پاورپوینت کامل شک و ایمان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شک و ایمان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شک و ایمان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شک و ایمان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint :

پاورپوینت کامل شک و ایمان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دو حقیقت عقلانى و ذهنى متضادند و هر یقینى لزوما مطابق با واقع نیست اما ایمان با یقین مساوى است و غالبا اگر به حکمى یقین بیابیم در حقیقت‏ به آن ایمان واقعى مى ‏آوریم. چنانچه ایمان را تنها به معنى اقرار لفظى به کار بریم و با باور یقینى همراه نباشد در آن صورت حوزه ایمان و اندیشه از یکدیگر جدا و ایمان به این معنى همیشه با شک و ناباورى توام خواهد شد. و این کوششى است‏ بى ‏نتیجه براى آشتى ساختگى بین دو حقیقت متضاد.

چکیده: پاورپوینت کامل شک و ایمان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint دو حقیقت عقلانى و ذهنى متضادند و هر یقینى لزوما مطابق با واقع نیست اما ایمان با یقین مساوى است و غالبا اگر به حکمى یقین بیابیم در حقیقت‏ به آن ایمان واقعى مى ‏آوریم. چنانچه ایمان را تنها به معنى اقرار لفظى به کار بریم و با باور یقینى همراه نباشد در آن صورت حوزه ایمان و اندیشه از یکدیگر جدا و ایمان به این معنى همیشه با شک و ناباورى توام خواهد شد. و این کوششى است‏ بى ‏نتیجه براى آشتى ساختگى بین دو حقیقت متضاد.

نگارنده ادیان عقلانى را (برخلاف ادیان غیر معقول) بى‏ نیاز از توسل به مبانى غیر عقلانى مانند احساس، اراده و یا تفکیک بین حوزه عقل و ایمان مى ‏شمارد.

شک در مفهوم دو دلى بمعنى آن است که شخص در یک قضیه، به مرحله جزم و قطع نرسیده است. و ایمان در مفهوم باور، بمعنى آن است که شخص در یک قضیه به مرحله جزم و قطع رسیده است.

بنابراین اگر ذهن ما بهر دلیل نسبت ‏به حکم قضیه‏ اى قطع و جزم پیدا کرد بمرحله ایمان و یقین رسیده است، وگرنه در حال شک و دو دلى خواهد بود. و این دو، یعنى ایمان و شک، دو حقیقت عقلانى و ذهنى متضادند بگونه‏اى که اگر در قضیه‏ اى یقین داشته باشیم، دیگر جائى براى شک باقى نمى ‏ماند، و اگر شک داشته باشیم حتما هنوز امکان جزم و یقین براى ذهن ما فراهم نشده است.

در اینجا از تذکر چند نکته ناگزیریم:

۱. هر یقینى مطابق با واقع نیست، بسیارى از یقینها هستند که منشا آنها، نه علم و آگاهى نسبت ‏به واقعیت، بلکه جهل مرکب ناشى از تقلید و تعصب است که متاسفانه اکثریت انسانها در حصار چنین یقینى گرفتارند. (۱) بنابراین در تضاد شک و یقین، لحاظ وحدت ذهن شرط است ‏باین معنى که یک ذهن معین نمى‏ تواند نسبت‏به حکمى یقین داشته و در عین حال شک هم داشته باشد، اما ممکن است‏ یک ذهن نسبت ‏به چیزى یقین داشته باشد، مانند ذهن یک مسیحى به مسیحیت، ولى ذهن انسان دیگرى در آن قضیه دچار تردید و شک باشد.

۲. ایمان با یقین مساویست. یعنى اگر به حکمى یقین پیدا کنیم، در حقیقت‏ به آن ایمان آورده ‏ایم. و اگر یقین نکنیم، ایمان آوردن مان غیرممکن خواهد بود، مگر این که ایمان را برخلاف معنى واقعى آن، مجازا بمعنى اقرار لفظى بکار بریم، اگر چه این اقرار و اعتراف برخلاف یقین و ایمان و باور ذهنى ما باشد. مانند این که براساس تسلیم به شخصیت کسى بعنوان حاکم، اقرار بکنیم به این که ۹=۲×۲ و بگوئیم که باین موضوع ایمان آورده‏ایم. اما وقتى به مشاعر خود مراجعه کنیم بجاى قضیه مذکور چنین یابیم که ۴=۲×۲.

اکنون با توجه به دو نکته یاد شده، اگر کسى در چنین شرایطى قرار گیرد براى توجیه این تضاد ناچار است ‏بگوید که: اولا حوزه ایمان و اندیشه از یکدیگر جداست. یعنى قضیه ‏اى که در حوزه تعقل قابل تصدیق و قبول نباشد، در حوزه ایمان قابل قبول و اقرار خواهد بود.

ثانیا ایمان باین معنى همیشه با شک و ناباورى همراه خواهد بود.

ثالثا ایمان برخلاف مفهوم عادیش، متکى بر دستگاه ادراکى و فکرى نبوده بلکه محصول اراده و خواست، خواهد بود اما چنان که گفتیم چنین ایمانى، در حقیقت «ایمان‏» نیست. بلکه نوعى توافق و تبانى است‏ بر این که تنها یک اعتراف و اقرار لفظى را که ناشى از یک تحکم آسمانى یا زمینى است «ایمان‏» بنامیم. چنین ایمانى، طبیعى است که با ناباورى و لااقل با شک و تردید همراه باشد. لیکن در حقیقت «ایمان‏» با «شک‏» همراه نشده است، بلکه چیزى که مشکوک و یا مردود ذهن و قواى ادراکى ماست، عنوان «ایمان‏» به خود گرفته است. و بعبارت دیگر در اینجا یک قضیه مشکوک ولى مردودى داریم مانند ۹=۲×۲ که ما مدعى قبول آن و ایمان نسبت‏ به آن هستیم، بنابراین یک قضیه مشکوک، با شک همراه است، نه ایمان.

حال جاى این سؤال است که اصولا ما چه نیاز داریم و یا چه اجبارى در کار است که به چنین کار غیر منطقى دست زده، و خود را بازى دهیم؟ بعبارت دیگر در جائى که ایمان و شک دو حقیقت ذهنى روشن و متمایزى هستند، چه اصرارى داریم که میان این دو حقیقت متضاد، آشتى ساختگى و بازى گونه ایجاد کنیم سپس بطور جدى آن را مطرح کرده و مبناى تفسیرها و تحلیلهاى مختلف قرار دهیم؟

براى روشن شدن ضرورت ایجاد این آشتى ساختگى و بازى گونه، باید نکته‏اى را بدقت مورد توجه قرار دهیم و آن اینکه:

ادیان مورد قبول مردم دنیا از لحاظ معقولیت اصول و مبانیشان، به دو گروه تقسیم مى‏شوند:

الف) ادیانى که اصول و مبانى اولیه آنها معقولند. باین معنى که شخص معتقد به آن ادیان یا کسى که براى اولین بار مى ‏خواهد یکى از آن ادیان را بعنوان دین خود انتخاب کند، معلم و مبلغ آن دین، اصول و مبانى اساسى و اولیه دین خود را که انسان با قبول آن اصول وارد حوزه آن دین مى‏ گردد و جزء پیروان آن دین قرار مى ‏گیرد، مطرح مى ‏کند، و پیرو آن دین نیز این اصول را در حوزه ادراکى خود، تا حدودى تصور کرده و تصدیق مى ‏کند. مانند این که اگر کسى بخواهد دین اسلام را بپذیرد، یا هر مسلمانى که این دین را پذیرفته است، اصول و مبانى آن را باین شرح تصدیق مى‏ کند:

۱. خدا: جهان هستى مبدا و آفریدگارى دارد، دانا و توانا که ایجاد و تدبیر جهان با اوست.

۲. پیامبران: خداوند بخاطر نیاز انسان به هدایت و تربیت، کسانى را بعنوان پیامبر برگزیده و مامور تبلیغ معارف و تربیت انسانها مى‏ کند. پیامبر انسانى است مامور به تبلیغ، و توجه انسانها به وى و لزوم پیروى از او تنها بخاطر آن است که خداوند به او وحى فرستاده است وگرنه او نیز بشرى است همانند دیگران. (۲) آزاد است و مکلف. تنها نقش واسطه را در ابلاغ پیام بعهده دارد، نه خداست و نه مامور خدا کردن انسان.

۳. انسان: انسان موجودیست آگاه، آزاد، مسؤول و مکلف که ذاتا نه مستحق پاداش است و نه سزاوار کیفر. همه انسانها با اراده و انتخاب خود سرنوشت‏خود را رقم مى‏ زنند کمالات و نواقص شان محصول اندیشه و اعمال و رفتار خودشان است. (۳)

۴. رابطه خدا و انسان: رابطه خداوند و انسان، رابطه خالق و مخلوق و پروردگار و بنده است. صالح ترین قوانین براساس لطف (نه اجبار) بوسیله پیامبران جهت هدایت او، ابلاغ مى‏شوند. پس از این هدایت و هشدار، او را براساس اعمالش پاداش یا کیفر مى‏دهند. (۴)

۵. معاد: انسان بدنبال زندگى دنیوى، وارد مرحله دیگرى از حیات اخروى مى‏شود که کیفیت آن زندگى، از لحاظ بدبختى و خوشبختى، نتیجه عملکرد انسان در حیات دنیوى خویش است. (۵)

این اصول و مبادى، همه از نوعى معقولیت ‏برخوردارند. یعنى دستگاه ادراکى انسان از تصور و تصدیق آنها ناتوان نیست. براى نمونه عقیده به مبدا جهان متکى به اصل علیت است که حتى اذهان ساده، و در مواردى حتى اذهان برخى از حیوانات نیز آن را درک مى‏کند. این که هر پدیده‏ اى محصول مجموعه ‏اى از علل و عوامل است امریست ‏بدیهى و مشهود و مورد تجربه زندگى روزمره ما. اگرچه در مورد علیت مباحث و مناقشاتى هم هست، اما بهرحال این اصل در کلیت‏ خود قابل تصور و تصدیق اذهان است و استناد و اتکاى جهان به مبدا نیز از این قاعده نمى‏ تواند مستثنى باشد.

بنابراین ادیانى که اصولشان از این دست ‏باشد، از معقولیت و بعبارت دیگر از مقبولیت عقلى بهره ‏مند خواهند بود. و لذا قبول این اصول تنها براساس تحلیل عقلى بوده، نیازى به توسل به مبانى غیرعقلانى مانند احساس یا اراده و یا تفکیک حوزه عقل و ایمان نخواهیم داشت.

یا باصطلاح دیگر «شطحى‏» (۷) پ آن است که قضیه‏ اى چنان باشد که ذهن انسان نتواند آن را دریابد و در خود بگنجاند، و یا آن که ‏با اصول حاکم بر ذهن انسان در تضاد بوده و در نتیجه براى ذهن ما غیرقابل تصدیق و قبول باشد. در دنیا ادیان و مکاتبى هستند که اصول و مبانى آنها، غیرعقلانى و شطحى‏ اند مانند ادیان و مکاتب هندى و تصوف و عرفان اسلامى و غیراسلامى، و الهیات مسیحى. اما از آنجا که امروزه در جهان متمدن، دین عام و فراگیر دین مسیحیت است و منشا بحث «پاورپوینت کامل شک و ایمان ۱۰۱ اسلاید در PowerPoint‏» هم، همین الهیات مسیحى است، در اینجا به نمونه‏ اى از مبانى غیرعقلانى مسیحیت اشاره مى ‏کنیم:

۱. تثلیث: با توجه به این که اصول اساسى عقاید مسیحیان عبارتند از: تثلیث، تجسد و افتداء (۸) ، تثلیث نقش و جایگاه مهمى در الهیات مسیحى دارد. حال باید دید که تثلیث یعنى چه؟

قدیس آگوستین متفکر و متکلم معروف و بزرگ قرن پنجم میلادى در این ‏باره مى‏ گوید:

«به ‏خاطر سخن گفتن درباره چیزهایى که غیرقابل توصیفند، شاید ما بتوانیم به طریقى در مورد چیزى سخن بگوییم که به هیچ ‏وجه قادر نیستیم آن را بطور کامل بیان نماییم، دوستان یونانى ما در زمینه یک ذات و سه جوهر صحبت کرده‏ اند، ولى لاتینیان درباره یک ذات یا یک جوهر و سه شخص گفته‏ اند. هر یک از این دو موضع‏ گیرى، مطابق با شریعت هستند، زیرا تفوق و برترى خداوند، قدرت کلام معمولى را پشت‏ سر مى‏ گذارد» . (۹)

دقت کنید «یک ذات و سه جوهر» یا «یک جوهر و سه شخص‏» ؟ ! ذهن شما از این موضوع چه مى فهمد؟ و یا چه مى‏ تواند بفهمد؟ چاره‏ اى نیست جز این که دست‏ به توجیهى بزنیم که: «برترى خداوند قدرت کلام معمولى را پشت‏ سر مى‏ گذارد» یعنى این قدرت خداوند است که بما اجازه نمى ‏دهد موضوع را بفهمیم و تصور کنیم و با کلام معمولى از آن سخن بگوئیم!

ترتولیان متاله رومى قرن سوم میلادى در این باره مى ‏گوید:

«اینها (پدر – پسر – روح‏ القدس) هر سه «شخص‏» هستند، یعنى موجودات خودآگاه و بابصیرتند. خداوند یک ذات و سه شخص است و بدین‏گونه وحدت با تثلیث‏ سازگارى دارد، چراکه وحدت مبدا و یگانگى ذات در کار است و پسر از «ذات پدر» بوده و روح‏ القدس از پدر به طریق پسر مى‏باشد. اما این روابط در مبدا، حاکى از جدائى نیست، زیرا همان‏گونه که پرتوى از آفتاب، و یا گیاهى از بذر صادر مى‏شود، پسر نیز از پدر ناشى مى‏گردد، و در این وحدت، روح‏ القدس شرکت دارد» . (۱۰)

شما نه بعنوان یک مسیحى که این‏گونه مسائل را جزء موضوعات «مقدس‏» یعنى فوق چون و چراى بشرى دانسته و خط قرمزى میان عقل و اندیشه‏ اش و این‏گونه مسائل قرار مى‏دهد، بلکه بعنوان یک انسان اندیشمند و تشنه حقیقت که مى‏خواهید این مساله را بفهمید و بپذیرید، از متن فوق چه تصور و تصدیقى مى‏توانید داشته باشید؟

۲. مسیح: دیدیم که در اسلام پیامبر یکى از افراد بشر است که مسئولیت ابلاغ وحى به او واگذار شده است. اینک ببینیم که نقش مسیح در کلام مسیحى چیست؟

قدیس آتاناسیوس متکلم معروف مسیحى در نیمه اول قرن چهارم میلادى عضو شوراى نیقیه که در تدوین کلام کاتولیک نقش مؤثرى داشت در این باره مى‏گوید:

«مسیح به‏ عنوان پسر خدا، صورت الهى را که به واسطه هبوط از بین نرفته بلکه بد شکل شده بود، بازسازى مى ‏کند» . (۱۱)

و قدیس ایرینیوس (ق ۲ م) در کتاب «برضد بدعت‏ها» نقش مسیح را چنین بیان مى‏کند:

«مسیح علیه دشمن ما مى ‏جنگد و هم او را که در آغاز خلقت در جریان حضرت آدم ما را به اسارت برده بود، شکست مى‏دهد… زیرا همان‏گونه که هم نوعان ما به ‏واسطه یک انسان مغلوب (یعنى آدم) به هلاکت رسیدند، پس ما هم مى‏ توانیم به‏وسیله یک انسان فاتح (یعنى عیسى) دوباره به‏ سوى حیات، عروج کنیم‏» . (۱۲)

۳. رابطه خدا و خلق: فرد مسیحى بر این باور است که او، از رهگذر مسیح (پسر) با خدا (پدر)، و در مسیح با همکیشان خویش، یکى مى‏شود. (۱۳) و این هم یک استدلال بر پدر بودن خدا: «قدیس فرانسیس آسیزى، گرگ بیچاره ‏اى را که بى‏ تابانه آرزومند از هم دریدن و خوردن گوسفندان بود به لفظ «برادر گرگ‏» خطاب کرد. این برادرانگى، پدرانگى خدا را بر ما مکشوف مى‏ دارد و به ما مى ‏نمایاند که خدا پدروار است و وجود دارد» . (۱۴)

۴. گناه و آمرزش: گناه در نظر مسیحیان، جنایتى برعلیه خدا بود که نیاز به رضامندى داشت. اما بشر عاجز است از این که بتواند آن‏چنان که باید و شاید، رضایت‏ خدا را جلب نماید، و لذا در تحت محکومیت الهى به ‏سر مى‏برد که از آن هیچ گریزى نیست، مگر این که خدا خودش مداخله نموده و هم قانون خویش را مورد حمایت قرار داده و هم دین خود را بپردازد. از نظر غربیان دقیقا این همان چیزى بود که خداوند در حق مسیح انجام داده بود، مسیح همان کسى است که گناه بشر را بر دوش گرفته، و با رضایت کامل، خود را به ‏خاطر او قربانى کرد. از این‏رو، تاکید عمده آنها بر صلیب است.

قدیس اگوستین در کتاب «اعترافات‏» مى ‏گوید:

«او (مسیح) هم فاتح است و هم قربانى، و بنابراین، فاتح است، زیرا که قربانى است‏» . (۱۵)

این بود نمونه‏ هائى از اصول و مبانى غیرعقلانى و نامعقول یک دین: «یک ذات و در عین حال سه شخص‏» و «هلاکت همه انسان ها بواسطه یک انسان مغلوب (آدم)» و «نجات همه آنها بوسیله یک انسان فاتح (مسیح)» و «مسیح هم فاتح است و هم قربانى‏» و «اتحاد همه انسان ها از رهگذر مسیح با خدا» و «اتحاد همه انسان ها در مسیح با یکدیگر» ! !

اونامونو فیلسوف اسپانیائى (۱۸۶۴- ۱۹۳۶) بعنوان یک متفکر متجدد و مورد توجه نواندیشان و روشنفکران در تحلیلى از این اتحاد چنین مى‏گوید:

«کافیست تا به آیین عشاء ربانى نظر افکنیم و نمونه ‏اى از آن را متجلى ببینیم. «کلمه‏» یا کلمه‏الله در قطع ه‏اى فطیر مادى زندانى شده است، و به آن جهت زندانى شده است که ما بتوانیم بخوریمش، و با خوردنش، آن را از آن خویش کنیم. تا به همه گوشه و کنار بدنمان که مقر روح است ‏برسد، و چه بسا در قلبمان به صورت نبضان، و در ذهنمان به صورت خلجان درآید و بدل به آگاهى بشود. و به این منظور در فطیر اسیر مانده است که پس از آن که ‏در گور تن ما مدفون شد، در روحمان رستخیز کند.

و باید همه چیز را روحانى کنیم. این کار را با بخش کردن و بخشیدن روح خود به همه انسانها و اشیاء، سر مى‏ گیریم، و روح هرچه بیشتر بخشیده شود بیشتر مى‏شود، و ما وقتى روح خود را مى‏ بخشیم که ارواح دیگر را فتح کرده باشیم و بر آنان چیره شده باشیم. و با نیروى ایمان باید باور داشت، عقل هرچه مى‏ گوید بگوید» . (۱۶)

ذهن من و شما و ذهن هر انسان سالمى، از این مسائل «توهم‏ گونه‏» (۱۷) چه مى‏تواند دریابد؟ بى ‏تردید هیچ! و این است معنى معقول نبودن اصول و مبانى یک دین. موضوع «یک ذات و سه شخص‏» عینا همانند ۳ ۱ یا دائره مثلث ‏براى ذهن و قواى ادراکى ما غیرقابل تصور بوده و با مشاهدات و تجربیات روزمره ما سازگارى ندارد.

در چنین شرایطى از آنجا که از طرفى بشر تحت‏ حاکمیت قواى ادراکى خویش است‏ یعنى علم و آگاهى انسان یافته‏ هاى خود را بر او مى‏ قبولانند (مثلا وقتى که حواس ما در ساعت ۱۰ قبل از ظهر بما مى‏ گوید که روز است و هوا روشن است دیگر براى ما راهى جز تسلیم در برابر این داده باقى نماند و با هیچ نیروى دیگرى نمى ‏توان ما را وادار کرد که باور کنیم که روز نیست و هوا تاریک است و ما در ساعاتى از شب زندگى مى‏کنیم) و از طرف دیگر نفوذ و تاثیر دین در انسانها و وابستگى انسانها به دیانت را نمى ‏توان نادیده گرفت، طبعا براى انسان انتخاب یکى از سه طریق زیر اجتناب‏ ناپذیر است:

– طرد دین – طرد و تحقیر عقل و علم – تفکیک حوزه علم و ایمان حال به توضیح مختصرى درباره هر یک از روشها و طریق هاى مذکور مى‏پردازیم:

الف) طرد دین

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.