پاورپوینت کامل درآمدی بر فلسفه دین از دیدگاه شهید مطهری ۹۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل درآمدی بر فلسفه دین از دیدگاه شهید مطهری ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل درآمدی بر فلسفه دین از دیدگاه شهید مطهری ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل درآمدی بر فلسفه دین از دیدگاه شهید مطهری ۹۷ اسلاید در PowerPoint :
مطالعه فلسفی دین به عنوان یکی از شاخه های مهم فلسفه در دوران جدید در جهان و نیزایران جایگاه خاص خود را پیدا کرده است. گرچه فیلسوفان، متکلمان، جامعه شناسان و دین پژوهان هر یک به فراخور خود جنبه هایی از آن را مورد بررسی قرار داده و میدهند امّا در عین حال مهم بعد این تحقیقات که نام فلسفه دین را بر خود حمل میکند مطالعه دین از زاویه فلسفی است که میتواند وجوه تمایز مشخصی از دین پژوهی. جامعه شناسی دین و دفاعیات کلامی باشد.
مطالعه فلسفی دین به عنوان یکی از شاخه های مهم فلسفه در دوران جدید در جهان و نیزایران جایگاه خاص خود را پیدا کرده است. گرچه فیلسوفان، متکلمان، جامعه شناسان و دین پژوهان هر یک به فراخور خود جنبه هایی از آن را مورد بررسی قرار داده و میدهند امّا در عین حال مهم بعد این تحقیقات که نام فلسفه دین را بر خود حمل میکند مطالعه دین از زاویه فلسفی است که میتواند وجوه تمایز مشخصی از دین پژوهی. جامعه شناسی دین و دفاعیات کلامی باشد.
در این مقاله موضوع فلسفه دین از دیدگاه استاد مطهری مورد بررسی قرار خواهد گرفت. مطهری یک اندیشمند آسیب شناس و متکلم واقعی دین بود که درد دین داشت، و در عین حال نگاه فلسفی مهم نیز به دین داشت لذا با بررسی برخی مقولات دینی طرح شده از سوی استاد مطهری چون: تعریف و منشأ دین، فطری بودن و آینده دین و نیز رابطه دین با عقل و علم، تلاش داریم تا این مسأله را توصیف و تحلیل کنیم. مطهری ضمن داشتن نگاه متکلمانه به دین، چون به عقل اهمیت زیادی میداد دین را از زوایای فلسفی هم مورد بررسی و تحلیل قرار میداد به عبارت دیگر استاد مطهری از جمله اندیشمندانی بود که دین را مورد مطالعه فلسفی قرار میداد و در زمان خود توانست پاسخ های عقلی و فلسفی هم برای آن بیابد.
مقدمه
یکی از مهمترین مطالعات دین پژوهی در عصر اخیر، فلسفه دین است، فلسفه دین هر چند در قرون اخیر در جهان غرب و نیز در ایران رواج بیشتری یافته است امّا همواره در طول تاریخ تفکر فلسفی و تأملات دینی بشر قدمتی طولانی دارد از این رو ابتدائا و در عبارت سادهتر، تأمل فلسفی بشر در باب دین را میتوان فلسفه دین دانست. امّا امروزه و با گسترش و تعمیق مطالعات فلسفی در باب دین، تعاریف جدید و کاملتری از آن ارائه گردیده است. از نظر«جان هیک»، تحقیق در فلسفه دین برای آموزش تعالیم دینی نیست چرا که نگاه معتقدانه یا منکرانه به دین نیست چرا که نگاه معتقدانه یا منکرانه به دین نیست بلکه فلسفه دین دانش ثانوی یا مع الواسطه است و از قلمرو دین خاصی بیرون میبادش. به عبارت دیگر در مطالعه فلسفی دین، محقق از موضوع مورد تحقیق یعنی دین استقلال دارد لذا فلسفه دین میتواند مقولات و مفاهیمی چون: خدا، تکلیف اخلاقی، رستگاری، عبادت، خلقت، قربانی، برهمن، نیروانا، حیات ابدی و غیره را مورد مطالعه قرار دهد.[۱]
اما از نظر دیگر، اگر فرض کنیم که فلسفه رشتهای است که اعتقادات ما را به دقت مورد بررسی قرار میدهد میتوان از آن انتظار داشت تا ما را در مطالعه اعتقادات دینی هم یاری دهد چرا که مطالعه معناداری یا عقلانی بودن یا نبودن اعتقادات دینی همواره یک امر فلسفی است نه کلامی یا عرفانی یا چیز دیگر، از این رو میتوان گفت دانشی که بعد عقلی دین را مورد بررسی قرار میدهد عنوان فلسفه دین را دارد. لذا در تعریف آن از این جهت میتوان گفت:«فلسفه دین به یک معنا دنباله تمایل فطری انسان به تفکر جدی در باب موضوعات بسیار مهم[دین] است.»[۲] البته اگر رویکرد نقدی به دین داشته باشیم که در آن مفروضات پنهان، آشکار شده و مورد بررسی و کاوش قرار گیرند یعنی اگر نگاه فیلسوفانه به دین در صدد بررسی دین بر اساس معیارهای عقلانی باشد میتوان گفت: فلسفه دین کوششی است برای تحلیل و بررسی انتقادی اعتقادات دینی.[۳] بنابراین فلسفه دین با الهیات اعتقادی و نیز الهیات کلامی یا دفاعیات دینی فرق دارد چرا که الهیات اعتقادی دربردارنده یک سنت دینی معین یا اصول اعتقادی خاص است و دفاعیات اعتقادی و دینی نیز در پی آن است که از یک دیدگاه دینی خاص در مقابل انتقادات عقلی دفاع کند.[۴] در حالی که فلسفه دین چون خود را خارج از دین و مستقل از آن میداند در صدد تحلیل و بررسی عقلانی و منطقی و یافتن وجوه معناداری دین است بدون اینکه نسبت به دین خاصی حکم سلبی یا ایجابی صادر نماید.
مطهری و نگاه به دین
شرایط و اقتضاءهای دوران حیات مطهری به طبع ایشان را نیز به عرصه مطالعه فلسفی دین کشانید یعنی مطهری به عنوان یک متفکر دینی که در صدد آسیب شناسی و احیاگری دینی بود، وارد حوزه مطالعات نظری و فلسفی دین گردید. از این رو میتوان گفت ایشان نیز تأملاتی فلسفی درباره دین دارند با این تفاوت که معمولا مطالعه فلسفی دین با رویکرد فلسفی و از دریچه فلسفه و بدون پیش فرض انجام میشود در حالی که مطهری، تحقیقی فلسفی درباره دین را از زاویه کلامی با رویکرد فلسفی و داشتن پیش فرض دفاع از دین و دینداری انجام داد. این مسئله ناشی از دو عامل بود، اوّل روحیه کلامی مطهری که همواره در صدد تبیین و دفاع از مفاهیم دینی بود، دوم شرایط فکری زمان حیات او که با بحثهای نظری دین و ابعاد گوناگون آن زیر سؤال میرفت لذا ایشان به اقتضای زمان، وارد مباحث فلسفی دین گردید تا با دفاع فلسفی از دین و ابعاد آن، جامعه دینی را از انحرافات فکری نجات دهد. به عبارت دیگر: ماهیت اساسی نگاه مطهری را به دین میتوان در آسیب شناسی دینی دانست بدین معنی که وی در صدد شناخت آسیبها و اشکالهایی که بر دین و معرفت دینی و دینداری وارد شده بود و یا ممکن بود که وارد آید، برآمد تا بتواند پاسخها و درمانهای لازم را برای آنها بیابد. آسیب شناسی دینی مطهری شامل خود دین، معرفت دینی، جامعه دینی، دین شناسان، و نیز نهادهای دینی هم میشد. وی خصوصا از طریق آسیب شناسی خود دین و معرفت دینی به مرور به مطالعه عقاید و اندیشه های دیگر، خصوصا، نظریات غربی ها و روشنفکران درباره دین پرداخت و بر آن بود که با شناخت آسیب های وارد از سوی آنها به جامعه اسلامی، با استفاده از منابع اسلامی پاسخهای لازم را ارائه نماید.[۵]
از این رو مباحث نظری مطهری درباره دین دارای سبک و سیاق و نظم مباحث فیلسوفان دینی نیست و به طور پراکنده در برخی آثار او یافت میشود و حتی ایشان مباحثی تحت عنوان«فلسفه دین» ندارد بلکه مجموعه مباحث ایشان درباره موضوعات نظری دین را میتوان تحت این عنوان ذکر کرد. بنابراین به طور خلاصه باید گفت طرح نظریات مطهری درباره دین در واقع معلول رویکرد کلامی فلسفی او به برخی از مباحث نظری دین است و این که وی در دین شناسی خود عمدتا روش تحلیل مفهومی و تحلیل منطقی را هم رعایت کرده است هرچند منطق مورد نظر استاد مطهری، منطق سنتی و مورد ارسطویی بوده است.
تعریف دین
اوّلین قدم در فلسفه دین، تعریف خود دین است. یعنی شناخت دین و ماهیت آن موردنظر میباشد. از همین رو در نوشته های شهید مطهری نیز به تعاریف چندی از دین میتوان برخورد کرد. در یک تعریف وی دین مشتمل است بر یک سلسله اصول و معتقدات که هر کس باید خودش مستقیما تحقیق کند و واقعا تشنه یاد گرفتن و تحقیق در آنها باشد و مسلما اگر کسی خدا را پویا باشد خداوند تعالی او را دستگیری و هدایت خواهد کرد.[۶] در این تعریف عناصر مقوم دین را اصول معتقدات و تلاش هر کس برای فهم آنها تشکیل میدهد. طبق تعریف دیگری«دین ایدئولوژی است که تکیه اش بر سرشت روحانی انسان یعنی بر شناساندن انسان است، بر آگاه کردن انسان به این سرشت و پرورش دادن این جنبه وجود انسان و برقرار کردن تعادل میان دو جنبه وجودی انسان» .[۷]
براساس این تعریف عناصر مقوم دین، وجود سرشت روحانی در انسان، پرورش جنبه علوی و روحانی انسان و شناساندن آن جنبه بر وی و در نهایت تأکید بر وجود ایدئولوژی در انسان است. در تعریف سومی از دین، مطهری میگوید:«ما دین را عبارت از قوانین تکامل اجتماعی میدانیم، دین قوانین تکامل اجتماعی را که یک تکامل اکتسابی است از راه وحی بیان میکند.»[۸] و همچنین میتوان گفت دین یک سازمان وسیع و گسترده فکری، اعتقادی، اخلاقی و عملی است. که همه ابعاد زندگی انسان را در بر میگیرد. پس دین در نظر شهید مطهری یک تعریف ثابت و مشخص را برنمی تابد بلکه به لحاظ گسترش ابعاد آن از جنبه های گوناگون، تعاریف گوناگونی دارد که نشان دهنده نگاه همه جانبه مطهری به دین است زیرا در نظر ایشان دین در تعریف نهایی باید به عنوان یک ایدئولوژی و برنامه کاملی باشد که بتواند انسان را به کمال و سر منزل مقصود برساند. بنابراین چنین دینی باید دارای مؤلفه های اساسی چون، برنامه، هدف، معنویت، جامعیت، انگیزش انسانی و معرفت باشد تا بتواند یک دین به معنای واقعی باشد. با این وجو د دین در نزد مطهری امری مقدس و متعالی است که نمیتوان آن را در زمره علمی در کنار علوم دیگر قرار داد.
منشأ دین
منشأ و ریشه دین از منظر مطهری یکی از مقولات اصلی ذهن هر متفکر دینداری است این مسئله زمانی مطرح میشود که با گسترش دایره اطلاعات انسان، پرسش درباره مبنا و ریشه دین هم مطرح میگردد، و با توجه به ماهیت ومنشأ آن معنای تعصب و عدم تعصب نسبت به آن هم روشن میگردد. استاد مطهری در بررسی منشأ دین چند نظریه مهم از فلاسفه و جامعه شناسان غربی را مورد بررسی قرار میدهد. ایشان ابتدا این مسئله را مطرح میکند که در جامعه شناسی به سبک علمی و اروپایی آن، یعنی در جامعه شناسی مذهب، ابتدا فرض بر این است که مذهب پدیدهای مولود فعل و انفعالات جامعه است یعنی یک ریشه الهی و ماورائی ندارد. در واقع بنابر نظر جامعه شناسی دینی اروپایی، دین دارای ریشه و مبنای منطقی نیست. [۹] و لذا باید برای دین ریشه اجتماعی را در نظر گرفت که این بسته به شرایط و ویژگیهای اندیشه اجتماعی انسانهاست.
شهید مطهری در بررسی منشأ دین، نظری تعدادی از فلاسف غربی را نقد کرده که در ذیل به آن میپردازیم:
*۱. فوئر باخ و منشأ دین
فوئرباخ که یک فیلسوف مادی است دین را از زاویه روانشناسانه و جامعه شناسانه، بر این فرض که دین دارای مبنای منطقی نیست، مورد بررسی قرار داده است. در دید او انسان دارای دوگانگی در وجوداست یعنی یک جنبه وجود او جنبه عالی و جنبه دیگر آن دانی است. یعنی در وجود انسان هم جنبه حوانیت، خشم، و شهوت است و هم جنبه شرافت، کرامت و فضایل عالی، امّا معمولا انسان، جنبه عالی خود را فراموش کرده و تابع جنبه پست وجود خودش میشود و از جنبه های عالی چون شرافت و فضایل نیک فاصله میگیرد و در نتیجه دوری از آنها، هنگامی که به آن صفات عالی میاندیشد آنها را ورای خود میداند که این ورای خود دانستن منشأ پیدایش دین و مذهب در وجود انسان میشود.[۱۰]
فوئر باخ دور ماندن انسان از جنبه عالی خودش را، از خود بیگانگی مینامد که در آن هر چه انسان از این صفات عالی دورتر شود میزان از خود بیگانگی اش بیشترمیشود و هرچه به آنها نزدیکتر شود از خود بیگانگی اش کمتر میگردد. بنابراین ریشه مذهب در خود انسان و در جنبه عالی وجود او میباشد نه در چیز دیگر، و اگر انسان این جنبه وجود خودش را به طور کامل بشناسد دیگر وجود مذهب برای او معنی نخواهد داشت. به گفته شهید مطهری«طبق نظریه آقای فوئرباخ، مذهب عن قریب پایان پیدا میکند، یعنی انسان هر چه خودش را بیشتر بشناسد نیاز او به وجود خدا کمتر میشود و وقتی انسان خودش را خوب شناخت دیگر اصلا جایی برای مذهب باقی نمیماند و انسان به جای اینکه خدا را بپرستد خودش را میپرستد به جای اینکه خودش خدا را تجلیل کند خودش را تجلیل میکند.»[۱۱]
مطهری در نقد نظریه فوئر باخ میگوید: از آنجا که وی اساسا به خدا اعتقاد ندارد و وجود انسان را هم صد درصد مادی میداند نمیتواند دوگانگی او را توجیه نماید، زیرا فوئرباخ از جمله فیلسوفانی است که مادیت و تفکر مادی گرایی بر او حاکم است. علاوه براین فرض پذیرش نظر او، باید قبول کرد همه انسانها طبق این نظر هیچ موقع در جنبه عالی خود نیستند بلکه همیشه در جنبه دانی و حیوانی خود غوطه میخورند و همین در حیوانیت بودن آنها باعث نیازشان به مذهب میگردد. در حالی که واقع امر خلاف آن است یعنی همواره در طول تاریخ بوده اند انسانهایی که جنبه عالی شرافت انسانی آنها غالب بر وجود آنها بوده و بدون اینکه گرفتار جنبه حیوانیت و شهوت شوند در اوج دیانت و مذهب بوده اند. یعنی بر خلاف نظر فوئرباخ، انسانهای مذهبی معمولا در میان کسانی هستند که جنبه عالی آنها رشد بیشتری کرده است نه آن طور که او گفته از جنبه عالی دورافتاده باشند. به گفته شهید مطهری«آنهایی که در خودشان این شرافت را احساس میکنند و باقی بر اصالتهای انسانی هستند آنها هستند کسانی که اعتقاد و ایمان به خدا و اصول مذهب پیدا میکنند.»[۱۲] نه کسانی که از شرافت های عالی دورافتاده اند.
۲. اگوست کنت و اسپنسر
دومین دیدگاهی را که استاد مطهری مورد نقد و بررسی قرار میدهد دیدگاههای «اگوست کنت» و«هربرت اسپنسر» است. ازنظر اگوست کنت بشر امروز به طبع، اصل علیت را پذیرفته است. منتها چون انسانهای اولیه علل اصلی حوادث را نمیشناختند اینها را به یک سلسله موجودات غیبی، خدایان و مانند آنها نسبت میدادند، مثلا چون میدیدند باران میآید، و علت آمدن باران را نمیشناختند میگفتند خدای باران.[۱۳] به عبارت دیگرانسانها چون علل حوادث و پدیدهها را نمیشناختند در توجیه آنها دچار اشتباه شده و علتهای حوادث را به امور ناشناخت های چون خدایان نسبت میدادند پس منشأ مذهب آنها جهل آنها به علل پدیدهها بود.
«اسپنسر» استدلال میکند که انسانها بر دوگانگی وجود خودشان تأ کید دارند و علت آن را خواب دیدن مردگان یا افراد زنده میدانند، در نظر اسپنسر انسانها برای هر چیز روحی و بدنی قایل هستند یعنی همه اشیاء جان دارند و لذا در نظر انسانها، موجودات نظیر دریاها، طوفان و خورشید دارای جان هستند که منشأ پرستش انسانها هم میگردند و زمینه پرستش نیروهای طبیعت فراهم میگردد.[۱۴] بنابراین در نظر اسپنسر ریشه پیدایش مذهب، پرستش نیروهای طبیعی است که علت آن جهل انسان به علت واقعی نیروهای طبیعی است که باعث اعتقاد انسان به مذهب و دین میگردد.
در نظر استاد طبق این دو نظریه باید جاهل ها، مذهبی و علما، غیر مذهبی باشند یعنی انسان هر چقدر به علل حوادث و امور علم پیدا کند از میزان تعلقات مذهبیش کاسته خواهد شد در حالی که واقعیت خلاف آن است یعنی در میان افراد جاهل و هم در میان افراد عالم و دانا، انسانهای مذهبی و غیر مذهبی فراوان هستند. در نظر استاد مطهری:«اگرمذهب مولود جهل بود میبایست به هر نسبت که مردم بیسوادترند مذهبی تر باشند و به هر نسبت که باسوادتر و عالمتر هستند لامذهب تر باشند. پس حتما علمای طراز اول باید لامذهب باشند در صورتی که عملا چنین نیست.»[۱۵]
۳. برتراند راسل
در نظر راسل ترس و ضعف موجود در انسان موجب گرایش او به دین و مذهب است، خود راسل میگوید: «اعتقاد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 