پاورپوینت کامل پیکار در راه جان جهان ۶۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیکار در راه جان جهان ۶۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیکار در راه جان جهان ۶۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیکار در راه جان جهان ۶۳ اسلاید در PowerPoint :
کتاب ارض ملکوت، از مبناییترین آثار هانری کربن برای فهم جهان فکری و معنوی ایران زمین و پیوستگی فرهنگی ایران پیش از اسلام و ایران پس از اسلام است. این کتاب را میتوان مقدمه لازمی برای فهم بسیاری از مطالبی که در دیگر کتابهای این متفکر مطرح شده است، در نظر گرفت، زیرا موضوع عالم مثال، از کلید واژههایی است که او در مقام تحلیل وجوه مختلف تفکر ایرانی، چه در ایران باستان و چه در ایران اسلامی تا به امروز، فراوان از آن بهره میبرد و این موضوع در کتاب حاضر به شیوهای بدیع و روشمند بررسی شده است. میتوان گفت مضمون اصلی این اثر «پاورپوینت کامل پیکار در راه جان جهان ۶۳ اسلاید در PowerPoint» یا به تعبیر دیگر «پیکار در راه ملکوت» است. در فلسفه غرب مدرن، گویی به لحاظ این مضمون، دو گروه، یعنی افلاطونیان و دکارتیان در برابر هم صفآرایی کردهاند.
کتاب ارض ملکوت، از مبناییترین آثار هانری کربن برای فهم جهان فکری و معنوی ایران زمین و پیوستگی فرهنگی ایران پیش از اسلام و ایران پس از اسلام است. این کتاب را میتوان مقدمه لازمی برای فهم بسیاری از مطالبی که در دیگر کتابهای این متفکر مطرح شده است، در نظر گرفت، زیرا موضوع عالم مثال، از کلید واژههایی است که او در مقام تحلیل وجوه مختلف تفکر ایرانی، چه در ایران باستان و چه در ایران اسلامی تا به امروز، فراوان از آن بهره میبرد و این موضوع در کتاب حاضر به شیوهای بدیع و روشمند بررسی شده است. میتوان گفت مضمون اصلی این اثر «پاورپوینت کامل پیکار در راه جان جهان ۶۳ اسلاید در PowerPoint» یا به تعبیر دیگر «پیکار در راه ملکوت» است. در فلسفه غرب مدرن، گویی به لحاظ این مضمون، دو گروه، یعنی افلاطونیان و دکارتیان در برابر هم صفآرایی کردهاند.
۱. درآمد
منظور از افلاطونیان، تنها پیروان شخص افلاطون فیلسوف نیست. در حقیقت افلاطونی بودن یا مشرب افلاطونی داشتن، به معنای داشتن مشرب و موضعی درباره جهان و انسان است که در مقابل هرگونه تقلیل و تنزل بیمبنا در مراتب وجود و معرفت، ایستادگی میکند. نخستین نماینده و میتوان گفت برجستهترین نماینده چنین دیدگاهی در تاریخ فلسفه غرب افلاطون است، گو اینکه در طول تاریخ فلسفه، تفسیر و تقریرهای مختلفی از آن وجود داشته است. اگر بخواهیم بر طبق اصطلاحات شناخته شده در حکمت اسلامی سخن بگویم، میتوان گفت مشرب افلاطونی، مشربی است که در فاصله میان مرتبه الوهیت و مرتبه طبیعت، به مراتبی معتقد است و مهمترین آن مراتب، یکی مرتبه عالم مثل افلاطونی (ذوات عقلی نورانی) است و دیگری، در مرتبهای فروتر از آن، مرتبه عالم مثل معلقه (اشباح مثالی).
مثل افلاطونی، موجودات نورانی محض و در حد ذات خود کاملاند و خیر محضاند، اما مثل معلقه هم میتوانند نورانی باشند و هم ظلمانی (در حقیقت ثواب و عقاب انسانها در زندگی پس از مرگ بر مبنای همین اشباح مثالی تبیین میشود). افزون براین مثل افلاطونی حقایقی کلیاند و از ماده و مقدار پیراستهاند، حال آنکه مثل معلقه، صورتهای جزئی مقداریاند و هرچند که بری از ماده کثیف عالم طبیعتاند، ولی ماده لطیف مربوط به خویش را دارند. بنابراین مثل معلقه مرتبهای نازلتر از مثل نوری دارند و در حقیقت واسطه پیوند میان عالم طبیعت (عالم محسوس) و عالم مثل نوری (عالم معقول)اند. در حقیقت مشرب افلاطونی به کلیت چنین دیدگاهی اطلاق میشود و کربن به همین معنا نظر دارد، آنجا که در «زندگینامه خود نوشت» خویش اذعان میکند که من افلاطونی زاده شدهام: «من همیشه، افلاطونی (به معنای عام کلمه) بودم. یعنی فکر میکنم افلاطونیزاده شدهام، همانگونه که برخی ملحد یا مادی مسلک و غیره زاده میشوند. به راز ناگشودنی گزینشهای ازلی نمیتوان پیبرد» (کربن، ۱۳۸۳، ص۶۹). (از این رو کربن بر آن است که من به عنوان یک افلاطونی جوان، شور دل خویش را به آتش «امام افلاطونیان پارس»، شهابالدین سهروردی شعلهور ساختم و همراه او شدم و حضور او در پس نوشتهها و ترجمههایم مشهود است).
به هر حال این نگرش خاص که در اینجا از آن به نگرش افلاطونی تعبیر میشود و در همیشه تاریخ، حتی پیش از آنکه افلاطون تاریخی پا به عرصه هستی بگذارد، در میان انسانها وجود داشته است و همواره برخی از آنان بر این مشرب زاده شدهاند و در ترویج آن کوشیدهاند، گو اینکه کربن خود این پدیده را نیز به همین شیوه افلاطونی تبیین میکند، چه زندگی آدمیان در این دنیا را به نوعی نتیجه انتخابی میداند که در ازل واقع شده است. آدمی پیش از آنکه پای به این جهان خاکی بگذارد، خود شیوه سلوک خویش را در این دنیا برگزیده است. (بدیهی است که در اینجا به نوعی موضوع بسیار دشوار موجبیت/ جبر و اختیار مطرح میشود که مجال پرداختن به آن فراهم نیست. در عین حال فقط متذکر میشوم که این موضع چندان هم منافی با اختیار بشر نیست. چرا که همچنان بشر خود سرنوشت خویش را بر میگزیند، گو اینکه این گزینش در ساحت دیگری واقع شده است).
هرچند نگرش افلاطونی، در وهله نخست در فلسفه مطرح است و فیلسوفان به کار نقد و بررسی آن مشغول بودهاند، اما پیوندی وثیق با دین و به طور کلی نگرش معنوی به عالم دارد، چرا که هر آن نظم و نکویی را که در جهان خاکی ماست، از فضل حقایق و موجوداتی در جهانهای بالاتر و والاتر میداند. چنین نگاهی با نگرش دینی ژرفاندیشانه (و البته نه ظاهر پرستی دینی) به ویژه در ادیان توحیدی، بیشترین هماهنگی و همخوانی را دارد. از این روی است که مشرب افلاطونی، به ویژه در تقریر نوافلاطونیانی مانند افلوطین (۲۷۰ ـ ۲۰۵) در هر سه دین یکتاپرست سنت ابراهیمی، یعنی یهودیت، مسیحیت و اسلام، پذیرفته میشود و حکیمان بلندمرتبهای چون فیلون اسکندرانی (۵۰ پس از میلاد ـ ۳۰ پیش از میلاد)، قدیس آگوستین(۴۳۰ ـ ۳۵۴) و سهروردی، این مشرب را مناسبترین مشرب فلسفی برای تبیین حقایق دین خویش مییابند. معروف است که قدیس آگوستین، افلاطون را یک مسیحی پیش از مسیح میدانسته است و در جهان اسلام، حکیمان مسلمانی چون سهروردی و پیروان او را «اصحاب افلاطون» خوانده و ابن عربی را به لقب «ابن افلاطونیان کمبریج» ملقب ساختهاند.
به هر حال، مشرب افلاطونی در این سه دین بزرگ توحیدی نمایندگان برجستهای داشته و هیچگاه عرصه از «افلاطونیان» خالی نبوده است. گویی همه اینان سد سدیدی در برابر عرفی شدن بوده و هستند. مانع از آن میشوند که امید بشر به نجات حقیقی بر باد برود و نشان میدهند که سودای او برای رسیدن به ساحل امن نجات در انتهای گرداب پرتلاطم زندگی این جهانی، خیال خام نیست. چرا که معنویت راستین ادیان توحیدی را در چنین تفسیری از آن ادیان میتوان یافت. اتفاقی که در غرب مدرن افتاده، این است که گویی گروه کوچکی از افلاطونیان که شاخصترین شخصیتهای آن در همان گروه موسوم به «افلاطونیان کمبریج» (سده هفدهم)اند، در مقابل گروه دیگری از فیلسوفان، که به همان سیاق واژه « افلاطونی مشرب»، میتوان آنها را نیز «دکارتی مشرب» خواند، قرارگرفتهاند.
افلاطونیان کمبریج گروهی از فیلسوفان انگلیسی بودند که در نیمه دوم سده هفدهم در دانشگاه کمبریج به فعالیت اشتغال داشتند. دیدگاه آنان را میتوان ذیل مکتب افلاطونی تعریف کرد. این فیلسوفان به شخصیتهایی چون خود افلاطون، افلوطین و پروکلس توجه ویژهای نشان میدادند. رالف کودورث (۱۶۸۸ـ۱۶۱۷) و هنری مور (۱۶۸۷ـ۱۶۱۷) از برجستهترین شخصیتهای این مکتب به شمار میآیند. بنجامین ویچکوت (۱۹۸۳ـ۱۹۰۶)، ریچارد کامبرلند (۱۷۱۸ـ۱۶۱۳) و جان اسمیت(۱۶۵۲ـ۱۶۱۶) از دیگر شخصیتهای نامور این گروه بودند. اینان از جمله بر نسبت ایمان و عقل، نقش عرفان و معنویت در معرفت، شواهد موجود برای اثبات وجود خدا و نیز طبایعی یا موجوداتی در میانه محسوسات و معقولات، تأکید میورزیدند.
اغلب افلاطونیان کمبریج، در مقابل دو متفکر دوران ساز سده هفدهم، یعنی تامس هابز و رنه دکارت قرار داشتند. فردریک کاپلستون درباره موضع فکری آنان مینویسد: «هر چند خود را ادامه دهنده سنت افلاطونی در اندیشه روزگارشان میدانستند، باری بیشتر در بند آن بودند که فلسفهای دینی و مسیحی در برابر جریانهای فکری مادهباورانه و الحادی پیش بنهند به جای آنکه به شرح فلسفه افلاطون یا افلوطین که تمایز روشنی هم میانشان قائل نبودند، بپردازند.» (کاپلستون، ۱۳۶۲، ص۶۹ با تصرف در ترجمه). با چنین غایتی در ظاهر باید به مقابله با فلسفه هابز میپرداختند. چرا که هابز در آن روزگار مروّج سرسخت مادهگرایی و الحاد بود و از سوی دیگر انسان را موجودی خودگرا میدانست و حتی معتقد بود که «انسان، گرگ انسان است» و همه اخلاق و سیاست را به عقل ابزاری (مصلحت اندیش) بشر احاله میداد. بدیهی است که همه اینها برای افلاطونیان کمبریج که انسان را صورت خدا میدانستند و موهبت عقل در او را به سان شمعی میانگاشتند که نور و فروغ از خدا میگیرد، تحمیلپذیرنبود.
در نگاه نخست، انتظار این است که افلاطونیان کمبریج، در مقام مقابله با فلسفه مادی و الحادی هابز، در جبهه دکارت و دکارتیان قرار داشته باشند؛ چه آنان نیز با مادهگرایی و الحاد هابز مخالفت می کردند و سعی بلیغ میورزیدند تا هم وجود خدا را به براهین قاطع اثبات کنند و هم در دفاع از تجرّد نفس و در نتیجه جاودانگی نفس و حیات پس از مرگ کوشا بودند. اما جالب این است که افلاطونیان کمبریج با اینان نیز به اندازه هابزیان مخالفت میورزیدند. در حقیقت برای آنان «هابز دشمن اصلی به شمار میآمد، ولی نگاه ماشینوارانگارانه دکارت به طبیعت را مردود میدانستند. شاید به این واقعیت، اهمیت کافی نمیدادند که مشرب دکارتی دارای رویهای متفاوت است. به اعتقاد آنان، آراء دکارت درباره طبیعت، با تفسیر معنوی جهان ناسازگار مینمود و راه را برای فلسفه افراطیتر هابز هموار میساخت.» (همان).
در حقیقت آن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 