پاورپوینت کامل محقق کرکى و دولت صفوى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل محقق کرکى و دولت صفوى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل محقق کرکى و دولت صفوى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل محقق کرکى و دولت صفوى ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
نورالدین على بن حسین عبدالعالى, مشهور به على بن عبدالعالى, محقق ثانى(۲) و خاتم المجتهدین, در حدود سال ۸۷۰ هجرى در منطقه جبل عامل در کرک نوح متولد شد و در سال ۹۴۰ در گذشت.(۳)
محقق دوره اصلى تحصیلات خود را در کرک نوح گذراند. از مهم ترین اساتید او بعد از پدر, على بن هلال جزایرى(متوفاى ۹۲۸ ه”) عالم بزرگ عصر بود که کرکى بسیار به او احترام مى گذاشت.(۴) حوزه هاى شیعى جبل عامل در این زمان تحت تإثیر مکتب فکرى شهید اول (شهید در ۷۸۶ ه”) قرار داشتند. از ویژگى هاى این مکتب فکرى, شیوه اصولى ـ اجتهادى و تإکید بر اختیارات فقیه به عنوان نایب امام است. همچنین همزیستى نه چندان مسالمت آمیز با اهل سنت, علماى شیعه این ناحیه را به فراگیرى مذاهب فقهى و کلامى اهل سنت و حتى تدریس آنها وامى داشت.
زندگى سیاسى
نورالدین على بن حسین عبدالعالى, مشهور به على بن عبدالعالى, محقق ثانى(۲) و خاتم المجتهدین, در حدود سال ۸۷۰ هجرى در منطقه جبل عامل در کرک نوح متولد شد و در سال ۹۴۰ در گذشت.(۳)
محقق دوره اصلى تحصیلات خود را در کرک نوح گذراند. از مهم ترین اساتید او بعد از پدر, على بن هلال جزایرى(متوفاى ۹۲۸ ه’) عالم بزرگ عصر بود که کرکى بسیار به او احترام مى گذاشت.(۴) حوزه هاى شیعى جبل عامل در این زمان تحت تإثیر مکتب فکرى شهید اول (شهید در ۷۸۶ ه’) قرار داشتند. از ویژگى هاى این مکتب فکرى, شیوه اصولى ـ اجتهادى و تإکید بر اختیارات فقیه به عنوان نایب امام است. همچنین همزیستى نه چندان مسالمتآمیز با اهل سنت, علماى شیعه این ناحیه را به فراگیرى مذاهب فقهى و کلامى اهل سنت و حتى تدریس آنها وامى داشت.(۵)
مجادلات کلامى شیعه و سنى در جبل عامل و تعصبات مذهبى حاکم بر این ناحیه که به شدت علماى شیعه را تحت فشار قرار داده بود و همچنین تفکرات شهید اول بر کرکى تإثیر زیادى برجاى گذاشت. کرکى همانند بسیارى از علماى شیعى این منطقه براى فراگیرى کتب اهل سنت به دمشق, مصر و مکه سفر کرد و سال ها نزد علماى سنى مذهب به تحصیل پرداخت و از چند تن از علماى بزرگ آنها اجازه نقل حدیث گرفت(۶) و در نهایت پس از کسب اجازه نقل حدیث و اجتهاد از استاد بزرگ خود على بن هلال جزایرى(۷) در سال ۹۰۹ به نجف آمد. در این زمان وى مجتهدى بزرگ محسوب مى شد که به تدریج آوازه او در نجف مى پیچید.
در این سال ها شاه اسماعیل صفوى تحولى عظیم به وجود آورده بود که سیر تاریخ تشیع را تغییر داد. وى پس از سلطه مقتدرانه بر ایران, مذهب شیعه را مذهب رسمى ایران اعلام کرده به شدت بر آن پاى مى فشرد. کرکى که خاطره تلخ مظلومیت ها و تلخ کامى هاى جامعه شیعى جبل عامل را با خود داشت, به خوبى از این پیش آمد استقبال کرد, تا این که احتمالا در سفر فتح عراق در سال ۹۱۴ بود که شاه اسماعیل, کرکى و علماى دیگر را براى تبلیغ تشیع به ایران فرا خواند.(۸) در مورد این دعوت دیدگاه هاى مختلفى ابراز شده است. برخى معتقدند شاه با هدف تبلیغ مبانى مذهب شیعه و با توجه به محدودیت هاى علمى و عددى علماى شیعى ایران, علماى عرب تبار شام و عراق را فراخواند و برخى دیگر آن را در جهت تلاش براى تقویت پایه هاى مشروعیت دولت صفوى تحلیل کرده اند. به هرحال اگر قرار بود تشیع مذهب رسمى دولت صفویه باشد و در مساجد و بر منابر تبلیغ و در مدارس تدریس گردد و در سیستم قضایى, اقتصادى و سیاسى جامعه مبناى عمل قرار گیرد, ناگریز باید عالمانى براى تبلیغ این مذهب و فقیهانى براى تبیین احکام آن وجود مى داشتند.(۹) در این ایام تعداد این علما در ایران بسیار محدود بود به نحوى که حتى یافتن کتب فقهى شیعه نیز چندان آسان نبود.(۱۰) تحلیل دیگرى نیز این دعوت را در جهت تلاش شاه اسماعیل براى کاهش قدرت قزلباشان ارزیابى کرده است; البته این موضوع در مورد شاه طهماسب به واقع نزدیک تر است. همچنین نباید از تسلط علماى عرب تبار بر مبانى فقهى و کلامى اهل سنت و مجادلات نظرى آنها با اهل سنت غافل شد. مطمئنا این توانایى ها مى توانست دولت صفوى را در رویارویى نظرى با اهل سنت یارى دهد.(۱۱)
به هر حال شاه اسماعیل به علماى شیعه روى خوش نشان داد و براى کرکى سالیانه هفتاد هزار دینار مقرر کرد تا در حوزه هاى شیعى هزینه کند.(۱۲) همین امر مخالفت بعضى از علما را برانگیخت که کرکى از آن بسیار دلآزرده بود.(۱۳) دو سال بعد محقق بزرگ شیعى دعوت شاه اسماعیل را اجابت کرد و به ایران سفر نمود. در این زمان بین صفویان و ازبکان در خراسان جنگ سختى درگرفته بود که نتیجه آن پیروزى سپاه قزلباش صفوى و تصرف هرات, مرکز فرهنگى سیاسى شرق ایران بود. قزلباشان خشن صفوى به دستور شاه اسماعیل, سعدالدین تفتازانى عالم بزرگ شهر هرات و شیخ الاسلام سى ساله دولت تیمورى را به جرم سنى بودن به قتل رساندند. کرکى زمانى که وارد هرات شد واین خبر را شنید برآشفت و گفت: اگر او را زنده مى داشتید و ما با او مناظره مى کردیم مى توانستیم بسیارى را هدایت کنیم.(۱۴)
مى گویند که کرکى تا آخر عمر براین حادثه تإسف مى خورد; اما خوى و خصلت نظامیان تند خو و متعصب قزلباش با علماى وارسته و فرزانه اى که شیفته مناظره و گفت وگو با مخالفان هستند تفاوت مى کرد. وجود کرکى و امثال او مى توانست تا حدود زیادى تندروىها و خشونت ها را اصلاح کند. مهم ترین کار کرکى در ایران تقویت پایه هاى نظرى تشیع نوپاى صفوى و نیز ایجاد حوزه هاى علمى به خصوص در شهرهاى اصفهان, قزوین و کاشان و تربیت شاگردانى بود که علوم دینى را در میان مردم ایران گسترش مى دادند.(۱۵) در گیرى مستقیم او با مسائل سیاسى عصر خود موجب شد تا فقه سیاسى که چندان مورد توجه علماى قبل قرار نمى گرفت, حیات تازه اى بگیرد. رویکرد کرکى به تحولات سیاسى عصر در رساله هاى نماز جمعه, نفحات اللاهوت و مهم تر از همه در جامع المقاصد آشکار است.
وى چند اثر خود را به دولت صفوى تقدیم کرده و چند اثر را به درخواست بزرگان صفوى نوشته است. در ابتداى رساله نفحات اللاهوت وى ضمن تمجید از دولت نوپاى صفوى, هدف از نوشتن آن رساله را خدمت به دولت صفوى ذکر مى کند.(۱۶) این کتاب در دفاع از سیاست مذهبى صفویان نوشته شده است. کرکى در دوره شاه اسماعیل به بسیارى از شهرهاى ایران سفر کرده و برکارهاى شرعى نظارت مى نمود و به تدریس اشتغال داشت;(۱۷) اما به دلایل نامعلومى در اوایل دهه ۹۲۰ بعد از حدود پنج سال اقامت در ایران به نجف بازگشت.(۱۸)
وى به دلیل بازگشت خود اشاره نمى کند; اما با نگاهى به اوضاع روز ایران مى توان دریافت که کرکى در این دوره در ایران چندان آسوده نیست. بعد از جنگ چالدران که به شهادت جمعى از علما و پیروزى عثمانیان انجامید, شاه اسماعیل روحیه خود را از دست داد و دیگر همانند گذشته به امور سیاسى و فرهنگى توجه نمى کرد. از سوى دیگر, قزلباشان نیز جسورتر از قبل با رقباى ایرانى خود و عالمان شیعى به جدال برمى خاستند و گاه حتى از اطاعت مرشد کامل خود شاه اسماعیل سرباز مى زدند. آنها علما و به خصوص علماى عرب تبارى چون کرکى را دشمن مى داشتند, زیرا تقویت علما در دربار به تضعیف موقعیت قزلباشان مى انجامید. یک بار این دشمنى در دوره شاه اسماعیل به قتل امیر محمدیوسف, صدر خراسان, به دست امیر قزلباش آن ناحیه منجر شد(۱۹) و مسلما کرکى مصونیت کمترى نسبت به او که یک ایرانى بود داشته است. محقق پس از بازگشت به عراق, به تإلیف و تحقیق مشغول شد و بزرگ ترین کار علمى خود یعنى جامع المقاصد را در این دوره شروع کرد. گرچه اشتغالات مجدد سیاسى در دوره شاه طهماسب مانع از آن شد که وى این اثر خود را به پایان ببرد.(۲۰) با این حال کرکى گرچه در این دوره از ایران خارج شده است, اما در آثار خود مخالفت و گلایه اى آشکار از صفویه ندارد و حتى جامع المقاصد را به شهریار صفوى تقدیم مى کند.(۲۱) کرکى تا دوره شاه طهماسب به ایران باز نمى گردد و ظاهرا در سفر شاه طهماسب به عراق است که مجددا مسإله حضور کرکى در ایران مطرح مى شود. شاه در ۹۳۵ بعد از فراغت از درگیرىهاى داخلى به عراق سفر کرد. در آن جا وى با کرکى برخورد بسیار محترمانه اى داشت. میزان احترام شهریار صفوى را مى توان در القابى دید که به کرکى, در وقفنامه اى در مورد نهرى از آب فرات, داده شده است:
حضرت شیخ الاسلام و البحر القمقام علم الاعلام الاجل الافضل الهمام, مقتدى طوائف الانام, الاعلم الاقدم و الطود الاشم, حلال المشکلات, کشاف المعضلات, قطب فلک العلم و التقوى, مرکز دائره الحلم و التقوى, سلطان العلمإ و المحققین, برهان الفقهإ المجتهدین…. إفضل المتقدمین و إعلم المتإخرین, خاتم المجتهدین, وارث علوم سید المرسلین, حارس دین إمیرالمومنین والائمه المعصومین ـصلوات الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین ـ الشیخ زین المله و الدین و الحقیقه و الافاده و الافاضه و الاجلال على بن عبدالعالى لازال کاسمه السامى علیا… .(۲۲)
این القاب معمولا در مورد علما, با این آب و تاب به کار نمى رفت. در این وقفنامه کرکى به عنوان وکیل شرعى شاه معرفى شده است. علاوه بر این شاه در همین سفر کرکى رابا حکمى تاریخى و پراهمیت به ایران دعوت مى کند, متن این حکم چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم.
چون از موداى حقیقت انتماى کلام امام صادق۷ که ((إنظروا الى من کان منکم روى حدیثنا و نظر فى حلالنا و حرامنا و عرف إحکامنا, فارضوا به حکما فانى قد جعلته حاکما فاذا حکم بحکم, فمن لم یقبله منه, فانما بحکم الله استخف و علینا رد و هو راد على الله و هو على حد الشرک)), لایح و واضح است که مخالفت حکم مجتهدین که حافظان شرع سید المرسلین اند باشرک در یک درجه است; پس هر که مخالفت حکم خاتم المجتهدین وارث علوم سید المرسلین نائب الإئمه المعصومین ـ لازال کاسمه علیا ـ کند و در مقام متابعت نباشد بى شائبه ملعون و در این آستان ملک آشیان مطرود است و به سیاسات عظیمه و تإدیبات بلیغه مواخذه خواهد شد.(۲۳)
این فرمان ظاهرا در محرم سال ۹۳۶ نوشته شده است.(۲۴) متن این فرمان کاملا فقهى است; از این رو احتمال داده اند که خود محقق آن را نگاشته باشد.(۲۵) شایان ذکر است که در این متن به روایتى استناد مى شود که محقق کرکى در آثارش آن را مبناى نظریه ولایت فقیه داده است. این فرمان از جانب شاه به نظریه ولایت فقیه تصریح مى کند. در تاریخ ایران این از موارد بسیار کم است که سلطان به برترى علما اقرار مى کند و مخالفان آنها را مشرک قلمداد مى نماید. همچنین این فرمان نشان از آشنایى علما و نیز درباریان با نظریه ولایت فقیه دارد که بسط دهنده آن در این دوره کرکى است. تفصیل این بحث در ادامه خواهد آمد. با این فرمان, کرکى براى دومین بار در سال ۹۳۶ وارد ایران مى شود. فعالیت هاى وى در این دوره بسیار گسترده تر از قبل است, میزان قدرت او نیز بسیار افزایش یافته است, او حتى در فعالیت هاى سیاسى با قدرت عمل مى کند.
به نقل سیدنعمت الله جزایرى, وقتى کرکى وارد قزوین, پایتخت آن روز صفویه شد, شاه خطاب به وى گفت: شما که امروز نایب امام محسوب مى شوید, شایسته تر به مقام سلطنتید و من یکى از کارگزاران شمایم که اوامر و نواهى شما را به مرحله اجرا مى گذارم. کرکى فرمان ها و دستورهایى را به حکام و کارگزاران در شهرهاى ایران نوشته و در آنها تذکر داد که آیین دادگرى در میان مردم برقرار دارند و با رعایا به خوبى سلوک کنند و طرز گرفتن مالیات و مقدار و مدت آن را براى آنان تعیین کرد, به خصوص دستور داده بود علماى مخالف را از کار برکنار سازند تا از ایجاد اختلاف و انحراف عقیدتى در میان شیعیان جلوگیرى شود و فرمان داد تا در هر شهر و دهکده اى امام جماعت منصوب شود تا نماز جماعت به پاى دارند و شرایع اسلام را به مردم بیاموزند.(۲۶) جزایرى مى گوید من بعضى از این فرمان ها را دیده ام. شاه صفوى نیز در تإیید دستورهاى محقق, نامه هایى به کارگزاران خود نوشت تا اوامر او را امتثال نمایند و اطمینان داشته باشند که اوامر و نواهى کرکى به خواست سلطنت صادر شده است.(۲۷) بیشترین فعالیت کرکى در این دوره در زمینه امور دینى و مذهبى است. حسن بیک روملو در احسن التواریخ مى نویسد: وى در جلوگیرى از فحشا و منکر و ریشه کن کردن اعمال نامشروع مانند شراب خوارى, قماربازى و ترویج فرایض دینى و محافظت اوقات نمازجمعه و جماعات, بیان احکام نماز و روزه, تفقد از علما و دانشمندان و رواج اذان در شهرهاى ایران و قلع و قمع مفسدان و ستمگران مراقبت هاى سختى به عمل آورد. به نظر وى بعد از خواجه نصیر هیچ کس به اندازه محقق کرکى در اعتلاى مذهب شیعه نکوشیده است.(۲۸)
اما این دوره حضور کرکى نیز چندان به درازا نکشید و وى خسته از خصومت ها و دشمنى هاى حاکم بر دربار صفوى در سال ۹۳۹ به نجف بازگشت. شاه طهماسب که خود با تقاضاى رفتن او موافقت کرده بود,(۲۹) دوباره درصدد برآمد تا او را بازگرداند; از این رو خود در سال ۹۳۹ از جمیع مناهى توبه کرد و شراب خوارى را که عادت دربار صفوى بود ترک نمود.(۳۰) او کرکى را این بار با اختیارات بیشتر و با یک فرمان پر آب و تاب رسمى به ایران دعوت کرد. در این فرمان نکات زیر به طور مشروح مورد تإکید قرار گرفته است:
۱ـ اعتلاى شریعت اسلامى و نشر تشیع که زمینه ساز ظهور حضرت صاحب الامر است, هدف سلطنت صفوى است;
۲ـ این هدف جز با متابعت و پیروى از علماى دین به دست نمىآید;
۳ـ محقق کرکى در این زمان بزرگ ترین عالم شیعى و نایب امام زمان است;
۴ـ شاه دستور مى دهد که سادات عظام و اکابر و اشراف و امرا و وزرا و سایر ارکان دولت, او را مقتدا و پیشواى خود دانسته, در جمیع امور از وى اطاعت کنند و آنچه را امر نماید مإمور و آنچه را نهى نماید منهى بدانند;
۵ ـ کرکى حق عزل و نصب متصدیان امور شرعیه را دارد و دولت مردان باید هر کس را او معزول نماید معزول و هر که را نصب نماید منصوب بدانند و در عزل و نصب ها به سند دیگرى محتاج ندانند و هر که را عزل نمایند مادام که از جانب آن متعالى منقبت منصوب نشود نصب نکنند;
۶ ـ بخش آخر فرمان مربوط است به اعطاى امتیازات اقتصادى و وقف مزارعى براى کرکى و اولاد او و نیز سفارش به حکام ولایات که نهایت احترام را در حق وى روا دارند و مخالفان این حکم را تإدیب کنند.(۳۱)
ورود کرکى با این اختیارات مى توانست نقطه عطفى در تاریخ ایران به وجود آورد; اما تقدیر, تاریخ را به گونه اى دیگر رقم زد. کرکى درست یک سال بعد از این فرمان و ظاهرا در حالى که در تدارک سفر به ایران بود, به دیار باقى شتافت. پدر شیخ بهایى مرگ کرکى را ناشى از مسمومیت مى داند و معتقد است عده اى از بزرگان دولت که از ورود کرکى به ایران متضرر مى شدند وى را مسموم کردند.(۳۲)
آنچه از رفت و آمدهاى کرکى به ایران روشن مى شود, این است که وى همیشه و به هر قیمتى حاضر به همکارى با سلطنت نیست و هر زمان خود را در محدودیت مى بیند, از دربار کناره گیرى مى کند. گرچه در این هنگام نیز بنا به مصلحت تشیع, مخالفت آشکارى با دربار صفوى ندارد. نکته شایسته تإمل در این مورد این است که وى حتى بعد از صدور فرمان دوم با آن همه اختیارات, چندان عجله اى براى آمدن به ایران ندارد و یک سال صبر مى کند و شاید حتى اگر زنده مى ماند هیچ گاه به ایران باز نمى گشت. متن فرمان ها و گفته هاى شاه طهماسب نشان از شإن عظیمى است که محقق براى فقیه قائل بوده است. این که شاه مى گوید شما نایب امام و سزاوارتر از من به سلطنتید و من کارگزار شما هستم(۳۳) و یا مخالف کرکى را ملعون و مطرود مى داند, نمى تواند جز از تإثیرات اندیشه کرکى باشد, زیرا همان گونه که بحث خواهیم کرد, کرکى معتقد است فقیه نیابت امام را برعهده دارد و در حقیقت فقیه والى مسلمانان است. کرکى با همین نگاه وارد دستگاه صفوى مى شود و هرگاه احساس مى کند درباریان حاضر به پذیرش این اقتدار نیستند کناره گیرى مى کند.
اهمیت علمى ـ سیاسى محقق کرکى
کرکى صرف نظر از فعالیت هاى سیاسى, از فقهاى بزرگ شیعه محسوب مى شود. به همین جهت بعد از محقق حلى به محقق ثانى ملقب شده است. او بنیان گذار یک مکتب فقهى است که در دوره صفویه رواج مى یابد. مکتب فقهى او دو ویژگى دارد: یکى آن که او با قدرت علمى خویش مبانى فقه را مستحکم ساخت; مشخصه عمده فقه او استدلال هاى قوى در هر مبحث است. او هم دلایل و براهین و دیدگاه هاى مخالف را به نحو دقیق و عمیق مطرح ساخته و هم نظر خود را در هر مورد با استدلال محکم بر کرسى نشانده است.
دوم, توجه خاص او به پاره اى مسائل است که تغییرات سیاسى و اجتماعى و به قدرت رسیدن شیعه در ایران به وجود آورده بود. مسائلى از قبیل حدود و اختیارات فقیه, نماز جمعه, خراج و مقاسمه که پیش از آن به دلیل عدم ابتلا, جاى مهمى در فقه نداشتند, در آثار وى به خوبى مطرح شدند. اکثر فقها و مجتهدان شیعه پس از کرکى تا پایان دوره صفوى متإثر از روش فقهى او بودند, چرا که مجموعه حقوقى عمیق و متین او را با استدلالات قوى و محکم پیش روى خود داشتند. فاضل هندى, آقا حسین خوانسارى, آقا جمال خوانسارى, سلطان العلما, شیخ بهایى, حسین بن عبدالصمد پدر شیخ بهایى و میرداماد از شاگردان مکتب فقهى او محسوب مى شوند.(۳۴)
از نظر سیاسى, او رواج دهنده نظریه ولایت فقیه در ایران محسوب مى شود. این اندیشه بعد از او نیز در دوره صفوى رواج داشت و برخى از علما به آن اشاره کرده اند, گرچه مدت ها طول کشید تا این نظریه بسط یافته و به تئورى حکومتى مبدل شود. همچنین سیره عملى کرکى در همکارى با دولت صفوى مورد پذیرش اکثر علماى شیعه عصر قرار گرفت و با حمایت از صفویه, هم بقاى تشیع در ایران تضمین گردید و هم انحرافات فکرى و مذهبى صوفیان صفوى اصلاح شد. از این جهت بخشى از فکر و فرهنگ امروزى ایران مدیون علمایى چون کرکى است که با واقع بینى و اجتهاد و زمان شناسى به پى گیرى اهداف خود پرداختند.
اندیشه سیاسى کرکى
۱. حکومت آرمانى (امامت)
اندیشه سیاسى شیعه تحت تإثیر مستمر نظریه امامت قرار دارد; به عبارت دیگر, عصر حضور عملا بر ذهن و فکر اندیشمندان شیعى در عصر غیبت سایه انداخته است. بحث هایى که فقیهان و متکلمان شیعى در جدال با اهل سنت در مساله امامت داشته اند, بسیارى از پس زمینه هاى ذهنى اندیشه سیاسى آنان را روشن مى کند, گر چه در این میان نباید تفاوت هاى دوره حضور و غیبت را نادیده گرفت. به هر حال امامت حداقل به عنوان زمینه فکرى و سابقه ذهنى در نزد متفکران شیعى مطرح بوده است; از این رو به نظر مى رسد طرح مباحث امامت به عنوان مقدمه اى براى فهم اندیشه سیاسى علماى شیعه ضرورى است. علاوه بر این, مباحث کرکى درباره امامت حاوى نکات مهمى از مبانى اندیشه سیاسى او در عصر غیبت است.
به نظر کرکى منصب امامت و رهبرى همانند نبوت عظیم است;(۳۵) از این رو باید کسانى عهده دار آن باشند که شرع را بشناسند و شایستگى فردى احراز این مقام را دارا باشند. به نظر وى اهل سنت آن چنان این مقام را خوار و کوچک شمرده اند که فاسقان و شراب خواران بنى امیه نیز مدعى آن شدند و بر اهل بیت پیامبر جفا کرده اند. (۳۶) وى به اهل سنت اعتراض مى کند که چرا هدف امامت را حفظ نظام دنیوى خلق دانسته وآن رابه رإى مردم وابسته کرده اند به نحوى که حتى فاسق هم مى تواند عهده دار امر خطیر امامت شود.
به نظر اهل سنت در صورتى که جمعى از متنفذان با شخصى بیعت کنند امام خواهد شد و در صورت غلبه وتسلط نیز حتى اگر مغلوب, امام عادل و غالب بدترین مردم باشد, امام عادل عزل شده و فاسق عهده دار امامت مى گردد.کرکى بعد از اشاره به مبانى مشروعیت سیاسى از دید اهل سنت, به نگاه دنیوى آنها به امامت اشکال مى گیرد که اگر امامت دنیوى است, چگونه مى توان اختیارات پیامبر را به خلیفه تسرى داد. به نظر وى در صورت دنیوى بودن امامت و رهبرى, اختیاراتى چون حمایت از اصول اسلام, حفظ شرع, عزل و نصب حاکمان و قضاوت, جهاد با کفار و بغات و اقامه امر به معروف و نهى از منکر را که همه از توابع منصب نبوت هستند, نمى توان به خلیفه واگذار کرد; در حالى که اهل سنت چنین مى کنند.(۳۷)
به نظر کرکى امامت آن قدر خطیر است که در زمره اصول دین جاى مى گیرد, به چند دلیل:
۱ ـ جانشین نبوتى است که از اصول دین محسوب مى شود;
۲ ـ همان حکمت و علت احتیاج مردم به پیامبر در زمان امام هم پابرجاست;
۳ ـ ضرورت حکم مى کند که در همه حال خلق را رهبرى قدرتمند و معصوم هدایت کند, زیرا همیشه در مردمان انگیزه شر و بدى وجود دارد و در صورت دست یابى به قدرت این انگیزه ها و غرایز, آفات بسیارى به بار مىآورند;
۴ ـ حفظ شرع, تبلیغ دین و جهاد و ضرورت حل مشکلات مردم نیز امامت را ضرورى مى کند;
۵ ـ در کنار این دلایل, کرکى براى اثبات اصل بودن امامت به آیه ((اطیعو الله و اطیعوا الرسول و إولى الامر منکم)) و نیز حدیث ((من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه)) استناد مى کند.(۳۸)
محقق کرکى همچنین بر لزوم عصمت امام و رهبر تإکید مى کند. از آن جا که امامت متضمن مسوولیت هاى بزرگى چون حفظ دین, دادرسى مظلومان و امر به معروف و نهى از منکر است, بدون عصمت به انحراف و ظلم و جور مى انجامد. این انحراف ریشه در غرایز و انگیزه هاى شر در انسان دارد که به خصوص با قدرت بیشتر, تإثیر انحراف نیز بیشتر خواهد شد.(۳۹) کرکى این جا به نوعى بحث معروف ((قدرت بیشتر ـ فساد بیشتر)) را در مورد مردمان عادى مى پذیرد. به نظر وى مبناى امامت, لطف بر مکلفان براى اصلاح آنهاست که اگر عصمت نباشد به خطا و انحراف مى انجامد و خلاف لطف و حکمت خواهد بود.
به روشنى مى توان تإثیر نظریه عصمت را در نظریه سیاسى عصر غیبت نیز مشاهده کرد. صفات متعالى به خصوص عدالت که براى رهبر ذکر مى شود, نمود روشن این تإثیر است.
به نظر کرکى بین نبوت و امامت تفاوتى نیست جز این که در نبوت فرشته وحى مىآید و نبى مورد خطاب مستقیم قرار مى گیرد(۴۰) و در بقیه موارد در تمام کلیات و جزئیات مشترکند. در حقیقت اختیارات امام اختیارات خاص نبى است که فقط با اذن و رضایت نبى مى تواند به دیگرى منتقل شود و کسى که بدون رضایت پیامبر ادعاى این اختیارات را داشته باشد ظالم و گناهکار(۴۱) است. کرکى معتقد است در حالى که خداوند حتى به با تقواترین مردم اجازه تصرف در مال طفل را بدون اجازه ولى نمى دهد, چگونه مى توان حقوق و اختیارات خاص نبى را بدون اذن وى تصاحب کرد. اگر دامنه این نظر را بسط بدهیم به این نتیجه مى رسیم که مبناى مشروعیت حاکم در نزد کرکى فقط نصب است. خود وى نیز اقتدار فقها را بر اساس روایات اثبات مى کند. به نظر کرکى نمى توان گفت مردم در امور دنیا احتیاج به سرپرست و رهبر دارند و حکومت امرى دنیوى بوده و ربطى به نبوت ندارد, زیرا اکثر امور شرعى متعلق به نظام زندگى و دنیاست; مثلا عزل و نصب قضات امرى شرعى است, اما متعلق به دنیاى مردم است. به نظر وى, پیامبر براى هدایت دنیوى و اخروى مردم مبعوث شده و عبادات مربوط به آخرت و بقیه احکام اسلامى متعلق به دنیاى مردمند که بعد از پیامبر به عهده امام گذاشته شده است و هر کس جز با اذن پیامبر ادعاى امامت کند ظالم و گناهکار تلقى شده و اطاعت او واجب نیست و عصیانش نیز گناه محسوب نمى شود.(۴۲)
کرکى به اهل سنت ایراد مى گیرد که چگونه براى قاضى که منصب خاصى است علم و عدالت را شرط مى دانند, ولى براى جانشین پیامبر فسق و فجور و جهل را تجویز مى کنند.(۴۳)
به نظر کرکى کسى که بدون شایستگى و لیاقت عهده دار منصب امامت و رهبرى شود به خود, جامعه و امام عادل و نیز منصب امامت ظلم کرده است.
کرکى در مجموعه این بحث ها, نگاه به عصر حضور دارد و در عین حال عمومیتى در کلام وى به چشم مى خورد که قابلیت تعمیم به عصر غیبت نیز دارد. به هر حال پایه و اساس اندیشه کرکى از همین جا گذاشته مى شود. اعتقاد به مبناى نص و نصب در مشروعیت در رهبرى جامعه و صلاحیت و شایستگى فردى رهبرى با صفات خاص و عدم جدایى دین و سیاست از نکات جالب توجه در اندیشه وى است.
۲. ولایت فقیه, حکومت مطلوب کرکى در عصر غیبت
محقق کرکى ظاهرا اولین کسى است که در حوزه اندیشه سیاسى ایران, نظریه ولایت فقیه را به طور گسترده مطرح کرد و شاید بتوان این نظریه را بزرگ ترین میراث وى دانست. هر چند قبل از وى در میان فقهاى شیعه اشارات و گاه تصریحاتى به این بحث به چشم مى خورد; ابوالصلاح حلبى از فقهاى قرن پنجم با طرح این نکته که تنها حکم ائمه اطهار: و منصوبان آنها نافذ است, اشخاص دیگر را شایسته امامت ندانسته و بر شیعیان جایز نمى داند که در امور خود به آنان رجوع کنند و از کسى که شرایط نیابت امام را ندارد اطاعت کنند. این شروط را وى چنین ذکر مى کند:
العلم بالحق فى الحکم المردود الیه, التمکن من امضائه على وجهه, اجتماع العقل و الرإى و سعه العلم, البصیره بالوضع, ظهور العداله, الورع, التدین بالحکم, القوه على القیام به و وضعه مواضعه; در احکامى که به او رجوع مى شود, حق را از ناحق تشخیص داده و امکان اعلان حق در آن موارد را داشته باشد و عقل و رإى و علم و آشنایى بر اوضاع و عدالت و تقوا و اعتقاد و ایمان به حکم و توانایى اقدام به اجراى حکم و به کرسى نشاندن آن در او فراهم آمده باشد.
به نظر حلبى, کسى که داراى این شرای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 