پاورپوینت کامل صوفیان شیعه در خراسان دوره تیموریان ۹۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل صوفیان شیعه در خراسان دوره تیموریان ۹۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل صوفیان شیعه در خراسان دوره تیموریان ۹۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل صوفیان شیعه در خراسان دوره تیموریان ۹۸ اسلاید در PowerPoint :
محدوده امروزین کشور افغانستان که در گذشته خراسان نام داشت، در دوران تیموریان(۷۷۱- ۹۱۱ق.) محل حضور سه فرقه مهم صوفیانه شیعی این عصر بود. این سه فرقه، در همین دوران شکل گرفتند و گسترش یافتند. طریقه نعمت¬اللهیه، نخستین این فرقههاست که شاه نعمت الله ولی بنیانگذار آن بود. طریقه حروفیه، دومین این فرقههاست که فضل الله استرآبادی بنیانگذار آن بود و پیروان آن در هرات به جان شاهرخ خان تیموری سوء قصد کردند. نوربخشیه نیز سومین فرقه است که در این مقطع و در این منطقه از سرزمین های اسلامی حضور و نفوذ داشت و سید محمد نوربخش، رهبر آن بود.
محدوده امروزین کشور افغانستان که در گذشته خراسان نام داشت، در دوران تیموریان(۷۷۱- ۹۱۱ق.) محل حضور سه فرقه مهم صوفیانه شیعی این عصر بود. این سه فرقه، در همین دوران شکل گرفتند و گسترش یافتند. طریقه نعمت اللهیه، نخستین این فرقههاست که شاه نعمت الله ولی بنیان گذار آن بود. طریقه حروفیه، دومین این فرقههاست که فضل الله استرآبادی بنیان گذار آن بود و پیروان آن در هرات به جان شاهرخ خان تیموری سوء قصد کردند. نوربخشیه نیز سومین فرقه است که در این مقطع و در این منطقه از سرزمین های اسلامی حضور و نفوذ داشت و سید محمد نوربخش، رهبر آن بود.
واژگان کلیدی
افغانستان، خراسان، تیموریان، شیعیان، نعمت¬اللهیه، حروفیه، نوربخشیه.
مقدمه
افغانستان امروز همان مناطقی است که در گذشته خراسان نامیده میشد و در جغرافیای امروز، این سرزمین محصور میان کشورهای ایران، ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان و پاکستان است و فاصله شمالیترین تا جنوبیترین نقطه آن، حدود ششصد کیلومتر و حدفاصل شرقیترین تا غربیترین مکان آن نزدیک ۱۲۴۰ کیلومتر است. این سرزمین پیشینهای پر فراز و نشیب دارد و دوران تیموریان از مهم ترین دورههای تاریخی آن است. در سال ۷۷۱ قمری، امیرتیمور گورکانی در ماوراءالنهر، تیموریان را بنیان گذاشت که برخی از آن، با عنوان گورکانیان خراسان یاد میکنند. و پس از گسترش تا حدود سال ۹۲۰ دوام آورد. بنابراین، به تعبیر دقیق باید گفت: محدوده مکانی این تحقیق، خراسان است و مناطقی را شامل میگردد که ذیل مرزهای سیاسی – جغرافیایی امروز افغانستان جای میگیرد. محدوده زمانی آن نیز دوران حکم رانی تیموریان از سال ۷۷۱ تا ۹۱۱ قمری است.
در تبیین عنوان شیعه نیز باید در نظر داشت: گرچه شیعه در منابع امامیه بیش از یک معنا و مفهوم ندارد و به کسی اطلاق میشود که به جانشینی و امامت علی بن ابیطالب۷و یازده فرزند او معتقد است. دانش مندان و رجالنویسان اهل سنت، آن را در معنایی گستردهتر بهکار بردهاند و به پیروان تمامی فرقههایی که از پیکره تشیع منشعب شدهاند و نیز به دوست داران خاندان رسالت، اطلاق کردهاند. این تحقیق، معنایی بین این دو مفهوم را انتخاب میکند؛ یعنی شیعیانِ اعتقادی را لحاظ مینماید و به پیروان تمامی فرقههایی میپردازد که از بدنه تشیع جدا شدهاند و به تشیع منسوبند. بنابراین، از میان فرق تصوف، به آنهایی توجه دارد که با این تعریف، در ذیل عنوان تشیع جای میگیرند و در مناطق مورد نظر پیروانی دارند. با این توضیح، در دوره یادشده، سه فرقه صوفیانه مهم شیعی مطرح است که هرسه در مناطق مورد نظر این تحقیق، پیروانی دارند. این سه فرقه عبارتند از:
الف. نعمت اللهیان
این فرقه، پیروان “شاه نعمت الله ولی” هستند. نعمت الله بن عبدالله که نسب خود را به امام صادق۷میرساند، درسال ۷۳۱ در قصبه کهسان هرات زاده شد. پس از پشت سرگذاشتن دوران کودکی و فراگیری علوم نزد شیخ رکن الدین، شیخ شمس الدین، سید جلال الدین و قاضی عضد الدین، برای دیدار بزرگان و عارفان، به شهرهای متعددی از جمله مکه، مدینه، بلخ، ماوراءالنهر و خراسان سفر کرد و با عارفان و دانش مندان آن دیارها دیدار و گفت گو نمود.
او در سال ۷۹۰ هجری، یعنی در حدود شصت سالگی به شهر هرات آمد. در هرات، به محله”سید حسینی سادات”رفت. پس از مدتی دختر سید حمزه حسینی هروی، یکی از بزرگان و علویان آن جا را برای خویش خواستگاری کرد. این خواستگاری پذیرفته شد و در هرات ازدواج نمود. میگویند: سیدحسینی، پدربزرگ دختر که محله به نام او بود پیش از مرگ چنین وصیت کرد:
چون سید نعمت الله نامی از سلسله سیادت در تاریخ ۷۹۰ هجرت به این منزل رسد و صبیهزاده ما را که صبیه سید حمزه دستاربند است، بطلبد، تسلیم نمایید که آن امانتی است از آن جناب نزد ما. .
او پس از ازدواج به سوی مرغاب رفت و یک سال در مرغاب بود و سپس به کرمان بازگشت.
قاضی نورالله داستانی را درباره شاه نعمت الله ولی نقل میکند که بیان گر حضور وی در دارالسلطنه شاهرخ است. وی مینویسد:
زمانی که شاه نعمت الله به دعوت شاهرخ در هرات میزیست، پادشاهان سرزمینهای مختلف برایش هدیه میفرستادند. او هم خود استفاده میکرد و هم به نیازمندان بخشش مینمود. روزی شاهرخ از او پرسید: «میشنویم که شما لقمههای شبهه آمیز میخورید، حکمت آن چیست؟» پاسخ داد:
گر شود از خون دو عالم مالامال کی خورد مرد خدا الا حلال
شاهرخ از این سخن رنجیده خاطر شد. پس از مدتی سربازانش گوسفندی را به زور تازیانه از پیرزنی گرفتند و با آن سفرهای رنگین مهیا ساختند و شاه نعمت الله را فراخواندند. پادشاه گورکانی و پیشوای نعمت اللهیان، هردو با هم در کنار سفره نشستند و مشغول خوردن غذا شدند. پس از مدتی شاهرخ گفت: «شما میگفتید غذایی جز غذای حلال نمیخورید در حالی که از گوشت گوسفندی میخورید که ما به زور از یک پیرزن گرفتیم.» پاسخ داد: «در این باره بیشتر پرس و جو و تحقیق کنید تا واقعیت مطلب را دریابید.» پیرزن را طلبیدند و از او بازجویی کردند. گفت: «گوسفندی را نذر شاه نعمت الله کرده بودم تا تقدیمش کنم. میخواستم به نذر خود وفا کنم که شما گوسفند را از دستم گرفتید.»
این داستان، نشان می دهد که شاه نعمتالله پس از تاریخ ۷۹۰ یعنی زمان پادشاهی تیمور، در دوران پادشاهی شاهرخ نیز به هرات آمده است.
شاه نعمت الله ولی از رهبران مهم متصوفه شیعی است. مهم ترین شواهدی که بر اثبات تشیع وی لحاظ کردهاند، عبارتند از:
۱. تاج دوازده ترک: شاه نعمت الله ولی تاجی دوازده ترک داشته است که برخی آن را شاهدی بر تشیع وی گرفته اند و گفتهاند: «عدد دوازده اشارتی است به دوازده امام.»
۲. پیش گویی ظهور دولت صفویه: گفته میشود که او در پیش گویی های خود، به ظهور سلطنت صفویه شیعی اشاره کرده است. علاوه بر آن، هریک از بازماندگان او که در قلمرو دولت صفویه زندگی میکردند، مورد لطف و عنایت صفویه قرار گرفتند؛ چنان که یکی از آنها به نام امیر نظام الدین عبدالباقی در دربار شاه اسماعیل، به مقام صدارت عظمی رسید.
۳. سرودههای او: شاه نعمت الله اشعار متعددی در مدح حضرت علی۷سروده است که آنها را شواهدی بر تشیع وی می دانند؛. مانند قصیده ذیل:
از نور روی اوست که عالم منور است حسنی چنین لطیف چه حاجت به زیور است
زوج بتول باب امامین مرتضی سردار اولیا و وصی پیمبر است
گیسو گشاد و گشت معطر دماغ روح رو را نمود و عالم از آن رو مصور است
جودش وجود دارد به عالم از آن سبب عالم به یمن جود وجودش منور است
خورشید لمعهای است ز نور ولایتش صد چشمه حیات و دو صد حوض کوثر است
نزدیک ما خلیفه برحق امام ماست مجموع آسمان و زمینش مسخر است
مداح اهلبیت به نزدیک شرع و عقل دنیا و آخرت همه او را میسر است
هرمؤمنی که لاف ولای علی زند توقیع آل به نامش مقرر است
با دست جود او چه بود کان مختصر با همتش سرابی محقر است
او را بشر مخوان تو که سر خداست او او دیگر است و حالت او نیز دگر است
هر بیت ازین قصیده که گفتم به عشق میخوان که هر یکی ز یکی خوب وخوش تر است
سید که دوست دار رسول است و آل او بر دشمنان دین محمد مظفر است.
علاوه بر این، سرودهای از او برجای مانده که در آن به مذهب خویش تصریح میکند و میگوید:
پرسند ز من چه کیش داری ای بیخبران چه کیش دارم؟
از شافعی و ابوحنیفه آیین خویش پیش دارم
ایشان همه بر طریق جدند من مذهب جد خویش دارم
در علم نبوت و ولایت از جمله کمال بیش دارم.
او علاوه بر هرات و مرغاب، به مناطق دیگر جغرافیای امروز افغانستان نیز سفر کرد، به ویژه جوزجانان، زیرا مینویسند:
در جوزجانان، نزدیک شبرغان، نهری است و بر کنار آن منطقهای است به نام سرپل، مشهور به سرپل سید نعمتالله ولی، که در آن جا زراعت میکنند از جوی باری که از دریای میمنه میآید، و چون آن حضرت در آن موضع چند روزی اقامت فرمودهاند، منتسب و مسمی به آن ولی میدانند.
شاه نعمت الله از رهبران بهنام طریقت و عرفان محسوب می شود و شیعی گری و جعفری مذهب بودنش، از ویژگی هایی است که خود و پیروانش بدان مباهات میکنند. بنابر این، شاه نعمتالله که به اذعان پژوهش گران شیعه معتقد بود، از هرات تا جوزجانان سفر کرده و به یقین در این سفر، با افراد متعددی دیدار و گفت گو داشت و توانسته است افرادی را کم یا زیاد به طریقه خویش دعوت و جذب کند.
برای پیبردن به دامنه نفوذ نعمتاللهیه در افغانستان، توجه به چند ویژگی مهم این طریقه لازم است:
– پای بندی به احکام ظاهری دین: شاه نعمتالله برخلاف پارهای از فرقههای صوفیان که شریعت را پوسته طریقت میشمردند و بدان چندان اعتنایی نداشتند، خود و پیروانش را به رعایت احکام شرعی مقید ساخته بود. وی تلاشکرد تا روش های سیر و سلوک نیز در چارچوب ظواهر شرع باقی بماند و شائبههای غیردینی و آداب راهیافته از مکاتب هندی از آن دور شود. این اقدام او، گام بسیار مهمی برای کاستن فاصله و اختلاف میان فقها و صوفیان بود و شاید یکی از عوامل ادامه حیات نعمتاللهیه همین نکته باشد.
– همگانیدانستن تصوف و همگانیکردن آن: بزرگان صوفیه در آن روزگار و پیش از آن، هرکسی را به حلقههای ذکر و اجتماعات صوفیانه خود راه نمیدادند. تنها کسانی را میپذیرفتند که از نظر آنها دارای استعداد و توانایی بودند؛ اما شاه نعمتالله با همه طبقات در هر شهر و دیار، معاشرت و گفت و شنود میکرد و تصوف را ویژه یک دسته و طبقه معین از مردم نمیدانست و با همه سخن میگفت و میشنید. او با این باور که هرکس فراخور حال خویش دارای استعدادی است، هیچکس را از خود نمیراند. او به آموزش و ارشاد مردم و از میان بردن مصداق های انحطاط اخلاقی اهتمام ویژهای داشت و آن را مأموریتی الهی برای خویش میپنداشت. این روحیه سبب شد تا وی پیش رفت چشم گیری در راه نمایی مردم داشته باشد؛ این پیش رفت نیز رواج و نفوذ کمنظیر طریقه نعمتاللهیه را در آن عصر به دنبال داشت.
– اهتمام ویژه به مردم: مردمی بودن، معاشرت و هم نشینی با مردم برای حل مشکلات آنها، از دیگر ویژگی های او بود که بی شک در افزایش محبوبیت او تأثیر داشت. این ویژگی شخصیتی، شاه نعمتالله ولی را در کنار دیگر ویژگی های ذکرشده او، میتوان عامل مهمی برای جذب مردم و اشاعه روش عرفانی او در سفرهایش به مناطق مختلف محسوب نمود و مؤیدی بر نفوذ نعمت اللهیه در هرات و مناطق نظیر آن دانست.
راه و روش عرفانی شاه نعمت الله که به نام نعمت اللهیه خوانده میشد، پس از مرگ وی ادامه یافت. پسرش شاه برهان الدین خلیلالله، در کرمان راه او را پیگرفت؛ اما شاهرخ میرزا او را به هرات فراخواند. در هرات، ارادت، احترام و بزرگی بسیار از شاهرخ دید. رفت و آمدش به دربار آزاد و بدون تشریفات درباری بود؛ به گونهای که روزی یکی از درباریان به نام امیر فیروزشاه از این شیوه ناراضی شد و گفت:
مخدوما! برشما سه اعتراض وارد است: اول آنکه حضرت خاقانی شاهرخ سلطان پادشاه جهان است و تعظیم اولوالامر بر کافّه برایا واجب و لازم، و شما به محفّه بر در بارگاه میآیید. دویم آن که رعایت ادب پادشاهی ننموده، در پهلوی آن حضرت مینشینید. سوم آن که خراج رسد حق دیوانی از املاک کرمان، به وکلای پادشاه زمان نمیدهید.
خلیلالله با زیرکی پاسخ داد:
شاهرخ سلطان از والد عالیشان خود عظیم القدرتر نیست. پدر من با محفّه بر در بارگاه او میرفت و نوبتی بر روی حضرت خاقان صاحب قران این بیت خواند:
ملک من عالمی است بیپایان و آن تو از خطاست تا شیراز
و من از پدر خود شنیدم که فرمود که «حدیث نبوی است که هرکه را دغدغه آن شود که فرزندان من در پیش او بایستند، به تحقیق حرام زاده است.» و من به یقین میدانم که شاهرخ سلطان حرام زاده نیست. اگر تو را دغدغه هست ما نمیدانیم؛ و جهت خراج، منازعت یزید و جدم امام حسین بر سر همین بود. هرچه تو از من خراج میطلبی، من آن را به تومسلّم داشتم. برو و تصرف نمای!
شاهرخ با این پاسخ، از امیر خود خشم گین شد و به او بانگ زد: «تو را با این فضولی چهکار؟»
سپس از فرزند شاه نعمتالله پوزش خواست. بایسنقر میرزا پسر بزرگ شاهرخ، به شاه خلیل ارادت و اخلاص فراوانی داشت و در میهمانی ها، شخصاً تشت و آفتابه طلا به دست میگرفت تا شاه برهان الدین دست خویش را بشوید.
نعمت الله یک صوفی خالص وحدت وجودی بود؛ از انسان کامل و سلسله اولی سخن میگفت و در مقام مفاخره به فصوص الحکم اشاره میکرد و از حلاج و دیگران نام میبرد و در بزرگ داشت بایزید بسطامی مبالغه میکرد و حتی او را با امام علی۷مقایسه مینمود. او از نام خود، یک معنای حروفی انتزاع کرد و “نعمت الله” را به مثابه صفتی الهی در برابر “فضل الله” گذاشت. وی در دیوان خود مکرر این معنا را آورده است. طریقه او نیز با شیوه ذکر خفی متمایز میشد؛ به این ترتیب که مرید به حالت نشسته، دست راست را بر زانوی چپ و دست چپ را بر زانوی راست قرار میداد و بدن را از چپ به راست میگرداند و کلمه لا اله الا الله را در دل می گذراند. این کار برای اجتناب از رقص و صیحه کشیدن و پای کوبی و جست وخیز مرسوم صوفیان”سماع” بود که متشرعان از آنان، بسیار خرده و ایراد میگرفتند.
ب. حروفیان
اینان پیروان ابومحمد فضلالله بن عبدالرحمن حسینی، متخلص به “نعیمی” بودند که در شروان یا استرآباد به سال ۷۴۰ در خانواده ای صوفی زاده شد. مردم وی را «سید فضلالله حلالخور» مینامیدند؛ زیرا طاقیههای عجمی میدوخت و با درآمد آن، گذران زندگی میکرد و در تمام عمر، نه از غذای کسی خورد و نه هدیهای پذیرفت. او در این مرحله از زندگی، توانست شیفتگان و مریدانی گرد آورد. سپس در سال ۷۸۶ در جمع یاران مخصوص خویش، خود را مهدی موعود خواند و از آنان بیعت گرفت تا در آیندهای نزدیک با شمشیر قیام کنند. وی به شهرهای مختلفی چون: اصفهان، دامغان، بروجرد و باکو سفر کرد تا مرام خویش را تبلیغ نماید. با اوجگرفتن کارش، مخالفانی یافت و از این مخالفت ها به میرانشاه، پسر تیمور، پناه برد. بازتاب مخالفت ها به دربار تیمور رسید. تیمور نیز از میرانشاه خواست سید فضلالله حروفی را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 