پاورپوینت کامل بازخوانی جنبش مشروطه از دیدگاه امام خمینی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بازخوانی جنبش مشروطه از دیدگاه امام خمینی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بازخوانی جنبش مشروطه از دیدگاه امام خمینی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بازخوانی جنبش مشروطه از دیدگاه امام خمینی(ره) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
دانش تاریخ در قرآن در شکل ابزاری جهت آموزش اندیشه و اخلاق و به عنوان یک معلم، جایگاه مناسبی را به خود اختصاص داده است. به همین دلیل در طلیعه تدوین علوم اسلامی، مسلمین به تاریخ با احترام زیادی نگاه کرده و به دلایل متعددی و از جمله اهمیت تاریخ در قرآن، با شوقی کمنظیر به نگارش سیره رسول الله (ص) و نیز تاریخ دولتهای اسلامی به صورت یک امر عادی درآمده و اکثر آنان واجد آگاهی تاریخی بودهاند. اهمیت داشتن آگاهیهای تاریخی را امیرالمؤمنین علیهالسلام به شکل جالب توجهی و در موارد متعددی گوشزد کردهاند.
دانش تاریخ در قرآن در شکل ابزاری جهت آموزش اندیشه و اخلاق و به عنوان یک معلم، جایگاه مناسبی را به خود اختصاص داده است. به همین دلیل در طلیعه تدوین علوم اسلامی، مسلمین به تاریخ با احترام زیادی نگاه کرده و به دلایل متعددی و از جمله اهمیت تاریخ در قرآن، با شوقی کمنظیر به نگارش سیره رسول الله (ص) و نیز تاریخ دولتهای اسلامی به صورت یک امر عادی درآمده و اکثر آنان واجد آگاهی تاریخی بودهاند. اهمیت داشتن آگاهیهای تاریخی را امیرالمؤمنین علیهالسلام به شکل جالب توجهی و در موارد متعددی گوشزد کردهاند.
متأسفانه در دورههای اخیر، تاریخ اهمیت خود را در حوزههای دینی از دست داده و آن مقدار نیز که مورد توجه قرار گرفته منحصراً تاریخ صدر اسلام آن هم به ضرورت بحث در حول و حوش درگیریهای فرقهای بوده است آن مقدار نیز که در دانشگاههای ما دانش تاریخ مورد توجه قرار گرفته در مجموع نه تنها فاقد تحقیقات علمی بوده بلکه نگرش حاکم بر آنها نیز همانند سایر رشتههای علوم اجتماعی و انسانی همان نگرشهای شرک آلود غرب بوده است.
عدم وجود هشیاری تاریخی که وجودش تأثیر عمیقی در آگاه ساختن فرد به زمان خودش دارد موجب خسارتهای فراوانی شده که مهمترین آنها در میان قشری خاص موجب بیتعهدی نسبت به تحولات جاری و ناهشیاری در برخورد با دگرگونیهای سیاسی گردیده است. به یقین یکی از دلایل زودباوری برخی از رهبران مذهبی که بعضاً فریب برخی جناحهای روشنفکری را خوردند.
همین نبودن و نداشتن تجربههای تاریخی است که در فهم اوضاع و شرایط حاکم و چگونگی تغییر و تحول جامعه نقش بسیار مهمی دارد. این مسأله به خصوص در فهم حوادث تاریخ معاصر، اهمیت ویژه خود را داراست.
نگرش تاریخی امام
به طور قطع یکی از ویژگیهای امام خمینی (ره) آگاهی از تاریخ بود، این مسأله با نگاهی اجمالی به سخنان امام که مملو از استشهادات تاریخی است کاملاً روشن است. طبعاً چنین آگاهی تاریخی در کنار دهها عامل فکری و تربیتی دیگر، به عنوان یک عامل در تکوین شخصیت عظیم امام به حساب میآید. نتیجه این امر پیشبینیهای خاص سیاسی حضرت امام بود که برای بسیاری دیگر حتی قابل تصور نیز نبوده است و درست در همین مورد و نظایر آن است که امام از سایرین ممتاز گردیده است.
وجود آگاهی تاریخی در درون شخصیت فکری امام باعث شد تا امام از ابتدا نه تنها به صورت یک شخصیت سیاسی خود را وارد صحنه کند بلکه به عنوان یک رجل سیاسی موفق، دست تمام مخالفین و توطئهگران را شناخته و آنان را به موقع در برابر عمل انجام شده قرار دهد. لازمه داشتن موضع تهاجمی، آن هم موضعی که همراه با غلبه و پیروزی باشد تنها وقتی میسر است که فرد نسبت به تجارب تاریخی مربوط با تاریخ معاصر جهان و کشور خویش مطلع باشد.
امام با دارا بودن هشیاری تاریخی نه چون ساده انگارانی که تنها اطراف خویش را، آن هم ظاهرش را میبینند بلکه با تسلط بر زوایای مختلف تاریخی و سیاسی جامعه و توجه به عمق تحولات اجتماعی، توانست رشته کار را به دست گرفته و آن را هدایت کند.
کتاب کشفالاسرار به خوبی نگرش تاریخی امام را نسبت به مسایل مختلف و از جمله مسایل معاصر در دوره دیکتاتوری نشان میدهد، داشتن یک نگرش سیاسی و مطرح کردن مسایل مختلف فکری در یک قالب تاریخی، نشان دهنده عمق نگرش تاریخی امام است. البته امام مورخ نیست اما به عنوان یک متفکر، از تاریخ به شکل مناسب خود بهرهگیری میکند چنانچه قرآن نیز در حیط وظیفه انسانساز خود کتاب تاریخ نیست اما نگرش تاریخی ـ فرهنگی خود را همراه با آوردن استشهادات تاریخی به شکل دقیق و مؤثر برای آموزش آموزههای فرهنگی خود مورد استفاده قرار میدهد.
نگاه امام به تحولاتی که در زمان حیات ایشان رخ داده یک نگاه سیاسی ـ تاریخی بوده و بدین جهت دقیقاً بعدها از آنها در جریان هدایت و رهبری انقلاب عظیم اسلامی ایران به خوبی استفاده شده است. آن تجربههای تاریخی، بخشی از شخصیت سیاسی امام را ساخته و در عمل تأثیر قابل ملاحظهای روی سیاست ایشان در اداره انقلاب و کشور داشته است.
امام فرمودهاند: من در بعضی مجالش زمان رضاخان در مجلس رفتم به عنان یک تماشاگر. [۱]
این مسأله امری است که اساساً با در نظر گرفتن وضع فکری و فرهنگی روحانیت در آن دوره میتواند قابل توجه باشد.
برای اینکه عمق نگرش تاریخی امام را دریابیم به نصیحتی که امام در جریان نهضت ملی به مرحوم آیت الله کاشانی کرده توجه میکنیم: به کاشانی نوشتم که لازم است برای جنبه دینی نهضت اهمیت قائل شود. او به جای اینکه جنبه مذهبی را تقویت کند و بر جنب سیاسی چیرگی دهد به عکس رفتار کرد به گونهای که رئیس مجلس شورای ملی شد و این اشتباه بود. [۲]
چنین بینشی از امام در آن شرایط نمیتواند از کسی باشد که نقش عوامل فرهنگی و سیاسی را در تکوین و ایجاد یک انقلاب در یک مسیر تاریخی نمیشناسد.
این هشیاری دقیقاً معلول یک نگرش قوی مذهبی همراه با داشتن یک بینش تاریخی از مسأله تحول و دگرگونی در جامعه است.
تاریخ از نقطه نظر امام که برگرفته از بینش خود قرآن است به عنوان وسیلهای برای عبرت بر روی آن تأکید شده است. امام فرمودند: تاریخ و آنچه که به ملتها میگذرد این باید عبرت باشد. [۳]
امام و ضرورت نوشتن تاریخ
اهمیت تاریخ در نظر حضرت امام باعث شد تا تأکید بیشتری بر نگارش تاریخ از طرف ایشان صورت گیرد. در یک سخنرانی در سال۵۷ ایشان با اشاره با حضور بیش از ۴۵ هزار مستشار آمریکایی یا آنچه بعضی میگویند شصت هزار کارشناس فرمودند: «… اینها قصههایی است که تاریخ باید ثبت کند، بعداً بفهمند که وضع ایران چه بوده است.» [۴]
و در جای دیگر فرمودند: «ما شاهد قتل عام مسجد گوهرشاد جنب حرم مطهر ثامنالائمه علیهم السلام بودیم. ما شاهد چیزهایی بودیم که تفصیل آن در تاریخ آتیه ثبت خواهد شد.» [۵]
همچنین حضرت امام در سال ۶۱ خطاب به دانشآموزان فرمودند: «امروز دانشآموزان باید سعی کنند تاریخ انقلاب اسلامیمان را و نقش وحدت خودشان و دانشگاهیان را با روحانیون بیاموزند.» [۶]
حضرت امام در یکی از آخرین پیامهای خود خطاب به مسؤول وقت مرکز اسناد انقلاب اسلامی اهمیت نگارش تاریخ انقلاب اسلامی و اصولی که باید در آن رعایت شود تذکر فرمودند. [۷]
امام و تحلیل واقعه مشروطه
گرچه حضرت امام پیرامون بسیاری از مسائل دوره اخیر اظهار نظر فرمودهاند اما ما تنها به آنچه که پیرامون مشروطه و احیاناً نهضت تنباکو بیان شده میپردازیم. از آنجا که ممکن است عنوان فوق قدری ابهام داشته باشد لازم است مطلبی را مقدمتاً بیان کنیم:
ممکن است اظهار شود که اصولاً بیان تاریخ در گرو نقل اسناد و مدارک تاریخی بوده و بیان نگرش فردی که خود نه به عنوان یک مورخ رسمی بلکه تنها به عنوان متفکر و روحانی دین مطرح است نمیتواند مشکلی را حل کند پس چه لزومی در بیان این نظرات وجود دارد؟
این اشکال در واقع از یک خلط اساسی بین دو گونه کار تاریخی ناشی شده است گرچه حاوی اشکالات جزئیتری نیز هست که از جمله آنها بیتوجهی به آشنایی حضرت امام با حوادث دوره معاصر از نزدیک است. چنانچه اشارات خود حضرت امام نشان میدهد، هم به صورت شفاهی و هم کتبی از مصادر بهره گرفته و در دورههای متأخر، خود ناظر حوادث بوده است.
ما در مورد تاریخ به دو شکل و در واقع در دو مرحله برخورد میکنیم یکی بررسی چگونگی وقوع حوادث از لحاظ کمی و کیفی است اینکه چه حادثهای اتفاق افتاده، چگونه اتفاق افتاده و اساساً آیا این نقلیات درست است یا خیر، این کار طبعاً یک کار تاریخی است که انجام آن بر عهده مورخ است ولو رسماً بدین نام نامیده نشود او باید با مشاهده عینی حوادث و یا شنیدن نقلیات شفاهی دیگران و با استفاده از کتب و اسناد، آنچه که حقیقتاً رخ داده بنویسد.
کار دوم این است که ما بر اساس آنچه که از حوادث تاریخی در مورد مرحله اول شناختیم با توجه به دیدگاههای فکری خویش در مسند ارزیابی و ارزشیابی نشسته و میخواهیم از آن بهره گیری کنیم. حرکتی را که مورد تأیید ماست خصوصیات و تجارب آن را جدا کرده و حرکتهایی که در خلاف اصول فکری ما مشی کرده مشخصاً مورد انتقاد قرار دهیم.
آنچه ما تحت عنوان امام و تحلیل مشروطه میخواهیم بشناسیم، نگرشی است که حضرت امام در تبیین خطوط فکری موجود در مشروطه ارائه داده است. این تبیین از یک سمت طبعاً متکی به نقلهای تاریخی و از سمت دیگر مربوط به بینش دینی و فکری حضرت امام است که برای ما از این زاویه اهمیت دارد. چنین نگرشی متکی به یک بررسی کلی تاریخی، میتواند نتیجه مطلوب را برای ما داشته باشد. زمانی که قرآن به قضاوت در باره حضرت موسی (علیهالسلام) و فرعون مینشیند لازم نمیبیند که همه اطلاعات ریز تاریخی را ارائه دهد بلکه تنها درسی را که از کلیت این حادثه میتوان آموخت ارائه میدهد. طبعاً قرآن نیز یک کتاب تاریخی نیست. در اینجا ما برای تبیین نظرات امام، آنها را در چند قسمت بیان میداریم:
امام و تحلیل نقش روحانیت در نهضتهای سده اخیر
در واقع اگر بنا باشد تاریخ معاصر نوشته شود به عنان اولین عامل باید سخن از روحانیت به میان آید روحانیتی که پرچم دار این نهضتها بوده و همیشه در تحریک و بسیج مردم نقش اول را دارا بوده است این تجربهای است که هر کس اندکی در آن تردید کند یقیناً فاقد یک نگرش اصیل تاریخی است. البته این به معنای نفی نقش دیگران به صورت مثبت یا منفی نیست.
با این حال در دوره اخیر یعنی سالهای پس از مشروطه، و به دلیل سلطه سیاسی و فکری مخالفان روحانیت، تاریخ معاصر بهگونهای نوشته شد که نه تنها خواستند سهم روحانیت را در مبارزات استقلالطلبانه از بین ببرند بلکه آنها را به عنوان عوامل ارتجاع و مسببان عقبماندگی جامعه نشان دادند. ذکر سه نمونه از این منورالفکران کافی است، البته این صرفنظر از تلاشهای استعمار و استبداد در دوره اخیر است که همگی در این جهت میکوشیدهاند.
ملکزاده ـ فرزند ملک المتکلمین یکی از رهبران مشکوک در جنبش مشروطه ـ که سالها در خدمت استبداد پهلوی بود در این باره مینویسد: «به عقیده کلیه محققینی که اوضاع اجتماعی ایران را تحت دقت و مطالعه قرار دادهاند سرچشمه همه بدبختیهای این سامان و دورافتادن ایرانیان از کاروان تمدن جهان همانا انحراف آخوندها از جاده حقیقت و اصول مقدسه اسلام و پیروی آنها از هوای نفس میباشد و به جای آنکه ملت ایران را به طرف حق و عدالت و تمدن که نجات دنیا و آخرت در آن است هدایت کنند آنها را در منجلاب خرافات و موهومات و فساد غوطهور ساختهاند خودشان و عاقبت خودشان هم در همان مغاکی که جامعه را فرو بردند سرنگون شدند.» [۸]
آشکار است این اظهار نظر با آنچه در واقعیت تاریخ آمده منطبق نیست. شاید تنها نقل سخنی از کسروی در این باره بتواند پاسخگوی این مطالب باشد، آن هم کسروی که موضعش نسبت به روحانیت آشکار است. وی مینویسد:
این نکته را نباید فراموش کرد که مشروطه را در ایران علما پدید آوردند. در آن روزها که در ایران غول استبداد درفش افراشته، کسی را یارای دم زدن نبود، تنها علما بودند که دل به حال مردم سوزانیده گاهی سخنانی میگفتند. نمیگویم دیگران چیزی نمیفهمیدند؛ میگویم یارای دم زدن نداشتند. شمارههای حبل المتین را بخوانید. در آن زمان که تود انبوه در بستر غفلت خوابیده و هرگز کاری به نیک و بد کشور نداشتند، در اسپهان علما دست به هم داده، به رواج پارچههای وطنی میکوشیدند… در بسیاری از شهرها علما پیشقدم گردیده دبستانها برپا مینمودند… سپس هم دیدیم که بنیاد مشروطه را علما گزاردند. [۹]
میرزا ملکمخان پدر روشنفکران ایرانی نیز میگوید: «دشمنترین اشخاص برای نظم مملکت و تربیت ملت و آزادی آنها طایفه علما و اکابر فناتیک هستند.» [۱۰]
این گونه سخن گفتن از منورالفکرانی که نه تنها روحانیت بلکه به تبع تجربه غرب میخواستند دین را نیز به کناری بگذارند طبیعی است، تأسف از اینجاست که افرادی چون ملکم که اتفاقاً اهل رشوه هم بود در واگذاری امتیاز لاتاری سهیم است، میرزا حسینخان کسی بود که به نظر الگار «از نفوذ بیگانگان مخصوصاً انگلیس به عنوان عوامل جلوانداز اصلاح استقبال میکردند.» [۱۱]
قضاوت سید حسن تقیزاده هم که در تاریخ معاصر ایران، نقشهای متفاوت و مشکوکی داشته در این باره دوپهلو و البته متأثر از همان نگرهای است که میکوشد در ادبیات رضاخانی، روحانیت را عامل مشکلات بداند. با این حال، قدری انصاف هم در آن البته با بیان موذیانه هست. وی میگوید: «مردم که در ملاها گذشته از فساد و شرارتشان یک تکیه گاهی بر ضد استبداد و ظلم بیزمام دولت میدیدند آنها را مظهر افکار عامه ملی و مرکز قوت اجتماعی و ملجأ مظلومین حساب میکردند و بدین جهت وقتی که عقائد عامه پر از شکایت بر ضد خرابکاری دولت شد و از عدم رضایت اوضاع اداره مملکتی اشباع گردید برای بلند شدن بر ضد اداره دولت مرکز، مصونی لازم داشتند که از تجاوز دولت ایمن باشند و برای همین ملاها را علم کرده و پیش انداختند و چون ملاها در اجرای مقاصد خود به عامه و ملت محتاج بودند و مردم هم در اجرای مقاصد خود به ملاها، به همین دلیل ملاها نمیتوانستند تماماً مقصود خود را اجرا بکنند و ناچار بودند که یک قسمتی هم از مقاصد مردم را در جزو پروگرام و تقاضای خود داخل کنند.» [۱۲]
اعتماد مردم به روحانیت در جریان انقلاب اسلامی نشان داد که نه تنها کارهای سیاسی رضاخان و پسرش، بلکه بازیهای روشنفکران نیز بیثمر و بیاثر بوده است. در عین حال امام پیرامون نقش محوری روحانیت بارها به صراحت و بیپرده تأکید کردند.
امام ضمن یک سخنرانی در سال ۵۷ فرمودند: «در این جنبشهایی که در این طول زمانی که ما بودیم در آن، یا نزدیک به ما بوده، در این جنبشها کسی که قیام کرده باز از این طبقه (روحانیون) بودند طبقات دیگر هم همراهی کردند لیکن اینها ابتدا شروع کردند. در قضیه تنباکو اینها بودند که به هم زدند اوضاع را، در قضیه مشروطه اینها بودند که جلو افتادند و مردم هم همراهی میکردند با آنها، در این قضایای دیگر هم روحانیت با شما همه رفیق بوده است.» [۱۳]
و در جای دیگری در سال ۵۸ فرمودند: «این صد سال اخیر را وقتی ما ملاحظه کنیم هر جنبشی که واقع شده است از طرف روحانیون بوده است بر ضد سلاطین، جنبش تنباکو بر ضد سلطان وقت آن بوده است، جنبش مشروطه بر ضد رژیم بود البته با قبول داشتن رژیم، عدالت میخواستهاند ایجاد کنند.» [۱۴]
و در جای دیگر در سال ۵۰ فرمودند: «باید ملت اسلام بدانند خدمتهایی که علمای دینی به کشورهای اسلامی در طول تاریخ کردهاند قابل شمارش نیست در همین اعصار اخیر نجات کشور از سقوط قطعی مرهون مرجع وقت (مرحوم میرزای شیرازی) و همت علمای مرکز بود، حوزههای علمیه و علمای اعلام همیشه حافظ استقلال و تمامیت ممالک اسلامی بودهاند خدمتهایی را که با الهام از اسلام برای آرامش و حفظ انتظامات کشورها کردهاند عشری از اعشار آن را دولتها و قوای انتظامی نکردند با آنکه هیچ تحمیلی بر بودجه مملکت نداشتهاند.» [۱۵]
امام روی نهضتهای روحانی که در واقع متکی بر مرجعیت است تکیه خاص داشته و آنچه در حول و حوش آنهاست و به شکلی در ادامه اهداف آنها، از نظر ایشان قابل تأیید است مثلاً: برخی از جریانات مشروطه و کلیت جریان تنباکو، نهضت حاج آقا نورالله در اصفهان و قم بر ضد رضاخان و نیز حرکت مرحوم آقا میرزاصادق آقا تبریزی و نیز مرحوم انگجی در آذربایجان مورد تأیید ایشان قرارگرفته است. [۱۶]
با شناخته شدن قدرت روحانیت در جریان تنباکو و سایر نهضتها، دشمنان خارجی کوشیدند تا این قدرت را از صحنه سیاسی جامعه ایران حذف کنند. امام در این باره میفرماید: «قضیه تنباکو در زمان مرحوم میرزا به اینها (غربیها) فهماند که با یک فتوای یک آقایی که در یک ده در عراق سکونت دارد یک امپراطوری را شکست داد و سلطان وقت هم با همه کوششی که کرد برای اینکه حفظ بکند آن قرارداد را نتوانست حفظ بکند… اینها فهمیدند باید این قدرت را بگیرند، تا این قدرت زنده است نمیگذارد که اینها هر کاری دلشان بخواهد بکنند و دولتها عنانگسیخته باشند و هر طوری دلشان بخواهد عمل بکنند و لهذا با کمال کوشش تبلیغات کردند بر ضد روحانیت.» [۱۷]
نقش منورالفکرها در کنار نهادن روحانیت در مشروطه
امام با اینکه در جریان این نهضتها بر نقش روحانیت تأکید گسترده دارد، در مواردی به نقاط ضعف آنان و نیز شکستهایی که نصیب آنان شده اشاره فرموده است: «البته گاهی مثل همان قضیه میرزای شیرازی که همه ایران با هم تبعیت کردهاند پیروز بودهاند و گاهی هم شکست میخوردند.» [۱۸]
تکیه بر این موارد برای عبرت آموزی روحانیت مطرح گردیده به طوری که با علتیابی این شکستها این بار در جریان انقلاب اسلامی بیشتر مراقب رفتار سایر چهرههای فکری شریک در انقلاب باشند.
در جریان مشروطه، جدای از نقشی که سیاست خارجی و یا عناصر وابسته به دربار در جریانات داشتند دو قشر روحانی و منورالفکر کار اصلی را بر دوش داشتند. نقش روحانیت در پیدایش جنبش و نیز آرمان دفاع از مردم استوار بود اما منورالفکران در باروری فکری مشروطه از زاویه ترویج فکر غرب تلاش میکردند و طبعاً در این مسیر نمیتوانستند هماهنگی با فکر دینی و نماینده آن روحانیت داشته باشند.
ضعفی که برخی از چهرههای روحانی از خود بروز دادند این بود که فریب برخی از رفتارهای روشنفکران را خورده و همراه با آنان و برای پیروزی فکر آنها تا جایی پیش رفتند که عاقبت خود را شکست خورده یافتند. امام در این باره میفرماید: «از اول که مشروطه را اینها درست کردند این شیاطین که متوجه مسایل بودند روحانیون و مؤمنینی که تبع آنها بودند بازی دادند اینها را، خدعه کردند، متمم قانون اساسی را قبول کردند و اینها، لیکن وقت عمل، عمل نکردند به متمم قانون اساسی یعنی پنج نفر مجتهد در مجلس نیاوردند.» [۱۹]
کار متمم قانون اساسی در باره نظارت مجتهدین از آن شیخ شهید نوری بود که بعد از این، از آن سخن خواهیم گفت. در واقع آنچه مسلم است اینکه شیخ شهید نوری این خدعه را نخورد اما دیگران دیر متوجه قضیه شدند گرچه هم شیخ و هم سید عبدالله بهدست همان مشروطه خواهان از صحنه خارج شدند. در این باره امام میفرماید: «ببینید چه جمعیتهایی هستند که روحانیین را میخواهند کنار بگذارند همان طوری که در صدر مشروطه با روحانی این کار را کردند و اینها زدند و کشتند و ترور کردند همان نقشه است. آن وقت ترور کردند سید عبدالله بهبهانی را، کشتند مرحوم نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر و همان نقشه الان هست که مطهری را میکشند فردا هم شاید من و پس فردا هم یکی دیگر را.» [۲۰]
ما نظیر همین تجربه را در مقطع دیگری از تاریخ خود یعنی نهضت ملی شدن نفت شاهد بودیم. تجربهای که نشان داد روحانیتی که نقش تعیین کنندهای در تعمیق این نهضت داشت چگونه توسط منورالفکران به کناری نهاده شده و حتی متهم به انواع تهمتها گردیدند. گرچه عاقبت خود نیز نتوانستند رشته کار را حفظ کرده و از نظر سیاسی دچار وضع بدتری شدند.
این تجربه هم در مشروطه رخ داد و هم در نهضت نفت، طبعاً امام با هشیاری تاریخی از این تجربه عبرت کافی گرفته و این بار موضع برتری در برابر قسمتی از روشنفکران مذهبی غربگرا اتخاذ کرد، زمانی که این افراد کوشیدند تا در دولت موقت، قدرت را از دست امام بگیرند یا در زمانی بنی صدر خواستند اثبات کنند مردم چند درصد او را بیش از امام دوست دارند، امام با موضعگیریهای معقول و به پشتوانه هشیاری مردم، آنان را به کناری نهاد. در غیر این صورت یکبار دیگر نیز روحانیت دچار خدعه و نیرنگ منورالفکران شده بود. حضرت امام آنها را پله پله از نردبانی که فکر میکردند روحانیت برای ترقی آنان درست کرده، پایین کشیدند.
حضرت امام در باره شگردی که در مشروطه عمال سیاست خارجی برای جایگزینی غربزدهها به جای روحانیت به کار بستند، میفرماید: «از آن طرف عمال قدرتهای خارجی و خصوصاً در آن وقت انگلستان در کار بودند که اینها را از صحنه خارج کنند یا به ترور و یا به تبلیغات. گویندگان آنها کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنهایی که میتوانند به قول آنها، یعنی فرنگ رفتهها و غربزدهها و شرقزدهها و کردند آنچه را کردند. یعنی اسم مشروطه بود و واقعیت استبداد، آن استبداد تاریک ظلمانی شاید بدتر از زمان، و حتماً بدتر از زمانهای سابق.» [۲۱]
از مسایلی که زمینه این جایگزینی را فراهم کرد این بود که روحانیت با سرخوردگی از برخی از قضایا خود را کنار کشید، آنها در بحبوحه داغی جریانات حضور داشتند اما متأسفانه بعد از اوجگیری انحرافات، آن عده که در قید حیات بودند تنها به درس و بحث خاص خود پرداختند گرچه زندگی دینی تودههای مسلمان و حفظ اسلام در وجود آنها نیز به دست آنان بود، امام در این باره میفرماید: «در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند اصل مشروطیت اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت این قدر که آنها میخواستند که مشروطه تحقق پیدا کند و قانون اساسی در کار باشد شد، لیکن بعد از آنکه شد، دنبالهاش گرفته نشد. مردم بیطرف بودند روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش.» [۲۲]
و در جای دیگر نیز حضرت امام فرمودند: «اگر روحانیون
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 