پاورپوینت کامل الهی دانان و چالش غیر واقع گرایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل الهی دانان و چالش غیر واقع گرایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل الهی دانان و چالش غیر واقع گرایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل الهی دانان و چالش غیر واقع گرایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

فلسفه دین در سنت غرب از عقل برای پرداختن به ابعاد اصلی باور دینی استفاده می‌کند. این مقوله اساسا به مدعیات حقیقی دینی می‌پردازد و توجه چندانی به شناخت جامعه‌شناختی و فرهنگی ادیان نداردکه موضوع مورد بحث در دپارتمان های دین‌پژوهی است. امروزه از نگاه بسیاری افراد فلسفه دین راهی ایجاد می‌کند برای ژرف‌اندیشی در خصوص پرسش‌های مربوط به ارزش و معنای غایی، بدون آنکه در ابتدا فرضیات یک گروه دینی خاص را اتخاذ کرده باشد، اما این حوزه برای مومنان آزاردهنده و چالش‌آفرین است زیرا آنها را وامی‌دارد تا به موضوعات و مسائلی بپردازند که پیش‌تر به آنها چندان توجه عمیقی نکرده بودند.

فلسفه دین در سنت غرب از عقل برای پرداختن به ابعاد اصلی باور دینی استفاده می‌کند. این مقوله اساسا به مدعیات حقیقی دینی می‌پردازد و توجه چندانی به شناخت جامعه‌شناختی و فرهنگی ادیان نداردکه موضوع مورد بحث در دپارتمان های دین‌پژوهی است. امروزه از نگاه بسیاری افراد فلسفه دین راهی ایجاد می‌کند برای ژرف‌اندیشی در خصوص پرسش‌های مربوط به ارزش و معنای غایی، بدون آنکه در ابتدا فرضیات یک گروه دینی خاص را اتخاذ کرده باشد، اما این حوزه برای مومنان آزاردهنده و چالش‌آفرین است زیرا آنها را وامی‌دارد تا به موضوعات و مسائلی بپردازند که پیش‌تر به آنها چندان توجه عمیقی نکرده بودند.

***

فلسفه و الهیات در طول قرن‌ها خدمتگزار یکدیگر بوده و هر دو یکدیگر را تایید و تقویت کرده‌اند. تنها از اوایل قرن بیستم بود که بین این دو حوزه شکاف ایجاد شد و آنهم زمانی بود که بسیاری از دپارتمان‌های فلسفی بریتانیا و ایالات متحده روزبه‌روز نسبت به خدا و پرسش‌های دینی بی‌تفاوت شدند اما لازم است بدانیم که این امر پدیده جدیدی است. عمده فیلسوفان بزرگ علاقه عمیقی به پرسش‌های فلسفی(متافیزیکی) دارند؛ پرسش‌هایی درخصوص ماهیت واقعیت غایی، ماهیت وجود و عدم وجود خدا. فلسفه دین موضوع مدرنی است که از ابزارهای عقلی پژوهش و کنکاش فلسفی برای بررسی مدعیات و مسائل دینی بهره می‌گیرد.

لازم است بین فلسفه دین و الهیات فلسفی تمایز قائل شویم اگرچه مرزهای بین این دو حوزه چندان مشخص نیست. الهیات فلسفی از فلسفه در فرضیات ایمان دینی استفاده می‌کند و نمی‌خواهد فرضیات اصلی و مبنایی دین را به چالش بکشد بلکه از فلسفه در خدمت دین استفاده می‌کند. کلام اسلامی‌نمونه خوبی از الهیات فلسفی سنتی است. کلام از بزرگ‌ترین مراکز فلسفی و تعلیمی‌بغداد و قاهره در سده هشتم تا دهم میلادی برخاست و این زمانی بود که اروپا غرق در جهالت و تاریکی بود. این الهیات فلسفی اسلام بود که آثار بزرگ‌ترین فیلسوف زمان، یعنی ارسطو(۳۸۴-۳۲۲ ق.م) را حفظ کرد. آثار ارسطو عمدتا در غرب مفقود شد و اندکی پیش از آنکه نویسندگان مسیحی سده‌های میانه همچون سنت آلبرت کبیر(۱۲۰۶-۱۲۸۰) و سنت توماس آکویناس(۱۲۲۴-۱۲۷۴) از ارسطو برای فهم فلسفی مسیحیت استفاده کنند، وارد دانشگاه پاریس (بزرگ‌ترین دانشگاه غرب آن زمان) شد. در مقابل فلسفه دین خارج از فرضیات دینی قرار دارد و می‌خواهد مدعیات دینی را بی‌طرف و بی‌غرض بررسی کند. هیچ مدعایی نیست که در معرض بررسی دقیق قرار نگیرد و هیچ فرضی نیست که نتوان آن را به چالش کشید. در اروپا فلسفه دین روزبه‌روز غلبه بیشتری می‌یابد و این تعجبی ندارد چه، اروپا از ایالات متحده در این امر مقدم‌تر بوده است. در ایالات متحده در قیاس با اروپا باور دینی بدیهی‌تر است. در اروپا شکاکیت نسبت به دین بیشتر است و از این رو، موضع بی‌طرفانه، موضعی است که به احتمال زیاد علاقه و حمایت جلب کرده است زیرا این موضع پیش‌فهم‌های اندکی دارد و هیچ یک به پیشینه فرهنگی یا دینی بستگی ندارند.

افزون بر این، تلقی کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها از فلسفه دین متفاوت است. در سنت کاتولیک فلسفه و الهیات، رسم بر این بوده که هر کس می‌خواسته به کسوت کشیشی درآید ‌باید هم فلسفه و هم الهیات می‌خوانده و ممکن نبوده بدون آموزش فلسفه الهیات را به خوبی بداند. فلسفه نیز بدون الهیات رشته محدودی بود. این دو با هم حرکت می‌کردند. در سنت کاتولیک، توجه عمده معطوف متفکران بزرگ گذشته همچون سنت آگوستین (۳۵۴-۴۳۰) و سنت توماس آکویناس بود. حال آنکه در سنت پروتستان چهره‌های جدیدتری غالب شدند اما بسیاری از پروتستان‌ها با خیال راحت‌تری فلسفه می‌خواندند و دستکم برخی از آنها معتقد بودند که از مطالعه فلسفه دین باید پرهیز کرد زیرا این کار سبب تضعیف ایمانشان می‌شود. آنها الهیات فلسفی را قبول داشتند و فلسفه دین را دقیقا به این دلیل رد می‌کردند که مفروضات بنیادی نظام اعتقادیشان را به چالش می‌کشید. سه راه مختلف وجود دارد که فلسفه دین می‌کوشد وجود خدا را اثبات کند که در این قسمت این سه راه بررسی می‌شوند.

استدلال‌های سنتی برای اثبات وجود خدا

در سنت کاتولیک الهیات طبیعی، الهیات مبتنی بر عقل و متعاقبا مبنی بر فلسفه است، حال آنکه الهیات وحیانی بر وحی مبتنی است. در وحی چیزی وجود ندارد که با عقل درتناقض باشد اما وحی پیشروتر از عقل است. استدلال فلسفی می‌تواند به اثبات وجود خدا و معرفت بنیادی نسبت به صفات او نائل شود اما وجود وحی برای آموزه‌هایی نظیر تجسد یا تثلیث ضروری است. الهیات طبیعی غالبا با براهین مربوط به اثبات وجود خدا آغاز می‌شود که از آن جمله می‌توان به برهان پنج راه سنت توماس آکویناس برای اثبات وجود خدا اشاره کرد.۱چهار راه از این پنج راه ماخوذ از ارسطوست. اینها استدلال‌های پسینی هستند به این معنا که آنها از برخی ویژگی‌های جهان آغاز می‌شوند که می‌توان آنها را تجربه کرد و سپس از آنها به اثبات وجود خدا نائل شد.

نقطه آغاز هر یک از این پنج راه متفاوت است آنها چنین استدلال می‌کنند:

۱)حرکت: ما در جهان مشاهد می‌کنیم که اشیا در حرکتند و از آنجا که وجود سلسله‌ای از علل نامتناهی امکان ندارد باید یک محرک اولی (چیزی که خود بی‌حرکت باشد و علت حرکت مابقی اشیاشود) وجود داشته باشد. این محرک خداوند است. // ۲)علیت: ما در جهان اشیا و چیزهایی مشاهده می‌کنیم که علت و سبب چیزها و اشیا دیگرند. از آنجایی که تسلسل ممتنع است باید یک علت اولی وجود داشته باشد (مسبّب بلاسببی که تمامی‌علل وابسته به او هستند) و این علت خداوند است؛ // ۳)احتمال‌پذیری: هر چیزی در جهان به چیز دیگری وابسته است. هر چیزی در جهان محتمل است. جهان به طور کلی مجموعه‌ای از اشیای ممکن است و خود نیز فی‌نفسه ممکن است. از آنجایی که هیچ چیز از چیز دیگری به وجود نمی‌آید باید وجودی وجوبی وجود داشته باشد؛ چیزی که نتواند لاوجود باشد و این وجود واجب همان خداست که تمام هستی به او متکی است. // ۴)سلسله مراتب کمال اشیا: برخی اشیا کامل‌تر از برخی دیگرند و این نکته تلویحا بیان می‌کند که باید کمال مطلقی وجود داشته باشد که همان خداوند است؛ // ۵)طراحی هدفمند: جهان هدفمند است و هر چیز در جهان برای مقصد و هدفی خلق شده است. این مساله ناظر به هدف غایی جهان یعنی خداست.

تمامی‌این استدلال‌ها را می‌توان به چالش کشید، زیرا اگرچه سرآغاز آنها عمدتا عقل است به این معنا که آنها از شاخصه‌های مورد قبول جهان آغاز می‌کنند اما مراحل استدلال قابل بحثند. برای مثال این مدعا که یک محرک بلاتحرّک غایی یا یک علت‌العلل بی‌نیاز از علت باید وجود داشته باشد، به کرّات زیر سوال رفته است. استدلال‌های سنت توماس اکویناس در پی اثبات خدایی است که ضرورت وجود دارد، یعنی فی نفسه و لنفسه وجود دارد و نمی‌تواند که موجود نباشد و در وجود خود وابسته و متکی به هیچ چیز دیگری نیست. دیوید هیوم، فیلسوف اسکاتلندی(۱۷۱۱-۱۷۷۶) و امانوئل کانت پروسی(۱۷۲۴-۱۸۰۴) هر دو، مفهوم ضرورت فی‌نفسه و لنفسه را رد می‌کنند و معتقدند که تنها گونه ضرورت، ضرورت حکم است؛ ضرورتی که مبتنی بر نحوه به کارگیری واژه‌هاست.برای مثال، عبارت «دوشیزه‌ها دختر هستند»، یک قضیه واجد ضرورت حکم است این جمله به دلیل شیوه‌ای که در آن کلمات به کار رفته‌اند، بالضروره صادق است. واژه دوشیزه شامل مفهوم دختر بودن است و بی‌معنی خواهد بود اگر این جمله را انکار کنیم چون معنای کلمات تضمین می‌کند که جمله باید درست باشد، اما هیوم و کانت گفته‌اند که هیچ شیء موجودی نمی‌تواند واجب باشد. هر چیزی که وجود دارد ممکن است وجود داشته باشد یا وجود نداشته باشد، همه اشیا ممکن‌الوجودند. تنها گزاره‌ها(قضایا) واجب هستند. بنابراین آنها نتیجه‌ای را رد می‌کنند که آکویناس می‌گیرد چه معتقدند وجود هیچ چیز، حتی خدا، نمی‌تواند واجب باشد.

آکویناس چنین پاسخ می‌دهد که هر چیز در جهان در حقیقت ممکن است، هر چیز ممکن است وجود داشته باشد و ممکن است وجود نداشته باشد. اما آنچه جهان به آن تکیه دارد شبیه هیچ چیز در جهان نیست. خداوند به تنهایی نمی‌تواند وجود داشته باشد. لذا خداوند خارج از زمان و مکان قرار دارد. این مساله منجر به پیدایش مفاهیم کلیدی در درک مسیحیت کاتولیک از خدا شده است. آنجا اعتقاد بر این است که خدا مطلقا بسیط، لازمان، لامکان و سراسر فعلیت است (یعنی بالقوگی در او راه ندارد). هر چیزی در دنیا بالفعل است به این معنا که وجود دارد اما مجموعه کاملی از قوه‌هاست. انسان‌ها جسم، بازو، پا، مغز و … دارند و از این لحاظ آنها بالفعل هستند، اما آنها همچنین از طیفی از توانایی‌های بالقوه برخورداند از جمله توانایی راه رفتن، شنا کردن، دویدن، تولید مثل و بسیاری دیگر. تنها خداوند است که هیچ توانایی بالقوه‌ای ندارد بلکه او سراسر فعل و فعلیت است. خداوند تماما همان چیزی است که باید خدا باشد. آکویناس برای تایید این سخن نقلی از سفر پیدایش می‌آورد: زمانی که خداوند ماهیت خود را بر موسی آشکار کرد، خدا گفت: «من هستم آنکه هستم» (۳.۱۴). از نگاه آکویناس این نکته فعل محض بودن خداوند را تایید می‌کند. اگر خدا خارج از زمان و مکان است، نتیجه‌اش این می‌شود خدا جسمی‌ندارد که بتواند تغییر کند، لذا خداوند لایتغیر است۲.

قرائت‌های جدید از استدلال‌های اثبات وجود خدا:

استدلال کلامی‌

به نظر می‌رسد مهم‌ترین استدلال جدید برای اثبات وجود خدا از سوی فیلسوف آمریکایی، ویلیام گرگ۳ مطرح شده است. گرگ قرائت جدیدی از «استدلال کلامی» مطرح کرد. این استدلال از آن رو کلامی‌خوانده می‌شود که در ابتدا در میان فیلسوفان و متکلمان مسلمان پدید آمد. این استدلال را می‌توان در سه عبارت خلاصه کرد:

۱)هر چیزی که به وجود می‌آید (وجودش) علتی دارد؛ // ۲)عالم به وجود آمده است؛ // ۳)در نتیجه (وجود) عالم علّتی دارد.

اثبات سه مدعای نخست دشوار است، گرچه می‌توان گفت این مطلب از حیث شهودی محتمل است. گرگ می‌گوید: به لحاظ شهودی پر واضح است که به ندرت گمان می‌کنم باور خالصانه کسی کذب است۴ با این وجود، برخی معتقدند که در سطح خرده ذرات وقایع بلاسببی وجود دارند و حتی اگر یک سرآغاز را بتوان نشان داد که علت ندارد در این صورت فرض اول نادرست است و استدلال باطل خواهد بود. پل دیویس گفته است این فرض باطل است۵چه، نشان می‌دهد وجود الکترون‌ها در یک نقطه پایان می‌یابد و در جای دیگری مجددا ظاهر می‌شوند. گرگ در پاسخ به این مساله۶می‌گوید این امر در استدلال کلامی‌تاثیری ندارد چه، در فیزیک جدید، یک خلاء، چیزی جز وضعیت حداقل انرژی نیست. به اعتقاد او نوسانات و تغییرات الکترون‌ها نتیجه نوسانات خلاء است و این الکترون‌ها از هیچ به وجود نمی‌آیند و این برخلاف باور مخالفان اوست.

گرگ برای تایید فرض دوم چند استدلال را مطرح می‌کند و می‌گوید جهان باید از یک نقطه آغاز شود چه، لایتناهی بالفعل غیر ممکن است. برای نمونه می‌گوید:

۱)یک نامتناهی بالفعل نمی‌تواند به وجود آید. // ۲)مجموعه موقتی ازلی رویدادها، یک نامتناهی بالفعل است. // ۳)درنتیجه، مجموعه ازلی رویدادها نمی‌تواند وجود داشته باشد.

اولین استدلال گرگ در تایید فرض اول او ناظر به ایده کتابخانه‌ای با تعداد نامحدودی از کتاب‌های قرمز و تعداد نامحدودی کتاب‌های سیاه است. اگر این کتابخانه واقعا وجود داشته باشد نتیجه این خواهد بود که تعداد کتاب‌های قرمز و سیاه برابر است و مجموع کتاب‌های قرمز و سیاه با کتاب‌های قرمز برابر است، اما این مساله مبهم است چه، وضعیت به این گونه خواهد بود که زیرمجموعه کتاب‌های قرمز که نیمی‌ از کل کتاب‌های قرمز و سیاه است، هم نیمی‌از کل و هم برابر آن باشد. لذا گرگ بر این باور است که (وجود) نامتناهی بالفعل، غیرممکن است. لایتناهی تنها در عالم مفاهیم ریاضی امکان‌پذیر است و نه جای دیگر. گرگ چنین استدلال می‌کند آنهایی که معتقدند جهان به واسطه یک مقدار نامتناهی بالفعلی از زمان به وجود آمده، در اشتباهند زیرا چیزی به اسم نامتناهی بالفعل نمی‌تواند وجود داشته باشد. این مطلب به نظر قانع‌کننده می‌آید.

مشکل اصلی(واقعی) مدعایی است که می‌گوید یک توالی موقتی ازلی، یک نامتناهی ازلی است. ارسطو معتقد بود بین یک نامتناهی بالفعل و بالقوه تفاوت وجود دارد. یک نامتناهی بالفعل نامتناهی‌ای است که در یک زمان خاصی وجود داشته است در حالی که یک نامتناهی بالقوه نامتناهی‌ای است که هرگز نرسیده است و به مرور زمان می‌توان به آن رسید. اگر سخن ارسطو درست باشد، در این صورت گرگ اشتباه می‌کند. اما نکته گرگ آن است که جهان بالفعل است و اگر جهان سرآغازی نداشت، در آن صورت جهان یک نامتناهی بالفعل بود و این بی‌معناست.

استدلال دوم گرگ برگرفته از کشف تشعشعات زمینه در جهان توسط دانشمندان آزمایشگاه‌های بِل در ۱۹۶۵ است. این امر ناظر به ایجاد انفجارگونه جهان در ابتداست که به

Big Bang

معروف است. ‌بیگ‌بنگ این نکته را تایید می‌کند که جهان در اصل از یک تکینگی زمانی ناشی شده و زمان و مکان و ماده و انرژی همگی به وجود آمدند، اما این مساله به هیچ وجه ثابت نشده و احتمالا یک وضعیت متقدمی‌وجود داشته حتی اگر ندانیم آن وضعیت چه بوده که وجود نهایی جهان را توضیح می‌دهد. می‌توان گفت اگر جهان با یک انفجار بزرگ(بیگ بنگ) پیدا شده، در این صورت یک وضعیت متقدمی‌وجود داشته که سبب ایجاد ‌بیگ‌بنگ شده است. این مساله دشوار است زیرا در چند صدهزارم اول یک ثانیه پس از تکینگی، زمان وجود نداشته و هیچ کسی دقیقا نمی‌داند چه اتفاقی افتاده است. چه‌بسا سخن گفتن از وضعیت متقدم نیز بی‌معناست چه، بسیاری از دانشمندان براین باورند که زمان به همراه ماده بلافاصله بعد از تکینگی به وجود آمده و اگر این مساله را بپذیریم، در این صورت وضعیت متقدمی‌نمی‌تواند وجود داشته باشد.

در ‌بیگ‌بنگ تکینگی نخستین با سرعتی بیشتر از سرعت نور منفجر شده است. انفجارهای اتمی‌سبب تراکم هیدروژن، هلیوم و لیتیوم در فضای میان ستاره‌ای شده است. پس از تقریبا ۳۰۰۰۰۰ سال دمای گوی آتش اولیه به اندکی کمتر از دمای فعلی خورشید کاهش یافت و لذا الکترون‌ها توانستند مدارهایی دور اتم‌ها تشکیل دهند و نور و فوتون را رها کنند. این نور نخستین را امروزه می‌توان به مثابه تشعشع زمینه اندازه گرفت. (درجه کلوین از صفر مطلق شروع می‌شود که پایین‌ترین دمای ممکن است و در این دما تمام فعالیت مولکولی متوقف می‌شود. این دما برابر با ۱۶/۲۷۳- درجه سانتی‌گراد است). افراد بسیاری نظریه ‌بیگ‌بنگ را پذیرفته‌اند و به نظر می‌رسد این نظریه تا حد زیادی پیدایش جهان را توضیح می‌دهد. اگر این نظریه درست باشداین مدعا که جهان نامحدود نیست را تایید(اثبات) می‌کند، اما مشاهدات اخیر این مساله را زیر سوال برده و چندان مشخص نیست این نظریه قانع‌کننده باشدحتی اگر این نظریه قانع‌کننده هم باشد به نظر می‌رسد چیزهای بسیاری باید توضیح داده شود که نظریه ‌بیگ‌بنگ فعلی نمی‌تواند آنها را توضیح دهد. مشکلات نظریه ‌بیگ‌بنگ به این شرحند:

۱)تلسکوپ فضایی هابل فاصله‌های دیگر کهکشان‌ها را اندازه گرفته و این مشاهدات حاکی از آن است که جهان بسیار جوان تر از آن است که این نظریه بیان می‌کند. این بدان جهت است که جهان سریع‌تر از آنچه پیش‌تر مدنظر بود گسترش یافته و این مساله تلویحا بیانگر یک دوره کیهانی کمتر از هشت میلیارد ساله است تقریبا نصف برآورد فعلی. از سوی دیگر، برخی داده‌های دیگر نشان می‌دهد که عمر برخی ستاره‌ها دستکم ۱۴ میلیارد سال است؛

۲)گروهی از ستاره‌شناسان که به هفت سامورایی معروفند شواهدی دال بر چیزی یافته‌اند که آن را جاذب کبیر می‌نامند که در نزدیکی جنوب صورت فلکی

Hydra

و

Cantaurus

واقع شده که ستاره‌ها را به سوی آن می‌کشند. هیچ مبنایی برای این جاذب کبیر بر مبنای نظریه ‌بیگ‌بنگ وجود ندارد که مشخص کند کهکشان‌ها و ستاره‌ها پس از انفجار اولیه از هم جدا شده‌اند.

۳)نظریه‌پردازان ‌بیگ‌بنگ معتقدند انفجار اولیه بسیار آرام بوده است. این مساله مبتنی بر یکنواختی تشعشع زمینه است که به نظر می‌رسد بنابر اندازه‌گیری‌های امروز در سراسر جهان یکسان باقی مانده است. اما مارگارت گلر، جان هوچرا و دیگران در مرکز ستاره‌شناسی هاروارد- اسمیتوسن تعداد زیادی کهکشان با فاصله ۵۰۰ میلیون سال نوری در طول جنوب آسمان یافته‌اند. اگر این مشاهدات درست باشد در این صورت آرامی‌و یکپارچگی ‌بیگ‌بنگ زیر سوال می‌رود. اگر ‌بیگ‌بنگ آرام نبود، سوالاتی درخصوص اینکه چرا تغییرات رخ می‌دهند و اینکه آیا در وهله اول ‌بیگ‌بنگ وجود داشته، پیش می‌آمد.

گزینه‌های دیگری برای جایگزینی به جای ‌بیگ‌بنگ وجود دارد از جمله ایده خلق مدام که در آن ماده دائما در نقاط مختلف جهان به وجود می‌آید. هیچ قطعیتی وجود ندارد. نظریه ‌بیگ‌بنگ در بهترین حالت نظریه‌ای معقول است، اما نه بیشتر از آنی که در حال حاضر هست و شواهد بی‌شماری علیه قطعیت آن وجود دارد حتی اگر نظریه ‌بیگ‌بنگ را بپذیریم باید آن را با دو فرضیه رقیب مقایسه کنیم:

۱)الگوی نوسانی جهان: این الگو می‌گوید جهان وارد مجموعه‌ای از حلقه‌های نامحدود شده که منبسط شده و سپس پیش از آنکه مجددا باز شوند در یک تکینگی جمع (منقبض) می‌شوند. اگر اینطور باشد در اینصورت جهان نیازی به سرآغاز ندارد زیرا مجموعه نامحدودی از ‌بیگ‌بنگ‌ها و مجموعه نامحدودی از انقباض‌ها وجود خواهد داشت.

۲)الگوی انبساط بی‌نهایت جهان: بر اساس این الگو در ابتدا تکینگی منفجر شده و از آن پس جهان دائما گسترش یافته است.

در حال حاضر شواهدی وجود دارد که الگوی انبساط بی‌نهایت محتمل‌تر از الگوی نوسانی است. اگر این مساله درست باشد، که البته همچنان بسیار مبهم است، می‌توان گفت جهان سرآغازی داشته لذا دومین فرض استدلال کلامی‌را تایید می‌کند، اما هیچ قطعیتی وجود ندارد. باید توجه داشت که علم عملا نمی‌تواند در مورد پرسش‌های فلسفه داوری کند. یکی از مشکلات استدلال کلامی‌ آن است که هرچه این استدلال بیشتر متکی به علم باشد، در برابر علم که تبیین‌های دیگری ارائه می‌دهد، آسیب‌پذیرتر خواهد بود.

استدلال‌های جدید درباره وجود خدا:

استدلال تجربه دینی

ویلیام آلستون یکی از برجسته‌ترین فیلسوفان دین آمریکایی است. او در چندین مقاله و کتاب به سود تجربه دینی به مثابه نشانه‌ای بر وجود خداوند استدلال کرده است.۷ آلستون بین دو چیز تمایز می‌نهد:

۱)«تجربه خدا» که به گفته او می‌توان آن را «تجارب مفروضی از خدا» توصیف کرد که در آنها واژه «مفروض(فرضی)»، تردیدی در مورد اعتبار تجربه ایجاد نمی‌کند بلکه توجه را معطوف این واقعیت می‌کند که بسیاری از این تجارب ادعا شده را می‌توان تفسیر کرد.

۲)تجربه مستقیم خدا که مسائلی از قبیل آگاهی از خدا از راه زیبایی‌های طبیعت، کلام کتاب مقدس یا یک وعظ را از گردونه خارج می‌کند.

آلستون از این جهت این تمایز را قائل می‌شود که از نظر او این تجارب مستقیم را می‌توان به نحوی معقول، عرضه خداوند برای فرد در نظر گرفت. سنت ترزا می‌گوید:«خدا با معرفتی روشن‌تر از خورشید، خود را به این نفس عرضه کرد».

به علاوه آلستون بر تجارب غیر حسی تمرکز می‌کند زیرا خداوند کاملا روحانی است زیرا این تجارب واقعیت خدا را بسیار بهتر به فرد عرضه می‌کنند در حالی که تجارب حسی طبعا به اشیای زمانمند و مکانمند محدودند. آلستون می‌پذیرد که برای مثال کانت می‌گوید انسان‌ها تنها می‌توانند تجارب حسی داشته باشند و تنها می‌توانند اشیا را از طریق حواس پنج‌گانه‌شان درک کنند و از آنجا که خداوند شیء زمانمند و مکانمند نیست، نمی‌تواند توسط فرد تجربه شود، اما آلستون معتقد است که این امر نشانگر فقدان تخیل است و می‌گوید: چرا باید تصور کنیم داده‌های تجربی برای انسان‌ها یا غیر انسان‌ها منحصرا از طریق قوای پنج‌گانه حسی حاصل می‌شوند؟ به اعتقاد او دامنه حواس حیوانات بسیار بیشتر از ماست: چرا نمی‌توانیم نمودهایی را تصور کنیم که ناشی از فعالیت اندام‌های حسی فیزیکی نیستند همانگونه که در مورد دریافت عرفانی اینگونه است؟ آلستون دراینجا به «دریافت عرفانی» به جای «تجربه»اشاره می کند، زیرا دریافت عرفانی شامل چیزی غیر از حواس پنج‌گانه طبیعی است. او از آنچه خود «الگوی ادراکی» تجربه عرفانی می‌نامد حمایت می‌کند.در این الگو چیزی خود را بر ما عرضه می‌کند. این الگو به نوعی همان شکل ساده آگاهی ادراکی است که در آن هر چیزی، خانه، کتاب یا شخص خود را به ما عرضه می‌کند. آلستون در نظریه علی ادراک مدعی است که تجربه دینی معلول عرضه(حضور) خداست و اعضای بعدی جامعه دینی، این دلالت را از افراد ماقبل خود اخذ می‌کنند.

منتقدان آلستون این دیدگاه را رد می‌کنند. آنها معتقدند باور دینی آنگونه که آلستون می‌اندیشد، با شواهد بالا و پایین نمی‌روند. برای مثال ریچارد گیل می‌گوید که وی اظهار تاسف می‌کند برای مومنانی که آلستون توصیف می‌کند زیرا گیل معتقد است باورهای مومنان فعلی همواره در برابر شواهد جدید آسیب‌پذیرند لذا دائما احتمال این آسیب برای آنها وجود دارد که بطلانشان برملا شود. برخلاف گیل، فیلسوف دانمارکی، سورن کی‌یرکگور(۱۸۱۳-۱۸۵۵) اواسط قرن نوزدهم چنین استدلال کرد که این دقیقا موضعی است که مومنان دیندار در آن قرار دارند.آنها بر اقیانوسی به ژرفای هفتاد هزار فاتوم(هر فاتوم برابر با ۸/۱ متر) شنا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.