پاورپوینت کامل ارجاع به لاوجود از دیدگاه معناشناسی ۸۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ارجاع به لاوجود از دیدگاه معناشناسی ۸۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ارجاع به لاوجود از دیدگاه معناشناسی ۸۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ارجاع به لاوجود از دیدگاه معناشناسی ۸۹ اسلاید در PowerPoint :
یکی از مباحثی که اندیشه فیلسوفان و اندیشمندان را در غرب و شرق به خود مشغول ساخته، تعیین ارزش صدق جملات دارای لفظ لاوجود و نیز چگونگی درک محتوای معنایی این جملات میباشد، به طوری که هیچ فیلسوفی را نمیتوان یافت که به این موضوع نپرداخته باشد. اما تا جایی که نگارنده مطلع است تاکنون بررسی معنی شناختی صرف، دستکم در زبان فارسی در قالب زبانشناسی درباره الفاظ لاوجود صورت نگرفته است. هدف از نگارش این مقاله طرح فرضیهای تازه در زمینه چگونگی ارجاع و طبقهبندی الفاظ لاوجود از دیدگاه معنیشناسی زبانی میباشد. به عبارت سادهتر، در این مقاله کوشش خواهد شد تا فرضیهای تازه در محدوده معنیشناسی و نیز شناخت ماهیت الفاظ لاوجود معرفی شود.
یکی از مباحثی که اندیشه فیلسوفان و اندیشمندان را در غرب و شرق به خود مشغول ساخته، تعیین ارزش صدق جملات دارای لفظ لاوجود و نیز چگونگی درک محتوای معنایی این جملات میباشد، به طوری که هیچ فیلسوفی را نمیتوان یافت که به این موضوع نپرداخته باشد. اما تا جایی که نگارنده مطلع است تاکنون بررسی معنی شناختی صرف، دستکم در زبان فارسی در قالب زبانشناسی درباره الفاظ لاوجود صورت نگرفته است. هدف از نگارش این مقاله طرح فرضیهای تازه در زمینه چگونگی ارجاع و طبقهبندی الفاظ لاوجود از دیدگاه معنیشناسی زبانی میباشد. به عبارت سادهتر، در این مقاله کوشش خواهد شد تا فرضیهای تازه در محدوده معنیشناسی و نیز شناخت ماهیت الفاظ لاوجود معرفی شود.
۱. دلالت و لفظ لاوجود
معنیشناسی زبانی۱ بخشی از دانش زبانشناسی به شمار میرود که اولین بار از سوی برآل۲معرفی شد. برخلاف دیگر رویکردهای معنیشناسی همچون معنیشناسی فلسفی و منطقی۳در معنیشناسی زبانی توجه معطوف به خود زبان است و معنیشناس با مطالعه معنی به دنبال کشف چگونگی عملکرد ذهن انسان در فرآیند درک معنی از طریق زبان است و در اصل، باز نمودهای ذهنی انسان را باز میکاود.۴ اما سؤال اساسی این است که «معنی» چیست؟ در پاسخ باید اشاره نمود که «معنی» اصطلاحی تخصصی نیست و در معنیشناسی از دو اصطلاح «دلالت مفهومی»۵ و «دلالت مصداقی»۶ استفاده میشود.۷ دلالت مفهومی یک عبارت ، مجموعه یا شبکهای از روابط مفهومی است که میان آن واحد زبان و دیگر واحدهای آن نظام زبانی وجود دارد. فرهنگهای لغت معمولا برای توضیح معنی واژهها از این روش استفاده میکنند. دلالت مصداقی یا برون زبانی در اصل به رابطه میان واحدهای زبان نظیر واژه و جمله از یکسو و مصداقهای جهان خارج از زبان از سوی دیگر اشاره دارد. برای مثال، برای معنی صندلی به مصداقی از آن در جهان خارج اشاره میکنیم. به این ترتیب، معنایی که برای واژه «صندلی» در نظر گرفته میشود بیرون از زبان است. چنین معنایی سخنگویان زبان را از زبان بیرون میبرد و به مصداقهای جهان خارج مرتبط میسازد. به همین دلیل، دلالت لفظ بر مصداق، یعنی دلالت مصداقی، دلالت برون زبانی، یا ارجاع نامیده میشود.
فرآیند ارجاع به دو گونه است: ارجاع درست و ارجاع مطلوب.۸ ارجاع یک وصف معرف۹ به فردی، زمانی درست است که وصف در مورد فرد مورد بحث صادق باشد. برای نمونه، صدق «کامران تاجر است» منوط به این است که کامران در جهان خارج واقعاً تاجر باشد. ارجاع مطلوب ارتباطی با صدق عبارت ارجاعی ندارد. برای نمونه، سخنگویی ممکن است به طور اشتباه معتقد باشد که فردی «نگهبان بانک» است در حالی که آن فرد در حقیقت رئیس بانک است. در اینجا ارجاع مطلوب است، علیرغم اینکه سخنگو به طور نادرست رئیس بانک را نگهبان در نظر میگیرد. در مورد شیوه ارجاع و ماهیت مصداق دیدگاههای مختلفی وجود دارد. به اعتقاد اوانس۱۰ بسیاری از فیلسوفان بر این باورند که برای درک گزارههای پاره گفتار۱۱دارای عبارت ارجاعی، تشخیص مصداق ضروری است; به این معنا که مصداق برای سخنگو باید مشخص و شناخته شده باشد. لاک وود۱۲ در مورد فرآیند ارجاع به طور غیرمستقیم به وجود فیزیکی مصداق در جهان خارج به عنوان شرط ضروری ارجاع اشاره دارد. پاتنم۱۳معتقد است که اولا تعین مصداق از طریق مفاهیم، به شیوهای ثابت صورت نمیگیرد و ثانیاً مصداق گزاره وضعیت ذهنی سخنگویان زبان نیست و مصداق به شکلی اجتماعی و اشاری در نظر گرفته میشود.
به اعتقاد رکاناتی۱۴ در معنیشناسی زبانی برخلاف دیگر رویکردهای معنیشناسی وجود مصداق شرط لازم برای ارجاعی بودن نیست. برای نمونه، اگرچه پاره گفتار «هوشنگ کوتوله است» مستلزم شناخت «هوشنگ» است، اما فهمیدن جمله فوق تنها مستلزم دانستن این است که عبارت فوق ارجاعی است، بنابراین عبارتی میتواند ارجاعی باشد و به چیزی در زبان و نه خارج از زبان ارجاع دهد، حتی اگر به طور واقعی شیئی که آن عبارت به آن ارجاع میدهد، وجود نداشته باشد.
لفظ ارجاعی و لفظ لاوجود هر دو الفاظی هستند که سخنگویان را با جهان خارج از زبان مرتبط میسازند. اما اختلافی با یکدیگر دارند. عبارت ارجاعی لفظی است که به مصداقی در جهان خارج ارجاع میدهد. اما گاهی الفاظ ارجاعی در زبان روزمره مردم به چیزی ارجاع میدهند که در جهان فیزیکی با حواس پنجگانه قابل شناسایی نیستند; این الفاظ ارجاعی، الفاظ لاوجود نامیده میشوند. «سیمرغ»، «اتومبیل آدم خوار»، «گیاه دودزا»، «اولین کسی که در قرن بیست و دوم به دنیا خواهد آمد» و مانند آنها الفاظی هستند که علیرغم ارجاعی بودن، به چیزی واقعی در جهان فیزیکی اطراف ما ارجاع نمیدهند و توسط هیچ یک از حواس پنجگانه نمیتوان وجود آنها را در جهان خارج درک کرد.
۲. طبقهبندی و چگونگی درک الفاظ لاوجود
واژههای زبان با توجه به رابطه آنها با جهان خارج به دو گروه ارجاعی و غیرارجاعی تقسیم میشوند. برخی از این گونه واژههایی که به مصداقی در جهان خارج ارجاع نمیدهند، نمونههایی نظیر «البته»، «شاید»، «خیلی» و جز آن هستند که غیر ارجاعی۱۵ نامیده میشوند. این دست از واژهها معنی دارند و در همنشینی با واژههای دیگر، معنای خود را در جمله نشان میدهند ولی به مصداقی در جهان خارج از زبان ارجاع نمیدهند.
گروه دیگری از واژههایی که به مصداقی در جهان خارج ارجاع نمیدهند، الفاظ لاوجودند; نظیر «دیو»، «اژدها» و جز آن. این واژههای گروه دوم، تفاوتی عمده با واژههای گروه اول دارند; زیرا بر حسب ترکیبی از مصداقهای موجود در جهان خارج شکل گرفتهاند. بدین معنی که مفهوم «قدرتفوقالعاده»، «انسانبودن» و جز آنِ دیو را از مصداقهای جهانخارجکسبمیکنیم.
به منظور شناخت و طبقهبندی الفاظ لاوجود ملاکهایی را میتوان ارائه نمود که عبارتند از: زمان، امکان وجود، ساخت، تضاد.
زمان
بر اساس نمونههای زیر:
(۱) دیشب هیتلر به خانه ما آمد.
(۲) ناپلئون بناپارت در چالوس ویلا خرید.
(۳) اژدها از لانهاش بیرون آمد.
(۴) رخش با لگد شیر را کشت.
الفاظ هیتلر و ناپلئون بناپارت لفظ لاوجودند و بدین دلیل جملههای فوق کاذباند. اما این الفاظ با الفاظ لاوجود «اژدها» و «رخش» به لحاظ زمانی تفاوت دارند. به این معنا که هیتلر یا ناپلئون بناپارت در زمان خاصی وجود داشتند و امروزه لفظ لاوجود محسوب میشوند . ولی «اژدها» و «رخش» همواره لاوجود در نظر گرفته میشوند. به این ترتیب، میتوان الفاظ لاوجود را به ممکن زمانی و ناممکن زمانی تقسیم نمود که در این حالت ملاک زمان حال است. در تقسیمبندی جزئیتر، الفاظ ممکن زمانی به پیش موجود همانند «دایناسور» و پس موجود همانند «اولین کسی که در قرن بیست و دوم میلادی به دنیا خواهد آمد» تقسیم میشوند.
امکان وجود
الفاظ لاوجود را میتوان بر حسب ملاک دیگری نیز طبقهبندی کرد و آن در شرایطی است که امکان وجود مصداق را برای لفظ لاوجود مورد نظر قرار دهیم. از چنین منظری لفظ لاوجود میتواند ممکنالوجود یا ناممکنالوجود در نظر گرفته شود. لاوجود ممکن اصطلاحی است که در مقاله حاضر برای آن دسته از الفاظ لاوجودی در نظر گرفته میشود که از امکان وجود مصداق برخوردار هستند. به عبارت سادهتر، لفظ لاوجود ممکن لفظی است که به مصداقی دلالت ندارد ولی این امکان وجود دارد که چنین مصداقی پدید آید. اصطلاح لاوجود ناممکن شامل الفاظی میگردد که مصداقی برایشان در جهان خارج قابل پدید آوردن نیست و نخواهد بود; نظیر: «مربع مدور.»
به این ترتیب، میتوان لفظ لاوجود ممکن همچون «نوشدارو» را از لفظ لاوجود ناممکن چون «مربع مدور» متمایز ساخت; زیرا همواره میتوان این امکان را در نظر گرفت که دانش بشری به جایی برسد که بتواند دارویی بسازد و آن دارو، شفابخش مطلق باشد. این در حالی است که ساخت مربعی که گرد باشد ممکن نیست. علاوه بر این، ساختهایی نظیر «نوشدارو»، «همزاد انسان»، الفاظی تلقی خواهند شد که در قالب لفظ لاوجود ممکن قابل طبقهبندی است. در مقابل، الفاظی نظیر «مربع مدور»، یا «مثلث چهارگوش»، لاوجود ناممکن تلقّی خواهند شد.
ساخت
لفظ لاوجود را میتوان بر حسب چگونگی ساخت در دو گروه واژگانی و نحوی طبقهبندی کرد. منظور از لفظ لاوجود واژگانی لفظی است که در سطح واژگان زبان قابل طبقهبندی است. در چنین شرایطی الفاظ لاوجودی نظیر «نوشدارو»، «اکسیر»، «رستم» و جز آن الفاظ لاوجود واژگانی در نظر گرفته میشوند. منظور از لفظ لاوجود نحوی لفظی است که ساخت آن در سطح گروه یا جمله قابل طبقهبندی است. در چنین شرایطی الفاظ لاوجودی نظیر «همزاد انسان»، «زین رخش»، یا «مربع گرد» به عنوان لفظ لاوجود گروهی، از الفاظی چون «مثلثی که چهار ضلع دارد» یا «دایرهای که گوشه دارد»، متمایز است. الفاظ لاوجود در سطح واژگانی میتوانند بر اساس ساخت واژه در دو گروه بسیط و غیر بسیط طبقهبندی شوند. از انواع الفاظ لاوجود بسیط میتوان به «رخش» یا «رستم» اشاره کرد. الفاظ لاوجود غیر بسیط بر حسب فرآیند ساخت واژهای در سه گروه مشتق، شامل نمونههایی چون «مریخی» و «هیچستان» مرکب شامل «خون آشام» و «نوشدارو» و مشتق مرکب شامل «بشقاب پرنده» و «ناکجا آباد» طبقهبندی کرد. بحث درباره ساخت الفاظ لاوجود در قالب ساختمان واژه مطلب تازهای نیست که در قالب مقاله حاضر گنجانده شود.
برون مرکز و درون مرکز
برخی از الفاظ لاوجود به این دلیل لاوجود تلقّی میشوند که در ساخت آنها لفظ لاوجودی وقوع یافته است. در این مورد میتوان نمونههایی نظیر «زین رخش» ، یا «گرز رستم» را در نظر گرفت. «زین رخش» به این دلیل لاوجود است که «رخش» لاوجود است و «گرز رستم» به این دلیل لاوجود تلقّی میشود که «رستم» لاوجود به حساب میآید. در چنین شرایطی میتوان الفاظ لاوجود گروهی را به دو گونه متمایز تقسیم کرد و این گونه از الفاظ لاوجود را الفاظ لاوجود نحوی گروهی درون مرکز در نظر گرفت.
از سوی دیگر، برخی از الفاظ لاوجود برحسب نوع همنشینی الفاظ موجود به لفظ لاوجود مبدل شدهاند. در این مورد میتوان الفاظ لاوجود نظیر «همزاد انسان» یا «مربع گرد» را در نظر گرفت. لفظ لاوجود «مربع گرد»، به دلیل همنشینی «مربع» و «گرد» به لفظ لاوجود مبدل شده است، در صورتی که «مربع» و «گرد» هر دو لفظ موجودند و همنشینی آنها به دلیل مغایرت مؤلفههای معنی چنین لفظی را لاوجود ساخته است. این دسته از الفاظ لاوجود را میتوان الفاظ لاوجود نحوی گروهی برون مرکز در نظر گرفت.
تضاد
الفاظ لاوجود در سطح نحوی، چه ممکن باشند و چه ناممکن، خواه گروهی و خواه ساختی، میتوانند برحسب نوع همنشینی واژههای زبان پدید آیند. برای نمونه، میتوان «جنگل بی درخت» را با «انسان مریخی» مقایسه کرد. لاوجود بودن «جنگل بی درخت» به دلیل وجود «بی درخت» یا «جنگل» به تضاد وقوع منتهی میشود. در عبارتی نظیر «سگی که انگلیسی سخن میگوید» ما با چنین تضادی مواجه هستیم; زیرا «انگلیسی سخن گفتن» نیاز به مؤلفه ]+ انسان [دارد و این در شرایطی است که «سگ» از چنین مؤلفهای برخوردار نیست.
بر اساس آنچه گفته شد میتوان به نوعی طبقهبندی اجمالی از لفظ لاوجود دست یافت که در شکل آمده است.
۳. چگونگی ادراک الفاظ لاوجود
به اعتقاد افراشی۱۶ برای شکلگیری مفهوم و گزاره عواملی دخیلاند که مقدمات درک را فراهم میسازند. این ابزارهای شناختی یعنیحواس پنجگانه، ادراکات حسی بسیط و مرکب، زمان، مکان، حرکت، عدد، شکل و قواعد گشتالت هستند که در کنار یکدیگر موجب میشوند فردی به درک مفهوم و به تبع آن، گزاره دست یابد.
به طور کلی، الفاظ لاوجود بر حسب انتخاب و ترکیب۱۷ تصویر، تصویرهای معنایی استنتاج شده از مصداقهای جهان خارج پدید میآیند و به همین ترتیب نیز درک میشوند. ساخت پدیدهای که دارای لفظ لاوجود است، بر اساس ضرورتی تحقق مییابد که به درک انسانی وابسته است. انسان در محدوده درک خود به جانوری نیاز دارد که کشتنش کار سادهای نباشد و برای کشتن آن جانور به پهلوانی نیاز دارد که به عنوان نوعی «ابر پهلوان» امکان طرح بیابد. این موجود به صورت اژدها به تصویر کشیده میشود تا پهلوانی بتواند آن را بکشد. به همین دلیل است که در کنار هر «اژدها»یی فردی «اژدهاکش» ظاهر میشود. در این میان، هم «اژدها» و هم «اژدهاکش» لاوجودند تا بتوانند در فضای آفرینشهای ذهنی انسان در تقابل با یکدیگر قرار بگیرند. اگر «غول» به عنوان نیازی در میان آفرینشهای ذهنی انسان آفریده میشود، «غولکش» نیز در تقابل با آن ظاهر میشود تا بتواند تقابل میان این دو لفظ را پدید آورد.
از پیشانگاری و لفظ لاوجود
برای دستیابی به مؤلفههای معنایی یک لفظ لاوجود میتوان به ساختهای از پیشانگاشته۱۸متوسل شد. این امکان همواره در اختیار سخنگوی زبان قرار دارد که بر حسب اطلاعات موجود درون یک جمله بتواند به اطلاعاتی دست یابد که برای وی از پیش موجود نبوده است. در چنین شرایطی جمله پایه پیشزمینه اطلاعاتی خواهد بود که در جملهای تحت عنوان «جمله از پیشانگاشته» مطرح میگردد. برای نمونه، میتوان جملات (۵) و (۶) را در نظر گرفت:
۵. الف: خواهر هوشنگ ازدواج کرد.
ب: هوشنگ خواهر دارد.
۶. الف: سعید از آمریکا برایم نامهای فرستاده بود.
ب: سعید در آمریکاست.
«از پیشانگاری» که برای نخستین بار در معنیشناسی منطقی از سوی استراوسون۱۹ مطرح شده است، به رابطه میان جملات الف و ب نمونههایی نظیر (۵) و (۶) باز میگردد. در این شرایط، جملات (ب) برای جملات (الف) از پیشانگاشته تلقّی میشوند.
«از پیشانگاری» میتواند برای شناخت و دستیابی به مصداق لفظ لاوجود در جهان ممکن مورد استفاده قرار گیرد. برای درک بهتر مطلب میتوان از نمونههایی نظیر (۷) بهره گرفت و از این طریق به مؤلفههایی برای اژدها دست یافت:
(۷) به نخجیر شد شهریار دلیر *** یکی اژدها دید چو نره شیر
به بالای آن موی بد بر سرش *** دو پستان به سان زنان در برش
کمان را پر زه کرد و تیر خدنگ *** بزد بر پر اژدها بی درنگ.
فردوسی
بر اساس آنچه در شعر مزبور آمده است میتوان به شرایط لازم برای اژدها دست یافت:
(۸)
x
اژدهاست اگر
y
باشد:
y
حیوان است.
y
<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 