پاورپوینت کامل طریقت باطن ۶۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل طریقت باطن ۶۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل طریقت باطن ۶۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل طریقت باطن ۶۷ اسلاید در PowerPoint :
نیاز آدمی به معنویت، نیازی انکارناپذیر است. در معنای عام، معنویت پاسخگوی آن قسم نیازها و تمایلات بشری است که از طریق مواهب مادی و این جهانی ارضاء نمیشوند و برای تأمین شان باید وسائلی از گونهای کاملاً متفاوت برانگیخت. این وسائل به ساحتی ورای ساحت مادی و محسوس تعلق دارند. به همین دلیل است که امروزه اصطلاح معنویت (spirituality) اصطلاح بسیار مبهمی است و بر معانی متعدد و حتی متعارض دلالت میکند.
نیاز آدمی به معنویت، نیازی انکارناپذیر است. در معنای عام، معنویت پاسخگوی آن قسم نیازها و تمایلات بشری است که از طریق مواهب مادی و این جهانی ارضاء نمیشوند و برای تأمین شان باید وسائلی از گونهای کاملاً متفاوت برانگیخت. این وسائل به ساحتی ورای ساحت مادی و محسوس تعلق دارند. به همین دلیل است که امروزه اصطلاح معنویت (
spirituality
) اصطلاح بسیار مبهمی است و بر معانی متعدد و حتی متعارض دلالت میکند. و همین خود مسأله تمایز میان معنویت اصیل و غیراصیل را پیش میآورد. در اینجا بنا را براین مینهیم که لااقل نمونههای برجستهای از معنویت اصیل در پرتو ادیان آسمانی تحقق یافته است و در آینده نیز قابل تحقق خواهد بود. اما مسأله اصلی نوشتار حاضر این است که راه تحقق چنین معنویتی چیست. برای این منظور بحثمان را عمدتاً به ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) محدود میداریم و نشان میدهیم که بدون توسل به تأویل و سلوک در پاورپوینت کامل طریقت باطن ۶۷ اسلاید در PowerPoint، نمیتوان به معنویتی اصیل در این ادیان دست پیدا کرد.
۱.
ادیان ابراهیمی، ادیان صاحب کتاب محسوب میشوند. آنچه که تحت عنوان وحی آسمانی و یا به تعبیری، نامه خداوندی، در اختیار پیروان این ادیان قرار گرفته است، باید ابتدا برای آنها مفهوم و معلوم باشد تا بتوانند به آن معتقد گردند و عمل کنند. این وحی آسمانی در قالب تورات و انجیل و همه کتب انبیاء (در یهودیت و مسیحیت، صرفنظر از میزان اعتبارشان نزد مذاهب مختلف) و نیز در قالب کتاب و سنت رسول خدا (ص) در اسلام، در اختیار بشر قرار گرفته است.
وحی آسمانی، ظاهری دارد و بدیهی است که باید زبان و ظاهرش چنان باشد که آدمیان بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند وگرنه نقض غرض برای حکیم لازم میآید. و به گواهی تاریخ ادیان چنین نقض غرضی هم لازم نیامده است. زیرا در طول تاریخ این نامه خداوندی همه انسانها، اعم از عارف و عامی، را مخاطب ساخته و همه به فراخور قابلیت خویش از خوان نعمت آن بهره بردهاند و به طور کلی یکی از وجوه اعجاز کلام خداوند و فوق بشری بودن این کلام آن است که اگرچه برای عامیترین انسانها قابل دسترس است ولی هرگز به این مرتبه محدود نیست و برای پیشرفتهترین عقول بشری نیز سخنها دارد و حتی شهباز عقل بشری هر قدر هم که اوج بگیرد هنوز سطوح و لایههای معنایی متعددی در این کلام هست، که بسیار برتر از اوج پرواز آن است.
به هر حال قدر مسلّم این است که این نامه خداوندی را علاوه بر ظاهر، باطنی و بهتر بگویم، بواطنی هست که حتی شمارشان را معلوم نمیتوان کرد. به حکم همین، بدون فراتر رفتن از آن ظاهر و دستیابی به بواطن بشر به کمال مطلوب هستی خویش دست نمییابد. وگرنه فروفرستادن نامهای با این بواطن و با این همه ژرفا، عبث میبود. ولی ابتداء باید دید انسان بما هو انسان که با این نامه خداوندی مواجه میشود، خود چه قابلیتهایی دارد و در ساحت کدامیک از آن قابلیتها، این مواجهه به شکل مطلوب صورت میگیرد. گاهی گفتهاند اگرچه روان آدمی ساحتهای عدیدهای دارد ولی لااقل سه ساحت عمده را در آن میتوان تشخیص داد و از این سه یکی ساحت معرفتی (
Cognitive
) یا عقیدتی (
doxastic
) است که جایگاه افکار، عقاید، استدلالها و نظریهپردازیها و نفی و اثبات مدعیات و ادلّه است. دو دیگر ساحت احساسی، عاطفی و هیجانی (
emotive
یا
affective
) است که جایگاه احساسات، عواطف، هیجانات، لذات و آلام و پسند و ناپسندها است. و سوم ساحت ارادی (
conative
یا
volitive
) است که جایگاه خواستها و ارادهها و تصمیمها است (تیلور، ۱۳۸۷، مقدمه مترجم، صص ۱۴ ـ ۱۳).
در طی تاریخِ ادیان ابراهیمی الهیدانان (متکلمان) و فیلسوفان سنتی نوعاً در ساحت عقل با این نامه خداوندی که در حقیقت برای شان کلید فهم دین بوده است، مواجه شده و سعی کردهاند تا به مدد عقل خداداد خویش آن را فهم کنند. البته همواره در این ادیان به خصوص در میان مسلمانان این نزاع جریان داشته است که آیا عقلی که به طعنه از آن به عقل یونانی تعبیر میشده است صلاحیت اظهارنظر در اینباره را دارد یا نه، عقلی که به کار تأویل متون دینی میآید از نوع دیگری است و گاهی از سر تکریم از آن به عقل ایمانی یا قرآنی تعبیر کردهاند.
از سوی دیگر در دوران مدرن، در اثر هجمههای سهمگینی که از جبهه دهری گری طبیعتگرایی (
naturalism
)، در قالب نظریاتی چون مادهگرایی، تحصلگرایی و غیره، به کل اعتبار دین شده است، متفکران متأثر از این دیدگاهها، محمل درک و فهم دین و به تبع آن متون دینی را در ساحت احساسی، عاطفی و هیجانی روان بشر جستجو کردهاند. آنچه امروز تحت عنوان بحث پردامنه «تجربه دینی» مطرح است چنین خاستگاهی دارد. بحث و بررسی درباره «تجربه دینی» در دایره مقاله فعلی نمیگنجد ولی تا آنجا که به موضوع این مقاله مربوط است باید بگویم که نمیتوان از طریق مواجهه احساسی، عاطفی و هیجانی راهی به فهم و تأویل آن نامه خداوندی پیدا کرد. چنین مواجههای قابلیت رازگشایی از آن متون را ندارد و در نهایت کارش به راززدایی از آنها و تقلیل و تنزلدادن شان به حد احساسات و عواطف بشری میانجامد.
اما، ساحت معرفتی و عقیدتی در قالب نوعی عقلگرایی، خواه از نوع عقل یونانی و خواه از نوع عقل ایمانی، نمود یافته است، گو اینکه در نهایت نمیتوان مرز دقیقی میان این دو عقل قائل شد، چرا که هر دو جلوه همان عقلی هستند که خداوند به نوع بشر، صرفنظر از رنگ و نژاد آنها موهبت فرموده است و اگر تفاوتهایی هم از این جهت میان آنها باشد، صرفاً تفاوتهای عارضی است که مولود شرایط و سیاقهای فرهنگی است و تأثیر چندانی به حال سرشت یگانه عقل ندارد. مواجهه با متون دینی در این ساحت عقیدتی (عقلی) شرط لازم برای درک آن متون است. این همان معنایی است که کسی چون سهروردی با تأکید بر ضرورت فلسفه مشائی برای سالکان طریق کمال، بر آن صحه مینهد. سهروردی که در حقیقت میتوان او را به تمام معنا نماینده عقل اشراقی یا شهودی در عرصه فهم باطنی حقایق ایمانی دانست، در پایان کتاب شریف حکمهالاشراق، در قالب وصیتهایی چند شرایط کسانی را که اهلیت استفاده از این کتاب را دارند، بیان کرده است. شرط اوّل را این میداند که خواننده کتاب شیوه و حکمت مشائیان را که در اسلام نماینده شناخت بحثی و عقلی است به نیکی فرا گرفته باشد. مینویسد: «فلاتَمْنَحوهُ إلاّ أهلَه مِمّن استَحْکم طریقه المشائین»، «این کتاب را جز به اهل آن مدهید و کسانی اهلیت آن را دارند که شیوه مشائیان را به نیکی فرا گرفته باشند…» (سهروردی، ج۲، ۱۳۷۲، ۲۵۸). برای آنکه آدمی گرفتار ماجراجوییهایی بیحاصل نشود و به دنبال انواع و اقسام سرابها روان نگردد، به معیارهای منطقی و عقلی دقیق، سخت نیازمند است، گو اینکه این به تنهایی کفایت نمیکند. و از همین روست که سهروردی در مقدمه همان حکمهالاشراق مینویسد: «وکتابنا هذا للطالبی التأله والبحث ولیس للباحث الذی لم یتألّه أولم یطْلُبَ التألّه فیه نصیب»، «و این کتاب ما برای کسانی است که هم خواهان تألهاند و هم خواهان بحث فلسفی، و اهل فلسفهای که تجربه تأله نداشته یا طالب تأله نبوده باشد، از آن نصیبی نخواهد برد» (همان، ۱۲).
۲.
به هر حال تا آنجا که به موضوع بحث ما مربوط است، هم تجربه دینی و هم آن نوع عقلگرایی که به ساحت ذهنی محض بسنده میکند، صرفاً در حد همان ظاهرگرایی باقی میمانند. در تجربه دینی فقط با ظاهر پدیدارهای دینی مواجه هستیم. خود این پدیدارها، در صورت صحت، یعنی در صورتی که تجربه راستینی در کار باشد، فقط پدیدارهایی ظاهریاند و اساساً خود آنها ذو وجوه و ذو بطوناند و بنابراین نیاز به تأویل دارند تا حقیقتشان آشکار شود و از مرتبه درک شخصی صرف فراتر بروند.
در ساحت درک عقلی به نوعی از چنگ مشکل شخصی شدن حقیقت (
Solipsism
) خلاص میشویم و در موضعی قرار میگیریم که دستیابی به شناخت کلی و همگانی (
universal
) برایمان امکانپذیر است. در این ساحت باب گفتوگو درباره حقایق دینی و مفاهمه در خصوص آنها گشوده میشود. اما مشکل دیگری بروز میکند. بدیهی است که درک عقلی فقط به اصول و مبادی کلی دسترسی دارد. بسیاری از دادههای جزئی (حکایات، احکام و غیره) در دین مطرح است که اساساً در این ساحت درک عقلی کلی، توجیه و تبینیشان برایشان نمیتوان یافت. برای مثال به زبان عقلی و فلسفی محض فقط درباره خداوند در قالب مفاهیمی چون «واجبالوجود»، «محرک اول»، «صانع عالم» و غیره میتوان سخن گفت، ولی آن همه سخنان ریز و تفصیلی کتب آسمانی درباره خداوند و رابطهاش با انسانها و آفریدهها، اساساً به کمند چنین درکی در نمیآید. بنابراین ناگزیر در این ساحت باید یا در مسیر انکارشان پیش رفت، کما اینکه در مورد فلسفههای دهری و الحادی چنین است و یا آنها را به کمترین مخرج مشترکشان تنزل داد و در این مورد فقط به اصول و مبادی کلی که میتوان به معیار عقلشان سنجید و از این پس قابل دفاعشان دانست، بسنده کرد.
و این همان راهی است که در گذشته در قالب الهیات دئیستی (
deistic
) طی شده است و این روزها عمدتاً در گرایش توحیدی دانشی چون فلسفه دین دنبال میشود. میتوان گفت آهنگ این تقلیلگرایی (
reductionism
) در سالهای اخیر قدری کند شده است به طوری که در تحقیقات اخیر این رشته شاهد توجه به مسائل ریز و اختصاصی ادیان، به خصوص دین مسیحیت هستیم. برای مثال مفاهیمی چون تثلیث، تبرئه (
justification
) مناسک و مانند آن در کتابهای فلسفه دین مورد بحث قرار میگیرد. سرویراستاران راهنمای فلسفه دین بلکول که کتاب جامعی در این حوزه است، بخش اخیر کتاب را به مداخلی عمدتاً درباره مفاهیم جزئی خاص مسیحیت اختصاص دادهاند و البته میتوان در فلسفه دین با مفاهیم جزئی خاص دیگر ادیان نیز همین برخورد را داشت. ولی با مطالعه مقالاتی از این دست متوجه میشویم ک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 