پاورپوینت کامل اسطوره و عهدجدید ۹۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اسطوره و عهدجدید ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسطوره و عهدجدید ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اسطوره و عهدجدید ۹۱ اسلاید در PowerPoint :

فردریک فایوی بروس یکی از محققان کتاب مقدس و طرفدار نظریه اعتبار تاریخی عهدجدید است. او در این مقاله ضمن بررسی سطوح مختلف معنایی اسطوره به روش،‌‌ اهداف و نتایج اسطوره‌زدایی متالهان برجسته مسیحی مانند بولتمان و مارتین دیبِلیوس و ر.رایتسنشاین اشاره می‌کند و تا جایی که بولتمان اسطوره‌زدایی را در معنای زبان‌شناختی آن به کار برده و آن را معادل‌یابی صحیح اصطلاحات استعاری کتاب مقدس بداند با او همنوایی می‌کند. بروس بر این باور است بولتمان به این سطح بسنده نمی‌کند و اسطوره را به معنای گزارش یک واقعه یا حادثه‌ای می‌داند که در آن نیروهای ماوراءالطبیعی و ماوراءبشری اثرگذار هستند.

فردریک فایوی بروس یکی از محققان کتاب مقدس و طرفدار نظریه اعتبار تاریخی عهدجدید است. او در این مقاله ضمن بررسی سطوح مختلف معنایی اسطوره به روش،‌‌ اهداف و نتایج اسطوره‌زدایی متالهان برجسته مسیحی مانند بولتمان و مارتین دیبِلیوس و ر.رایتسنشاین اشاره می‌کند و تا جایی که بولتمان اسطوره‌زدایی را در معنای زبان‌شناختی آن به کار برده و آن را معادل‌یابی صحیح اصطلاحات استعاری کتاب مقدس بداند با او همنوایی می‌کند. بروس بر این باور است بولتمان به این سطح بسنده نمی‌کند و اسطوره را به معنای گزارش یک واقعه یا حادثه‌ای می‌داند که در آن نیروهای ماوراءالطبیعی و ماوراءبشری اثرگذار هستند. اسطوره‌زدایی در این معنا کنار گذاشتن فقراتی از کتاب مقدس است که رنگ و بوی معجزه دارند. بروس معتقد است هرچند هدف بولتمان این نبود که مسیحیت را باب طبع انسان مدرن کند، اما رهیافت اسطوره‌زدایی او بارها و بارها بی‌آنکه خودش بدان آگاه باشد، مولفه‌های مسیحیت تاریخی را در فضای فکری دوره معاصر کنار می‌نهد. بروس در ادامه به نقد نظریه ر.رایتسنشاین مبنی بر اثرپذیری ساختار اسطوره‌ای عهدجدید از الگوهای اساطیری رایج در دوره ظهور مسیحیت، می‌پردازد.

در هر بحثی از واژه “اسطوره” باید ابتدا کارمان را با یک تعریف آغاز کنیم. این واژه مانند برخی واژه‌های دیگر معادل‌های متعددی دارد. اسطوره در زبان عامه دروغی محض است، داستانی جعلی که هیچ ردپایی در حقیقت ندارد. اسطوره در زبان الهیاتی در معنایی نزدیک‌تر به ریشه اصلی آن به کار می‌رود. “میتوس”۱ در زبان یونانی در اصل به معنای سخن یا داستانی است که ممکن است واقعی یا دروغین باشد. در متون اولیه این واژه مترادف “لوگوس” بوده است. نویسندگان بعدی در مقایسه این دو واژه، “میتوس”را برای داستان‌های افسانه‌ای و “لوگوس”را معادل حقایق کسالت بار به کار برده‌اند. اما در بافت دینی “میتوس” داستانی درباره یک یا چند تن از خدایان است، به ویژه داستانی که در قالب مناسک مقدس به نمایش در می‌آید. این معنایی است که در پس به کارگیری این واژه توسط مکتب «اسطوره و مناسک»۲ نهفته است. در یونان، بسط مهم اولیه «اسطوره و مناسک» در قالب تراژدی و طنز دیده می‌شود، جایی که نمایش (یا عمل) توسط میتوس (یا نقشه) اجرا می‌شود. میتوس داستانی را بیان می‌کند که در قالب نمایش به اجرا در می‌آید.

بسیاری از اشعار کهن آسیای غربی در راستای این خطوط تفسیر شده‌اند؛ برای نمونه “تی. اچ گستر”۳ در کتاب تسپیس۴ (۱۹۵۰) متون دینی به زبان اوگاریتی۵ و دیگر زبان‌ها را به عنوان متون افسانه‌ای یا کلمات مقدس مربوط به مناسک موسمی تهی و پر کردن شرح می‌دهد. او بر آن است این مناسک را بازسازی نماید. مفاهیم اسطوره‌ای به کارگرفته شده در عهدقدیم نقطه مقابل این زمینه هستند؛ و مناسب‌تر است ما این اصطلاحات را در معنای فنی آن‌ها به کار گیریم، برای مثال در پنجاه بخش نخستین سفر خروج، اسطوره‌ها و کلمات مقدس، همه ساله برای مناسک نجات بخش بنی‌اسرائیل تکرار می‌شوند. سرپرست خانواده یهودی تا به امروز این داستان را به عنوان نمایش کهنی از آیین‌های فصح نشان می‌دهد تا داستان آن شب را بیشتر برای یادآوری زمانی که خدای بنی‌اسرائیل پایین آمد تا قوم خود را از اسارت مصر آزاد کند، تکرار کند. میتوس در این مثال ریخت یک الگوی زایایی تکرارشونده که در قالب داستانی که به زمان باستان بر می‌گردد نیست بلکه روایتی است از چیزی که واقعا در تاریخ رخ داده و تفسیر قدرت و خودانکشافی خدای بنی‌اسرائیل است.

به همین شکل در عهدجدید نیز اعمال آیینی عشای ربانی نیز همراه با عباراتی هستند که به معنای آشکار کردن است. پولس به مسیحیان قرنتی می‌گوید: زیرا هرگاه این نان را بخورید و این پیاله را بنوشید، موت خداوند را ظاهر می‌نمایید تا هنگامی که باز آید. (اول قرنتیان ۱۱: ۲۶) این فقره احتمالا بدین معناست که سهیم شدن در نان و شراب به خودی خود اعلانی آشکار از مرگ خداست (اگرچه این قطعا واقعی است)، اما با یک سری روایت از وقایع نجات بخش همراه است که در این اعمال آیینی به صورت نمادین اجرا می‌شوند. یک بار دیگر، در به کاربردن اصطلاحات در معنای فنی‌شان،

drama

با

mythos

یا

hieros logos

همراه شده است همانگونه که در نمونه عید فصح، میتوس روایتی از چیزی است‌- مرگ خدای پسر- که واقعا در تاریخ رخ داده است و به عنوان عمل نجات بخش خدا به نفع ابنای بشر تفسیر می‌شود. امپراطور ژولیان بر این باور بود که جزئیات این داستان در آیین رمزآلود آتیس بیان شده است، چیزهایی که هرگز اتفاق نیفتاده‌اند با وجود این حقایق ازلی هستند. اما در مورد وقایع عشای ربانی مسیحی باید مثل عید فصح یهودی گفته شود، این چیزها یک بار برای همیشه رخ داده‌اند و بنابراین حقایقی ازلی هستند.

در هرحال، اگرچه “اسطوره” اغلب به این معنا در مباحث عهدعتیق به کار می‌رود، اما با معنای متداول آن در عهدجدید تفاوت دارد. این موضوع به طور خاص در ربع پایانی سده پیشین به عنوان نتیجه برنامه اسطوره‌زدایی پروفسور رودلف بولتمان مطرح شد. نظریه بولتمان به طور خلاصه بدین شرح است که اگر کتاب مقدس بخواهد بر زنان و مردان دوره کنونی اثر خود را حفظ کند باید از قواعد اسطوره‌شناختی خود و هم چنین عباراتی که بلافاصله چالش و مخالفت شنونده را بر می‌انگیزد، رهایی یابد. هیچ بخشی از برنامه بولتمان مقابله با صلیب نبود، بلکه او اعتقاد داشت که این مخالفت در زبانی اسطوره‌ای که به طور سنتی بیان می‌شود نهفته است. وقتی این سبک بیان به کنار گذاشته شود و کتاب مقدس مورد بازخوانی قرار گیرد، این بازگویی تلاشی همانند مدل مسیحی شده تحلیل وجودشناسانه هایدگر از کار در خواهد آمد.

هرقدر هم اعتبار یا موفقیت این تلاش مفروض دانسته شود، روشن است که انگیزه بولتمان با بازنویسان بارز سده نوزدهمی زندگی عیسی تفاوت دارد. این گروه در پی آن بودند تا پوسته معجزه‌گونه را از داستان زندگی عیسی بزدایند تا سیمای ملایم معلم پدری خدا و برادری انسان را بازسازی کنند؛ اینان با هواداران نظریه مسیح- اسطوره (نظریه‌ای که اکنون تقریبا به طور کامل بقایای آن به عنوان بخشی از اسطوره‌شناسی رسمی کمونیستی، از بین رفته است) تفاوت دارند. انگیزه بولتمان جلوگیری از لغزش اساسی مسیحیت از وضعیتی است که در آن با لغزش چاره‌پذیر همایندهای اسطوره‌شناختی گرفتار است و مردم دیگر این مفاهیم را نمی‌پذیرند.

وقتی ما از چیستی لوازم اسطوره ‌شناختی سوال کنیم به پاسخ‌های متعددی می‌رسیم. یکی از این پاسخ‌ها تصور سه طبقه‌ای عالم۶ است. زمین طبقه‌ای است که ما بر روی آن زندگی می‌کنیم، آسمان طبقه بالایی آن است و هادس طبقه زیرین عالم است. در بیان سنتی روایت کتاب مقدس، مسیح از آسمان به زمین آمد و از زمین به هادس نزول کرد، سپس از هادس به زمین آمده و از زمین به آسمان عروج کرده و سمت راست خدای پدر قادر مطلق نشسته است. پس از این او به زمین بازخواهد گشت و زندگان و مردگان را داوری خواهد نمود. این تصویر حقیقتا اسطوره‌ای نیست، بلکه چارچوبی مجسم از بازگشت حقیقی به زمان پیشا‌کپرنیکی و پیشابطلمیوسی است. وقتی یک ستاره‌شناس مسیحی این باورها را می‌خواند، وقتی به زبان معمول درباره طلوع و غروب خورشید صحبت می‌کند هیچ چیز برای او آزاردهنده‌تر از این سبک زبانی نیست. اسقف وولویچ با این مساله که تفکر مردم درباره انگاره خدا “آن بالایی”۷ مدت‌هاست به کنار نهاده شده، موافق است زیرا هیچ صحت و اعتبار جغرافیایی ندارد. البته امروزه مفهوم مشابه “خدای از بیرون”۸ جایگزین این انگاره از خدا شده و می‌تواند مورد سوال و بررسی قرار گیرد. این عبارات استعاره‌های مکانی۹ برای تعالی۱۰ خداوند هستند درست همانگونه که ترجیح اسقف برای مفهوم او۱۱ به عنوان “خدایی در اعماق وجود”۱۲ استعاره‌ای مکانی برای درون بودگی۱۳خداست. همان‌قدر که عبارت “تو به همه زندگی بخشیده‌ای” صحیح است، عبارت”تو در همه سطوح حیات زندگی می‌کنی” نیز صحیح است. خدا فراتر از هستی و تدبیر شخصی ما وارد زندگی انسانی می‌شود تا لطف خود را به وقت نیاز آشکار کند. زبان ارتباط شخصی (اگرچه توسط عده‌ای اسطوره‌ای تلقی می‌شود) بهترین بیان برای شهادت کتاب مقدس درباره خدا و انسان است. اگر این شهادت گهگاه به سطح استعاره‌های مکانی منتقل می‌شود، این استعاره‌ها برای مواجهه الوهی- انسانی در شخص و عمل مسیح است. آنچه که بولتمان نیز به عنوان عمل خدا در مسیح و عمل نجات‌شناسانه قطعی او در نظر می‌گیرد. ما خودمان درباره ضرورت اسطوره‌زدایی آن شکل از تفکر و سخن که تعالی خداوند را در مکانی دوردست می‌بیند، مشکلی نداریم. این کاربرد طبیعی زبان است و اگر اسطوره‌زدایی کلام صحیح درباره ترجمه اصطلاحات استعاری به زبانی غیراستعاری باشد (که من مطئنم اینگونه نیست)، ما خودمان نیز می‌توانیم در این رابطه اسطوره‌زدایی کنیم.

اما بولتمان اسطوره را در معنایی دیگر به کار می‌گیرد. اسطوره در این معنا گزارش یک واقعه یا حادثه‌ای است که در آن نیروهای ماوراءطبیعی و ماوراءبشری اثرگذار هستند…. تفکر اسطوره‌ای این عالم و حوادث آن را در معرض نیروهای ماورایی می‌بیند، و این رهیافت در برابر تفکر علمی چون و چرایی ندارد.

خلاصی یافتن از اسطوره با این مفهوم، یعنی هر آنچه که نشانی از معجزه دارد را از کتاب مقدس به طور قطعی کنار بگذاریم – اما اکنون شدیدتر از این رهیافت- حتی بدین معناست که کتاب مقدس را از روایت‌هایی درباره نزول لطف خداوند نیز بزداییم. روایت‌هایی که به بیانی استعاری از عالمی سه طبقه سخن می‌گویند و اکنون زبان غیراستعاری جایگزین آن شده است. تعالی خداوند، وجود ازلی مسیح، فرستاده شدن او توسط پدر به وقت آن، رستاخیز عیسی از قبر به عنوان حادثه‌ای تاریخی، فعالیت شخصی روح‌القدس، در حقیقت (شاید بسیاری از) مویدات اعتقادات مسیحی، به کنار نهاده می‌شوند.

بولتمان بدون شک دغدغه این را داشت که مسیحیان نباید بر ایمان مبتنی بر تاریخ و علوم طبیعی متکی باشند. اما در مقام شرح، بهترین شیوه برای فراگیری این‌ها، جایی که مسیحیان به تعهد ایمانی برای اطمینان از تاریخ و علوم طبیعی ملتزم هستند، می‌گوید آن‌ها باید بسیاری از گزاره‌های ایمانی را که بنابر عادت به عنوان وحی الاهی پذیرفته‌اند و یا گزاره‌هایی غیرعلمی یا غیرتاریخی هستند را کنار نهند. خدا خودش را در مقام نظر و تجربه محدود می‌کند. ما می‌توانیم به خدا فقط با وجود تجربه و عادل‌شمردگی را فقط با وجود امور باطنی اعتقاد داشته باشیم. افزون بر این، اسطوره‌زدایی عملی موازی است با آنچه که پولس و لوتر با عنوان آموزه عادل‌شمردگی فقط از راه ایمان بدون اعمال شرعی انجام دادند. با صراحت بیشتر اسطوره‌زدایی اجرای رادیکال آموزه عادل‌شمردگی توسط ایمان در حوزه معرفت و تفکر است. اسطوره‌زدایی مانند آموزه عادل‌شمردگی هرگونه اشتیاق برای اطمینان را در هم می‌شکند. هیچ تفاوتی بین اطمینان مبتنی بر اعمال صالح و اطمینان برساخته از معرفت اثبات‌گرا نیست. این واقعیتی است که در همه این موارد صادق است اما بولتمان در آن افراط ورزیده است. ممکن است به این ایده مطرح شود که به نظر بولتمان اسطوره‌گشایی رستاخیز مسیح نسبت به بررسی آن به عنوان واقعه‌ای تاریخی به طور عینی، بهتر است زیرا در حالت دوم ما با این خطر روبروییم که ایمان به تاریخ را به جای مسیح رستاخیز یافته ای که فقط از طریق ایمان قابل درک است، قرار دهیم. از دیگر سو از آنجایی که دیگر مویدات ایمان تاریخی حقیقتا با جهان‌بینی علمی ناسازگار هستند بولتمان بر کنارنهادن آن‌ها اصرار دارد، اما مسیحیان مخاطب این دیدگاه‌ها در وضعیتی بین یک مومن و کسی که فقط جایگاهی ساکن برای ایمانش قائل است، قرار می‌گیرند.

ما نباید از آثار بولتمان چنین برداشت کنیم که او از اصل تکامل پیروی می‌کرده است، اگرچه ممکن است او با این نظریه آشنا بوده اما صراحتا آن را به کار نبسته است. این جهان‌بینی علمی نبود که او را وادار می‌کرد اعتقاد به روح‌القدس را کنار نهد و آن را به عنوان احتمال واقعی حیات جدید که در ایمان فهم می‌شود حفظ کند. پس از این چه می‌شود؟ هدف بولتمان قطعا این نبود که مسیحیت را باب طبع انسان مدرن کند یا آن را فروکاهد تا آنجا که به بلعیده شدن یونس باور داشته باشد. اما بارها و بارها رهیافت او (بدون این که خودش بدان آگاه باشد) مولفه‌های مسیحیت تاریخی را آشکار می‌کند که به عنوان امر اسطوره‌ای در فضای اعتقادی دوره معاصر، صرف‌نظر از چالش‌های وجودشناسانه غیرقابل تقلیل، کنار گذاشته می‌شوند.

کتاب مکاشفه۱۴ یکی از بخش‌های عهدجدید که در آن عناصر اساطیری قابل توجه است و بخش‌های دیگر مکاشفه‌ای کتاب مقدس نیز چنین‌اند. اما بولتمان احتمالا به دلیل مشخصه رمزگونه تصورات آخرالزمانی که عموما شناخته شده‌اند، تاکید چندانی بر این بخش‌ها ندارد. آنچه به عنوان ریشه درام اژدها، زن و کودک در باب ۱۲ کتاب مکاشفه مطرح است، مدت‌ها پیش از دوره یوحنا به طور کامل اسطوره‌زدایی شده است. اژدها در این بخش اژدهای آشوب، لویتان هفت سر۱۵ است؛ اما پیش از این مزامیرسرایان و انبیا در عهدعتیق لویتان را اسطوره‌زدایی کرده اند تا به عنوان تصویر نیروهای مخالف خدا به خدمت در آوردند، نیروهایی که در سفر خروج مغلوب خدا می‌شوند.

یکی دیگر از نمونه‌های خاص اسطوره‌زدایی از چهره‌های آخرالزمانی که بولتمان تشخیص می‌دهد، دجال۱۶ است. او

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.