پاورپوینت کامل طنین تراکتاتوس در فلسفه‌ی تاریخ ۹۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل طنین تراکتاتوس در فلسفه‌ی تاریخ ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل طنین تراکتاتوس در فلسفه‌ی تاریخ ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل طنین تراکتاتوس در فلسفه‌ی تاریخ ۹۵ اسلاید در PowerPoint :

تاملی در نگاه روایت‌گرایانه آنکرسمیت به تاریخ

آنکرسمیت نگاه روایت‌گرایانه به تاریخ را با رویکردی زبانی-تحلیلی پی گرفت؛ حوزه‌ی تخصصی وی، روایت، استعاره و بازنمایی است، او در متن آثارش اشاره‌های بسیاری به این مفاهیم کرده است و این مفاهیم شالوده‌ی اصلی آثار وی در تبیین و ایضاح نقطه‌نظر وی در نگاهش به تاریخ است.

تاملی در نگاه روایت‌گرایانه آنکرسمیت به تاریخ

آنکرسمیت نگاه روایت‌گرایانه به تاریخ را با رویکردی زبانی-تحلیلی پی گرفت؛ حوزه‌ی تخصصی وی، روایت، استعاره و بازنمایی است، او در متن آثارش اشاره‌های بسیاری به این مفاهیم کرده است و این مفاهیم شالوده‌ی اصلی آثار وی در تبیین و ایضاح نقطه‌نظر وی در نگاهش به تاریخ است.

فرانکلین رودولف آنکرسمیت،[۱] در سال ۱۹۴۵ در دفنتر[۲] هلند زاده شد و هم‌اکنون استادتمام دانشگاه گرونیگن[۳] است؛ وی را می‌توان تالی تفکر روایی هیدن وایت دانست. آنکرسمیت نگاه روایت‌گرایانه به تاریخ را با رویکردی زبانی-تحلیلی پی گرفت؛ حوزه‌ی تخصصی وی، روایت، استعاره و بازنمایی است، او در متن آثارش اشاره‌های بسیاری به این مفاهیم کرده است و این مفاهیم شالوده‌ی اصلی آثار وی در تبیین و ایضاح نقطه‌نظر وی در نگاهش به تاریخ است.

آنکراسمیت آثار زیادی در باب تاریخ تصنیف کرده است که از آن میان می‌توان به منطق روایی: تحلیل معنایی در زبان مورخین،[۴] تاریخ و استعاره‌سازی: فراز و فرود استعاره[۵] و بسیاری دیگر اشاره کرد. نخستین کتاب وی که در سال ۱۹۸۳ نوشته شده، «منطق روایی» است؛ منطق روایی شامل یک مقدمه و هفت بخش با نام‌های زیر است:

مقدمه: استعلاگرایی و فراز و فرود استعاره[۶]

شش نهاده درباره‌ی فلسفه‌ی تاریخ روایتگرا[۷]

دوراهی فلسفه‌ی تاریخ[۸] آنگلو-ساکسون

استفاده از زبان در نوشتار تاریخی[۹]

بازنمایی تاریخی[۱۰]

اثر واقعیت در نوشتار تاریخ: پویایی توپولوژی تاریخ‌نگارانه[۱۱]

تاریخ‌نگاری و پست مدرنیسم[۱۲]

تاریخ گرایی و پست مدرنیسم، پدیدارشناسی تجربه تاریخی[۱۳]

در فصل اول، آنکراسمیت با طنینی تراکتاتوسی-ویتگنشتاینی و اسلوبی روایی-منطقی به شرح آرای خود کوشیده است. وی در این فصل آرای خود را ابتدا در شش گزاره بیان می‌کند، پس از هر گزاره‌ی اصلی، وی با نوشتن زیرگزاره‌ها -که ذهن انسان را به لحن کوبنده‌ی تراکتاتوس ارجاع می‌دهد- گزاره‌های اصلی را شرح و تفسیر می‌کند. وی در این فصل نگاهی کاملاً منطقی و نحوی به گزاره‌های روایی و شیوه‌های روایت‌گرایانه در تاریخ دارد. یکی از گزاره‌های این فصل که شباهت بسیاری به گزاره‌ی ۶.۵.۴ در تراکتاتوس دارد، گزاره‌ی ۵.۲.۲ است؛ در این گزاره تأثیر ویتگنشتاین متقدم بر آنکراسمیت به‌خوبی دیده می‌شود. از دیگر گزاره‌های جذاب این فصل، گزاره‌ی ۵.۵.۱ است که تعبیر «ناشنیدنی‌ بودن»[۱۴] واژه‌ی موضوعی در گزاره‌های روایی را عنوان می‌کند که متبادرکننده‌ی مفهوم «گفتنی و ناگفتنی» ویتگنشتاین در تراکتاتوس است. متن پیش رو ترجمه‌ی فصل اول کتاب مزبور است که برای نخستین بار به زبان فارسی ترجمه شده است.

۱.روایت‌های تاریخی تفسیرهایی از گذشته‌ هستند.

۱.۱. تعابیری مانند تفسیر و روایت‌های تاریخی نسبت به توصیف و تبیین، سرنخ‌های بهتری را برای فهم تاریخ‌نگاری فراهم می‌کنند.

۱.۲. ما هنگامی‌که داده‌های اندکی داریم تفسیر نمی‌کنیم، بلکه هنگامی‌ تفسیر می‌کنیم که داده‌های بسیار زیادی داشته باشیم (نک .۴.۳.)؛ توصیف و تبیین مستلزم برخورداری از میزان مناسبی از داده‌ها است.

۱.۲.۱. از زمانی‌که تعداد بسیار زیادی از نظریه‌های به‌عنوان داده‌های شناخته‌شده به‌حساب آمدند، نظریه‌های علمی تحلیل رفتند؛ همچنین از زمانی ‌که تعداد بسیار زیادی از تفسیرهای به‌عنوان داده‌های شناخته‌شده در نظر گرفته شدند، تفسیرها تحلیل رفتند.

۱.۳. تفسیر ترجمه نیست؛ گذشته متنی نیست که به روایت تاریخ‌نگاری ترجمه و تبدیل شود، گذشته باید تفسیر شود.

۱.۴. تفسیرهای روایی لزوماً دارای طبیعتی همیشگی نیستند؛ روایت‌های تاریخی صرفاً داستان‌های اقتضایی با آغاز، میانه و پایان هستند.

۱.۴.۱. زمان تاریخی، ابداعی کاملاً ساختگی و نسبتاً جدید در تمدن غربی است. زمان تاریخی مفهومی فرهنگی است نه فلسفی؛ بنابراین، درحالی که زمان تاریخی روایت‌گرایی را بر اساس مفهوم زمان بنیاد می‌گذارد، دارای مبنایی سست خواهد بود.

۱.۴.۲. روایت‌گرایی به جای اینکه توسط زمان تبیین شود، خود زمان را تبیین می‌کند (بنگرید به ۲.۱.۳، ۴.۷.۵).

۱.۵. تا بیست سال گذشته فلسفه‌ی تاریخ علمی بود؛ ما باید از نقطه‌ی مخالفی که تاریخ‌نگاری را به‌عنوان فرمی از ادبیات فرض می‌کند اجتناب کنیم. تاریخ‌گرایی امری میانه (

juste milieu

) بین دو چیز است: تاریخگرایی آنچه را ‌که درست است در رویکردهای ادبی و علمی نسبت به تاریخ حفظ می‌کند و نیز از آنچه در هر دو رویکرد مبالغه‌آمیز است خودداری می‌کند.

۱.۵.۱. تاریخ‌نگاری، تفسیرهای روایی از واقعیت تاریخی-اجتماعی را گسترش می‌دهد و ادبیات موجود آن‌ها را کاربردی می‌کند.

۱.۶. هیچ مرز مشخصی بین تاریخ‌نگاری و فلسفه‌ی روایت‌گرایانه‌ از تاریخ وجود ندارد (بنگرید به ۴.۷.۵ و ۴.۷.۷).

۲. روایت‌گرایی، گذشته را به همان صورتی که هست پذیرا می‌شود. در فرم این‌همان‌گویی (

tautology

): روایت‌گرایی آن‌ چیزی را در مورد گذشته می‌پذیرد که غیرپرابلماتیک است؛ امر غیرپرابلماتیک واقعیتی تاریخی است. دو معنای گزاره‌ی اخیر درست هستند (بنگرید به ۳.۴.۱ و ۳.۴.۲).

۲.۱. تمایز بین پژوهش تاریخی (مسئله‌ی واقعیت‌ها) و نوشتار تاریخی (مسئله‌ی تفسیر) ضروری است، این تمایز با وجودعدم همسانی کامل، شبیه به تفاوت میان وضعیت مشاهده و نظریه در فلسفه‌ی علم است.

۲.۱.۱. نتایج پژوهش‌های تاریخی به‌صورت گزاره‌ها بیان شده است؛ تفسیرهای روایی مجموعه‌ای از گزاره‌ها هستند.

۲.۱.۲. این تمایز مهم نه بین امر منفرد و امر عام که بین گزاره‌ی عمومی و روایت تاریخی است؛ گزاره‌ی منفرد ممکن است دست بالا را نسبت به آن دو بیابد.

۲.۱.۳. این‌طور نیست که تعینات زمانمند توسط گزاره‌ها بیان شده باشد، بلکه صرفاً در گزاره‌ها است که شکل نهایی خود را یافته است؛ بنابراین تعینات زمانمند گرایشی خاص مربوط به فلسفه‌ی روایتگرانه‌ی تاریخ نیستند، فلسفه‌ی روایتگرانه‌ی تاریخ نه با اجزای گزاره‌ها (مانند نمودهای زمانمند) که با خود گزاره سروکار دارد.

۲.۲. بین فلسفه‌ی پژوهش تاریخی و اجزای (یا گزاره‌های) روایتی تاریخی شباهت وجود دارد. فلسفه‌ی نوشتار تاریخی و روایت‌ تاریخی در کلیتشان به همین نحو با یکدیگر در ارتباط هستند.

۲.۲.۱. به استثنای افرادی خاص (مانند دابلیو. ایچ. والش،[۱۵] ایچ. وی. وایت،[۱۶] ال. او. مینک[۱۷])، فلسفه‌ی تاریخ کنونی به طور خاص به پژوهش تاریخی می‌پردازد.

۲.۲.۲. بدگمانی به کل‌گرایی (روایتگر)، از فهم روایت تاریخی نسبت به فلسفه‌ی جاری ممانعت به عمل می‌آورد.

۲.۳. حیاتی‌ترین و جذاب‌ترین چالش‌های فکری‌ای که تاریخ‌نگاران با آن روبه‌رو هستند بر سطوح نوشتارهای تاریخی (گزینش، تفسیر و چگونگی نگاه به گذشته) استوار شده است. مورخان اساساً بیش از کارآگاه کالینگوود[۱۸] در جست‌وجوی قاتل جان دو[۱۹] هستند.[۲۰]

۲.۴. از آن روی که فلسفه‌ی کنش[۲۱] با اجزای روایت تاریخی سروکار دارد، هیچ‌گاه نمی‌تواند بینش ما را به روایت تاریخی تبدیل کند.

۲.۴۱. فلسفه‌ی کنش هرگز نمی‌تواند درباره‌ی زبان مربوط به پیامدهای ناخواسته‌ی کنش انسانی بحث کند. همانند فلسفه‌ی تاریخ، فلسفه‌ی کنش هم تنها برای تاریخ‌نگاری پیشاتاریخی مناسب است، درحالی‌که فلسفه‌ی کنش در استعلای محدودیت‌های فردگرایی روش‌شناختی ناتوان بوده است، به لحاظ تاریخ‌نگاری هم خام‌اندیشانه بوده است.

۲.۴.۲. تلاش‌های ریکور[۲۲] و فون رایت[۲۳] برای حل این مسئله در فلسفه‌ی کنش راه به‌ جایی نبرد؛ معنای تاریخی با مقاصد کنشگر متفاوت است.

۲.۴.۳. زبان پیامدهای ناخواسته با زبان تفسیر همسان هستند (اساساً بین نقطه‌نظر تاریخی و نقطه‌نظر کنشگران تاریخی تفاوتی وجود دارد).

۲.۴.۴. برهان ارتباط منطقی[۲۴] نمونه‌ای خاص در روایت‌گرایی است (از این نظر که آن چارچوبی منطقی را فراهم می‌آورد که در آن معرفت به گذشته در آن سامان یافته است).

۳. روایت‌گرایی میراث جدید تاریخ‌گرایی[۲۵] است (که نباید با تاریخیگری[۲۶] پوپر[۲۷] اشتباه گرفته شود)؛ البته هر دوی آن‌ها اساساً تفسیر را وظیفه‌ی مورخ می‌دانند (وحدت را در کثرت دنبال کنید).

۳.۱. تفسیرها به دنبال وحدتی هستند که مشخصه‌ی چیزها[۲۸] است (بنگرید به ۴.۴).

۳.۱.۲. تاریخ‌گرایان برای کشف ذات، یا آن‌سان که آن را ایده‌ی تاریخی[۲۹] نامیده‌اند، تلاش کرده‌اند. تاریخ‌گرایان ایده‌ی تاریخ را به‌عنوان امری حاضر در خود پدیده‌های تاریخی فرض می‌کردند. همچنین روایتگری در مقابل تاریخ‌گرایی، این مسئله را به رسمیت می‌شناسد که تفسیری تاریخی ساختار حاکم بر گذشته را نشان می‌دهد و اگر آن ساختار در خود گذشته وجود داشته باشد آن را به همان صورت عرضه نمی‌کند.

۳.۱.۳. تاریخ‌گرایی، چنانچه از ‌نظریه‌ای در باب پدیده‌های تاریخی به نظریه‌ای درباره‌ی بیان ما درباره‌ی گذشته بدل شود، نظریه‌ی غیرمنتظره‌ی تاریخ خواهد بود (و این یعنی باید از حالت متافیزیکی به حالت زبانی تبدیل شود).

۳.۱.۴. تا جایی‌که مفهوم توطئه یا دسیسه مفهومی پیشنهادی برای ساختار یا داستان حاضر در خود گذشته است، مفهوم مذکور امتیاز نامناسبی برای تاریخ‌گرایان، روایتگرایان و واقع‌گرایان است.

۳.۲. هرچند روایت‌های تاریخی تصاویر یا تأملاتی از گذشته نیستند، اما به‌واسطه‌ی قواعد انتقال به آن‌ها متصل شده‌اند، این قواعد انتقال نیز در تجربه‌های روزمره‌ی ما از جهان اجتماعی، در علوم اجتماعی و فلسفه‌های نظری تاریخ ریشه دارند.

۳.۲.۱. تفسیرهای روایی نهاده‌ها هستند نه فرضیه‌ها.

۳.۳. تفسیرهای روایی پیرامون گذشته به ‌کار برده می‌شوند، اما با گذشته تناظر ندارند و یا به آن ارجاع نمی‌دهند (آن‌سان که {اجزای} گزاره‌ها این کار را می‌کند).

۳.۳.۱. بخش اعظمی از فلسفه‌ی رایج که به روایت تاریخی مربوط می‌شود مفتون تصویر گزاره شده‌ است.

۳.۳.۲. زبان روایی با نظر به خود گذشته خودآیین است. فلسفه‌ی روایی معنا می‌یابد اگر و فقط اگر، این خودآیینی به رسمیت شناخته می‌شد.

۳.۳.۳. نظر به اینکه تفسیرهای روایی فقط به کار برده می‌شوند و به چیزی ارجاع نمی‌دهند (مقایسه کنید با نقطه‌نظری که یک نقاش بر اساس آن منظره‌ای را ترسیم می‌کند)، هیچ ثباتی در ارتباط آن‌ها و گذشته وجود ندارد؛ این التزام که باید چنین ارتباطی وجود داشته باشد، از خطا در مقوله‌بندی ناشی می‌شود (به طور دقیق‌تر، تمایل برای روایتی تاریخی که فقط در گزاره طرح می شود).

۳.۳.۴. تفسیرهای تاریخی «شما را از واقعیت تاریخی بیرون می‌کشند» و «شما را به آن بازنمی‌گردانند» (آن‌سان که گزاره عمل می‌کند).

۳.۴. در زبان روایی رابطه‌ی بین زبان و واقعیت به‌طور نظام‌مندی «ناپایدار» شده است.

۳.۴.۱. معرفت‌شناسی با فلسفه‌ی پژوهش‌های تاریخی رابطه دارد، اما معرفت‌شناسی هیچ اهمیتی برای فلسفه‌ی نوشتار تاریخی یا فلسفه‌ی تفسیر روایت ندارد.

۳.۴.۲. معرفت‌شناسی (که مطالعه‌ای بین رابطه‌ی زبان و واقعیت تا جایی است که این رابطه پایدار و مستحکم شده باشد) تمام مسائل واقعی مربوط به علم و تاریخ‌نگاری را نادیده می‌گیرد، این مسائل فقط پس از زمانی طرح خواهند شد ‌که معرفت‌شناسی‌های دیگر به‌عنوان امر غیرپرابلماتیک پذیرفته شوند. مبناگرایی[۳۰] به آن چیزی می‌پردازد که اساساً فاقد جذابیت است.

۳.۴.۳. پژوهش‌های فلسفی درباره‌ی «آنچه که توصیفات تاریخی را توجیه می‌کند»، ردیه‌ای تلویحی و رسواکننده‌ و از دستاوردهای فکری مورخان است.

۴. زبان روایی زبانی عینی نیست.

۴.۱. زبان روایی گذشته را برحسب عدم ارجاع و عدم تناظرش با بخش‌ها یا جنبه‌های گذشته است که نشان می‌دهد. تفسیرهای روایی، در این راستا همانند مدل‌های استفاده‌شده‌ای عمل می‌کنند که توسط طراحان مد برای نشان دادن کیفیت روپوش و لباسشان استفاده می‌شوند. زبان برای نشان دادن آن چیزی که متعلق به جهانی متفاوت از آن است به‌ کار گرفته شده است.

۴.۱.۱. روایت‌گرایی سازه‌انگارانه[۳۱] است، اما سازه‌انگاری شبیه به گذشته‌ای نیست که ممکن است بوده باشد، بلکه به تفسیرهای روایی از گذشته مربوط می‌شود.

۴.۱.۲. تفسیرهای تاریخی گِشتالت[۳۲] هستند.

۴.۲. به طور منطقی، تفسیرهای تاریخی سرشتی برگرفته از مجموعه‌ای از تلقین‌ها[۳۳] دارند (دیدن گذشته از یک نقطه‌نظر خاص).

۴.۲.۱. تلقین‌کننده‌ها ممکن است مفید و مثمرثمر باشند یا نباشند، اما نمی‌توانند درست یا غلط باشند؛ همین مطلب را در مورد روایت‌های تاریخی هم می‌توان گفت.

۴.۲.۲. هیچ تفاوت ذاتی بین نظام‌های نظری و مطبوع تاریخی وجود ندارد، آن‌ها در مسیرهای متفاوتی به‌ کار گرفته شده‌اند. نظام‌های نظری به‌مثابه ابرروایت‌هایی به‌ کار گرفته شده‌اند که دیگر روایت‌ها باید با آن‌ها مطابقت داشته باشند.

۴.۲.۳. نوشتار تاریخی در تلاش برای تعریف ذات {اجزای} واقعیت همانند متافیزیک عمل می‌کند، اما نوشتار تاریخی با متافیزیک از منظر نومینالیسم[۳۴] دارای تفاوت است (بنگرید به ۴.۷.۱.).

۴.۳. تفسیرهای تاریخی دانش نیستند، بلکه نظام‌های دانش هستند. زمان ‌ما با فراوانی اطلاعاتش -و مواجهه‌اش با مسئله‌ی نظام‌های دانش به جای مواجه با مسئله‌ی چگونگی کسب دانش- دلایل بسیاری برای علاقه به نتایج روایت‌گرایی دارد.

۴.۳.۱. فلسفه‌ی شناختی[۳۵] با در نظر گرفتن تفسیرهای روایی، منبع تمام پندارهای نادرست واقع‌گرایان در روایت تاریخی است.

۴.۴. به لحاظ منطقی، تلقین‌کننده‌های روایی سرشتی چیزگونه[۳۶] دارند و نه مفهومی؛ درست همانند چیزها، می‌توان درباره‌ی تلقین‌کننده‌های روایی سخن گفت بدون اینکه حتی بخشی از زبانی باشند که در آن به آن‌ها اشاره شده است. زبان در اینجا با نیت برساختن تفسیری روایی به‌ کار گرفته شده که خود در خارج از دامنه‌ی زبان قرار می‌گیرد، هرچند که تفسیرها از زبان «ساخته شده‌اند» (به همین نحو، معنای کلمه‌ی صندلی نمی‌تواند به حروف آن کلمه فروکاسته شود).

۴.۴.۱. تفسیرهای تاریخی پیونددهنده‌ی مرزهای متداول بین عرصه‌ی چیزها[۳۷] و عرصه‌ی زبان است، آن‌سان که استعاره عمل می‌کند.

۴.۵. به‌عنوان مثال، بحث تاریخی پیرامون بحران در قرن هفدهم، بحثی پیرامون گذشته‌ی واقعی نبود، بلکه درباره‌ی تفاسیر روایی از گذشته بود.

۴.۵.۱. سخنان ما درباره‌ی گذشته توسط پوسته‌ای سخت پوشیده شده است که هیچ ارتباطی به خود گذشته ندارد، بلکه به بحث و تفسیر تاریخی در برابر تفسیرهای تاریخی رقیب مربوط می‌شود. زبان روایی فاقد شفافیت است و ‌شباهتی هم به شیشه‌ی شفاف[۳۸] ندارد که از طریق آن ما به بینشی بدون مانع از خود گذشته دست یابیم.

۴.۶. خودآیینی زبان روایی، دست‌کم با در نظر گرفتن خود گذشته، بر این امر دلالت ندارد که تفسیرهای روایی باید اقتضایی باشند (بنگرید به ۵.۳ و ۵.۶).

۴.۶.۱. و

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.