فرو می‌فرستد و در نتیجه از این طریق اثبات او است وکمال این عمل گواه دانش کامل خالق است.» (قشیری،۲۰۰۸، جلد سوم: ۲۰۲)

رنگارنگی جهان معنوی نیز کمتر از جهان فیزیکی نیست. این نکته از توصیفی که پیامبر اکرم(ص) در طول سفر شبانه معراج۳ دیده است، به دست می‌آید: «بال‌های سبز جبرئیل؛ رنگ‌های سبز، زرد، قرمز و سفید موجودی شبیه به اسب (براق) که پیامبر(ص) را در معراج حمل کرد؛ پلکانی از زمرد سبز، طلا و نقره به سوی آسمان که از طریق آن پیامبر عروج کرد؛ دریایی از نور زرد و سبز که پیامبر(ص) در آن غوطه‌ور شد. هفتاد هزار پرده از مرواریدهای سفید و زمردهای سبز. رنگ فرشتگان. رنگ آسمان‌ها و هر آنچه از زیبایی در آن است. رنگ سبز زمردی «لوح محفوظ». انواری از ارکان عرش. گنبد سفید با هزار دروازه از طلای سرخ. کوه قاف که از زمرد سبز ساخته شده و شامل جهان زمینی و طاق آسمان است که از آن رنگ سبز خود را دریافته و الی آخر.» (العظمه، ۱۹۸۲، ۱۷ تا ۴۶)

حتی زندگی پس از مرگ در قرآن به عنوان وجودی رنگارنگ شرح داده شده است. به محض ورود به بهشت، ساکنان بهشت هنگامی که میوه‌های بهشتی را می‌بینند، می‌گویند: «این همان چیزی است که قبلا (در دنیا) به ما داده شد.» (سوره بقره، آیه ۲۵) به همین ترتیب قرآن به وضوح رنگ‌های رودخانه‌ها، باغ‌ها، پوشاک و جواهرات ساکنان بهشت را توصیف می‌کند: «آنها [ساکنان بهشت] با دستبندهایی از طلا آراسته خواهند شد و به لباس‌هایی سبز از ابریشم ظریف و زربفت ملبس خواهند شد.» (سوره کهف، آیه ۳۱)

اما رنگ چیست و از کجا آمده است؟ رنگ‌های فیزیکی و رنگ‌های بهشتی چه چیز مشترکی دارند؟ پاسخ برای عارفان مسلمان در خود طبیعت نور نهفته است. مولانا، در اشعارش توجه را به این واقعیت اساسی جلب می‌کند که رنگ، بیان و تجلی‌ای از نور است. غزالی، در یکی از بحث‌های استادانه‌اش درباره طبیعت نور، بین سه مفهوم متفاوت از «نور» تمایز قائل شده است. اول اینکه نور فیزیکی موجب بازنمود و آشکارگی دنیای فیزیکی جهت ادراک بصری است و باعث می‌شود رنگ‌ها قابل مشاهده شوند، اما خودش قابل مشاهده نیست. (غزالی، ۱۹۹۸، ۱۳-۵) معنای دوم حاکی از آن است که تنها نور می‌تواند نور را ادراک کند و در نتیجه چشم، گوش، قلب، عقل و ایمان، همگی اشکال این نور هستند. به عبارت دیگر، چون خدا نور است پس همه چیزهایی که خدا را درک می‌کنند، خودشان هم باید فرمی از نور باشند. در اینجا معنای سوم و خاص‌تری از نور معرفی می‌شود که به عنوان «نور اول» و «نور واقعی» تعریف می‌شود. چون این نوری است که درخشندگی خود را از چیز دیگری وام نمی‌گیرد، اما آن را به دیگران عطا می‌کند. این نور، خداست که قرآن در سوره معروف «نور» به آن اشاره می کند: «خدا نور آسمان‌ها و زمین است.» فقط خدا نور مطلق است. همه انوار دیگر برگرفته از نور اوست. همه چیز به غیر از خدا اساسا در تاریکی غوطه‌ور شده و هر چیزی فقط تا جایی دارای نور است که خدا آن را عطاکرده باشد. تاریکی محض نمی‌تواند وجود داشته باشد، چراکه به معنای نیستی مطلق است، بنابراین هنگامی که صوفیان از تاریک‌بودن همه‌چیز غیر از خدا صحبت می‌کنند، آنها معنایی نسبی از تاریکی را مدنظر دارند چراکه نور ضرورتاً از خدا اخذ شده و بدون آن چیزی امکان وجود نخواهد داشت.

فهم برخی از عرفا مانند سهروردی و ابن‌عربی از نور، چیزی است که همه موجودات از آن ساخته شده است. همه‌چیز از نور خلق و از نور خدا مشتق شده است. این نکته در کلام ایشان، نه استعاری بلکه کاملا به معنای واقعی کلمه نزدیک است. جملات سهروردی عیناً این‌گونه است: «ذات مطلق نور اولین، یعنی خداوند، دائم در حال نورافکنی است که به موجب آن همه موجودات تجلی می‌یابند و همه‌چیز را به وجود می‌آورد و از طریق انوارش به آنها زندگی می‌بخشد. همه‌چیز در جهان از نور ذات او مشتق شده است و تمام زیبایی‌ها و کمالات، هدیه‌ای از فضل او و برای رسیدن به این نور رستگاری است.» (نصر،۱۹۶۴، ۶۹) همه‌چیز از نور ساخته شده است. این (نور) تاروپود بنیادین وجود است که همه موجودات در خلقت از آن ساخته می‌شوند. این نور تمام وجود را از خداوند یا نورالانوارـ به قول سهروردی ـ از سرچشمه وجود تا کمترین موجودات و اشیای بی‌جان، در یک سلسله‌مراتب، انتقال می‌دهد.

در اینجا پرسش مهمی مطرح می‌شود: اگر همه‌چیز نور است، چرا بعضی از چیزها به شکل نورانی ظاهر نمی‌شود؟ در واقع، با توجه به عقیده عرفای اهل تصوف، همه‌چیز به شکل نورانی ظاهر می‌شود، البته آمیخته با تاریکی و نام این نور کدر «رنگ» است! به عبارت دیگر «رنگ»، نور آمیخته با تاریکی است. رنگ واسطه میان نور با تاریکی ماده‌ای است که اشیای این دنیا از آن ساخته شده‌اند. از آنجایی که تنها نور خدا نور خالص است، پس نور همه چیزهای دیگر با تاریکی آمیخته است و این ترکیب نور و تاریکی چیزی جز رنگ نیست. همان‌طور که عارف بزرگ، شیخ‌محمد کریمخان کرمانی۴ اظهار کرده: «نور، معنویت رنگ است. نور، رنگ در حالت معنوی یا روحانی شده است، در همین حال، رنگ جسمانی تنور نیز محسوب می‌شود، یعنی، نور در یک حالت مشخصی جسمیت یافته است.»(هانری کربن، ۲۰۰۵، ۶۲) رنگ روحانی‌شده یا پالوده عنصر تاریکی است که به نور خالص تبدیل می‌شود و به این ترتیب نور جسمیت‌یافته یا آمیخته با تاریکی به رنگ تبدیل می‌شود.

رنگ‌های فیزیکی زرق‌وبرق دارند و می‌درخشند، اما از آنجایی که این نورها به جهان فیزیکی تعلق دارند، مطابق نظر عرفا در دورترین فاصله از خدا قرار دارند، بنابراین با زیبایی و درخشش کمتری نسبت به رنگ‌های آسمانی ظاهر می‌شوند به دلیل اینکه آنها دارای نور ضعیف‌تری هستند. هر چیزی که به خدا نزدیک‌تر است، درخشان‌تر و خیره‌کننده‌تر به نظر می‌رسد، زیرا خداوند در قرآن با عباراتی چون «نور آسمان‌ها و زمین» توصیف شده است (سوره نور، آیه ۳۵). این نکته توضیح می‌دهد که چرا رنگ‌های آسمانی توسط پیامبر(ص) توصیف شده یا در دیدگاه‌های عرفانی، کیفیت بالایی از نور و درخشندگی تصویر شده است. آنها می‌درخشند، روشن و خاموش می‌شوند، خیره و حتی کور می‌کنند.

یک‌بار از پیامبر(ص) پرسیده شد: «رسول خدا، آیا شما پروردگارتان را دیده‌اید؟»۵ پیامبر(ص) جواب دادند: «او نور است، چگونه ممکن است که من او را ببینم.» (مسلمان ۲۰۰۲، مدخل ایمان، ۸۰) نور خدا آنقدر درخشان و ناب است که از شدت درخشندگی و نورانیتش از نگاه مخلوقاتش در حجاب مانده است. همان‌طورکه حدیث نبوی می‌گوید: «حجاب خدا نور است و شکوه چهره‌اش هر کس که تصویر خداوند را درک کند، می‌سوزاند.» (مسلمان ۲۰۰۲، ایمان، ۸۱)۶

زیبایی رنگ و زیبابودگی

کسی نمی‌تواند بر چهره شکوهمند خداوند در این دنیا خیره شود، برای اینکه خداوند برای همیشه پشت «حجابی از عظمت و بزرگی» به گفته صوفیان، پنهان است. این چیزی است که در سنت اسلامی به عنوان تعالی الهی به آن اشاره شده است، اما از سوی دیگر خدا در همه‌جا حاضر است، برای ما [خداوند] به انسان از رگ گردنش نزدیک‌تر است، چنانکه قرآن (در سوره ق، آیه ۱۶) همین نکته را اعلام می‌دارد. علم نسبت به خداوند ممکن است از طریق دانستن شکوه و جلال او و نشانه‌هایش در خلقت شکل گیرد: «ما نشانه‌های قدرت و حکمت خود را در آفاق جهان و در نفوس بندگان کاملاً هویدا و روشن می‌گردانیم تا حقیقت برایشان آشکار گردد.»(سوره فصلت، آیه ۵۳) پیامبر(ص) نیز در حدیثی که در پنج شکل با تغییرات مختلف در سیوطی۷ دیده می‌شود، هشدار می‌دهد که «در ذات خداوند تعمق و تفکر نکنید» اما در ادامه پیامبر(ص) می‌گوید: «اما درباره شکوه و جلال و فیض خداوند تفکر کنید» که این، هدایای او در خلقت است که جلوه‌های بی‌پایانی از نور او محسوب می‌شوند. (سیوطی، ۱۹۷۲، ۳-۲۶۲)۸

همان‌طور که قبلا ذکر شد، برای برخی از صوفیان نور چیزی بسیار فراتر از همه مخلوقات دیگر است. نور از دیدگاه ایشان به سایر چیزها وجودشان را اعطا می‌کند، اما نور تمام چیزی نیست که در سرشت اشیا وجود دارد. برای مثال، رنگ در ماهیت نور به عنوان تجلی آن دخیل است، اما رنگ چیزی بیش از نور و درخشش صرف است. رنگ چیزی بیش از وجود اشیا را آشکار می‌کند و واقعیت آن است که رنگ موجب می‌شود چیزها دیده و شناخته شوند. رنگ‌ها تنها تیره و روشنی، درخشش و تلالو ندارند بلکه آنها همچنین فریبندگی، جذابیت و مسحورکنندگی هم دارند. با توجه به سوره نور، رنگ ما را میخکوب می‌کند یا به حرکت درمی‌آورد، اما سؤال این است که چرا رنگ‌ها ما را اینچنین متأثر می‌کنند؟ این قدرت خیره‌کننده و جذاب از کجا آمده است؟ این کیفیت فریبنده چیست؟

از نظر صوفیان، هما‌‌ن‌طور که ابیاتی از جامی نشان می‌دهد، این کیفیت فریبنده، چیزی جز زیبایی خداوند نیست. جمله بسیار معروفی از پیامبر(ص) می‌گوید: «خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد»۹ همه‌چیز در جهان هستی توسط خداوند خلق و تکمیل شده است و موجود زیبا، موجودی است که منعکس‌کننده زیبایی خداست. غزالی می‌گوید: «همه زیبایی‌های جهان، بارقه‌ای از زیبایی جاودانی خداوند و بارقه‌ای از نور اوست، بنابراین چگونه کسی می‌تواند عاشق او نباشد؛ او که همیشه زیباست و منشا و مبدا [همه] زیبایی‌هاست؟ هرکس متوجه این نکته باشد، بیش از هر چیز عاشق خدا می‌شود.» (غزالی، ۱۹۲۸،جلد پنجم: ۲۵۵)

غزالی توجه ما را به دو اصل اساسی از زیبایی عرفانی جلب می‌کند. نخست آنکه زیبایی، بارقه‌ای از نور است. زیبایی در خلقت دقیقا جایی است که نور ذاتی بر همه چیزها می‌تابد، بارقه می‌زند و می‌درخشد و زیبایی و نور الهی از طریق هر چیزی که دارای نور و زیبایی است می‌درخشد، حتی اگر این زیبایی درونی هیچ‌گاه ادراک نشود. در واقع، مشاهده تصویری اولوهیت در پهنه این جهان، از طریق مشاهده تصویری از زیبایی ممکن می‌شود، به همین دلیل است که در تفکر عرفانی، زیبایی اولین قدم در صعود به سوی خدا در نظر گرفته شده است. به عنوان نمونه‌ای از زیبایی خداوند در این جهان، رنگ‌ها به نور و زیبایی محض او اشاره می‌کنند که به تنهایی و بدون رنگ‌های زیبا صیقل داده شده‌اند اما هرگز آنچه واقعا هستند، به چشم نمی‌آیند. از نظر ابن‌عربی، نور به عنوان اسمی الهی به همه اشیا وجود اعطا می‌کند و برای آنها وجود به ارمغان می‌آورد و اسم جمیل خداوند همه موجودات را به سوی او بازمی‌گرداند. اگر عظمت الهی ذاتش را پنهان می‌کند، جمال الهی آن را نشان می‌دهد و همه‌چیز را دوباره به سویش می‌کشد.

دومین اصل مربوط به زیبایی که توسط غزالی مورد اشاره قرار می‌گیرد، این واقعیت است که زیبایی موجب بروز عشق است و قدرت فریبندگی آن نیز در این نکته است. ابن‌عربی در تفسیر حدیث «خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد» می‌گوید: «عشق از زیبایی نشات می‌گیرد و زیبایی از ذات حقیقی خودش پسندیده می‌شود.» (ابن‌عربی، ۲۰۰۴، جلد سوم: ۱۳۳) به همین دلیل، هم برای ابن‌عربی و هم غزالی زیبایی از طریق قدرت جذاب عشق، شخص را به سوی خدا بازمی‌گرداند. زیبایی و رنگ‌ها به خاطر خودشان دوست داشته می‌شوند، دقیقا به این دلیل که نمونه‌هایی از زیبایی و نور خدا محسوب می‌شوند. تلالو، درخشش و تب‌وتاب رنگ‌ها ما را از غفلت و فراموشی خدا بازمی‌دارد، ما را شیفته و فریفته خود می‌کند و سپس آزاد می‌کند تا به منظری از نور و زیبایی متعالی دست یابیم. همان‌طور که ابن‌عربی می‌گوید: هر کسی هر چیزی را به خاطر زیبایی‌اش دوست دارد… تنها خداست که دلیل دوست داشته شدنش به خاطر عالم است که زیباست و زیبایی‌اش از زیبایی خداوند است. (همان، ۳۹۹)

این کیفیت رهاننده و جبران‌کننده زیبایی است که توضیح می‌دهد آن رنگ‌ها چگونه برای کسی که آنها را دارد شگفت‌انگیز و جذاب است. رنگ‌ها، هم در ماهیت نور و هم زیبایی حضور دارند. اگر به‌درستی به رنگ‌ها نزدیک شویم، خدا را به ما تذکار می‌دهند، همان‌گونه که در قرآن آمده است: «… و در زمین آنچه را برای شما آفرید به رنگ‌های گوناگون درآورد، همانا در این کار نشانه‌هایی برای مردم اهل تذکر وجود دارد.» (سوره نحل، آیه ۱۳)

معروف است که حضرت پیامبر (ص) گفته‌اند: «جلوه رنگ سبز به چشم انسان از جلوه یک زن زیبا دلپذیرتر است.» (دانشنامه اسلام: زیر عنوان «رنگ»)۱۰ همچنین معروف است که ایشان تأمل در رنگ سبز را دوست داشتند. (غزالی ۱۹۲۸،جلد پنجم: ۲۵۶). از نظر پیامبر(ص)، سبزی (طبیعت) و زنان تجسم زیبایی متعالی است، بنابراین، اگر رنگ، هدیه‌ای از نور است، زیبایی هدیه‌ای از رنگ است. درست است که زیبایی از چیزهای بیش از رنگ صرف، یعنی هماهنگی، تقارن، تناسب، فرم و رنگ متشکل است؛ اما از این ویژگی‌ها تنها رنگ هم در نور و هم در زیبایی مشترک است.

نور قلب‌ها و نورهای رنگی

کسانی که روح خود را زیبا می‌گردانند، نه‌تنها بارقه‌ای از نور و زیبایی خداوند را از طریق رنگ‌های آفاق دریافت می‌کنند، بلکه در چرخش به درون خویش، آنها را نیز «در درون خودشان» ادراک می‌کنند. به قول آیه قرآنی (۵۳ از سوره فصلت) که پیشتر نقل شد. معراج عارفانه پیامبر(ص) به محضر الهی، نمونه اولیه‌ای برای تقلید سالکان و عارفان بعدی در اسلام ارائه کرد، ازاین‌رو در دیدگاه‌های عرفانی، انوار رنگی درونی به‌صورتی برجسته مجسم می‌شود.

نجم‌الدین کبری۱۱، برای اولین‌بار به صراحت به توصیف، تجزیه‌وتحلیل و تفسیر انوار رنگ که خود به صورت باطنی تجربه کرد، پرداخته است. او رساله کاملی نوشت که در آن به این‌گونه از رنگ‌ها توجه ویژه‌ای کرد. وی با اشاره به نورهای رنگی می‌گوید: «هنگامی که شما به افق دوردستی (درون روح‌تان) نظر می‌کنید، رنگ‌های سبز، قرمز، زرد و آبی را می‌بینید ولی می‌دانید که شما در حال عبور از ورای آن رنگ‌ها هستید.» (کبری ۱۹۹۳، ۱۳۱)

علاءالدوله سمنانی۱۲، که در سنت عرفانی نجم‌الدین کبری قرار می‌گیرد، نورهای گوناگونی را در قالبی روحانی فهرست کرده است که هر یک با رنگ مشخصی شروع به ظهور می‌کنند (الیاس ۱۹۹۳، ۷۳): نور قلب (سرخ یاقوتی)، نور باطنی وجود (سفید)، نور روح و روان (زرد مطبوع)، نور رمزوراز درونی (رنگ سیاهی ناب و بسیار جذاب).

قوه ادراکی که قادر به درک این نورها و زیبایی‌هاست، آن چیزی است که حافظ در اشعار خود «چشم روح» تعبیر کرده است، اما در عرفان به طور کلی به آن «قلب» گفته می‌شود. با توجه به حدیث قدسی مشهوری (نگاه کنید به غزالی، ۱۹۲۸، جلد سوم: ۱۲) که در آن خدا خطاب به پیامبر(ص)، قلب مؤمن را با تاج و عرش خداوندی مقایسه می‌کند و می‌فرماید: «آسمان و زمین وسعت وجود مرا ندارد، ولی قلب بنده مؤمن، جایگاه من است.» (بحارالانوار، جلد۵۵، ۳) قلب همان عضوی است که منجر به شناخت حقیقی از خدا و اسرار الهی می‌شود و اجازه آنچه را که صوفیان «ذوق» نسبت به حقایق معنوی و روحانی می‌نامند، می‌دهد. با توجه به گفته غزالی، تنها [به این طریق] می‌توان درکی از زیبایی متعالی به دست آورد، چراکه این نوع از زیبایی نوری از انوار خداوند است. (غزالی ۱۹۲۸، جلد چهارم: ۲۵۵) حکیم الترمذی۱۳بیان درخشانی از این موضوع دارد. آنجا که می‌گوید: «خدا درون قلب، معرفت نسبت به خویش را قرار داده، بنابراین قلب با نور خدا روشن می‌شود. به وسیله این نور، خداوند چشمی به دل داد تا ببیند. سپس خدا با زبان تمثیل صحبت کرد و گفت: «همان‌گونه که طاقچه و فرورفتگی دیوار جایگاه چراغ است، نور الهی نیز در قلب مؤمنین به یگانگی خداوند مسکن دارد. (به نقل از وان لی، ۱۹۹۵، ۱۱۴)

هر مرحله از سفر معنوی به سوی خدا یا هر گام برای نزدیک‌تر شدن به حالت «زیبابودگی» (یا احسان) با تغییرات «احوال درونی» سالک مشخص می‌شود و هر تغییر در این احوال درونی، با یک رنگ خاص آشکار شده است. رنگ‌هایی که به شکل درونی دریافت شده‌اند، تجسم‌یافته حالات درونی سالک محسوب می‌شوند. چنانکه نجم‌الدین کبری اشاره می‌کند که: «هر آنچه انسان به صورت درونی تجربه می‌کند چیزی است که به چشم دل دیده است و هر آنچه به چشم دل می‌بیند، همان است که به صورت درونی تجربه کرده است.» (کبری، ۱۹۹۳، ۱۳۱) این کلام، عمیق‌ترین معانی «قلب» و ماهیت در حال تبدیل و تحول آن را در عرفان اسلامی بیان می‌کند. قلب با تحول حالاتی که به شکل درونی تجربه می شوند، تغیر می‌یابد و رنگ‌های خاصِ هر حال را منعکس می‌کند. دقیقا همین ویژگی تحول‌پذیری قلب است که آن را قادر به دریافت روشنایی و پرتو الهام و معرفت الهی می‌کند، بنابراین هر تغییری در حالات درونی می‌تواند در قالب رنگ‌ها تجلی یابد.

تمرین معنوی‌ای که برای زیباسازی روح از طریق تصفیه نفس و سوزاندن و کنار زدن حجاب مورد استفاده قرار می‌گیرد، یاد خدا یا همان «ذکر» است. نجم‌الدین کبری (۱۹۹۳، ۱۲۷) ذکر را به عنوان شعله‌های سوزان آتش توصیف می‌کند مانند آتش، که حجاب تاریکی را که روح را لکه‌دار و بینایی قلب را مسدود کرده، زایل می‌کند. ذکر همچون «فروغ خالص آتشی که به سوی بالا زبانه می‌کشد» ظاهر می‌شود و همه چیزهایی را که در مسیرش قرار دارد، از بین می‌برد، چون این آتش، آتشی است که «هیچ باقی نگذارد و همه را محو گرداند.» (سوره مدثر، آیه ۲۸) همچنان‌که «آتش ذکر» حجاب تاریکی را از بین می‌برد، رنگ‌ها ظاهر می‌شوند تا تبدیل عنصری به عنصر دیگر را اعلام کنند یعنی مرحله پذیرفتن بار مسئولیت آغاز شده است. هر مرحله از پالایش و خلوص به عنوان یک نور تجسم یافته که با حجاب در حال سوختن متناظر است. نجم‌الدین کبری در رابطه با تجسم وجود حیوانی یا طبیعت مادی هر شخص که پایین‌ترین سطح وجود است می‌گو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.