پاورپوینت کامل یورگن هابرماس ۶۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یورگن هابرماس ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یورگن هابرماس ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یورگن هابرماس ۶۲ اسلاید در PowerPoint :
پاورپوینت کامل یورگن هابرماس ۶۲ اسلاید در PowerPoint از متفکران برجسته علوم اجتماعی و فلسفه و از نظریهپردازان انتقادی پسامارکیست در ۱۸ ژوئن ۱۹۲۹ در شهر دوسلدورف در شمال راین وستفالی آلمان بهدنیا آمد و در گومرزباخ بزرگ شد.
پاورپوینت کامل یورگن هابرماس ۶۲ اسلاید در PowerPoint از متفکران برجسته علوم اجتماعی و فلسفه و از نظریهپردازان انتقادی پسامارکیست در ۱۸ ژوئن ۱۹۲۹ در شهر دوسلدورف در شمال راین وستفالی آلمان بهدنیا آمد و در گومرزباخ بزرگ شد.[۱]
خانواده هابرماس از خانوادههای روشنفکر زمان و مکان خود، محسوب میشد، چرا که پدرش رئیس دفتر صنعت و تجارت شهر و پدربزرگش مدیر یک آموزشگاه محلی بود.هابرماس، دوران کودکیاش را در دوره حکومت نازیها گذارند و در آستانه فروپاشی این رژیم به بلوغ سیاسی رسید.با پایان گرفتن نازیسم، همهگونه فرصتهای فکری پدیدار شد و کتابهایی که زمانی ممنوع بود در دسترس هابرماس نوجوان قرار گرفت. این کتابها ادبیات غربی و آلمانی و نیز جزوههای دستنوشته مارکس و انگلس را دربر میگرفتند. از سال ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۴، هابرماس انواع موضوعها از جمله فلسفه، روانشناسی و ادبیات آلمانی را در دانشگاههای گوتینگن، بن و زوریخ فرا گرفت و سرانجام در سال ۱۹۵۴ دکترایش را در دانشگاه بن گرفت و از رساله خود تحت عنوان “مطلق و مفهوم تاریخ” دفاع کرد و پس از آن، دو سال بهعنوان روزنامهنگار آزاد به کار روزنامهنگاری پرداخت.[۲]این متفکرِ دوران نهایی مکتب فرانکفورت در سال ۱۹۵۶وارد موسسه تحقیقات اجتماعی فرانفکورت شد و در آنجا به مکتب فرانکفورت پیوست و بهعنوان دستیار یکی از درخشانترین اعضای این مکتب یعنی “تئودور آدورنو” مشغول به کار شد.هابرماس در سال ۱۹۶۱دومین دکترای خود یعنی “
Habilitation
” (دال بر احراز شرایط استادی و تدریس در دانشگاه و اجازه ورود به کسوت استادی دانشگاه)را از دانشگاه ماینز دریافت نمود و پس از آن تاسال ۱۹۶۴در دانشگاه “هایدلبرگ” به تدریس فلسفه پرداخت و از سال ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۱ نیز در دانشگاه فرانکفورت جامعهشناسی و فلسفه تدریس کرد. او از سال ۱۹۷۲ تا ۱۹۸۱ مدیریت مؤسسه تحقیقات ماکس پلانک در استارنبرگ را بر عهده گرفت و پس از آن در ۱۹۸۴ به عنوان استاد ممتاز فلسفه تاریخ به دانشگاه فرانکفورت مهد اولیه مکتب فرانکفورت بازگشت و پس از بازگشت به فرانکفورت در ۱۹۸۱بزرگترین اثر خود یعنی نظریه کنش ارتباطی را در دو جلد منتشر ساخت.معمار اصلی نظریه انتقادی سرانجام پس از یک دوره تدریس در دانشگاه یوهان ولفگانگ گوته فرانکفورت که در فاصله زمانی ۱۹۸۲ تا ۱۹۹۸ اتفاق افتاد بازنشسته شد.[۳]
آثار هابرماس
از مهمترین کتب و آثار هابرماس میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
· نظریه و عمل (۱۹۶۳)
· به سوی جامعه عقلانی (۱۹۶۷)
· درباره منطق علوم اجتماعی (۱۹۶۷)
· ارتباط و تحول جامعه (۱۹۷۶)
· نظریه کنش ارتباطی (۱۹۸۱)
· معرفت و منافع انسانی (۱۹۷۱)
· بحران مشروعیت (۱۹۷۶)
· شناخت و علایق انسانی (۱۹۷۱)
· گفتمان فلسفی مدرنیته (۱۹۸۵)
· قدرت رهاییبخش نمادها
· تحول ساختاری حوزه عمومی
· آگاهی اخلاق و کنش ارتباطی (۱۹۸۳)[۴]
· مقولات فلسفی نوگرایی(۱۹۸۵)
· اندیشه پسامتافیزیکی (۱۹۸۸).
منابع تأثیرگذار بر اندیشههای هابرماس
هابرماس بهشدت تحت تأثیر تفکر انتقادی مارکس و مارکسیسم بوده و بهویژه اینکه در این اواخر خود را مارکسیست خوانده است. وی این تفکر را از طریق تئودور آدورنو و ماکس هورکهایمر به ارث برده است.علاوهبر این او منابع الهام دیگری از قبیل زیگموند فروید و مکتب روانکاوی و همچنین ماکس وبر نظریهپرداز اجتماعی لیبرال، داشته است.وی تفکر ایدهآلیستی هگل و کانت را از طریق افرادی همچون وبر، هوسرل و شوتز دنبال میکند.[۵] هابرماس که وارث مکتب فرانکفورت و فلسفه اجتماعی و نظریه انتقادی آن بهشمار میرود، در مواردی نیز متأثر از آموزههای مکتب فرانکفورت بوده است.[۶]
نظریه کنش ارتباطی هابرماس
هابرماس در مقابل اعتقاد وبر که کنش معقول و هدفدار یعنی کار را بارزترین و فراگیرترین پدیده بشری دانسته و فعالیت انسان را به کار محض تنزل داده است، کنش ارتباطی یا عمل تفاهمی را مطرح میکند. هابرماس در مقابل این اعتقاد وبر اظهار داشت که نوعی از فعالیت انسانی وجود دارد که اساساً از کار ابزاری[۷] متمایز است. این فعالیت همان فعالیتی است که از طریق آن انسانها تلاش میکنند تا با یکدیگر تماس برقرار کرده و همکاری کنند،[۸]و هابرماس از آن تحت عنوان کنش ارتباطی یاد میکند.این نوع کنش که با هدف رسیدن به تفاهم ارتباطی دنبال میشود ناظر به رابطه دوجانبهای است که در آن افراد کنشگر به هیچوجه در فکر موفقیت شخصی خود نبوده بلکه کنشگران از یکدیگر توقع دارند که اغراض و افعال متفاوتشان را از طریق اجماعی که محصول ارتباط و مفاهمه است هماهنگ کنند و اساساً تلاش برای رسیدن به توافق و درک متقابل است و بنا به گفته هابرماس افراد در وهله اول بهسوی موفقیتهای فردی خود سمتگیری نکرده بلکه هدفهای خود را تحت شرایطی دنبال میکنند که بتوانند نقشههای کنش خود را بر مبنای تعاریف مشترک از وضعیت هماهنگ کنند. هابرماس میان عقلانیت کنش هدفدار (عقلانیت ابزاری) و عقلانیت کنش ارتباطی (عقلانیت ارتباطی) تمایز قائل شده و عقلانیت کنش ارتباطی را راهحل مسأله عقلانیت کنش معقول و هدفدار قلمداد میکند.[۹]
نگرش انتقادی هابرماس
هابرماس، نظریه انتقادی خود را بر اساس ترمیم و بازسازی نظریات مارکس، وبر، لوکاچ و مکتب فرانکفورت تدوین کرده است. در این نگرش نو، مفهوم عقلانیت، مفهومی اساسی و مرکزی است و در واقع بایستی اساسیترین ویژگی نگرش انتقادی هابرماس را بازسازی نظریه عقلانی شدن جهان در اندیشه وبر دانست. در این بازسازی، هابرماس در کنار برداشت معروف وبر از عقلانیت ابزاری که تصویری از قفس آهنین جامعه مدرن نوین است، مفهوم عقلانیت ارتباطی را عرضه میکند که اساساً فرآیندی فرهنگی و مبتنیبر پیشرفت اندیشهها براساس منطق درونی خود آنهاست.[۱۰]
عقلانیت ارتباطی که همان عقلانیت در قالب مفهوم کنش ارتباطی هابرماس بهشمار میرود، بهمعنای از میان برداشتن موانعی است که ارتباط را تحریف میکنند و بهمعنای کلیتر، نظامی ارتباطی است که در آن افکار آزادانه ارائه میشوند و در برابر انتقاد حق دفاع داشته باشند.برای هابرماس عقلانی کردن عرصه زندگی بهمعنای ایجاد یک نظام ارتباطی است که در آن ایدهها امکان انتقاد بیابند و در واقع عقلانیت مورد نظر او بهواسطه امکان ایجاد یک ارتباط و گفتمان فارغ از فشار بیرونی و ترس و تهدید بهوجود میآید و مهمترین شرط عقلانی، انتقادپذیری و دلیلپذیری میباشد. عقلانیت در عرصه کنش ارتباطی، به ارتباط رها از سلطه و ارتباط آزاد و باز انجامیده و مستلزم رهاسازی و رفع محدودیتهای ارتباط میباشد.ایجاد این نوع عقلانیت در جامعه بهعقیده هابرماس مشروط به وجود کنش ارتباطی که بر توافق و اجماع عقلانی متکی بوده، در سطح جامعه است، همچنانکه تحقق جامعه اتوپیایی و آرمانی هابرماس نیز در گرو آزاد بودن کنشگران یک جامعه در ارتباط با همدیگر و رسیدن ایشان به درک مشترک از طریق استدلال و به دور از فشار و محدودیت میباشد.
در مقابل عقلانیت ارتباطی، عقلانیت مربوط به کنش معقول و هدفدرا که بدان “ابزاری” و تکنولوژیک میگویند و ریشه در افکار وبر دارد قرار میگیرد. وبر بر این باور بود که نوعی عقلانیت ویژه و منحصر به فرد در اندیشه مغربزمینی وجود دارد که همان باعث ظهور و رشد نظام سرمایهداری شده است.
این عقلانیت وبری که بدان عقلانیت رسمی نیز گفته شده است، عقلانیتی است که بیتوجه به ارزشها، سادهترین و ارزانترین راه را برای رسیدن به هدف انتخاب میکند و فقط میخواهد کارها به بهترین شکل (منظم با حسابگری دقیق و مدیریت علمی) انجام گیرد. خردباوری در این دیدگاه بهمعنای رشد نیروهای تولید، گسترش نظارت تکنولوژیک بر طبیعت و سرانجام گسترش شکلهایی از نظارت بر زندگی اجتماعی خواهد بود و در واقع این نوع عقلانیت موجب رشد نیروهای تولید و افزایش نظارت فنی بر زندگی در دنیای مدرن شده است.[۱۱]
هابرماس در مقام نقد عقلانیت ابزاری معتقد است که عقلانیت ابزاری در عصر سرمایهداری باعث تضعیف و نابودی حیات فکری و فرهنگی و معنوی انسانها گشتهاند.به نظر او وظیفه نگرش انتقادی آن است که دقیقاً جایگاههای شیءگونگی و عقلانیت ابزاری و نیز فضاهایی که هنوز دستخوش این فرآیند نگردیدهاند را پیدا کند و بتواند دیدگاهی تئوریکی توسعه دهد که براساس آن اجازه بازسازی معنی و تعهد در زندگی اجتماعی را داشته باشد.از اینرو هابرماس در مقابل مفهوم عقلانیت ابزرای، فرآیند مثبت و رهاییبخش عقل ارتباطی و تفاهمی را مطرح میکند و معتقد میشود که بایستی از گسترش و نفوذ عقلانیت ابزاری به حوزه زیستجهان[۱۲] جلوگیری کرد و منطق کنش ابزاری فقط به نظام (دولت و مؤسسات بزرگ و نهادها) محدود گردد و در عوض منطق کنش ارتباطی و عقلانیت ارتباطی را بر زیستجهان حاکم کرد.[۱۳]
تز اصلی نظریه انتقادی هابرماس این است که لیبرالیسم مادامی که در پیوند تنگاتنگ با سرمایهداری بوده و به تبع آن در تحکیم سلطه عقلانیت ابزاری و ستم نظام کارمزدی نقش ایفا میکند هرگز قادر به حمایت و تقویت ایدهالهای خود نخواهد بود.[۱۴]
جهانزیست (زیستجهان) و نظام
هابرماس، در تئوری کنش ارتباطی دو مفهوم جهانزیست (
Life World
) و “نظام” (
System
) را در تقابل با همدیگر مطرح میکند.[۱۵] جهانزیست را باید همان جهان معنی و کن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 