پاورپوینت کامل ماکس وبر و نقادی عقل مدرن در قرن بیستم ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ماکس وبر و نقادی عقل مدرن در قرن بیستم ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ماکس وبر و نقادی عقل مدرن در قرن بیستم ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ماکس وبر و نقادی عقل مدرن در قرن بیستم ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
از یک نظرگاه فلسفی، داعیهی اصلی آنچه «مدرنیته» مینامیم، اندیشهی دستیابی به معرفت کلی از طریق عقل و اصول عقلانی است. بخش بزرگی از تفکر مدرن را -چه در حوزهی اندیشه و چه در حوزهی کنش-ایمان به توانایی انسان برای ایستادن بر روی خرد خویش ساخته است. ماکس وبر نیز در آثار خود با پژوهش پیرامون تکوین عقلانیت و استحالهی آن به شکل غالب عقلانیت ابزاری در مغربزمین به مدرنیته میاندیشید؛ او با تأمل و پژوهش پیرامون تأثیر این عقلانیت در نظام معنایی افراد در تکوین عصر مدرن، اهمیت عوامل فرهنگی (روحی) را همپای عوامل مادی در مطالعات خویش در نظر گرفت.
«همواره خود اندیشیدن؛ این است اصل پایهی روشنگری»
(ایمانوئل کانت)
«آه، عقل، جدیت، تسلط بر شهوات، تمامی آن بازی تیره و غمناکی که اندیشه و تأمل نامیده میشود، تمامی این امتیازات و تزئینات بشر، چه قیمت گزافی برای آنها پرداخت شده است! در ژرفای همه چیزهای خوب، چه اندازه خون و شقاوت نهفته است»
(فریدریش نیچه)
مقدمه
از یک نظرگاه فلسفی، داعیهی اصلی آنچه «مدرنیته» مینامیم، اندیشهی دستیابی به معرفت کلی از طریق عقل و اصول عقلانی است. بخش بزرگی از تفکر مدرن را -چه در حوزهی اندیشه و چه در حوزهی کنش-ایمان به توانایی انسان برای ایستادن بر روی خرد خویش ساخته است. ماکس وبر نیز در آثار خود با پژوهش پیرامون تکوین عقلانیت و استحالهی آن به شکل غالب عقلانیت ابزاری در مغربزمین به مدرنیته میاندیشید؛ او با تأمل و پژوهش پیرامون تأثیر این عقلانیت در نظام معنایی افراد در تکوین عصر مدرن، اهمیت عوامل فرهنگی (روحی) را همپای عوامل مادی در مطالعات خویش در نظر گرفت.
در این نوشته، ابتدا به توضیح نگاه ماکس وبر به مدرنیته بر اساس جایگاه عقلانیت پرداختهایم و برداشت وبر از عقلانیت مدرن و تعادل شکنندهای که او میان جنبههای دوگانهی عقلانیت در عصر مدرن برقرار مینماید، مطالعه مینماییم. سپس در ادامه تأثیر پژوهشهای ماکس وبر بر نسلی از اندیشمندان قرن بیستم در راستای نقد عقل مدرن را مورد مطالعه قرار خواهیم داد؛ این متفکران با نقد عقل مدرن در تلاش برای سنجش و نقادی «بحران[۱]» مدرنیته بودهاند (جهانبگلو،۲۰:۱۳۸۵). در این راستا تمرکز خود را بر مطالعهی دو جریان تأثیرگذار در تاریخ تفکر قرن بیستم یعنی مکتب فرانکفورت و آنچه جریان «پسامدرن» خوانده میشود، گذاشتهایم. دلیل این گزینش تقلیلگرا، علاوه بر محدودیتهای ناشی از موضوع این پژوهش، تأثیرپذیری آشکار این دو جریان فکری از پژوهشهای وبر در موضوع عقلانیت و نسبت آن با زندگی در عصر مدرن است.
ماکس وبر و مدرنیته بهمثابه سرنوشت
ماکس وبر در طول حیات فکری خویش و از طریق میراث پژوهشهایش چیزی را بنیان نهاد که میتوان آن را جامعهشناسی فلسفی مدرنیته نامید؛ او در این راستا به طرز مؤثری توانست سطوح فلسفی و تجربی را در هم بیامیزد. این نگاه به مدرنیته با محوریت عقلانیت هیچگاه بیتوجه به گروهها، نهادها و سازمانهایی که تحقق تاریخی مدرنیته را رقم زدهاند، نبوده است. این نگرش که عمدتاً بر مبنای فردگرایی روششناختی استوار گردیده است، نگاهی به مدرنیته را رقم میزند که در کنار عوامل مادی، توجه به آنچه میتوان دلایل روحی نامید، نیز دربردارد؛ بنابراین میتوان نوشت کارهای وبر تا به امروز محل توجه بودهاند، چراکه او در بخش بزرگی از آثارش به نظریهپردازی و نقد ماهیت، پیدایش و خط سیر فرهنگ مدرن میپردازد (گین، ۲۲:۱۳۸۹). اما بهراستی تصویر عصر مدرن در نگاه وبر چگونه است؟ برای پاسخ مناسب به این پرسش باید ابتدا به توضیح نگرشهای متفکران تأثیرگذار بر اندیشهی وبر نسبت به مدرنیته پرداخت، تنها آن زمان است که میتوان تصویر خاص او را درک نمود.
وبر زمانی نوشته بود که دربارهی جدیت فکری عالمان باید با نظر به نگرش آنها نسبت به نیچه و مارکس داوری کرد؛ در این زمینه مفسرانی به تحلیل رگههای نیچهای-مارکسی در آثار خود او پرداختهاند. خطابهی افتتاحیهی او در دانشگاه فرایبورگ در سال ۱۸۹۵ پر از اشارات و گفتارهایی در خصوص آرای نیچه در باب «اراده معطوف به قدرت[۲]» و تحلیلهای اقتصادی مارکس بود (لوویت،۹:۱۳۸۵). در خصوص این تأثیرات باید به تأثیرپذیری او از سنت فلسفی کانت نیز اشاره کرد که بخشهای مهمی از اندیشهی او را تشکیل میدهد. گرث و میلز در مقدمهای بر مجموعهای از آثار وبر یادآور شدهاند:
وبر میکوشد دیدگاههای مارکس و نیچه را در هم بیامیزد و تلفیقی از هر دو به وجود آورد. او از نظر نگرش جامعهشناختی به اندیشهها با مارکس سهیم است: در تاریخ، اندیشه قدرتی ندارد مگر اینکه با منافع مادی ارتباط پیدا کند. از سوی دیگر او مثل نیچه عمیقاً به ماهیت اندیشه برای واکنشهای روانی توجه دارد؛ اما وبر برخلاف آن دو، اندیشهها را بازتابهای صرف منافع و علایق روانی یا اجتماعی نمیداند (وبر،۷۳:۱۳۸۷).
در این خصوص باید همواره در خوانش آثار فکری احتیاط نمود تا در وسوسهی تفسیرهای یکجانبه از اندیشهها نباشیم؛ در مورد وبر نیز این مسئله صادق است، او نه مرید مارکس بود و نه شیفتهی احساسی نیچه، بلکه در بسیاری از نوشتههایش در تلاش برای گذر از تنگناهای پیش روی این متفکران بوده است.
تفسیر رگههای نیچهای آثار وبر همواره محل مناقشه بوده است. تأثیرگذاری نیچه بر شمار بزرگی از متفکران پس از خود به خصوص در قرن بیستم امری آشکار است؛ وبر نیز چنین تأثیری از نیچه داشته است، این تأثیرپذیری بیش از همه خود را در توضیح وبر از افسونزدایی جهان نشان میدهد. آثار نیچه مبین نوعی گذار بهسوی نیهیلیسم یا ارزشزدایی از ارزشهای غایی در تاریخ غرب است. در نگاه وبر نیز فرایند افسونزدایی که همراه با ارزشزدایی است، مبنای تغییر از یک جهان سنتی تحت امر ارزشهای غایی (عمدتاً دینی) به جهانی سکولاریزه شده است؛ بدینترتیب، میتوان نوشت، بیمعنایی زندگی مدرن نتیجهی افسونزدایی از ارزشهای غایی است که با عقلانی شدن گسترده جهان همراه است. نگاه نیچه در باب وضعیت انسان عصر جدید که در نتیجهی از میان بردن اقتدار مطلق، اسیر عقل ابزاری است در متن زیر آشکارا بیان گردیده است:
دریغا! روزگاری درمیرسد که آدمی دیگر ستارهای نزاید. دریغا! روزگار خوارترین انسان فرا میرسد، انسانی که دیگر نمیتواند خود را خوار بدارد. بنگرید! بر شما نشان خواهم داد واپسین انسان را … زمین پست گردیده و واپسین انسان که هر چیزی را پست میکند بر آن در جستوخیز است … ما (خوشبختی را یافتهایم)؛ واپسین انسانها این را میگویند و چشمک میزنند (نیچه، ۲۷:۱۳۸۲).
در یک تفسیر نیچهای از وضعیت انسان در عصر جدید، دولت بوروکراتیک مدرن که به نظر وبر تجسم نهادی فرد ابزاریشده و ادارهی بوروکراتیک که به معنای سلطهی بنیادین از طریق دانش است به گونهای خاص تاریخ عقلانیت در غرب را شکل میدهند. وبر در ارتباط با این وضعیت پیشرونده مینویسد:
تصور کنید دیوانسالارانه و عقلانی شدن فراگیری که هماکنون به آن نزدیک شدهایم چه پیامدهایی به بار خواهد آورد. حتی هماکنون نیز محاسبهی عقلانی در همهی مراحل کار مؤسسات نوین اقتصادی رخنه کرده است؛ در این نظام، کار هر کارگر به گونهای ریاضی ارزیابی میشود و هر انسان به مهرهی کوچکی مبدل میگردد و خودش نیز این را میداند و پیوسته در اندیشهی آن است که آیا میتواند مهرهی بزرگتری شود یا خیر؛ لذا امروزه بهسوی نظامی پیش میرویم که از هر نظر به امپراتوری مصر باستان شبیه است، جز آنکه این نظام بر مبانی دیگری استوار شده که از نظر فنی کاملتر و عقلانیتر و مکانیکیتر است. مسئلهای که اکنون با آن مواجهیم این نیست که چگونه میتوان این مسیر تکاملی را تغییر داد که کاری است محال، بلکه باید از خود پرسید این فرایند چه نتایجی به بار میآورد (وبر،۱۳۸۴.ص ۳۲۱).
متن بالا آن جنبهی بدبینانهی عصر مدرن در آثار وبر را بازمینماید که در تأسف وبر بابت سلطهی عقلانیت ابزاری شاهد آن هستیم. اما برخلاف نگاه سرد نیچهای به عقل افسردهی انسان و عصر جدید که حوزهی وسیعی را برای ارادهی معطوف به قدرت میگشاید، در اندیشهی وبر همواره جنبهای امیدوارانه در باب عقلانیت وجود داشته است. وبر هیچگاه از آرمان روشنگری قطع امید ننمود و بیان میداشت که عقلانیت، امکان جستوجوی آزادانهی ارزشها را برای انسان در عصر مدرن فراهم کرده است؛ اما در جنبهای دیگر شاهد سلطهی عقلانیت ابزاری بر زندگی انسان بود که حوزهی آزادی فردی و اجتماعی را روزبهروز تنگتر مینمود. در بیان این تأثیر برخی متفکران بیان داشتهاند که در نهایت وبر نیز چون نیچه در برابر هجوم نیهیلیسم به وسوسهی قدرت دچار میشود؛ اما به نظر میرسد نگاه وبر به قدرت برخلاف دید متافیزیکی و غیرسیاسی نیچه عمدتاً اشاره به چیزی جز قدرت سیاسی نداشت (فرهادپور،۳۸:۱۳۹۲). این قدرت سیاسی در نگاه وبر بدون هیچ نظارت و محدودیتی نبود، بلکه کاریزمای مورد نظر او برخلاف «ابرمرد[۳]» نیچهای، فردی با مسئولیتهای گسترده در برابر ملتی بود که دستکم در روی کاغذ میتوانستند او را از قدرت کنار زنند.
بنابراین، نگاه نیچه به مدرنیته بهمثابه شرایطی است که مردم در آن بهواسطهی از دست دادن یک اقتدار مطلق (خدا) در جهانی از ارزشهای رقیب و بیپایان تنها ماندهاند و آنچه بتواند شکاف حاصل از مرگ خدا را پر کند، در آینده نمایان نیست. وبر نیز گریز از سرنوشت مدرنیته را نمیپذیرد و بیان داشت که هیچ بازگشتی به کودکی اندیشه و پیشرفت بهسوی یک وضعیت یوتوپیایی نظیر آنچه کنت و مارکس بدان معتقد بودند ممکن نخواهد بود؛ اما در این شرایط نیز در پی التیام غنچههای پژمردهی روشنگری برآمد.
در مورد رگههای مارکسی
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 