پاورپوینت کامل شیخ اشراق و عرفان دوره نخستین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شیخ اشراق و عرفان دوره نخستین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیخ اشراق و عرفان دوره نخستین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شیخ اشراق و عرفان دوره نخستین ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
در این مقاله، میزان اطلاع و تاثیرپذیری شیخ اشراق از عرفان و عارفان دوره نخستین، یعنی از آغاز شکلگیری عرفان در قرن دوم هجری تا زمان ابن عربی، همچنین میزان تحلیل مطالب عرفانی آن دوره در آثار سهروردی مورد بحث قرار گرفته است. ابتدا، اصطلاحات عرفان دوره نخستین در آثار سهروردی بیان و سپس، ضمن اشاره به شخصیت عارفان از نگاه سهروردی،به بررسی میزان تاثیرپذیری شیخ اشراق از عارفان آن دوره در زمینههای سیره علمی، سیره عملی، آثار حکمی و آثار عرفانی پرداخته شده است. در پایان اجمالاً تحلیل مطالب عرفانی، اعم از عرفان نظری و عملی، در آثار سهروردی مورد توجه قرار گرفته است.
چکیده
در این مقاله، میزان اطلاع و تاثیرپذیری شیخ اشراق از عرفان و عارفان دوره نخستین، یعنی از آغاز شکلگیری عرفان در قرن دوم هجری تا زمان ابن عربی، همچنین میزان تحلیل مطالب عرفانی آن دوره در آثار سهروردی مورد بحث قرار گرفته است. ابتدا، اصطلاحات عرفان دوره نخستین در آثار سهروردی بیان و سپس، ضمن اشاره به شخصیت عارفان از نگاه سهروردی،به بررسی میزان تاثیرپذیری شیخ اشراق از عارفان آن دوره در زمینههای سیره علمی، سیره عملی، آثار حکمی و آثار عرفانی پرداخته شده است. در پایان اجمالاً تحلیل مطالب عرفانی، اعم از عرفان نظری و عملی، در آثار سهروردی مورد توجه قرار گرفته است.
مقدمه
یکی از مسائلی که در «شیخ اشراق شناسی حائز اهمیت است، بررسی میزان آشنایی وی با عرفان دوره نخستین و تأثیرپذیری وی از عارفان پیش از خود، درسیره علمی و عملی است. برخی محققان در عرفان، تاریخ عرفان را به سه دوره متمایز ذیل تقسیم کردهاند:
۱.از آغاز شکلگیری عرفان، به عنوان یک نحله فرهنگی در برابر اهل کلام و قشریان؛ یعنی از اوایل قرن دوم تا عصر ابنعربی؛ ۲. از عصر ابنعربی تا ملاصدرا؛ ۳. از ملاصدرا تاکنون ایشان دوره نخستین را نیز دارای سه مرحله مجزا از یکدیگر دانسته است؛ یعنی ۱. مرحله زمینهها و جوانهها؛ ۲. مرحله کمال و پختگی و ۳. مرحله تکمیل و تنظیم.وی سپس به تفصیل، به بیان ویژگیها، شخصیتها و آثار هر کدام از این سه مرحله پرداخته است.
درمجموع، باید توجه داشت که دوره نخست یعنی از اوایل قرن دوم تا اواسط قرن ششم، دوره شکل گیری، تثبیت، تحکیم، تدوین وترتیب عرفان اسلامی است. به یک معنا، این دوره همه آنچه را که از عرفان میباید توقع داشت، در خود دارد. در این دوره، با میراثی بس شگرف از صوفیه، و با مشایخی برجسته روبرو هستیم.شیخ اشراق نیز، که متولد سال ۵۴۹ و متوفایسال ۵۸۷ هجری قمریاست، میراثبر این دوره از عارفان بوده است. در این مقاله، به بررسی میزان آشنایی، بهرهمندی وتاثیرپذیری وی از عارفان این دوره و آثارشان میپردازیم.
۱. میزان آگاهی شیخ اشراق از شخصیتها و آثار عارفان دوره نخستین
به منظور شناخت میزان آگاهی شیخ اشراق از شخصیتها و آثار عارفان دوره نخستین، ابتدا به نقل قولهای وی از عارفان آن دوره، و سپس، اصطلاحات عرفانی موجود در آثار سهروردی را از نظر میگذرانیم.
الف. نقل قولهای شیخ اشراق
۱. الفاظ عام سهروردی درباره عرفا
سهروردی با عبارات مختلفی از صوفیه و عرفا یاد کرده است. از لابلای این دسته تعابیر و واژگان، میتوان نوع نگاه وی را به عارفان به دست آورد: «صوفی [الصوفیه، صوفیان، اهل تصوف] ؛ اخوان التجرید ؛ اولی البصیره ؛ اصحاب الریاضات ؛ الابرار و الاولیاء ؛ الخاصه ؛ اصحاب التجرید ؛ مجردان [مجردان صاحب بصیرت] و علمای راسخ.
۲. عارفان در اسلام سهروردی
سهروردی در آثار خود، بیش از بیست نفر از عارفان را نام برده و مطالبی را از آنان و یا در باره آنها بیان کرده است. در اینجا نام این افراد، به ترتیب فراوانی ذکرشان، در مجموعه آثارشیخ اشراق بیان میشود:
۱. حسینبن منصور حلّاج؛ ۲. ابویزید بسطامی؛ ۳. جنید بغدادی؛ ۴. ابوالحسن خرقانی؛ ۵. ذوالنون مصری؛ ۶. سهل تستری؛ ۷. ابوطالب مکی؛ ۸. ابوسعید خرّاز؛ ۹. ابوسلیمان دارانی؛ ۱۰. ابوالعباس قصّاب آملی؛ ۱۱. ابوبکر واسطی؛ ۱۲. ابوالحسین نوری؛ ۱۳. کتّانی؛ ۱۴. دقّاق؛ ۱۵. ابراهیم ادهم؛ ۱۶. ابوسعید ابوالخیر؛ ۱۷. ابوعلی فارمدی؛ ۱۸.حسن بصری؛ ۱۹. سلیمان تمیمی؛ ۲۰. حکیم سنائی؛ ۲۱. شبلی؛
۲۲. حسنبن سالم.
چنانکه مشاهده میشود، شیخ اشراق از میان عرفا، بیش از همه، به ترتیب از حسینبن منصور حلاج، بایزید بسطامی و جنید بغدادی یاد کرده است. در ذیل به نمونههایی از نقل قولهای سهروردی از عرفا اشاره میگردد:
بوسلیمان دارانی گوید: «لو علم الغافلون ما فاتهم من لذّه العارفین لماتوا کمداً؛ اگر غافلان میدانستند که چه لذتی را ـ که عارفان از آن بهرهمندند ـاز دست دادهاند، از روی حزن و اندوه قالب تهی میکردند.»
جنیدگفت: «اگر بدانستمی که زیر آسمان علمی است شریفتر از آنکه محققان معرفت در آن خوض میکنند، بجز بدان مشغول نبودمی و بأبلغ الطرق در تحصیل آن سعی نمودمی تا به دست آوردمی.»
حسینبن منصور حلاج گفت: «محبت میان دو کس آن وقت مستحکم شود که در میان ایشان، هیچ سرّ مکتوم نماند».
سهروردی از ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر، سخنی را در حکایت ذیل نقل کرده است:
شنیدم که شیخ ابوالخیر رضیالله عنه در واقعه دید که «برخیز و نزد شیخ ابوالحسن خرقانی شو و امانتی که بدو سپردهایم بستان». شیخ ابوسعید برخاست و به خدمت شیخ ابوالحسن خرقانی رفت. چون چشم ابوالحسن بر وی افتاد گفت: «یا اباسعید، امانتی که ترا بر من است، آن است که بدانی که صوفی از گل نیست.» ابوسعید چون این سخن بشنید،خدمت کرد و بازگشت، و چندان جهد کرد که آن صوفی را که از گل نیست بدید، و همه روز میگفت:«الصوفی مع الله بلا مکان»
در مجموع، میتوان گفت. که سهروردی با مجموعه قابل توجهی از عرفا و میراث علمی ایشان آشنا بوده و در آثار خود نیز همواره از آنها استفاده کرده است.
ب. اصطلاحات عرفانی در آثار شیخ اشراق
سهروردی با آنکه در منطق و فلسفه، روی خوشی به اصطلاحات موجود نشان نداده و سعی میکند از اصطلاحات جدیدی برای افاده همان معانی استفاده کند، اما در آثار خود، از اصطلاحات عرفانی بهره فراوانی برده است. افزون بر ای، در فصل بیست و سو م از کلمه التصوف به تعریف مجموعهای از اصطلاحات عرفانی پرداخته که این امر، خود نشانی از دلدادگی وی به آثار عرفانی است. اصطلاحات عرفانی، که وی به شرح آنها پرداخته است، عبارتند از:
مقام، حال، خاطر، خاطرِ شیطان، خاطرِ نفس، خاطرِ ملک، خاطرِ حق، خاطر روح، توبه، اراده، مرید، رجاء، خوف، زهد، شکر،صبر، توکل، رضاء، معرفت، محبت، شوق، وجد، تواجد، بسط، قبض، لوائح، سکینه، جمع، تفرقه، غیبت، سکر، صحو، هیبت، انس، توحید،مکاشفه، مشاهده، وقت، فناء، محو، طمس و نهایتاً، صوفی و تصوف که مجموعاً چهل اصطلاح میشود.
۲. میزان تأثر شیخ اشراق از عارفان و متون عرفانی دوره نخستین
به منظور بررسی میزان تأثر شیخ اشراق از عارفان دوره نخستین، ابتدا به بیان شخصیت عارفان از نگاه وی سپس تأثر وی را از عرفا در سیره علمی،سیره عملی، آثار حکمی و آثار عرفانی نشان میدهیم.
الف. شخصیت عارفان در نگاه شیخ اشراق
۱. حسن ظن شیخ اشراق به عارفان
از بررسی مجموعه آثار سهروردی به دست میآید که ویسخت بهعارفان خوشبین بوده و با حسن ظن به گفتارها و رفتارهای ایشان مینگریسته است. از جمله، وی در رساله «فی حالهالطفولیه»، نشان میدهد که سخت شیفته صوفیان و راه و رسم ظاهری و باطنی ایشان است زیرا هم آداب ظاهری آنان را از زبان شیخش توجیه میکند و هم نمونه مردان واقعی را بایزید میداند. آنجا که میگوید:
جمله کره زمین نود و شش هزار فرسنگ است و ربع مسکون بیست و چهار هزار فرسنگ، هرفرسنگی به اندازه هزار گز یا گام،که هر دو قیاس کردهاند، و زمین، بیش از این نیست. اکنون این قدر زمین که از ربع مسکون است، ببین که چند پادشاه دارد؛ بعضی ولایتی و بعضی طرفیو بعضی اقلیمی، و هر یکی دعوی مملکت میکنند. اگر بر حقیقت واقف شوند، حقّا که از دعوی خود شرم دارند. این دولت «ابویزید» یافت،پس هر چه داشت بگذاشت و ترک آن همه کرد. لاجرم بیکبار بر آن بیافت. نعمت و جاه و مال حجاب راه مردان است. تا دل با این مثال مشغول باشد، راه پیش نتوان بردن، هر که قلندری وار از بند زینت و جاه برخاست، او را عالم صفا حاصل آمد.
۲. عارفان؛ حکمای واقعی
سهروردی شیفتگی خود را نسبت به شخصیت عارفان با عبارات مختلف بیان کرده است از آن جمله، در رساله فی حقیقه العشق عارفان را که اصحاب عشقاند، بالاترین مصادیق علمای راسخ و حکمای متألّه بر شمرده است:
پس اول پایه، معرفت است و دوم پایه، محبت و سوم پایه، عشق. و به عالم عشق، که بالای همه است، نتوان رسیدن تا از معرفت و محبّت دو پایه نردبان نسازد و معنی «خطوتین و قد وصلت» این است. همچنان که عالم عشق، منتهای عالم معرفت و محبت است، واصل او منتهای علمای راسخ و حکمای متأله باشد. از اینجا گفتهاند:
عشق هیچ آفریده رانبود عاشقی جزرسیده رانبود
۳. عارفان؛ کاملتر از دیگران
سهروردی میگوید:
در آنکه هر که عارفتر بود کاملتر بود» یعنی، اولیای الهی و اهل محبت، هر چه پیشتر روند، علم و معرفتشان به حقایق عالم هستی افزونتر میگردد. تشبّه ایشان به حق تعالی بیشتر میگردد و چون غایت کمال انسان نیز همین تشبّه به حق است، آنان که عارفترند از دیگران کاملترند.
۴. عارفان؛ ستارگان آسمان توحید
سهروردی در رساله الابراج عارفان را ستارگان آسمان توحید میداند و میگوید: «ابویزید بسطامی و حسین بن منصور حلاج و غیر ایشان از اصحاب تجرید (عارفان)، ستارگان آسمان توحید بودند، پس آن هنگام که زمین دلهایشان به نور پروردگارشان روشن شد، سرّ روشن مخفی را آشکار کردند و «خداوندی که همه چیز را به سخن درآورد» آنان را نیز به نطق آورد و حق تعالی به زبان دوستانش سخن گوید.»
۵. برخی از عارفان این امت از انبیای بنی اسرائیل هم برترند
سهروردی در پرتو نامه به مناسبت، به برتری برخی از عارفان این امت از انبیای بنی اسرائیل اشاره کرده، و میگوید: «و لازم نیست که هر یک از انبیاء در حقایق به طبقه علیا باشد،که بسیاری از محققان و علمای این امّت … بر انبیاء بنی اسرائیل به علوم افزوده باشند.»
ب. تاثیر پذیری شیخ اشراق از عارفان، در سیره علمی
سهروردی در فصل اول از قسم اول رساله صفیر سیمرغ، از برتری علم عرفان نسبت به علوم دیگر میگوید خلاصه سخن وی این است:
برتری یک علم بر علم دیگر، یا به شرافت معلوم آن است یا قویتربودن ادلّه و یا اهمیت و فایده بیشتر داشتن آن علم،و عرفان از هر سه جهت از علوم دیگر برتر است. زیرا، اولاً، معلوم آن حق است که اشرف موجودات است؛ ثانیاً، دلیل آن مشاهده است که قوی تر از استدلال است، و ثالثاً، عرفان و معرفت بهترین وسیله برای رسیدن به سعادت کبری است. مهمتر از آن نیز مقصدی تصور نمیشود. جنید هم میگوید: «اگر بدانستمی که زیر آسمان علمی است شریفتر از آنکه محققان معرفت در آن خوض میکنند، به جز بدان مشغول نبودمی و بابلغ الطرق در تحصیل آن سعی نمودمی تا بدست آوردمی».
بنابراین، سهروردی با تاثر از عرفا در سیره علمی، برپنج نکته تاکید میورزد:
۱. عنایت ویژه به کتاب و سنت
سهروردی در فصل اول از رساله کلمه التصوف درباره لزوم تمسک به کتاب و سنت میگوید:
اولین چیزیکه تو را بدان سفارش میکنم پرهیزکاری نسبت به خدای عزّ و جل است، پس کسی که بدو رجوع کند ناامید نگردد، و آن که به او توکل کند وانمانَد. شریعت را حفظ نما که آن، تازیانه خداست و خداوند، بدان بندگانش را به سوی رضوانش پیش میبرد. هر آن ادعایی که شواهدی از کتاب و سنت بدان گواهی ندهد از فروعات سخنان بیهوده و شاخههای گفتارهای زشت است. هر آن کس که به ریسمان قرآن چنگ نزد، گمراه گشت و در چاه هوا و هوس سقوط کرد. آیا ندانستی که همان گونه که قوای آفریدگان از آفرینش تو عاجز است، از ارشاد و راهنمایی تو نیز _آنچنان که شایسته توستـ ناتوان است؟ بلکه «او کسی است که هر چیزی را آفرید و سپس هدایت کرد». قدرت او تو را آفرید و کلمه او تو را هدایت کرد.
همچنین تأویلهای عرفانی وی از آیات قرآن در کتاب الواح عمادی، نشانگر عمق توجه وی به این کتاب آسمانی در معارف الهی است.
۲. عنایت ویژه به مشاهده و علم حضوری
عبارتی را که سهروردی از ارسطو در نقل حکایت «منامیه» بیان میکند، شدت عنایت وی را به مشاهده و علم حضوری بیان میکند. آن جا که میگوید: «آنان [ابویزید بسطامی و سهل تستری و امثال آنان] فیلسوفان و حکیمان راستین اند، ایشان به علم رسمی اکتفا نکردند، بلکه از آن گذشتند و به علم حضوری اتصالی شهودی باریافتند و به مادیات مشغول نگشتند، پس قرب به خدا و سرانجام نیکو از آن آنان است»
وی همچنین میگوید: کسانی که از مشاهده و علم حضوری نسبت به حقایق ماوراء طبیعی بیبهرهاند، نصیب و بهرهای از حکمت واقعی ندارند:
مادامیکه نوریکه پردههای ظلمت را از تو برباید، و پرتو تسبیح موجودات در محل شرق اعظم را به تو بنماید، بر تو نتابد، تو را نصیب و بهره ای از حکمت نباشد و نور حکمت و دوستی این سرای ظلمت، از آن زمان که زمین گسترده شده و آسمان سایه افکنده است، در هیچ دلی جمع نگشته است. توفیق من تنها به خداوند است. تنها بر او توکل نموده و به او ایمان آوردهام.
سهروردی، حکمت اشراق خود را نیز دستاورد یک اشراق و شهود میداند و در انتهای کتاب حکمه الاشراق خود در باره آن میگوید:«این کتاب را دمنده ای قدسی در روزی عجیب به یکباره در روح من دمید، گو این که نوشتن آن به جهت موانعی که در سفرها پیش میآید زودتر از چند ماه میسّر نگشت.»
وی همچنین در موارد متعدد، طالبان حکمت را به سعی برای تحصیل مشاهده دعوت میکند و بر عدم کفایت مطالعه تنها برای فهم مطالب حکمی تأکید میورزد: «و تو اگر بهره اندکی از حکمت داشته باشی، بارقه الهی را تجربه کرده ای؛ زیرا کسیکه آن مناظر ماورائی و انوار حقیقی را مشاهده نکرده است از فضلامحسوب نمی شود و سعادت و خوشبختی آن سویی در حق او یقینی نمی شود، هر چند تمام کتابها را از بر باشد و چنین کسی به زودی شکها بر او غلبه میکند.»
۳. تاکید بر ریاضت برای دستیابی به مشاهده و علم حضوری
سهروردی همچون عارفان، راه رسیدن به معرفت پرودگار را معرفت نفس و راه معرفت نفس را نیز ریاضت میداند و میگوید: «پس هر که نفس خود را بشناخت، بقدر استعداد نفس او را از معرفت حق تعالی نصیبی بود.و چندان که ریاضت بیشتر کشد و به است کمال نزدیکتر گردد، معرفت زیادهتر میشود.»
در جایی دیگر، ضمن بیان اینکه برای خلاصی از برخی اشکالات، راهی جز سیر و سلوک و علم حضوری نیست، سلوک قدسی را راهی برای وصول به ملکوت و بهرهمندی از حکمت واقعی میداند و مطالعه و تفکر را تنها برای فهم مطالب ماورایی ناکافی میشمرد. در مطارحات، ضمن اشاره به برخی از سخنان مشائیان میگوید:
و با پیدا شدن این دسته از مباحث، حکمت از دست رفت و دانش های سلوک قدسی مندرس و راه ملکوت مسدود شد و تنها سطوری چند از سخنان باقی ماند و شبه حکیمان بدان مغرور گشتند، با این گمان که انسان به صرف خواندن کتابی، بدون آن که راه قدس را بپوید و انوار روحانی را مشاهده کند، از حکما میگردد.
وی همچنین گذشتگان از حکما را اهل مشاهده میداند. از اینرو، مقام و منزلت ایشان را از بسیاری از فلاسفه مسلمان، که دستی در کشف و شهود ندارند و تنها از طریق استدلال و برهان، در صدد کشف حقایق عالم برمیآیند، بالاتر میداند. سپس، طالبان حکمت را به اهمیت دادن به امور معنوی دعوت میکند. در «تلویحات» میگوید:
و بدان که حکیمان بزرگ در آن زمان که حکمت خطابی بود، همچون پدر حکیمان و پدر پدران هرمس، و پیش از او آغاثاذیمون و انباذقلس و بزرگ حکیمان افلاطون، از همه دانشمندان مبرّز مسلمان که اهل برهان بودند و ما آنان را میشناسیم، برتر و بلند مرتبه تر بودند. …پس بر تو باد به ریاضت و عزلت، شاید بدانچه آنان بدان رسیدند دست یابی.
درمقاومات، تعبیر وی این است که اگر خداوند خیر طالبان حکمت را اراده کند، ایشان را به راه گذشتگان از اهل حکمت، که چیزی جز مشاهده انوار و صعود وجودی به آسمانها، و کاستن از قیل و قالها نبوده است، هدایت میکند و آنان را آماده پذیرش بارقههای الهی میسازد. در تلویحات، برگرفتن مقداری از علم تعلیمی را به عنوان مقدمه پرداختن به سیر و سلوک معنوی کافی دانسته، و میگوید:«از دانش تعلیمی اندکی تو را کافی است، پس بر تو باد به دانش تجردی اتصالی شهودی تا در زمره حکیمان قرار گیری.»
در ابتدای کتاب مطارحات از باب تعیین مصداق، برای طالب حکمت، خواندن تلویحات،مطارحات و سپس، حکمه الاشراق را کافی میداند. سپس، ایشان رابه ریاضت تحت نظر یک قیّم دعوت میکند تا ازاین طریق، قدرت مشاهده انوار حاصل شود و مبانی امور تکمیل گردد.
۴. لزوم سعی در تحصیل عشق برای گشوده شدن چشم باطن
سهروردی همچنین به تبعیت از عرفا، بر مقوله عشق به حق تاکید میورزدو تسلیم شدن به عشق حضرت حق را راهی برای رسیدن به حقایق میداند. در بخشی از رساله «فی حقیقه العشق» میگوید: «و چون معلوم شد که عشق است که طالب را به مطلوب میرساند، جهد باید کردن که خود را مستعدّ آن گرداند که عشق را بداندو منازل و مراتب عاشقان بشناسد و خود را به عشق تسلیم کند و بعد از آن عجائب بیند.»
۵. مشاهدات حکمای عظام، هم ارز بدیهیات اولیه است
از مسائل دیگری که درباره سیره علمی شیخ اشراق قابل تذکر است، این است که وی برای شهودها و مکاشفات عرفا و حکمای عظام، اهمیت فوق العاده ای قائل است. به گونهای که آنها را هم ارز بدیهیات اولیه میداند. وی در حکمه الاشراق میگوید:«معارف انسان یا فطری هستند یا غیر فطری، و مجهول اگر تنبیه و به ذهن خطور کردن برای علم به آن کافی نباشد، و همچنین از اموری نباشد که که با مشاهده حقه حکمای عظام به دست میآید، ناگزیر از معلوماتی هستیم که ما را بدان برساند…»
در این عبارت، همان گونه که مشاهده میشود، مشاهدات حقه حکما را در کنار بدیهیات اولیه قرار داده و همان اعتبار را برای آنها هم قائل شده است.وی همچنین از بیاعتنایی برخی فلاسفه به مشهودات عرفای عظام گله کرده، میگوید: «شما به چه دلیل رصد یک یا دو نفر از بزرگان هیأت و نجوم را میپذیریدو سخن آنان را در این زمینه حجّت میدانید، اما برای رصد معنوی عرفا، ارزشی قایل نمیشوید؟»
در جای دیگری میگوید:
و هرمس و آغاث اذیم ونو افلاطون حجت و دلیلی بر اثبات ادعای خویش اقامه
نمیکنند، بلکه مدعی مشاهده آن امور هستند، و وقتی چنین است ما حق مناظره با
ایشان نداریم. در جاییکه مشائیان در علم هیأت با بطلمیوس و غیر او مناظره نمیکنند
و مثلا کسی همچون ارسطو بر رصدهای بابلیان اعتماد میکند، باید توجه داشت
که فضلای بابل و یونان و غیر ایشان تماماً دعی مشاهده این امور هستند، پس آن
رصد روحانی نیز مثل این رصد مادی است و اخبار آنان نیز شبیه اخبار ایشان است و توسل به یکی در حکم توسل به دیگری است و اگر در رصد روحانی به ندرت خطایی رخ میدهد در آنجا نیز چنین است.
در جای دیگری، سهروردی بر این مطلب تأکید میکند که ما میتوانیم مشهودات خود را مقدمه برهان قرار دهیم و بر اساس آنها اقامه برهان کنیم.
۳. تاثیر پذیری شیخ اشراق از عارفان، در سیره عملی
الف. سیره عملی شیخ اشراق از زبان شهرزوری
شیخ اشراق، نه تنها در سیره علمی، که در سیره عملی خویش نیز از عارفان مسلمان متاثر بوده است و رفتار ظاهریاش بسیار به روش و منش آنان شباهت داشته است. شهرزوری، شارح حکمه الاشراقدرباره سیره عملی سهروردی چنین مینویسد:
و اما حکمت عملی، پس همانا او از پیشی گیرندگان در این میدان بود. به من چنین
خبر رسیده است که وی قلندری صفت و اهل ریاضتهای مختلف بود، ریاضت هایی که
افراد دیگر از انجام مثل آن عاجز و ناتوان اند. و در شأن او چنین گفته اند که در
میان حکیمان، زاهدتر یا برتر از او پیدا نمی شود. وی به دنیا التفاتی نداشته و به ندرت بدان میپرداخته است. به خوراک و پوشاک اهمیتی نمی داده و به ریاست تمایلی
نداشته است. گاهی پیراهنی به همراه کلاه قرمز بلندی بر تن میکرده است و گاهی به جای آن پارچه ای بر سر میافکنده است و زمان هایی همچون صوفیه لباس میپوشیده است. بیشتر عبادت وی شب زنده داری و تضرع به درگاه پروردگار و تفکر در عوالم الهی بوده و توجه چندانی به رعایت خلایق نمیکرده است، چرا که مشغول به خود و ملازم سکوت بوده است.
ب. توصیههای عملی شیخ اشراق
صرف نظر از آنچه درباره سیره عملی وی گفتهاند، دستور العملهایی که وی در آثار خود آورده است، نیز تأثیر پذیری وی از عرفا را نشان میدهد. وی در جایی از قول شیخ خود، بر چلّه نشینی و قناعت به قوت لایموت و خوردن از مسهّلی که کوبیده همه علایق از مال، ملک، اسباب، لذّت نفسانی و شهوانیاست توصیه میکند که موجب میشود چشم باطن انسان باز شود و حقایق را ببیند.
شیخ در کلمه التصوف درباره چگونگی تلاوت قرآن میگوید:«و بر تو باد به تلاوت قرآن با نشاط و فکر لطیف، و قرآن را چنان تلاوت کن که گویا تنها در شأن تو نازل شده است. این ویژگیها را در خود جمع کن تا از رستگاران باشی.»
شیخ در انتهای تلویحات نیز حدود سی توصیه عملی دارد که در رأس آنها حسن ظن به عارفان است و در اواخر آن هم خواننده کتاب خود را توصیه میکند که به اندکی از علم تعلیمی بسنده کند و سپس، به علم اتصالی و شهودی روی آورد.
وی در لمحات نیز از لزوم «تلطیف سر»ّ برای دریافت انوار الهی میگوید که عبارات ابنسینا در نمط نهم را به یاد انسان میآورد.
۴. تاثیر پذیری شیخ اشراق از عارفان، در آثار حکمی
الف. حکمه الاشراق، حاصل کشف و شهود عرفانی
با توجه به اینکه شیخ اشراق در سیره علمی و عملی خود متأثر از عرفا است و بر اثر همان سیره، به کشف و شهوداتی نایل آمده و حکمه الاشراق وی نیز حاصل یک کشف و شهود است، باید گفت: تمام حکمه الاشراق متأثر ازعرفان است. هر چند در این کتاب مطالبی وجود دارد که بحثی محض است و کشفی نیست.
ب. حکمه الاشراق و واژگان و اصطلاحات عرفانی
صرف نظر از، مفاهیم و اصطلاحاتی همچون انوار، لوایح،سکینه، عشق، فناء، طمس، محو، بقاء، اتحاد، اتصال، وصول، شهود، کشف، مقام، حال،مقام کن، ریاضت، سلوک، سیر، تجریدو مانند آنها، که در آثارش به وفور دیده میشود، همه از واژگان اختصاصی عرفان اسلامی است که وی آنها را در فلسفه اشراق به کار برده است.
ج. علم النفس اشراقی و تأثیرپذیری از متون عرفانی
علم النفس اشراقی نیز به روشنی متأثر از آثار عرفانی است. وی در بحث تجرّد نفس، بارها به گفته عرفا در این باب استناد میکند. از جمله در جایی میگوید:
و ابویزید بسطامی گفت که: «چون من از پوست خود بدر آیم، بدانم که من کیستماز آن کیستم… من خود را در دو کون، یعنی عالم اثیری و عنصری طلب کردم و نیافتم». و بدو است اشارت حلّاج چون گفت: «پیدا شد ذات من نه در مکان و نه در جهات».
وی در قسم دوم کتاب بستان القلوب نیز در این زمینه، به گفتههای عرفایی همچون حلّاج، ابوالحسن خرقانی، ابوسعید ابوالخیر، بایزید و سنایی غزنوی استناد کرده است.
د. فلسفه سیاست اشراقی و تاثیرپذیری از متون عرفانی
نکته دیگر در این زمینه، تأثر شیخ اشراق از عرفا در باب انسان کامل است. این از ویژگیهای فلسفه سیاسی وی است. در کتاب حکمه الاشراق بیان میکند که زمین هیچگاه از حجت الهی خالی نمیشود و ریاست زمین از آن کسی است که متوغل در تألّه و بحث باشد. از نظر وی، این شخص همان «قطب» است که در کلمات عرفا آمده است. میگوید:
منظورم از این ریاست غلبه ظاهری نیست، بلکه گاهی امام متاله، ظاهر و مکشوف و غالب است و گاهی پنهان، و هم اوست که عموماً او را قطب مینامند، پس ریاست از آنِ اوست هر چند در نهایت گمنامی باشد. هنگامیکه سیاست نیز به دست اوست، زمان نورانی است و آن هنگام که زمان از تدبیر الهی خالی است غلبه با تاریکی است.
۵. تاثیر پذیری شیخ اشراق از عارفان، در آثار عرفانی
الف. گزارش اجمالی
بسیاری از رسالههای شیخ اشراق آثار عرفانی ویمیباشد. این رسالهها عبارتند از: رساله الطیر، آواز پر جبرئیل، عقل سرخ، روزی با جماعت صوفیان، فی حاله الطفولیه، فی حقیقه العشق یا مونس العشّاق، لغت موران،صفیر سیمرغ،الکلمات الذوقیّه (رسالهالابراج)، کلمه التصوف، قصّه الغربه الغربیه و الالواح العمادیه.
ب. گزارش تفصیلی
رسالهالطیرشیخ اشراق، ترجمه رساله الطیرابنسینا است در هشت صفحه، که ابتدای آن چند موعظه و نصیحت است، درباره شرایط پیمودن طریق حقیقت از زبان یک پرنده و سپس، بیان داستانی از طرف او، که روزی به هنگام پرواز به همراه دستهای از دوستان مرغزاری میبینند و فریفته نضارت و شادابی آن میشوند و هنگامی که پایین میآیند اسیر بندهای صیادان میشوند و هر چه تلاش میکنند از آن خلاص نمیشوند. کم کم بدان عادت میکنند تا روزی که جماعتی دیگر از دوستان را در حال پرواز میبینند که خود را خلاص کردهاند. از آنان کمک میخواهند و آنان یاری میکنند و از بند جدا میشوند و به همراه آنان مسیری سخت و دشواررا که هشت کوه بلند در آن است، طی میکنند تا به حضور حضرت ملک میرسند و مدهوش جمال و زیبایی او میشوند. رساله الطیر در جلد سوم، مجموعه مصنفات به چاپ رسیدهو ترجمهای زیب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 