پاورپوینت کامل عقل­گرایی، نقل­گرایی در سیر و بسط تاریخ ایران ۵۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عقل­گرایی، نقل­گرایی در سیر و بسط تاریخ ایران ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عقل­گرایی، نقل­گرایی در سیر و بسط تاریخ ایران ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عقل­گرایی، نقل­گرایی در سیر و بسط تاریخ ایران ۵۹ اسلاید در PowerPoint :

بحث فقیهان بحث عقلی است. نقل را باید فهمید. همه که نقل را یکسان نمی‎فهمند. اگر اینطور بود، اگر همه یکسان نقل را می‏فهمیدند، علم دین اصلاً موضوع نداشت. اصلا علم تفسیر و روایه و اصول و … لزومی نداشت. دین از عقل جدا نیست. آدمی از عقل جدا نیست. این زندگی و نظام زندگی از عقل جدا نیست. فقه و علم دین هم در متن این زندگی است و نمی‏تواند از عقل جدا باشد.

بحث فقیهان بحث عقلی است. نقل را باید فهمید. همه که نقل را یکسان نمی

فهمند. اگر اینطور بود، اگر همه یکسان نقل را می‏فهمیدند، علم دین اصلاً موضوع نداشت. اصلا علم تفسیر و روایه و اصول و … لزومی نداشت. دین از عقل جدا نیست. آدمی از عقل جدا نیست. این زندگی و نظام زندگی از عقل جدا نیست. فقه و علم دین هم در متن این زندگی است و نمی‏تواند از عقل جدا باشد.

****

وقتی من نوشت خودم را که دربار نسبت عقل و نقل است، می‏خواندم، ملتفت یک عیب بزرگ در کار خودم شدم که لازم نیست درباره آن به تفصیل صحبت کنم ولی باید به آن اعتراف کنم. من نمی‏دانم آیا دیگر دوستان علوم انسانی و فلسفه هم این مشکل را دارند که وقتی چیزی می‏نویسند اطراف مطلب برای آنها روشن است و می‏دانند که چه می‏گویند و چه می‏خواهند بگویند، اما وقتی چند ماه می‏گذرد و مطالب خود را می‏خوانند، آن مطالب دیگر آن وضوح و روشنی سابق را ندارد. بنابراین این مشکل پیش می‏آید که این مطالب مبهم و مجمل است و گویا نیست. وقتی من نوشت خودم را دیشب مرور می‏کردم دیدم که مطالب آنچنان که من فکر می‏کردم، روشن نیست ولی به هر حال مطلب این است که من خواستم نسبت عقل و نقل را در تاریخ اسلامی خودمان بیان کنم. من می‏دانم مطلبی که در اینجا آورده‏ ام بیشتر اشاره است ولی به هر حال توان من این است که حالا صورتی مختصر از آن را خدمت شما عرض می‏کنم.

ما یک حرف‏هایی در مشهور می‏زنیم و تصور می‏کنیم؛ مانند عقل و نقل. مشهور فکر نمی‏خواهد و چیزی است که دربار آن فکر نمی‏کنند. یعنی در اصطلاح اهل منطق و اصول، مشهور چیزی است که همه می‏دانند و قبول دارند یا به هر حال می‏شناسند. در شهرت، یک تقابلی میان عقل و نقل گذاشته می‏شود گویی که این دو مسئله دو قلمرو به کلی متفاوت و مجزا هستند و کسانی هم ممکن است بگویند دو قلمرو ناسازگار و غیرقابل جمع هستند. البته در مقابل این­ها، کسانی هم هستند که معتقدند که کاملاً قابل جمع‏ اند. آنچه در شرع آمده، معقول است و آنچه در عقل آمده، می‏تواند مورد قبول شریعت قرار بگیرد. قضیه به این سادگی نیست. مطلب دشوارتر از این است. اول باید بگویم ما علم دین داریم، علم دینی داریم. علم دین، علم منقول است اما علم دینی علم معقول است. گاهی می‏گوییم دین تعبدی است، اما وقتی می‏گوییم دین تعبدی است، یعنی فروع تعبدی است. هیچ کس در دین نمی‏گوید اصول دین تعبدی است. وقتی می‏

گوییم اصول دین تعبدی نیست یعنی باید با تأمل دریافت شده و قبول شود. معهذا نقل با عقل، فرق دارد. نقل و عقل یک چیز نیستند. منقولات منشأ خود را دارند و معقولات منشأی غیر از این دارند. از حیث مبدا، معقول و منقول با هم تفاوت دارند. اما آیا از حیث غایت هم با هم تفاوت دارند؟ در اینجا نظرها مختلف است بسته به اینکه از عقل، چه دریابید و از عقل چه بفهمید. وقتی ما می‏گوییم شرع باید به میزان عقل سنجیده شود ما یک ملاک روشن صحیحی داریم، یک ملاک دقیقی داریم که می‏تواند همه چیز را اندازه

گیری کرده و در مورد آن صحبت کند. اگر چنین چیزی وجود داشت و اگر چنین عقلی وجود داشت، میان بشر اختلاف نبود. غالباً وقتی ما می‏گوییم ما هر حکمی را با عقل می

سنجیم، یعنی با فهم خودمان می‏سنجیم. ما از عقل، فهم خودمان را مراد می‏کنیم و هم ما فهم داریم. فهم‏ ها متفاوت است، هم از حیث ماده و صورت و هم از حیث درجات. اینکه آن چیزی معتبر است که من بفهمم، این داعیه ای است که باید دربار آن تأمل کرد. در اینکه علمای دین، نقل را عقلی و معقول می‏دانند بحث نمی‏کنم، اما وقتی عقلی می‏دانند مراد این نیست که عقل هر کسی باید دریابد آنچه را که در شرع و در دین ما آمده است. بعضی از عقل‏ ها آن را درک می‏کند و برخی دیگر از این درک قاصر است. عقول معمولی هم کم و بیش تصدیق می

کنند که امر دین خلاف عقل نیست. این تقابل که می‏گویند به این معنا کاملاً درست است. عقل و نقل دو چیز هستند، در مقابل هم قرار دارند به این معنی که نه نقل، عقل را رد می‏کند و نه آنچه که در نقل گفته می‏شود، خلاف عقل است. آنچه که مخصوصاً در دین بحث می‏شود این است که ببینید مثلاً احکام ریاضی و احکام فیزیک، معقول است، این­ها نسبتی با احکام شرع ندارند، خیلی این­ها متباین‏اند. پس اصلاً از تقابل آنها صحبت نکنیم چون امور متباین با هم تقابل ندارند. دین در مورد احکام ریاضی حکم نمی‏کند زیرا آنچه که در قلمرو دین نیست، راجع به آن حکم نمی‏کند و آن جایگاه، قواعد، و روش‏های خودش را دارد و کار خودش را انجام می‏دهد و دین هم به آنچه که به قاعده و درست انجام شود، کاری ندارد و آن را می‏پذیرد و تصدیق می‏کند.

در تاریخ فکری ما، این تقابل مطرح شده است. تقابل عقل و نقل به طرق مختلف مطرح شده است اما نه به صورتی که ما امروز فکر می‏کنیم. ما امروز طور دیگری فکر می‏کنیم. در گذشته، وقتی علم کلام به وجود آمد درصدد برآمد که اصول دین را اثبات کند. علم کلام، علم دینی است. ما علوم دینی داریم که مسائل و مطالب آن عین دین است مثل علم فقه، علم تفسیر، روایت و حدیث، عرفان و کلام. علومی هم هستند که در خدمت این علم دینی و در خدمت فهم دین هستند مثل علم اصول. علم اصول علم دینی نیست اما یکی از مهم‏

ترین درس‏هایی است که در حوزه‏ های علمی ما و حوزه‏ های دینی ما تدریس می

‏شود و فقهای ما بخصوص در این سه چهار قرن اخیر، که مسأل اختلاف اصولی و اخباری مطرح شده است، بیشتر اصولی هستند یعنی قواعدی را به کار می‏برند که این قواعد نقلی نیست و یکی از حجت‏هایی که در علم اصول فقه مطرح می‏ شود، عقل است. فقط فقهای ما یعنی فقهای امامیه نیستند که این را می‏گویند. مثلاً ابوحنیفه، قیاس را قبول داشت. این­ها چیزی نیست که در دین گفته شود. حکم آن در دین نیامده است. این یک روشی است، یک راهی است که عقل پیدا کرده و از طریق این راه است که فقها می‏توانند استنباط احکام کنند و می‏توانند اجتهاد کنند. اجتهاد کار عقل است. البته هر کسی واجد این قوه نیست ولی به هر حال آن کسی که صاحب این توانایی و قوه است، صاحب خرد است. پس این­ها را مقابل هم نگذارید. اصلا علم بی‏ عقل نمی‏شود. علم کلی است، هم علوم کلی هستند. هر چه نام علم پیدا می‏کند کلی است. احکام فقهی هم احکامی کلی است و کلی با فهم، کلی می‏شود. اگر فقیه به تک تک افراد باید امر کند که چه کنند و چه بگویند، این احکام جزئی می‏شود، اما وقتی گفته می‏شود: «کتب علیکم الصیام» در اینجا لازم نیست که فقیه بگوید شما روزه بگیرید یا نگیرید، البته می‏تواند بگوید شرایط آن چیست که در کتاب و سنت و روایت آمده است. اما وقتی یک حکم کلی را بیان می‏کنیم، این حکم، یک حکم کلی است. هم تحولاتی که در تاریخ ۱۴۰۰ سال ما در خصوص نقل و عقل در نسبت میان نقل و عقل آمده، همه نشان این است که عقل رهبری کرده حتی اختلافات را. من چیزی بگویم که شاید خیلی از دوستان اهل فلسفه هم با نقل آن مخالف نباشند. یکی از چیزهایی که ما در تاریخ فلسفه‏‌مان می‏گوییم و به عنوان مشهور قبول می‏کنیم این است که اشعری به عقل کم

اعتنا بوده است. به بحث عقلی آسیب رسانده است. من حکم نمی‏کنم راجع به اینکه اشعری با عقل چکار کرده است، اما اشعری بحث کرده و سوال کرده و جدل کرده است. این که خلاف عقل نیست، این که کار عقلی است، یعنی کار عقلی کرده است. آیا همه در کار عقل درست عمل می‏کنند؟ هر کس که مدعی بحث عقلی است، هر آنچه می‏گوید درست می‏گوید؟ اگر اینطور بود که هم فلاسفه ‏ای که با هم اختلاف نظر شدید دارند و سخنان متناقض و متضاد می‏گویند، باید هم حرف‏های آنها درست باشد. عقل هم اشتباه می‏کند یعنی عقل هم قوت و ضعف دارد. عقل در تاریخ صورت‏ها دارد. عقلی که با آن جهان جدید ساخته شده، با عقل افلاطون و ارسطو یکی نبوده است. عقلی که جهان را می‏فهمد با عقلی که جهان را می‏سازد، لااقل از جهاتی متفاوت است اگر در اصل یکی باشند. اشعری هم در برابر معتزلی، بحث عقلی کرده است. اصلا بحث نمی‏تواند غیرعقلی باشد. وقتی سعدی حکایت می‏کند که:

فقیهی کهن‏ جامه و تنگ‏دست / به ایوان قاضی صفدر نشست

و از بحث فقیهان می‏گوید، این بحث فقیهان بحث عقلی است. نقل را باید فهمید. همه که نقل را یکسان نمی

فهمند. اگر اینطور بود، اگر همه یکسان نقل را می‏فهمیدند، علم دین اصلاً موضوع نداشت. اصلا علم تفسیر و روایه و اصول و … لزومی نداشت. دین از عقل جدا نیست. آدمی از عقل جدا نیست. این زندگی و نظام زندگی از عقل جدا نی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.