پاورپوینت کامل آیین مهر ، نمادگرایی رنگها و نگارگری ایرانی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آیین مهر ، نمادگرایی رنگها و نگارگری ایرانی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آیین مهر ، نمادگرایی رنگها و نگارگری ایرانی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آیین مهر ، نمادگرایی رنگها و نگارگری ایرانی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :
در جهانبینی ایرانی فرزان روشنی۱ است که بیشتر پدیدهها در هنرهای دیداری به آن پایان میگیرد. چرا که خداوند، روشنی بیپایان است. در آیین مهر و مزدیسنا و در باورهای مانی است که روشنی۲ از ارزش و فرخندگی والایی برخوردار میشود. پس از آنها در اسلام است که خداوند نور آسمانها و زمین خوانده میشود و ارجگذاری این پدیده خجسته، دیگر بار آشکار میگردد. در روزگار اسلامی، فرزانگان و «عرفا» و «اهل تصوف» که همگی به گونهای وابسته به جهان «شیعی» هستند، نگاهدارنده گنجینه پیشینیان محسوب میشوند و نیز این باورها را با اندیشه یکتاپرستانه اسلام در میآمیزند.
در جهانبینی ایرانی فرزان روشنی۱ است که بیشتر پدیدهها در هنرهای دیداری به آن پایان میگیرد. چرا که خداوند، روشنی بیپایان است. در آیین مهر و مزدیسنا و در باورهای مانی است که روشنی۲ از ارزش و فرخندگی والایی برخوردار میشود. پس از آنها در اسلام است که خداوند نور آسمانها و زمین خوانده میشود و ارجگذاری این پدیده خجسته، دیگر بار آشکار میگردد. در روزگار اسلامی، فرزانگان و «عرفا» و «اهل تصوف» که همگی به گونهای وابسته به جهان «شیعی» هستند، نگاهدارنده گنجینه پیشینیان محسوب میشوند و نیز این باورها را با اندیشه یکتاپرستانه اسلام در میآمیزند. آیین مهر یا آیین خسروانیان ایران باستان کهنترین آیین همگانی و گسترده ایرانی است که پدیدار روشنی در آن بنیادین است و بیدرنگ پس از آن سخن از پدیدارهای رنگی به میان میآید و رنگها هرکدام نشانهای از مهر (میترا) و اینچنین نمادگونه محسوب میشوند. در روزگار اسلامی سخن فرزانگان، فرهنگیان و هنرمندان ایرانی مسلمان، پیرامون اندیشه روشنی و رنگ، باورمندی به جهان انگارهها (عالم مُثُل)، رازپردازی و یافتن نشانههای پدیداری، که همگی به گونهای به پدیدار روشنی بر میگردند، مانند: نقش گردونه مهر- چلیپا۳، سیمرغ، سرو، چنار، تاک، انار، درخت خرما(نخل)، کوه کیهانی، جهان هورکارپا۴ و پدیدارهای رنگی،سرخ و زرگون(طلایی)وکبود و… گواه این سخناناند.
دیباچه
شهابالدین سهروردی۵ در نوشتارش از واژهای به نام «خمیره ازلی» نام برده که از آن در پارسی «جاویدان خرد» و در زبان تازی به نام «حکمت خالده» نام برده شده و پایه، اساس و سویه نگرش این نوشتار به گونهای بنیادین وابسته به همین واژه «خمیر ازلی» است. بر این بنیاد، به گونهای جهاننگری گفته میشود که ارته-اشه«حقیقت»۶ را فراگیر و یگانه میبیند و آن را اکران زمان۷ (ازلی ابدی) میخواند و یا به گفته ترادادیان (سنتگرایان)، اشه یا فرزان (حکمت) بیکران و بیزمان بوده و جاوید خواهد بود و این «سنت» خداوند است که دچار دگرگونی نمیشود، چرا که کاستی و نابودی نمیپذیرد، چرا که کهنه نمیشود… و یا به گفته فیلسوفان و فرزانگان میشود گفت که: حکمت «قدیم» است. ترادادیان و جاویدان خردان بر این باورند که «خمیره ازلی» در همه ادیان که هنوز روش نخستینشان را نگه داشته بودند و از نابی آغازینشان کاسته نشده بود یا هنوز «تاریخی» نشده بودند باشندگی داشته و خواهد داشت چرا که هنوز با روش و آیین دیگر مردمان آمیخته نشده بودند. به زبان ساده میتوان باورشان را بر این نهاده(موضوع) هم داستان دانست که پیروان همه ادیان مانند کوهنوردانی هستند که همه به سوی یک کوه «اشه-اشویی» روانه هستند و به یک چکاد(قله) میاندیشند اگر چه سویه دیدشان ناهمگون است.
بنابراین با اینکه، «ادیان» باشندگی دارند، دیگر «ادیانی» نخواهند بود و یک دین به چم یک آیین «اشه» است که خودنمایی میکند و یک خمیره وجود خواهد داشت. یا کم اینکه بسیاری ادیان به یگانگی دگرگون خواهد شد. زیرا در جهان یک اشه بیشتر نمیتواند باشد! در دنیای راز وارانه خورآیی(شرقی) همواره بسیاری(کثرت) در گیتی به یگانگی دگرگون شده است و همواره بنیاد و روش با این باور بوده است که از نخستین روزی که آدمی بر روی زمین فروآمده، فرزانش را نیز با خود آورده است. زیرا اندیشه بر این بوده که خداوند «حکیم»است و این آدمی است که تنها میتواند به این اشه پی ببرد و این آدمی است که تنها رویاروی با او گفتگو میشود. نیز آدمی است که در گیتی سزاوار و شایسته مقام اندیشه است.
در این پژوهش آشکار شده است که مهر آیینی و فرزان روشنی(فلسفه اشراق) در جهان اندیشه ایرانی بنیانیترین باور بوده و همه رخدادهای آیینی و مردمی و فرهنگی را سامان میبخشد و همگی به گونهای به آن وابستهاند. چون خداوند در آیین نامبرده، نور آسمانها و زمین است و در پی آن هرگونه نور گیتیک(فیزیکی) و تراگیتیک (متافیزیکی) اشویی می
شود. در گستره نگارپردازیها و پدیدارها، همه نگاشتهها، نگارهها و نشانههای دیداری به گونهای به پدیدار نور بر میگردند و از آن جایی که خورشید، فروغ زمینی و روشنیبخش و هستیبخش مردمان است، در پی آن گاهشماری و مهمتر از آن گزاره زمان به میان میآید که این گزاره شگفتانگیز را در نگارهها، به راستی با نشانههای ویژه جهان اسطورهای میتوان دید.
در جهانی که در آن پدیده روشنی بنیادین میشود، جایگاه، زمان و همه پیوندها میان مردمان و جهان بازشناختی ویژه پیدا میکند و نگرش کارنامهای (تاریخی) و دربند زمان در آن میمیرد. در پی این جهاننگری، رنگها نیز کاربردی نمادین و رمز وار به خود گرفته و هریک چم ویژهای را در خود پنهان یا آشکار دارند.
این میان سه رنگ اسطورهای و کهنوش خودنمایی میکنند که از نشانههای روزگار مهرآیینی در سرزمینهای خورآیی و خوربری (اروپا) هستند که سپید، سرخ و سیاه نام دارند.
درباره واژه تراداد(سنت) در هنر ایرانی
فرزان خورایی۸ همچنان که از نامش پیداست، به گونهای نمادین با رنگ سرخ گلگون همخوانی دارد. واژه (مُشَرَقْ) به َچم (مفهوم) سرخ گلگون نیز هست و این آغازی است برای فروزشی پنهان!
جاویدان خردی که سهروردی از آن نام میبرد، پیش از آن در هند باستان
dhaman
(قانون/ دستور) از ریشه (
dha
) (جنیدی،۱۳۸۵،۶۳) بوده است.۹ چنانچه در چین، نام «تائو» بر آن گذارده بودند و نام «سوفیا» و« لوگوس» در تراداد یونانی. در هنر ایران، همچنان که در هنر اسلامی نیز دیده میشود، رویدادها همگی بازگویی و یادآوری آن پیام نخستین و آن روش (حرکت) نخستین و هماهنگ شدن با آن روشنی آغازین است. روند «تاریخی» چنانچه در اروپا و پس از نوزایی (رنسانس) دیده میشود، در سرزمینهای خورآیی جایگاهی ندارد و روند خطی به روند گردشی دگرگون میشود که همواره میآغازد و رستاخیز میکند و دوباره این رویداد رخ میدهد و رخ میدهد…. اینجاست که واژه «سنت» خاستگاهی ارزشمند پیدا میکند و پیگیری و واکاویاش در هنر ایران بسیار بایسته است. سنتگرایان۱۰ ویژگیهایی را برای «سنت» باز گو میکنند که میتوان آن را در واژه «تراداد» ایرانی جستجو کرد۱۱ .درست همان چیزی که با واژه «جاویدان خرد» که شیخ اشراق در نوشتارش میآورد همخوانی دارد.
از آنجایی که تراداد بیکرانه است، بنا به گفته پروفسور سید حسین نصر میتوان گفت”معنای سنت بیش از هر چیز با آن حکمت جاویدان۱۲ مرتبط شده است که در دل هر دین قرار گرفته و چیزی نیست مگر همان «حکمتی» که به دلیل برخورداری از منظر ذوقی غرب و هم چنین شرق عالم، برترین دستاورد بشر محسوب شده است. این حکمت ازلی که مفهوم سنت را از آن تفکیک نمیتوان کرد و یکی از مولفههای اصلی مفهوم سنت را تشکیل میدهد چیزی نیست مگر همان
Sophia perennis
در سنت غربی که هندوان آن را «سَنتانه ذَرمه» و مسلمانان آن را «الحکمه الخالده» و به فارسی جاویدان خرد مینامند”.(نصر، ۱۳۸۵ ،۱۵۷)
همو در جایی دیگر میگوید”سنت به معنای «
tradito
» مفهوم انتقال آیین وآدابی دارای ماهیت الهامی و وحیانی را در بر دارد. در واقع سنت۱۳ از لحاظ ریشه لغوی با « انتقال» ارتباط دارد و در گستره معنایش، مفهوم انتقال معرفت، آداب، فنون، قوانین، قوالب و بسیاری عناصر دیگر را که ماهیتی ملفوظ و هم مکتوب دارند جای میدهد”.(همان ۱۵۵) بنابراین گمان میرود که این واژه به چم «سنت» نزدیک است. چنانچه در فرهنگ
نامهها نیز چنین ویژگیهایی را درباره آن گفتهاند”سنتی- عرفی- ترادادی – دیرمانی- فرادهشی.(آریان پور، ۱۳۸۸ ،۸۱۰)
دیرینگی کارنامه (تاریخ) سنتگرایی به دیرینگی کارنامه خود آدمی است. چون بر پایه گفتار خود سنتگرایان، باورهای بنیادین سنتگرایی سراسر آمیغهایی است که گستردگی زمانی و جغرافیایی همهگیر دارد. به این چم که همه آدمیان، در همه برشهای زمانی و همه جایگاههای جغرافیایی بدانها باور داشتهاند، دارند و خواهند داشت. فریتوف شوان درباره «امر قدسی» میگوید” امر قدسی مداخلت واقعیت ماورا خلقت است در عالم خلقت و ابدیت در زمان و بینهایت در مکان و معنی در صورت. امرقدسی ورود اسرارآمیز حضوری است در یک مرتبه وجود که در واقع محیط برآن مرتبه و متعالی از آن است و میتواند باعث شود که این مرتبه وجود در یک نوع «انفجار الهی» متلاشی گردد.(شوان ، ۱۳۸۸ ،۸۴)
بینش ترادادی را میتوان در دانش و یافتههای سنتی مردمان نخستین نیز در هر جای جهان یافت و گستره و نگارش پرمایه و رساتر آن را میتوان در هر یک از ادیان بزرگ جهانی جستجو کرد. به همین شیوه که بیش و کم در همه گزینههایی که گزارش سرگذشت آن در دستمان است «سنت» پیش از سازماندهی و روشمندکردن خداشناخت (الاهیات) و خردورزی و فرزانش خود، هنر مینوی و اشویی (قدسی)اش را پدید آورده و نگاشته است.
در نوشتار «معرفت و معنویت» میخوانیم”حتی در دین اسلام که مکاتب فلسفی و کلامیاش به سرعت شکل گرفت، حتی متکلمین معتزلی اولیه تا چه برسد به متکلمان اشعری یا الکندی و اولین فلاسفه اسلامی، پس از بنای اولین مسجد اسلامی که ماهیت اسلامی مشخصی داشتند ظاهر شدند.(نصر ،۱۳۸۵ ،۴۹۷ )
هنر ترادادی از شناخت و دانش ترادادی جداییناپذیر است. زیرا این هنر به دانش و اندریافتی (احساس) پیوسته است که درون مایهای اشویی و رازوار دارد و به نوبه خود کجاوهای است برای جابجایی دانشی با یک سرشت مینویی.
تاثیر جهانشناسی آیین مهر بر زیباشناسی هنر ایرانی
پیام ترادادهای هنر ایران نه تنها بر برگههای کارنامکها، دفترها و در رویه پدیدارهای شگرف گیتی، که بر چهره آن سازههای هنر ترادادی و به ویژه مینوی نوشته است. آیین مهر به نشان نخستین کیش شناخته شده در ایران، دارای ویژگیهای آشکار و نیز پنهان بسیاری است که برای شناخت چگونگی زیباشناسی هنر ایران باید از خدا شناخت و از فرزانش آن سخن گفت.
«مهر» در زبان پهلوی
mihr
و
mitr
(فَرَوشی، ۱۳۸۸، ۴۹۸) و در اوستایی
mithra
است(جنیدی، ۱۳۶۹ ،۱۱۲۲) و به چم نیروی نگه دارنده روشنایی و پیشرو خورشید۱۴و نیز نماد بسیار بارز پیمان، نوید و هماهنگی، داد
و ستد و دوستی۱۵ است.(همان،۱۱۲۲) نماد گیتایی آن فروغ سپیدهدمان است و این جاست که پدیدههای رنگی و روشنی نمادگونه میشوند و درگستره ساختههای هنروران، چه در ابزار کاربردی جنگ و پهلوانی و ابزارهای خانگی و در گستره نگارگری و …نمایان میشوند. مهر بر پیمان مینگرد و میان توده مردم نیز باشندگی دارد و هم بر پیشهوران و دستههای کارورزی مردمان. اینجاست که باید نوشتارها و دفترهای آیاران (عیاران) و نامههای جوانمردان را دید و شنید. یکی از پربهاترین و باارزشترین راههای دریافتن زیباشناسی هنر ایرانی همین نوشتههای برجای مانده از جوانمردان و آیاران است. کهنترین نشانههای فرزان خورایی را در ایرانویچ و هم چنین روزگاری در بخشی از چین تا بخش گستردهای در اروپا میتوان در آیین مهر(میترا)۱۶ جستجو کرد. چرا که بنیان فرزانشی و معنوی این آیین بر معنویتی بر پایه روشنی و روشنگشت(اشراق) و پدیدار روشنی نهاده شده که از شیدان شید۱۷ و از راه خورشید نمودار میشود.(نگاره ۶)
بنابراین سنجه زیباشناسی، در جهان ایرانی، هستیشناسی، نمادگرایی و معنویت، بر اساس پریستاری فروزش و روشنی است. تا جایی که با چشم شبین و ناشسته از شب نباید به خورشید نگریست! (مزداپور، ۱۳۸۶، ۲۴۳) همانند همه جهانشناسیهای بنیادین و ترادادی، هنگامی که پدیدار روشنی بنیاد یک باور است- بدون درنگ خورشید، فروغ و پدیدار رنگها و چگونگی(کیفیت) و نمادینگی شان در گیتی و گاهشماری به میان میآید و زمانی که گاهشماری و زمان در میانه است، اینجاست که ایرانیان روز و شب را به شوند جایگاه زمین و خورشید(مهر) به چند بخش کرده بودند که از بامدادگاه که زمان(گاه = نیایش) برآمدن مهر است، آغاز و با نیمروز که مهر اوج آسمان را در مینوردد پیوستگی یافته و با ایوارهگاه (غروب = شامگاه) و شب انجام میپذیرفته است. و از دیگر سو ایرانیان برای انجام فرایض دینی، روز را به پنج بهر کرده بودند که هرکدام از آنها را «اسنیه » به چم هنگام و زمان نیز میگفتند و نیز هرکدام از این پنج گاه را نیز ایزدی گماشته و کارگزار بود و در روزهای کوتاه زمستان، این بخشپذیری به چهار هنگام کاهش مییافت. مزدیسنان بر این پافشار بودند که این پنج گاه نیایش را به چهار، کاهش دهند و نماز نیمروز و نماز دیگر(رپیتوین گاه- عصر) را پیوسته بخوانند که این خوی را میان شیعیان هم میتوان دید. این پنج گاه از این قرار بودند: ۱- بامدادگاه / هاونمینو ۲- رپیتوین
گاه/ رپیتوینمینو( از ظهرتا سه ساعت پس از آن ) ۳ – ازیرنگاه/ اوزیرین مینو(از سه بعد از ظهر تا غروب آفتاب = ایوارکگاه) ۴ – اویسرترین گاه/ اویسروترینمینو (از سر شب تا نیمهشب) ۵- اوشهین گاه/اوشهین مینو.۱۸ (جنیدی، ۱۳۵۸ ،۱۵۰)
سِوی جانسون۱۹ میگوید “… چهار نقطه عبارت است از چهار مرحله خورشید یا شفق- خورشید طالع- خورشید در اوج-خورشید غروب کننده که آن را
swastika
(به معنای نیک بودیست و تندرستی) مینامیدند و همان علامت صلیب شکسته بوده است.(نگاره ۱ و ۲) اما سه نقطهای معرف بینظامی و زمین است. به عبارت دیگر میترا – وارونا نشانگر چهار مرحله خورشیدند که معرف نام کیهانی و زمین است در مقابل سه نقطهای که نشان بینظمی است.(آشتیانی، ۱۳۸۶، ۱۱۴) و در هر یک از این گاهان که مورد تقدس بودهاند میتوان جایگاهی را انگاشت که سنجهها و نمادهایی را میان جانوران، گیاهان و رنگها داشتهاند.(نگاره ۳ و ۴)
مهرآیینی به گونهای آشکار با پدیدار روشنی پیوسته است و اینگونه است که رنگها پس از آن دارای نشانه، نماد، راز گونگی و ارزشمندی میشوند. یکی از منابع زیباشناختی شفافیت بیشک از این واقعیت بر میخیزد که در بسیاری از فرهنگها خداوند را با نور یکسان دانستهاند… اهورامزدا در الوهیت ایرانی مظهر خورشید یا تابش سودمند آن به شمار میرود. (اکو،۱۳۸۱، ۵۹) بنیاد و پایه زیباشناسی تراداد ایرانی بر یادآوری و بازگویی روش و آن گردونه(نقطه) آغازین استوار است و این بازانجام پیدر پی هماهنگ شدن با آن نقطه آغازین است.
هنرمندان در ساختار بناها با بازیکردن با نور و پخشکردن آن به گونه مقرنسها و یزدیبندیها و ارسیها، ما را به آبشاری از نور فرا می خوانند. در موسیقی، زمانهای ویژهای را برای نیایش، شادی و سوگ در نظر میگیرند که پیوستگی آشکار یا پنهان با جایگاه زمین، خورشید و نور دارد و چکیده اینکه در همه هنرهای رسمی در این سرزمین میتوان ستایندگی نور و روشنی را دریافت. اما میدان نگارگری نیز ویژگیهایی را برای نگارش فر و فروزش بر میگزیند که به شوند(دلیل) پدیداری بودنش، از نشان ها و نمادهای ویژهای بهره میجوید. از آن جایی که شیدان شید در هر جهان دارای نمایندگانی هست که مانند جهان هورکارپا، مهین فرشتگان، انسان نورانی (نور اسپهبد انسانی) و آتش، همگی از گونه روشنیاند و در گستره آن… نگاره ها و پیکرهها نیز نشانههای آشکار یا پنهانی از دسته روشنی و آتش در خود دارند.
رنگهایی اسطورهای و کهنوش
در پی ستایندگی روشنی، رنگهایی مانند زرگون (طلایی)۲۰، سرخ و کبود که هر بامداد و شامگاه دیده میشوند، اشویی میشوند. نور و آتش حتی در گیاهان و جانوران نیز باشندگی دارند و نمادهایی مانند سیمرغ، شیر، گاو، سرو، چنار و … را میسازند و بنابراین نور و روشنی دارای نمایندگانی دیداری در نگارگری میشود.(نگاره ۵) باوری کهنوش درباره مهرههای رنگین چنین میگوید”این مهرهها گوهرهای ایزدان هستند که نیروی هفت رنگ دارند. این گوهرها چهره جانداران هستند که بخشی آب و بخشی زمین، بخشی گیاه و بخشی باد است “(میرفخرایی،۱۳۹۰، ۳۶۱)
این است که در هنر ایرانی، رنگ، تنها یک ویژگی (کیفیت) رنگین ساده نیست و هرکدام از آنها نشانهاند! سرخ، دیگر رنگی نیست که تنها با آبی ناهمگونی دارد. سرخ نشانه است، نماد است و به چیزی به جز خودش رهنمون(دلالت) میشود و اینجاست که رازگشایی، هرمنوتیک و نشانهشناسی در شناخت هنر ایران بایستگی مییابد. رنگها نشانهای از مهر و جایگاه خورشید در آسمان هستند و ایرانیان بر این باور بودهاند که رنگها در گیتی سرچشمهای مینوی داشته و این رنگها از جهان فروری فرود آمدهاند۲۱ نشانهای از تابش و درخشش و هم باشندگیاش در خوربران(مغرب) خورآیان(مشرق) و شامگاه. زیرا خورشید بامداد کرانه را سرخگون می
کند و در نیمروز زرگون و در شامگاه آسمان رنگ نیلی و کبود به خود میگیرد.
بنابراین مهر در همه زمانهای شب و روز باشندگی دارد. گردونه خورشید در سرخانه بامداد و نیمروز و شامگاه، میترا را آشکار میکند که رفتار و نیرویش را میتوان روزانه دید و آگاه شد.(ورمازرن، ۱۳۸۷ ،۸۹)۲۲ خواهیم دید که سه رنگ سرخ، زرگون و کبود(آبی) پس از این در بیشتر رازآموزیها و آیینهای پنهانی و رازوار به گونهای دیگر به سرخ، سپید و سیاه دگرگون میشوند. آنه ماری شیمل درباره جهان رنگین ایرانی چنین میگوید”… به عنوان جانشینی برای سیاه، گاه آبی(آبی– سیاه) ازرق، در واق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 