پاورپوینت کامل سعدی؛ کهنگرای نوآور ۵۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سعدی؛ کهنگرای نوآور ۵۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سعدی؛ کهنگرای نوآور ۵۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سعدی؛ کهنگرای نوآور ۵۵ اسلاید در PowerPoint :
نوگرایی گسسته از سنت به هیچ روی پذیرفتنی نیست. اگر ما تنها نوگرای باشیم، گسسته از پیشینه فرهنگ و تاریخ و اندیشه نیاکانی خویش، آن نوگرایی آشوبگرایی خواهد بود. نوگرایی سویمندی است در ساختار، اما اگر ساختار میباید بپاید، همچنان زنده، تپنده، شکوفان، بارآور، توانمند، نیاز دارد به سویمندی نو. از همین روست که آنچه سعدی در سخن پارسی کرده است، پیوندی نغز، ناب، دوسویه، پویا، برازنده، سازنده که در میان ساختار و سودمندی پدید آورده است.
نوگرایی گسسته از سنت به هیچ روی پذیرفتنی نیست. اگر ما تنها نوگرای باشیم، گسسته از پیشینه فرهنگ و تاریخ و اندیشه نیاکانی خویش، آن نوگرایی آشوبگرایی خواهد بود. نوگرایی سویمندی است در ساختار، اما اگر ساختار میباید بپاید، همچنان زنده، تپنده، شکوفان، بارآور، توانمند، نیاز دارد به سویمندی نو. از همین روست که آنچه سعدی در سخن پارسی کرده است، پیوندی نغز، ناب، دوسویه، پویا، برازنده، سازنده که در میان ساختار و سودمندی پدید آورده است. سعدی از همین دید به این ویژگی والا، کم مانند هم آراسته است که سخنوری است همهسویه و همهرویه، کمابیش در همه قلمروهای ادب پارسی توانمند، بشکوه، شگفتیآفرین، شاهکار آفریده است. نویسنده کوشیده است تا در این نوشتار به نوگرایی سعدی از این دیدگاه بپردازد.
***
نخست این نکته را باید در میان بنهم که نوگرایی گسسته از سنت به هیچ روی پذیرفتنی نیست. اگر ما تنها نوگرای باشیم، گسسته از پیشینه فرهنگ و تاریخ و اندیشه نیاکانی خویش، آن نوگرایی بی هیچ گمان آشوبگرایی خواهد بود. تراداد سنّت، به درختی میماند گشنبیخ و بسیارشاخ که ریشه در دورجای تاریخ دوانیده است. اگر ستاگها، شاخههای نو، بر این درخت کهن نرویند، آن درخت به ناچار خواهد افسرد. سر در نشیب نابودی خواهد نهاد. نوگرایی همان ستاگها و شاخههای نو است که بر آن درخت کهن میروید از سویی، مایه شادابی و شگفتی و زندگانی همواره درخت میشود. از سویی دیگر درخت را با زمینههای زمانی با نیازهای نو پیوند میدهد، همساز و هماهنگ میگرداند. اگر شاخهای به هر شیوهای از این درخت بگسلد، بر خاک بیفتد، ریشه بدواند، بسیار اندک امید میروید که بتواند روزگاری درختی بلند و بشکوه و بارآور شود.
من برآنم که نوگرایی سویمندی است در ساختار. ساختار پیشینه است، تراداد است. سنت است. سویمندی ساختار را آن توان، آن مایه، آن شایستگی میبخشد که بتواند پاسخهای سنجیده، بهآیین، درست، کارساز برای نیازهای نو پدید بیاورد. مردمانی مانند ما ایرانیان که از کهنترین مردمان جهانیم، به ساختاری رسیدهایم بسیار جانسخت، استوار، پایدار. بسیاری از آنچه را دیگران گرم آزمودهاند، ما دیری است که آزمودهایم و پسِ پشت نهادهایم؛ اما اگر ساختار میباید بپاید، همچنان زنده، تپنده، شکوفان، بارآور، توانمند، نیاز دارد به سویمندی نو. آنچه ما میبایدمان جست، شکستن ساختار نیست، یافتن سویمندی نو در این ساختار کهن چندهزار ساله است. از همین روست که آنچه سعدی در سخن پارسی کرده است، پیوندی نغز، ناب، دوسویه، پویا، برازنده، سازنده که در میان ساختار و سودمندی پدید آورده است، یکی از بزرگترین و بنیادینترین آموزهها و اندرزهای سعدی است در این روزگار؛ این روزگار بیفریاد که روزگار آشوب و گسست و بیگانگی با خویشتن است.
ما در این روزگار بیش از نیاکانمان در روزگاران دیگر به سعدی نیازمندیم؛ زیرا سعدی یکی از درخشانترین و کامگارترین فرزندان ایران است که توانسته است بیآنکه از ساختار بگسلد، به سویمندی نو دست بیابد. سعدی از همین دید به این ویژگی والا، کممانند هم آراسته است که سخنوری است همهسویه و همهرویه، کمابیش در همه قلمروهای ادب پارسی توانمند، بشکوه، شگفتیآفرین، شاهکار آفریده است. در بسیاری از این قلمروها سعدی شالودهریز نیست، هنر سعدی این است که هر کدام از آنها را برگزیده است، مُهر خویش را بر آن زده است. داستان، داستان سویمندی سخته ستوده ستوار است در ساختار پایدار کهن پیش از سعدی، غزلسرایانی غزل پارسی را تب و تاب و شور و شرار و جان و جنب بخشیدهاند پیش از سعدی چامهپردازان، چامههایی کوهوار، ستوار، پدید آوردهاند.
پیش از سعدی، سخنورانی بزمنامه، رازنامه، رزمنامه، آفریدهاند یا اندرزنامه. بوشکور بلخی یکی از کهنترین اندرزنامهسرایان ایرانی است. پیش از سعدی، نویسندگانی چربدست، نوشتار پارسی را به شیوهای آهنگین، هنری به کار گرفتهاند. کسانی چون پسر هژیر و فرخندهویرِ هرات، خواجه عبدالله انصاری. اما سعدی چه کرده است؟ آنچه را آنان پایه ریختهاند، گستردهاند، پروردهاند، به فرازنای فرهمندی برده است، بر ستیغ سخن پارسی نشانده است. اگر حافظ نمیبود، سعدی بزرگترین غزلسرای ایران میشد، هرچند در شیوه غزلسرایی خویش، کم از حافظ نیست. حافظ خود نیز به استادی سعدی خستوست. در بیتی که بازخوانده بدوست:
استاد سخن، سعدیست پیش همه کس اما
دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو
(حافظ، ۱۳۸۱: ۵۶۹)
چامههای سعدی در سَختگی و سُتواری، نمونههایی برتریناند. در اندرزنامه، سعدی است که شاهکار ادب ایران و میتوانم گفت ادب جهان را پدید آورده است: «بوستان» یا سعدینامه. در نثر آهنگین و خُنیایی و هنری پارسی نیز، سعدی است که نمونه برترین را به دست داده است: «گلستان». تنها در یک گونه از ادب پارسی است که سعدی نامی همسنگ و همساز با دیگر گونهها و زمینههای سخن به دست نیاورده است: در رزمنامه. بیگمان خواندهاید در بوستان که دوستی به سعدی گواژه میزند که او در همه زمینههای سخن استادی است بیهمانند، مگر در رزم و سخن پهلوانی «که این شیوه ختم است بر دیگران». این سخن بر سعدی گران میافتد. میگوید که اگر من رزمنامه نسرودهام، نه از آن است که نمیتوانستهام؛ از آنجاست که من مرد بزمم و مهر و آشتی و دوستی. با کسی به سر جنگ و ستیز و آویز و نبرد و آورد نیستم. سپس میخواهد آشکار بدارد که اگر میخواست مرد رزم باشد، همچنان پهلوانی میشد در آوردگاه سخن. حکایتی از بوستان را درمیپیوندد که با این بیت آغاز میگیرد:
مرا در سپاهان یکی یار بود که جنگاور و شوخ و عیار بود
(سعدی، ۱۳۸۹: ۳۲۳)
از همین بیت آغازین آشکارا باز میگوید که مرد بزم است. واژهها، واژههای بزمی و رامشی است: یار، شوخ، عیّار، اما چرا؟ من نمیخواهم به این زمینه درپیچم. سخت کوتاه به این پرسش پاسخ میدهم؛ چرا سعدی در این زمینه آن توانایی شگرف را آشکار نداشته است؟ پاسخ من این است:
در زمان سعدی روزگار حماسهسرایی به پایان آمده بوده است. هم از این روست که ما از آن پس، هرگز به رزمنامهای حتی میانین باز نمیخوریم. دهها رزمنامه درپیوسته آمده است؛ اما شاید کمتر کسی در میان شمایان، مگر استادان ادب پارسی با نام این رزمنامهها آشنا باشند. واپسین آنها، رزمنامهای است که میرزا احمد الهامی ـ پدر ابوالقاسم لاهوتی ـ در زمان ناصرالدینشاه درپیوسته است و رزمنامهای دینی است در داستان نینوا، به نام «باغ فردوس». میتوانم گفت: سعدی در گونهای بنبست ادبی و فرهنگی بوده است؛ از این روی، نتوانسته است آنچنان که خود میخواسته، مرد رزم هم باشد. من یک، دو نمونه را تنها یاد میکنم:
خواجه عبدالله انصاری میگوید: «اگر به هوا پری، مگسی باشی؛ اگر بر آب روی، خسی باشی؛ دلی به دست آر، تا کسی باشی.» (انصاری، ۱۳۷۲: ج۲، ۴۵۴). سخن زیباست و دلنشین؛ اما هنر پیر هرات تنها این است که سه واژه همگون را در پایان لختها (جملهها) آورده است. سعدی این شیوه را به فرازنایی میبرد که فراتر از آن نمیتوان رفت. سرودههای او از این دید چندان از نوشتههای وی گسستنی و بازشناختنی نیستند: «سالی از بلخ بامیانم سفر بود و راه از حرامیان پرخطر. جوانی بدرقه همراه من شد: سپرباز، چرخانداز، سلحشور، بیشزور که به ده مرد توانا کمان او زه کردندی و زورآوران روی زمین، پشت او به زمین نیاوردندی…» (سعدی، ۱۳۸۹: ۱۶۲)
شما از دید نگارینی، هنرورزانگی، شکوه زیباشناختی سخن، همین لختها را اگر بکاوید، میبینید که آن سخن ساده چگونه شگرف و شگفت شده است. سخن نوشتاری سعدی، در آهنگینی، با سرودههای او پهلو میزند. من آگاهانه چنین بر زبان میرانم. این حکایت کوتاه گلستان را: «شبی در بیابان مکه از بیخوابی پای رفتنم نماند. سر بنهادم و شتربان را گفتم: دست از من بدار. گفت: ای برادر، حرم در پیش است و حرامی در پس اگر رفتی، بردی؛ و گر خفتی، مردی!» (سعدی، ۱۳۸۹: ۷۶)
این یکی از زیباترین نمونههای شعر منثور است که م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 