پاورپوینت کامل تحولات فلسفه ی علم قبل از ابطال گرایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تحولات فلسفه ی علم قبل از ابطال گرایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تحولات فلسفه ی علم قبل از ابطال گرایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تحولات فلسفه ی علم قبل از ابطال گرایی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

فلسفه ی علم همانند ابعاد دیگر اندیشه ی انسانی از روزگاران قدیم در مطالعات و مباحثات علمی وجود داشته است و بنابراین شاید نتوان تاریخ دقیق آغاز کارکرد آن را معین ساخت. اما شاید بتوان پس از انقلاب علمی زمان گالیله و نیوتون، تلاش اگوست کنت را برای ارائه ی تفسیر جدیدی از جدایی مقوله ی علم و غیر علم و راه اندازی اندیشه ی اثبات گرایانه، شروع آن تلقی نمود. در زمان هیوم به برخی از عناوین و ابعاد فلسفه ی علم نیز اشاره شده است. شاید بتوان دومین حلقه ی تکمیلی زنجیره ی فلسفه ی علم را اثبات گرایان منطقی در نظر گرفت.

فلسفه ی علم همانند ابعاد دیگر اندیشه ی انسانی از روزگاران قدیم در مطالعات و مباحثات علمی وجود داشته است و بنابراین شاید نتوان تاریخ دقیق آغاز کارکرد آن را معین ساخت. اما شاید بتوان پس از انقلاب علمی زمان گالیله و نیوتون، تلاش اگوست کنت را برای ارائه ی تفسیر جدیدی از جدایی مقوله ی علم و غیر علم و راه اندازی اندیشه ی اثبات گرایانه، شروع آن تلقی نمود. در زمان هیوم به برخی از عناوین و ابعاد فلسفه ی علم نیز اشاره شده است. شاید بتوان دومین حلقه ی تکمیلی زنجیره ی فلسفه ی علم را اثبات گرایان منطقی در نظر گرفت.

۱. زمینه های کارساز اولیه

در زمان کوپرنیک، گالیله، فرانسیس بیکن، تامس هابز، دکارت، و بعدها در زمان جان لاک و نیوتون زمینه های تدوین فلسفه ی علم فراهم شده بود. این موضوع در زمان اگوست کنت با تمایز قاطع بین علم و غیر علم وارد مرحله ای تازه شد. تلاش های علمی و مطالعات انجام شده توسط این دانشمندان در ظاهر نشان دادند که امکان حصول به موفقیت هایی قابل توجه، توسط علم و عقل بشر، بدون توجه به آموزه های اخلاقی و دینی کلیسا وجود دارد. البته برخورد غیر منطقی اهل کلیسا و دفاع غیر معقول آن ها از آموزه های دینی باعث تشدید برخورد علم و دین شد و زمینه ی جدایی آن ها را بیش تر فراهم ساخت. کار کوپرنیک فیزیک دان و ستاره شناس معروف در ردّ نظریه ی بطلمیوس و اثبات حرکت زمین به دور خورشید نوعی انقلاب تلقی شد. گالیله ستاره شناس، فیزیک دان، و صاحب نظر ریاضیات به تکمیل کار کوپرنیک پرداخت. وی عقیده داشت که اصولاً طبیعت خود را دربست به تحلیل های هندسی و ریاضی سپرده است. (۱)

سپس فرانسیس بیکن، مسئله ی تجربه گرایی و استقرا را در مقابل اندیشه های قیاسی ارسطویی مطرح ساخت. از نظر وی علم از طریق جمع آوری داده های تجربی و استفاده ی آن ها در یک فرایند تعمیم استقرایی حاصل می شود. وی تصریح می کند که هدف اصلی انجام پژوهش، عملیاتی است. رنه دکارت، سپردن همه ی پدیده های قابل مشاهده به امور فیزیکی و ریاضی را بر اندیشه های فلسفی و علمی حاکم ساخت. (۲) نشان دادن وجود فکر و ذهن مستقل از امور فیزیکی، از دیگر رهاوردهای علمی و فلسفی وی محسوب می شود. جدایی امور ذهنی و درون گرایان و امور عینی و برون گرایانه، از ویژگی های اندیشه ی دکارت است که تأثیری بسزا بر اندیشه های علمی پس از خود داشته است. به نظر می رسد سهم جان لاک نیز در ترسیم فلسفه ی علم، دقیق و عمیق است. جان لاک به علوم تجربی و مطالعاتِ مرتبط با آن علاقه داشت. بنابراین، با رابرت بویل فیلسوف طبیعی مشهور کار می کرد. لاک عقیده داشت که تمامی عقاید نهایتاً از تجربه مشتق می شوند، بخشی از آن حسی ( برونی ) و بخشی دیگر انعکاسی ( و درونی ) است. از طریق حس، از عناصر فیزیکی ایده می گیریم و از طریق انعکاس آن، کارکرد ذهن ( مثل تفکر، شک، و امثال آن ) را دریافت می کنیم. نظریه ی مکانیک و جاذبه ی نیوتون نیز، فیزیک را به صورت یک شکل نظام یافته ی پژوهش مدون ساختند. (۳) نظریه حتی قانون گالیله و قانون کپلر (۴) را نیز توضیح می داد. (۵) قانون نیوتون همچنین، باعث انجام پیش بینی هایی دقیق و تعجب آور شد. مثلاً پیش بینی بازگشت ستاره ی دنباله دار هالی چند سال پس از مرگ نیوتون با دقت و درستی همراه بود. جالب توجه است برای آن که نتایج مربوطه از نظریه ی نیوتون گرفته شود، نیاز به تدوین بخش جدیدی از ریاضیات بود. حساب انتگرال و دیفرانسیل بر این مبنا توسط لایب نیتس و نیوتون ابداع شد. (۶)

شاید موفقیت های پی در پی نظریه ی نیوتون و سیطره آن بر دنیای فیزیکِ آن زمان، باعث شد که دیدگاه های وی از نظر خودش و دیگران کاملاً قطعی تلقی شوند و بنابراین علم از نظر وی واقعیت محسوب می شد. ورود اگوست کنت با وجود مقدمات پیش گفته با تأثیرها و کارکردهایی خاص همراه بود. وی فعالیت های مربوط به ذهن بشر را در قالب سه مرحله توضیح داد. مرحله ی اول دین و اسطوره که به تعبیر وی با خرافات همراه است؛ دوم متافیزیک؛ و سوم مرحله ی اثبات گرایی که در قالب آن، خرافات و متافیزیک جای خود را به علم می دهند. مطالعه ی کنت از تاریخ، وی را به روش استقرا مجهز ساخت. او فلسفه ی مورد نظر خود را اثباتی نامید. به این معنا که پژوهش براساس داده ها درست و اثبات پذیر خواهد بود و براساس این داده ها می توان قانون ساخت. بنابراین آن چه همه ی علوم می توانند انجام دهند، ابتدا توصیفی از واقعیت های خاص است، که به دنبال آن قانونمندی ها و سرانجام پیش بینی هایی صورت می گیرد. در اندیشه ی اثبات گرایان و کنت، وظیفه ی علم تبیین نیست و نمی تواند اقدام به تبیین کند.

کنت درصدد طراحی یک دین جدید ( ایمان به عقل و علم انسانی ) و حتی تدوین نگرش اثبات گرایانه در مورد اندیشه ی کلیسا بود. ردّ مذهب سنتی و متافیزیک از نظر کنت، عقیده ی وی به علم و عقل، نظریه ی تاریخی وی و تلاش های وی در مورد جامعه شناسی، همه و همه بر اندیشه ی پس از خود تأثیری عمیق داشتند. تقریباً در همین دوران و پس از مرگ ریکاردو، بین اقتصاددانان بحث های جدیدی در مورد روش صورت گرفت. به این نحو که وقتی آن ها با وجود نظریات اولیه ی یکسان به نتایجی مختلف رسیدند، گمان کردند که دخالت دادن دیدگاه های ارزشی، عامل این مسئله است. بنابراین توجه جدی به امور واقعی و شواهدِ مسلم، بر بررسی علوم اجتماعی ( مشابه علوم تجربی ) حاکم شد.

بدیهی است این روند، از یک سو تحویل مکانیکی رفتار انسان ها و جوامع را به دنبال دارد و از سوی دیگر، مبتنی بر این پیش فرض خواهد بود که اکتشاف علمی لزوماً بر مبنای تعمیم داده های واقعی استوار است. در هر صورت، به این دلیل و با توجه به این زمینه ها بود که پایه ی تفکر اثبات گرایی اگوست کنت این گونه ساخته شد که علوم اجتماعی نخست باید تنها بر مبنای عقل و بدون ملاحظات ارزشی و اخلاقی بررسی شوند و دوم روش صحیح بررسی علوم اجتماعی، تعمیم داده های واقعی است ( همان طور که در علوم تجربی چنین است ). (۷) در عین حال دیدگاه تاریخی کنت او را وادار می ساخت که تاریخ را منبع داده های واقعی تلقی کند. اما مارک بلاگ معتقد بود که فلسفه ی علم بیش تر دغدغه ی تجویز یک رویکرد علمی مناسب را دارد تا توصیف سرگذشت واقعی علم. (۸) بلاگ بر نوعی تقسیم بندی از تحلیل فلسفه ی علم قدیمی و جدید تأکید می کند که اندیشه ی ابطال گرایی پوپر را حد فاصل آن دو قرار می دهد، از این پس، بحث را در این قالب ادامه می دهیم.

۲. فلسفه ی علم قبل از ابطال گرایی

در اواسط قرن نوزدهم، دیدگاه متعارف در مورد فلسفه ی علم این بود که روند علمی در دو مرحله ی کلی تنظیم نظریه و آزمون آن صورت می گرفت. در مرحله ی نخست، ابتدا ارزیابی های علمی با مشاهده ی آزادانه و بی طرفانه ی واقعیت ها شروع می شدند، سپس با استنباط استقرایی به صورت بندی قوانینی کلی در مورد آن واقعیات، به پیش می رفتند و سرانجام از طریق استقرای بیش تر، گزاره هایی به دست می آمدند که از کلیت بیش تری برخوردار بودند و آن ها را نظریه می نامیدند. مرحله ی دوم که بررسی درستی یا نادرستی نظریه ها و قوانین است، از طریق مطابقت دادن نتایج تجربی آن ها با واقعیاتِ مشاهده شده صورت می گیرد. (۹) این دیدگاه در نیمه ی دوم قرن نوزدهم، تحت تأثیر نوشته های ماخ، پوانکاره و پیر دوهم، جای خود را به مدل « فرضیه ای – قیاسی » داد. (۱۰) فرضیه ای – قیاسی در واقع رابطه ی بین نظریه پردازی علمی و آزمون علمی است. نظریه ها در مفاد مربوطه به عنوان دستگاه های قیاسی ترسیم می شوند. همپل و اپنهایم در این ارتباط تصریح می کنند که تمامی توضیح های علمی دارای ساختار مشترک منطقی و دست کم یک قانون کلی اند. ماخ و پوانکاره بیان کردند که تمامی فرضیه ها و نظریه های علمی، توصیفاتی فشرده از حوادث طبیعی اند که به خودی خود، نه درست هستند و نه نادرست، بلکه تنها قراردادهایی برای انباشت اطلاعات تجربی اند. دیدگاه فرضیه ای – قیاسی به چگونه باید بودن علم می پردازد، و نه وجود واقعی آن. در تکامل فلسفه ی علم قبل از ابطال گرایی، چند مطلب در مورد اثبات گرایی منطقی و عملیات گرایی ذکر می کنیم.

الف) اثبات گرایی منطقی

دیدگاه اثبات گرایی منطقی در بُرهه ای کوتاه در آسمان فلسفه ی علم مطرح شد و با وجود تعارض و دشواری های درونی، تأثیر وسیعی بر علم اقتصاد بر جای گذاشت. آغاز شکل گیری این تفکر را می توانیم در قالب حلقه ی وین و دهه ی ۲۰ بدانیم. حلقه ی وین گروهی از فلاسفه ی تحلیلی را دربرمی گرفت که از سال ۱۹۲۳ در جلسه ی پیشنهادی موریتس شلیک گردهم آمدند. اندیشه ی حاکم بر حلقه ی مذکور را اثبات گرایی منطقی می نامند. سنت ضد متافیزیکی ماخ و پوانکاره گوشه ای از پشتوانه ی آموزشی این گروه را منعکس می کند. ویتگنشتاین، ویکتور کرفت، رودلف کارناپ، اوتو نوایرث، هربرت فیگل، فریدریک ثوایزمن، و آی. ج. آیر از دیگر اعضای برجسته ی حلقه ی مذکورند. البته افراد بیش تری در لوای این نحله مطرح شدند که در همه ی ابعاد با این اندیشه سازگار نیستند، برخی نیز در ابتدا همراه بودند، ولی بعدها گسستند.

اندیشه ی ارنست ماخ و یا فلسفه ی تحلیلی ج. اِ. مور (۱۱) تنها ابعادی از اثبات گرایی منطقی را دربردارند. راسل و وایتهد در قالب فلسفه ی ریاضیات به تکامل اثبات گرایی منطقی کمک کردند، اما نمی توانیم آن ها را در زمره ی آن مکتب ( در همه ی موارد ) برشمریم؛ در مورد برایت وایت و ارنست نیگل هم همین طور است. هدف اثبات گرایان منطقی ارائه ی نوعی وحدت علم بود که تنها گزاره های با معنی را دربرگیرد. از نظر آن ها دو دسته گزاره ی با معنی محسوب می شدند، یکی گزاره های تحلیلی بود، بنابراین گزاره های ریاضی و منطقی، معنی دار تلقی می شدند. دومین دسته، آن ها بودند که درستی یا نادرستی آن ها از طریق آزمون حسی قابل سنجش بود. بقیه ی گزاره ها غیر علمی و از نظر شناخت بی معنی قلمداد می شدند. بدیهی است که جدایی امور اثباتی و هنجاری در دیدگاه مذکور بسیار، سفت و سخت خواهد بود. روند اکتشاف علمی از نظر اثبات گرایی منطقی با مشاهده و تجربه آغاز می شود که در آن یک سری فرضیه صورت بندی می شوند که با کمک تحلیل منطقی به صورت نظریه تدوین می شوند. نظریه ی مربوطه مورد آزمون تجربی واقع می شود. ضمناً از نظر آنان روش علمی جهانشمول است. در نقد این نظریه موارد مختلفی ذکر می شوند که به ذکر خلاصه ای از آن ها در این جا بسنده می کنیم.

یک بحث ابتدایی این است که در صورتی که « تمامی قضاوت های ارزشی بی معنا باشند » خود این ادعا نیز نوعی قضاوت ارزشی است، پس این هم فاقد ارزش و مفهوم است. دوم این که، اولین بخش ادعای اثبات گرایان؛ یعنی، آغاز کشف علمی از تجربه ی حسی، مخدوش است، زیرا تجربه ی مستقیم و مستقل از پیش فرض نظری وجود ندارد. اصولاً شناخت، بی ارتباط با ذهن و مستقل از پیشینه ی نظری غیر قابل دفاع است. برخی از صاحب نظران فلسفه ی علم عقیده دارند که « مشاهده ی مستقیم » اساساً محسوب نمی شود. (۱۲) زمانی که شخص به چیزی نگاه می کند، به دلیل یک کنجکاوی، نیاز، ضرورت و یا هدفی از پیش تعیین شده اقدام به مشاهده کرده است و این همان تقدم نظریه و فرضیه بر مشاهده است.

سوم این که، اگر بسیاری از اثبات گرایان منطقی به وجدان خود رجوع و یا مبانی روش شناسی خود را مرور کنند، در می یابند که بسیاری از گزاره های علمی ( به خصوص در حوزه ی علوم اجتماعی ) قابل اثبات تجربی نیستند. در این صورت و با التزام به اندیشه ی اثبات گرایی بخش وسیعی از علوم ( که سال ها دانشمندان برای کشف آن ها زحمت کشیده اند ) از دایره ی علمی و عقلانی بودن، خارج خواهند شد. چهارم این که، آیا خود معیارهای اثبات گرایی در قالب گزاره های اثباتی قابل آزمون تجربی هستند و یا از نوع هنجاری اند. اگر اثباتی هستند، باید شواهد تجربی آن ها را اثبات کرده باشد، اما هیچ کس چنین ادعایی نکرده است و این امر دست کم در موارد زیادی از علوم اجتماعی انجام نشده است. (۱۳) اگر گزاره های یاد شده، دستوری و هنجاری هستند، خود وارد مقوله ی قضاوت ارزشی می شوند، طبق منطق اثبات گرایان غیر علمی و بی معنا خواهند بود. گذشته از این جزمیت در روش، انعطاف ناپذیری در نگرش، ادعای جهانشمولی قواعد، ناسازگاری با واقعیات خارجی و تنگ کردن دایره ی علم، محدودیت های جدی این روش شناسی است. مضاف بر همه ی این ها بر فرض پذیرش غیر علمی بودن گزاره های متافیزیکی، چرا باید معناداری و ارزشمندی آن ها مخدوش شود؟ ممکن است بسیاری از مبانی اخلاقی، ارزشی و عقیدتی، ارزشمند و مفید باشند، ولی علمی نباشند. گویی پیش فرض اثبات گرایان این است که هر چیز که علمی نیست، فاقد معنی هم هست و این از نظر منطقی قابل دفاع نیست. (۱۴) این امر به عقیده ی من ضمن شریف دانستن علم و دون مرتبه دانستن غیر علم، تکیه بیش از حد به معرفت شناسی علم و فراموش کردن ابعاد وجودشناختی آن است.

ب) نگرش عملیات گرایانه

یکی از پیامدهای دیدگاه اثبات گرایان منطقی، ایجاد روش شناسی « عمیات گرایی » است. روش شناسی عملیات گرایی و اصطلاح عملیات گرایی، نخستین بار در سال ۱۹۲۷ میلادی توسط فیزیک دان معروف امریکایی، بریجمن، در کتابش به نام منطق فیزیک مدرن به کار رفته است. اصل بحث این است که مفهوم هر چیز، تمام عملیاتی را که برای تعیین آن به کار می رود، در بر می گیرد. مثلاً وقتی می خواهیم طول را تعریف کنیم، زمانی می توانیم منظور خود را از آن برسانیم که طول تعیین شود. به عبارت دیگر، مفهوم طول متضمن مجموعه عملیاتی است که توسط آن طول تعیین می شود. همچنین، هوش نیز همان است که توسط آزمون هوش اندازه گیری می شود. (۱۵) پس در حقیقت « مفهوم » با مجموعه عملیات مربوط به آن مترادف است.

ریشه ی بحث پیش گفته به نحوی به نظریه ی نسبیت اینشتین برمی گردد. در قالب این نظریه ( که در سال ۱۹۰۵ مطرح شد ) گفته می شود برای فیزیک دان هیچ مفهومی وجود ندارد، مگر آن که بداند مطلب مربوط به آن قابل تحقق است. مثلاً خود اینشتین در مورد مفهوم زمان مطلق می گوید: « زمانِ مطلقْ بی معناست، چون هیچ عملیاتی را نمی توانیم متناظر با آن نشان دهیم ». (۱۶) بلکه هرگونه عملیاتی که بشود برای زمان تصور کرد، نسبی است. پس زمانِ مطلق بی معناست. (۱۷) باید توجه داشته باشیم که با وجود استفاده ی عملیات گرایان از نظر اینشتین، خود او به نقش عناصر متافیزیکی نیز عقیده داشت. (۱۸) اصولاً فیزیک دانان نظری، عملیات گرایی را افراطی می دانند و تصریح می کنند که برای پذیرش یک نظام منطقی، لازم نیست تمام گزاره های آن قابل اندازه گیری باشند، بلکه اگر ساختمان اصلی هم انتزاعی، اما حاصل و نتایج آن ها قابل آزمون تجربی باشد، کافی است.

مقایسه ی دیدگاه اثبات گرایی، عملیات گرایی و اینشتین: عملیات گرایان، افراطی تر از اثبات گرایان به نظر می رسند. زیرا واحدی که اثبات گرایان با آن کار می کنند، یک گزاره است و عقیده دارند که آن گزاره باید آزمون پذیر باشد. اما عملیات گرایان روی تک تک مفاهیم انگشت می گذارند. اینشتین نیز تأکید می کند که آزمون پذیری تنها به یک گزاره برنمی گردد، بلکه مفاهیم نیز باید با تجربه مشخص شوند. اما اینشتین اضافه می کند که در کنار مفاهیم عملیاتی می توانیم وجود ساخت های ذهنی خالص را نیز مجاز بدانیم. وی تأکید می کند که مفاهیم فیزیکی بیش تر ابداعات و اختراعات آزاد فکر بشر هستند تا این که از تجربه انتزاع شده باشند. در عین حال، تجربه برخی مفاهیم را به ذهن متبادر می سازد. (۱۹) خلاصه مفاهیمی مانند جرم، نیرو، انرژی، و امثال آن اختراع ذهن هستند و هیچ گاه تحقق تجربی ندارند. (۲۰) جالب توجه است که بریجمن و عملیات گرایان، امور ذهنی « نزدیک به عناصر عملیاتی » را نیز قبول دارند.

مثلا‍ً بریجمن می گوید ساخته ی اتم، ساخته ی خوبی است، زیرا اطلاعاتی به همراه دارد که از نظر فیزیکی قابل تجربه است. یعنی وی « ساخته ها » را به خوب و بد قسمت می کند و ساخته های خوب را می پذیرد. شاید بتوانیم این مطلب را این گونه مطرح کنیم که عملیات از نظر بریجمن هم جنبه ی فیزیکی دارد و هم جنبه ی ذهنبی ( یعنی وی بخش هایی از عملیات ذهنی را هم قبول دارد ). (۲۱) در عین حال این امر می تواند نوعی عقب نشینی از مواضع افراطی عملیات گرایان نیز تلقی شود. بریجمن همچنین تأکید می کند که اگر چیزی در حال حاضر جنبه ی عملیاتی ندارد، امیدواریم که در آینده این خصلت را بیابد. مطلب دیگری که در کنار امیدواری بریجمن مطرح است، نقش اقتصادی و صرفه جویی در قالب عملیات گرایی است. وی می گوید که اگر در همه ی امور، عملیات گرایی جاری شود، در آن صورت بسیاری از محاورات، غیر ضروری تلقی می شوند و بنابراین این مسئله نوعی اثر انرژی زایی خواهد داشت ( که می توانیم انرژی آزاد شده را در جاهای مهم تر به کار ببریم ). وی عقیده دارد که ابتدا قدری دشواری وجود دارد، زیرا باید برای هر مطلبی، مابه ازای عملیاتی فراهم شود. اما پس از مدتی که همه به اندازه ی کافی تمرین کردند، مسئله حل و فصل خواهد شد. (۲۲)

عملیات گرایی و مقوله ی پرسش های بی معنا:

بریجمن اشاره می کند، عملیات گرایی برنامه ای است که در این شعار « اثبات گرایانه » ریشه دارد که: « یک پرسش، زمانی با معناست که بتوان برای آن عملیاتی یافت که بشود با آن عملیات به پرسش مذکور پاسخ داد ». اگر این عملیات وجود نداشته باشد، پرسش یاد شده نیز بی معناست. مثلاً این پرسش که: آیا ستاره ساکن است یا متحرک، بی معناست؛ زیرا سکون مطلق به صورت عملیاتی وجود ندارد. وی نمونه هایی از پرسش های بی معنا را ذکر می کند که به برخی از آن ها اشاره می کنیم. (۲۳) ۱) آیا زمانی وجود داشته است که ماده وجود نداشته باشد؟ ۲) آیا جهان آغاز و پایانی داشته است؟ ۳) چرا زمان درگذر است؟ ۴) آیا فضا می تواند بُعد چهارمی داشته باشد؟ ۵) آیا اعداد صحیح مفقوده ای بین سری اعداد صحیح وجود دارند ( مثلاً بین ۷ و ۸ یک عدد صحیح گم شده ای وجود دارد )؟ ۶) آیا می توانیم ۲ به اضافه ی ۲ را مخالف چهار بدانیم؟ ۷) چرا الکتریسته ی مثبت و منفی یکدیگر را جذب می کنند؟

جمع بندی کلی عملیات گرایی بریجمن:

۱. با وجود این که دیدگاه عملیات گرایی به عنوان یک روش شناسی، اقدامی در گسترش ادبیات موضوع محسوب می شود، اما از جهتی افراطی و در مواردی غیرقابل دفاع است. اصولاً همین که نظریه ی عملیات گرایی با خودِ عملیات مترادف تلقی شده، نوعی بن بست علمی به وجود آورده است. همین که بریجمن در مواردی مسئله را به آینده موکول ساخته و یا عملیات ذهنی را پذیرفته و یا ساخته های خوب و بد را از هم متمایز دانسته، نشانه ی نوعی عقب نشینی از دیدگاه سفت و سخت اولیه است.

۲. نکته ی دیگری که قابل تأمل است، اظهارنظر خود بریجمن است که گفته: « من فیلسوف نیستم و این هایی که می گویم نوعی برداشت شخصی اند. » (۲۴) شاید به همین دلیل است که مک لاپ می گوید من بیش تر به پیروان بریجمن انتقاد دارم و نه خود وی. زیرا وی اموری را بیان کرده، اما بر آن اصرار نورزیده است. این پیروان او بودند که دیدگاه وی را هدف قرار داده و ادعای طراحی یک چارچوب روش شناختی علمی کردند. (۲۵) زیرا وی تصریح کرده است که من این بحث ها را در قالب عمل گرایانه ( پراگماتیسمی ) (۲۶) در نظر داشته ام و نه به عنوان یک بحث فلسفی.

۳. مک لاپ در انتقاد از بریجمن در این ارتباط می گوید: احتمالاً بریجمن به این دلیل عملیات ذهنی را هم پذیرفته است تا ریاضیات بی معنا نشود. وی همچنین در نقد دیدگاه بریجمن می افزاید که: « شاید در ارتباط با برخی امور، مثل درجه ی حرارت که چارچوب فیزیکی دارند، بتوانیم بگوییم عملیات با مفهوم مترادف است، ولی برای بسیاری از مسائل این امر نامناسب است ». در این ارتباط بریجمن حتی از اثبات گرایان منطقی نیز تندتر رفته است. (۲۷)

۴. مارگنو، فیزیک دان معروف، نیز اشاره می کند که اگر قرار باشد انسان ملتزم به عملیات گرایی شود، تنها می تواند به نظریه های سطح پایین ( مثل نظریه های آماری ) اکتفا کند. اما نظریه های سطح بالا ( مثل انسان عقلانی در اقتصاد یا فرضیه ی اینشتین ) قابل اندازه گیری عملیاتی نخواهند بود. مثلاً در قالب اقتصاد، هیچ عرضه و تقاضای مشاهده شده در خارج وجود ندارد. حتی خود منحنی های عرضه و تقاضا نیز قابل مشاهده نیستند، بلکه آن ها نتایج محاسباتی تصوری هستند. اصولاً روابط بین متغیرها ماهیت فرضی دارند.

۳. اندیشه ی ابطال گرایی

دیدگاه ابطال گرایی که توسط کارل پوپر فیلسوف معروف مطرح شد، در واقع نوعی حدفاصل فلسفه ی علم جدید و قدیم نیز محسوب می شود. پوپر از آن دسته اساتید دانشگاه لندن است که نقشی فراگیر در توسعه ی فلسفه ی علم به طور کلی، و فلسفه ی علوم اجتماعی و اقتصاد به طور خاص داشتند. ابتدا به کلیات اندیشه ی ابطال گرایی اشاره می کنیم، سپس تمایز آن را با دیدگاه سنتی فلسفه ی علم و همچنین دیدگاه اثبات گرایان بیان و در پایانْ نکات قابل ملاحظه ای را در مورد این تفکر ذکر می کنیم.

پوپر در قالب مقوله ی ابطال گرایی بین دانسته های علمی و غیر علمی نوعی تمایز مطرح می کند. به این صورت که امور علمی را مجموعه ای از قضایای ترکیبی پیرامون جهان واقعی می داند که امکان ابطال آن ها ( دست کم به طور اصولی و بالقوه ) از طریق مشاهدات تجربی وجود دارد. علمی بودن، به روش آزمون گزاره ها مربوط می شود، و نه به یقینی و اطمینان آوری دانسته ها. (۲۸) بنابراین معیار تمایز وی یک طیف نسبتاً پیوسته از معرفت را در بر می گیرد که از علوم دقیقی چون فیزیک شروع می شود، تا شعر و نقد ادبی و امور غیر علمی ( سر دیگر طیف ). قبل از پوپر و در قالب پاسخ های قرن نوزدهمی، تمایز علمی از غیر علمی مربوط به مسئله ی استقرا بوده است. یعنی، علمی به دلیل استفاده از روش استقرا از غیر علمی جدا می شد. مسائل علمی اصولاً از تجربه آغاز، سپس قوانین کلی از طریق مشاهده و آزمون تجربی و با کمک استقرار نسبت به آن ها استخراج می شدند؛ یعنی، رابطه ی مخصوصی بین استقرا و قیاس تصور می شد.

اما در مفاد پوپر ( که ریشه ی آن به استدلال هیوم برمی گردد )، بین استقرا و قیاس چنین ارتباطی وجود ندارد. یعنی، نمی توانیم هیچ گزاره ی عامی را به طور منطقی از گزاره های انفرادی استنباط کنیم؛ هر چند تعداد گزاره های انفرادی بسیار زیاد باشد. پوپر در قالب یک مثال ( که ریشه ی مثال مذکور به استوارت میل برمی گردد ) می گوید: مشاهده ی هر تعداد قوی سفید نمی تواند این استنباط را تأیید کند که تمام قوها سفید هستند، اما مشاهده ی تنها یک قوی سیاه برای ابطال نتیجه گیری فوق، کافی است. در دیدگاه ابطال گرایی، نظریه ها و یا فرضیه ها به عنوان حدس و گمان های اولیه و موقتی تلقی می شوند که اقتصاددانان و سایر دانشمندان برای توضیح برخی امور در ذهن خود ساخته اند. سپس این نظریه در جریان ابطال ( و نه اثبات ) قرار می گیرد. به این صورت که نظریه ی مورد نظر در معرض آزمون های سخت واقع می شود. در کوران این آزمون ها، یا نظریه مقاومت می کند و یا ابطال می شود. در صورتی که ابطال شود، تماماً کنار گذاشته می شود و یک نظریه ی موقت جدید جایگزین آن می شود که به همان شکل قبلی مورد آزمون های مکرر و سخت قرار می گیرد. (۲۹) در صورتی که مقاومت کند، تا زمانی که ابطال نشده معتبر است.

اندیشه ی ابطال گرایی به صورت دیگری نیز قابل بحث است. و آن در قالب پرسشی است که خود پوپر مطرح می سازد. اصولاً از نظر پوپر و ابطال گرایان برنامه ای توانایی معرفت علمی دارد که بتواند پرسشی را پاسخ گوید. آن پرسش این است که چه واقعیت هایی در صورت تحقق ما را به ردّ و ابطال آن برنامه هدایت خواهند کرد. (۳۰) اصولاً پوپر می گوید یک پرسش نادرست در شناخت مطرح است و آن این است که پرسیده شود چه روشی ما را به شناخت درست می رساند؟ اما پرسش درست تر آن است که چگونه می توان روش نادرست را شناخت؛ یعنی، اگر روش مطالعه نامناسب بود، چگونه می توانیم به کنترل و نقد و جایگزینی آن مبادرت کنیم. ابطال گرایان عقیده دارند که این روش، پژوهشگر را در یک فرایند آزمون و خطا ( یا به عبارتی انقلابی دائمی ) به حقیقت نزدیک می سازد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.