پاورپوینت کامل تأویل استعلایی پدیدار شناختی هوسرل ۷۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تأویل استعلایی پدیدار شناختی هوسرل ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تأویل استعلایی پدیدار شناختی هوسرل ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تأویل استعلایی پدیدار شناختی هوسرل ۷۰ اسلاید در PowerPoint :
هوسرل تـأکید مـیکند که تأویل استعلایی-پدیدارشناختی به هیج وجه تجربه را محدود نمیکنند.پدیدار شناسان نه از کل حـقیقت و واقـعیت تجربه شده، روی بر میگردانند و نـه از بـخشهای مـعینی از آن.آنان تنها از داوری دربـاره حـقیقت یا اعتبار آنچه تـجربه شـده است خودداری میکنند.جهان پیش از تأویل استعلایی- پدیدارشناختی با جهانی که آن را به«پدیده صرف»تبدیل میکنیم تـفاوت مـحتوایی ندارد بلکه آنچه تفاوت کرده اسـت نـسبت ما بـا هـر کـدام از این دو جهان است.
هوسرل تـأکید مـیکند که تأویل استعلایی-پدیدارشناختی به هیج وجه تجربه را محدود نمیکنند.پدیدار شناسان نه از کل حـقیقت و واقـعیت تجربه شده، روی بر میگردانند و نـه از بـخشهای مـعینی از آن.آنان تنها از داوری دربـاره حـقیقت یا اعتبار آنچه تـجربه شـده است خودداری میکنند.جهان پیش از تأویل استعلایی- پدیدارشناختی با جهانی که آن را به«پدیده صرف»تبدیل میکنیم تـفاوت مـحتوایی ندارد بلکه آنچه تفاوت کرده اسـت نـسبت ما بـا هـر کـدام از این دو جهان است.
از پیـش از هوسرل تا به امروز فیلسوفان از روشی به نام پدیدارشناسی سخن گفتهاند.این روش بـجای آنـکه مـوضوعات خود را توضیح دهد توصیف میکند.تفاوت پدیدارشناسی هوسرل با دیگران در شرایطی است که هر پژوهشی بـاید داشته باشد تا بتوان آن را پژوهش پدیدارشناختی نامید.به نظر هوسرل، تنها هنگامی پدیدار شـناس معتبری میتواند آغاز بـه پدیـدارشناسی کند که تأویل استعلایی-پدیدارشناختی را قبلا انجام داده باشد.توصیفاتی که پیش از آنها تأویل انجام نشده باشد پدیدارشناختینیست. هر کسی که بخواهد ادعاهای هوسرل در مورد پدیدارشناسی استعلایی را درک کند یا از این هم بیشتر، روش پدیدارشناختی را بـکار برد، نخست باید تأویل-استعلایی- پدیدارشناختی را بداند و بدان عمل کرده باشد.امّا دستیابی به چنین درکی دشورا است. توصیفات هوسرل کاملا گیج کننده و تعبیرهای مفسران از این توصیفات بسیار متفاوت با یکدیگر است.سعی من ایـن اسـت که این مرحله نخستین پدیدارشناسی را توضیح دهم. برای این توضیح نشان خواهم داد ویژگیهایی که هوسرل برای تأویل استعلایی- پدیدارشناختی بدست میدهد در حقیقت توصیف پدیدارشناختی اندیشیدن متأملانه در برابر اندیشیدن بی واسـطه غـیر متأملانه است.
بار دیگر سخن را با تقریر توصیف هوسرل از تأویل استعلایی-پدیدارشناختی آغاز میکنم.برای بررسی تأویل، راههای گوناگونی وجود دارد.میتوان به پیروی از دکارت، راه شک کلّی را در پیش گرفت.میتوان یکی از موضوعات سنتی فـلسفی بـرای مثال، منطق را بررسی کرد و هدفهای مندرج در گسترش آن را کشف کرد.هر کدام از این دو راه را برگزینیم بدانجا میرسیم که آنچه پیش از این بدیهی به نظر میرسید مورد سؤال قرار دهیم.در روش دکارت، هـمه پیـش فـرضهای تجربیات انسان و در منطق پیش فـرضهای احـکام و صـدق و اعتبار آنان مورد سؤال قرار گیرند.بنابراین، آغاز کار چنین خواهد بود که آنچه را در قبل مسلم فرض کرده بودیم یا آنچه بـیشتر از هـر چـیز آشنا به نظر میرسید مورد سؤال قرار دهـیم و ایـن مستلزم تغییر نگرش (
Einstellung
) است.باید به جهان با دیدی تازه بنگریم امّا این نگرش تازه که در حین انجام تأویل اسـتعلایی-پدیدارشناختی پیـدا مـیکنیم چیست؟در اینجا هوسرل اصطلاحات گوناگونی برای نشان دادن این نگرش تـازه به خواننده بکار میبرد:دیگر هیچ اعتباری برای «اعتقاد متداول به وجود آنچه تجربه میکنم»قایل نیستم.نسبت به موضوعاتی کـه تـجربه کـردهام هیچ تعهدی (
Stellungnehmen
) ندارم، همه این تعهدات را«بی اعتبار»غیر کافی و ناپذیرفتنی مـیدانم.جهان عـینی را در«پرانتز»میگذارم.این این اصطلاح آخری معروفترین اصطلاحی است که در این بحث بکار برده است.هوسرلاین استعاره را از ریاضیات بـه وامـ گـرفته است.در ریاضیات، عبارت را در پرانتز میگذاریم و در جلوی پرانتز، علامت«+»یا«-»میافزاییم.با در پرانتز نهادن جهان عـینی، ارزش دیـگری بـدان میدهیم.با عمل تأویل، پدیدار شناس خود را تبدیل به«ناظریی بی طرف»میکند و هدفهای عملی خود را تغییر مـیدهد.نتیجه ایـن تـغییر نگرش، تغییر تجربه ناظر است.حقیقتی که قبلا تجربه کرده بود اکنون«پدیدهای صرف»میشود.این اصطلاح کـانتی در ایـنجا به معنای تازه بکار میرود.موضوع تجربه، برای ناظری که حقیقتی بودن آن موضوع را مـیداند، تـبدیل بـه«پدیده»میشود امّا تصمیم گیری در مورد اعتبار آن به تأخیر میافتد. در نگرش«طبیعی»یعنی نگرش مقدم بر تحلیل و مـقدم بـر پدیدارشناسی، که هوسرل آن را نگرش«خام»(نه به معنای منفی)هم مینامد، عموما اعتقاد داریم که مـوضوع تـجربه حـقیقی است و معتقدیم که در جهانی حقیقی زندگی میکنیم.اکنون این اعتقاد را از عمل باز میداریم، معوق میگذاریم و از آن اسـتفاده نـمیکنیم.جهان به عنوان پدیده، تنها چیزی است که برای ما بجا میماند.جهان مـدّعی وجـود داشـتن است ولی ما عجالتا از پذیرفتن اعتبار این ادّعا خودداری میکنیم.
نتیجه دیگر این کار، کشف من اسـتعلایی (
Trenscendtal ego
) اسـت.به نـاگهان در مییابم که این من هستم که باید تصمیم بگیرم که آیا ادّعـای حـقیقی بودن موضوعات تجربه و در کلّ ادّعای حقیقی بودن جهان، اعتباری دارد یا نه.همچنین کشف میکنم که هر چـیزی کـه اعتبار و معنایی دارد برای من است که آن اعتبار و معنی را دارد.از اینجا «وجود مـطلق مـن استعلایی»را کشف میکنم. (
Seiendes
) در شکل هستی التفاتی خـود از هـر چـیز آگاهی داشته باشد در همان حال از خود هـم آگـاهی دارد».«من» که جهان را به«پدیده ناب»تبدیل میکند در این تبدیل به خود به عنوان تـبدیل کـننده اشعار پیدا میکند و از این رو خـود نـمیتواند در معرض چـنین تـبدیلی قـرار گیرد.امّا این «من»، جدا از اشکال نـسبتهایی کـه با جهان دارد و جدا از وجوه رفتار خود، به کلّی از هر محتوایی که بـتوان بـررسی کرد شرح داد، خالی است و از آنجا کـه چیزی جز«من ناب» نـیست بـه کلّی توصیف ناپذیر است.
هوسرل تـأکید مـیکند که تأویل استعلایی-پدیدارشناختی به هیج وجه تجربه را محدود نمیکنند.پدیدار شناسان نه از کل حـقیقت و واقـعیت تجربه شده، روی بر میگردانند و نـه از بـخشهای مـعینی از آن.آنان تنها از داوری دربـاره حـقیقت یا اعتبار آنچه تـجربه شـده است خودداری میکنند.جهان پیش از تأویل استعلایی- پدیدارشناختی با جهانی که آن را به«پدیده صرف»تبدیل میکنیم تـفاوت مـحتوایی ندارد بلکه آنچه تفاوت کرده اسـت نـسبت ما بـا هـر کـدام از این دو جهان است.
اکنون مـیتوانیم معنا یاصطلاحاتی را که هوسرل انتخاب کرده است بهتر دریابیم. تأویل استعلایی پدیدارشناختی را استعلایی مینامیم زیـرا کـاشف آن معنی است که هر چیز بـرای آن مـعنی و وجـود دارد، پدیـدارشناختی مـینامیم زیرا جهان را بـه«پدیده صـرف»تبدیل میکند و کلمه«تأویل»را بکار میبریم زیرا با کشف التفاتی بودن ما را به سر چشمه معنی و وجود جـهان تـجربه شـده، تا آن اندازه که تجربه شده است، بـر مـیگرداند.هوسرل، اصـطلاج«امساک»(
epoche
)را هـم بـکار مـیبرد که در اول به نظر میرسد.مترادف با«تأویل»نباشد.امّا هوسرل در آخرین نوشتههایش میان این دو تفاوت میگذارد:تغییر در نگرش، یعنی تعلیق هر باور طبیعی به جهانی از پدیدههاست. اصطلاح تأویل استعلایی-پدیدارشناختی هم امساک را در بـر میگیردهم تبدیل را. هوسرل در اواسط و اواخر عمر خود در تماس نوشتههایش بر این اصرار میورزید که پدیدارشناسی، فعالیتی متأملانه است.بنابراین، معقول به نظر میرسد که تأویل استعلایی- پدیدارشناختی را توصیف گذر از نگرش غـیر مـتأملانه از نوعی خاصّ تعبیر کنیم.اما از اینکه پدیدارشناسی، فعالیتی متأملانه است البته نباید نتیجه گرفت که هر تأملی، تأمل پدیدارشناختی است بنابراین، پیش از آنکه تأمل پدیدارشناختی را از انواع دیگر تأملات متمایز کـنیم بـاید بپرسیم که چه چیزی اندیشه متأملانه را از غیر متأملانه جدا میکند.
در سنت فلسفی، تمایز میان اندیشیدن و تأمل کردن بر این مبتنی بود که اولی درباره امـور بـیرون از ذهن است و دومی درباره مـوضوعات درون ذهـن.به گفته جان لاک، «… هنگامی که ذهن، نگاه خود را متوجه درون خود میکند و به مشاهده اعمالی میپردازد که با ایدههای خود انجام میدهد، از آنجا یه ایـدههای دیـگری میرسد…».این ایدهها تأمل هـستند.هیوم نـیز این تمایز را به همین گونه مینهد.این تمایز سنتی که ذهن را دارای«درون»میداند دیگر طرفداری ندارد و از این رو تفاوت میان اندیشیدن و تأمل کردن ار باید، به گونهای دیگر بررسی کرد.
اعتراض جدی بدین مفهوم کـه تـأمل را«اندیشیدن ذهن درباره خود»میپندارد این است که اندیشیدنهای بسیاری درباره خود داریم که مطلقا از نوع تأمل نیستند بلکه اغلب بهانه گریز از تأمل کردنند.این نوع اندیشیدن غیر متأملانه را میتوان در مواردی مـشاهده کـرد که افـراد دستخوش احساسات و عواطف، دلسوزی به حال خود، پشیمانی و آزردگی و موارد شدیدتر، دستخوش تشنجات عاطفی هستند.برای مثال، کـودکی را تصور کنید که به دلیل نافرمانی تنبیه شده باشد چنین کـودکی بـا خـشم به اتاق خود خواهد رفت و بارها در ذهن او این خواهد گذشت که در مورد او اشتباه کردهاند و با او عادلانه رفـتار نـشده است.کودک میاندیشد، درباره ذهن خود میاندیشد و اندیشههای درون ذهن او همه مربوط به این اسـت کـه چـه اندازه تنها و ناشادم و اینکه هیچکس مرا دوست ندارد.تا اینجا کودک تأمل نمیکند.از خود نمیپرسد کـه چه بسا مستحقّ تنبیه بوده باشد و تنبیه او تنها به دلیل نامهربانی و سوء نـیت پدر و مادرش نبوده است.کودک در پریـشانی و خـشم قارد نیست از صحنه فاصله بگیرد و ماجرا را با آرامش بررسی کند.در هنگام خشم، تعادل و دیدگاه درست خود را گم میکند.لازمه تأمل همین فاصله گیری انتقادی است.وقتی موج شدید عاطفی فرو نشست، کودک آغـاز به تأمل میکند.در این حالت نیز درباره خود میاندیشد اما نه فقط درباره خود رنجی که برده است و گناهی که نسبت به او مرتکب شدهاند بلکه درباره نسبت خود با دیگران نـیز مـیاندیشد.ماجرا را در ذهن خود مرور میکند، میکوشد خود را در جای پدر و مادر هم بگذارد و دریابد که رفتار او تا چه اندازه آنان را مضطرب کرده است.این بحساب آوردن دیدگاه دیگران میشود که کودک به گونه دیگری دربـاره خـود بیندیشد.دیگر تنها به ناخشنودی خود نمیاندیشد-این را برای لحظهای کنار میگذارد-بلکه در فکر آنچه خود انجام داده است فرو میرود.بنابراین، میدان تأمل درباره خود بسیار و وسیعتر از میدان اندیشیدن به خود
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 