پاورپوینت کامل معماری قاجاری در سفرنام?‌ ذهابی? قم و فهرستک لغات و ترکیبات کمیاب آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل معماری قاجاری در سفرنام?‌ ذهابی? قم و فهرستک لغات و ترکیبات کمیاب آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل معماری قاجاری در سفرنام?‌ ذهابی? قم و فهرستک لغات و ترکیبات کمیاب آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل معماری قاجاری در سفرنام?‌ ذهابی? قم و فهرستک لغات و ترکیبات کمیاب آن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

علی‌آبادنامه یا سفرنام ذهابی قم نوشت محمدکاظم‌خان‌کاشانی به کوشش جناب حسین مدرسی‌طباطبایی در ملحقات چاپ دوم تاریخ دارالایمان قم، نوشت محمدتقی بیک ارباب (قمی) بدون ذکر نام ناشر و تاریخ همراه با چند رساله دیگر مربوط به قم در سال‌های نخستین ده پنجاه نشر گردیده است. تعداد صفحات این رساله در چاپ مذکور ۶۳ صفحه می‌باشد. کوشند محترم مقدمه‌ای کوتاه اما پرمغز نیز در حدود ۵ صفحه بر متن چاپی افزوده است که جمعاً صفحات ۲۰۷ تا ۲۷۴ مجموع مذکور را دربر‌می‌گیرد.
این رساله از زمره‌ رسائلی است که در توجیه ساختن راه جدید تهران_قم در زمان میرزا علی‌اصغر خان امین‌السلطان وزیر مشهور ناصر‌الدین‌ شاه نگاشته شده است، آن را محمدکاظم‌خان‌کاشانی به قلم آورده است. ما از احوال نویسنده اطلاعی نداریم، لیکن توصیف دقیقی که از ساختمان‌ها و تأسیسات بین راه که بعضاً هم‌اینک وجود خارجی ندارد، به دست داده است، رساله مذکور را درخور توجه می‌سازد. وی در این جایگاه از واژه‌ها و عباراتی استفاده می‌نماید که خوانند آشنا با ادوار نثر فارسی و متن‌های مرسوم این روزگار

مقدمه

علی‌آبادنامه یا سفرنام ذهابی قم نوشت محمدکاظم‌خان‌کاشانی به کوشش جناب حسین مدرسی‌طباطبایی در ملحقات چاپ دوم تاریخ دارالایمان قم، نوشت محمدتقی بیک ارباب (قمی) بدون ذکر نام ناشر و تاریخ همراه با چند رساله دیگر مربوط به قم در سال‌های نخستین ده پنجاه نشر گردیده است. تعداد صفحات این رساله در چاپ مذکور ۶۳ صفحه می‌باشد. کوشند محترم مقدمه‌ای کوتاه اما پرمغز نیز در حدود ۵ صفحه بر متن چاپی افزوده است که جمعاً صفحات ۲۰۷ تا ۲۷۴ مجموع مذکور را دربر‌می‌گیرد.

این رساله از زمره‌ رسائلی است که در توجیه ساختن راه جدید تهران_قم در زمان میرزا علی‌اصغر خان امین‌السلطان وزیر مشهور ناصر‌الدین‌ شاه نگاشته شده است، آن را محمدکاظم‌خان‌کاشانی به قلم آورده است. ما از احوال نویسنده اطلاعی نداریم، لیکن توصیف دقیقی که از ساختمان‌ها و تأسیسات بین راه که بعضاً هم‌اینک وجود خارجی ندارد، به دست داده است، رساله مذکور را درخور توجه می‌سازد. وی در این جایگاه از واژه‌ها و عباراتی استفاده می‌نماید که خوانند آشنا با ادوار نثر فارسی و متن‌های مرسوم این روزگار

و حتی زمان نگارش پاره‌ای از آن‌ها را کمتر دیده یا اصلاً ندیده است. این امر، استخراج این لغات و ترکیبات را خاطرنشان می‌سازد. از این‌رو نوشتار حاضر به این مهم اختصاص دارد.

خلاصه‌ای از ماجرای ایجاد راه مذکور در مقدم کتابچ زرین‌قلم آمده و در شمـار ۷۱ (بهار۱۳۹۲) مجل حاضر با عنوان کوتاه «گزارش راه جدید تهران_قم» و تفصیلی «کتابچه در تعریف/گزارش راه جدید از دارالخلافه تهران تا آستان ملک پاسبان حضرت معصومه؟عها؟» به چاپ رسیده است و فعلاً به همین اندازه بسنده می‌گردد. اما کوشند محترم از رویداد ناگواری نیز یاد می‌کند که خواندن آن عبرت آموز است:

اقدام اسف‌‌آور دیگری که در اجرای طرح تغییر جاده معمول گردید و آن را در حد خود باید جنایتی بزرگ خواند ویران ساختن بنای باستانی و بسیار مهم ‌»دیر گچین» برای استفاده از مصالح ساختمانی آن در بنای مهمانخان علی‌آباد متعلق به امین‌السلطان بود که به گفت حاجی نجم‌الملک (در سفرنام خوزستان‌، ص۱۸۱) مانند مدرسه اصفهان و دو برج ری از دست رفت. (مقدمه صص ۲۱۰- ۲۰۹)

ایشان در ادامه می‌افزاید:

میرزا اصغرخان امین‌السلطان به سابق مدفون بودن مادر خود در قم، سالی یک‌بار به این شهر سفر می‌نمود. رسال حاضر وصف یکی از سفرنامه‌های او به قم است که متضمن وصف دقیق همین راه احداثی و منازل میان آن و در جهت و مسیر تبلیغاتی است که به منظور پنهان داشتن و توجیه و «لوث» زورگویی و تعدّی آشکار او در این مورد انجام پذیرفته است. این رساله سرگذشت و شرح وقایع چهار روز آغاز سفر مزبور است که از شنبه ۱۷ صفر ۱۳۰۴ تا یکشنبه دوم ربیع الاول به طول انجامیده و آن را یکی از وقایع‌نگاران دستگاه او که در این سفر همراه وی بوده نگاشته و «علی‌آباد نامه یا سفرنام ذهابیه قم» نام داده است. این اثر به خاطر وصف تفصیلی راه جدید و منازل آن به‌هرحال از مآخذ تحقیقی پیرامون وضع جغرافیایی و تحولات قم در دور قاجار شمرده می‌شود و ازاین‌رو با آن‌که سراسر آن آمیخته به خوش‌آمد گویی نسبت به امین‌السلطان با قلم‌پردازی‌هایی سست بود به نشر‌ آن بر اساس نسخ اصل (ش ۲۳۱۵ کتابخان مجلس شورای ملی_تهران) مبادرت رفت. (مقدمه صص ۲۱۱-۲۱۰)

علی‌رغم‌ این، همان‌گونه که گفته شد نحو توصیف بناها، کاروانسراها، حمام‌ها، قهوه‌خانه‌ها، پل‌ها، مهمانخانه‌‌ها، برج‌ها، قنات‌ها، آسیا‌‌ها، باغ‌ها و حتی مناظر و عوارض طبیعی بین راه

و استفاده از لغات و اصطلاحات کمیاب و بعضاً نایاب در این مقام، توجه و التفات هر خوانند علاقمندی را جلب می‌نماید. برای نمونه او بالغ بر دو صفحه از رساله را به توصیف پل رودخانه شور _که در هنگام بازدید در حال ساخت بوده_ اختصاص داده است و دقتی که در این مورد به خرج داده _فارغ از مقصودش_ ستودنی است. (صص ۲۲۶-۲۲۴)

توصیف ساختمان‌ها

وی جایی در چگونگی بنای کاروانسرای حسن آباد می‌گوید:

۱. وصف کاروانسرای حسن آباد

اما بنای کاروانسرا از سه طرف که شمـال و جنوب و مغرب باشد، تماماً با سنگ‌های بسیار صاف خوب لبه‌دار و کج ساخته شده، پنج ذرع ارتفاع عمارت و جدران دارد. به طوری سنگ‌کاری شده که اگر با آجر ساخته می‌شد به این صافی و مستقیم نمی‌بود. ولی بقدر پنج رک با‌ آجر و گچ چیده و ساخته شده برای حفظ از آب باران که پشت سنگ‌چین نیفتد. لیکن از طرف شرقی که جلو در و سردر کاروانسرا است، تماماً از گچ و آجر ساخته شده.وارد دالان کاروانسرا که می‌شوند طرفین دالان دو اطاق مقابل یکدیگر است. داخل صحن دور تا دور یعنی چهار ضلع مشتمل است به اطاق‌های یک دری، و دو زوای ضلع غربی مقابل در کاروان‌سرا دو خلوت است که می‌توان در آن‌ها منزل کرد. کلیه‌ سی باب اطاق دارد. طول کاروان‌سرا سی ذرع، عرض بیست و چهار ذرع، دور تمام کاروانسرا پشت اطاق‌ها سرتاسر طویله‌های عریض و طویل مسقف است، مشتمل بر طاق‌نما‌ها برای بارانداز، و همچنین در چهار زاویه بر در هر دو طویله سکویی بسته شده، مشتمل بر چهار ستون برای منزل و بارانداز کاروانیان و زوّار. (صص ۲۱۹- ۲۱۸ )

در جایی دیگر در تعریف ناودانی در عمارت علی آباد بیان می‌دارد:

۲. وصف ناودان

بین این دو راه پله در وسط ارتفاع کرسی ذیل عمارت در دیوار زیر خرند لب دریاچه ناودانی سه ذرع طول، نیم ذرع عرض و یک چارک گردیِ میان، از یک پارچه سنگ حجاری شده، در عرض آن دیواره قرار داده‌اند که بالاتصال آب مذکور از دریاچه در آن ناودان ریخته و از آن‌جا زیر جاده راه‌آبی ساخته شده که آن آب به حوض قهوه‌خانه می‌رود. این ناودان برای آن است که تمام حیوانات از آن ناودان به سهولت بدون آن‌که سر را به زیر آورده مخالف طبیعت و به کلال و ملال آب خورند، بلااشکال آب آشامند و همچنین اناس عابرین به غیر آن‌که داخل عمارت شوند از آن‌جا به آسانی و سهولت آب بردارند. (ص ۲۳۴)

در خصوص قهوه‌خانه علی‌آباد می‌نویسد:

۳. قهوه‌‌خانه علی‌آباد

اما برون قهوه‌خانه یعنی در قهوه‌خانه و جلو آن و دو اطاق طرفین صف شمال غربی که جزو جلو و طرفین در قهوه‌خانه است، اولاً دری عالی آن‌جا گذارده شده مقابل و محاذی ایوان صدر عمارت، و طرفین در سکوی باریکی به عرض سه چارک بسته‌اند، برای هر که بخواهد وارد نشود، می‌تواند همان‌جا نشسته چاهی (چایی) بخورد و قلیان بکشد در حالی که عنان مال سواری خود را در دست داشته‌ و معجلاً خواسته باشد برود در هر وقت از اوقات، یا آن‌که مسافر چنان خسته باشد که نتواند داخل قهوه‌خانه شود پیاده یا سواره همانجا چاهی (چایی) خورده و تدخین سیگار و قلیان کرده به کاروانسرا برود. یا آن‌که به کلی از این منزل بخواهد رد شود. (ص ۲۳۶)

نگارند سفرنامه

گفته شد که از محمد‌کاظم‌خان‌کاشانی نویسند رساله که از ستایندگان و وقایع نگاران امین‌السطان دوم بوده است، جز نام و رساله مورد بحث آگاهی بیشتر فعلاً در دست ما نیست. لیکن همین رساله نشان می‌دهد که او مردی آگاه بر هنر معماری و ساخت و ساز

و به تعبیر خودش در «تهندس» ماهر و چه بسا خود معمار بوده است. متن نشان می‌دهد که او ریاضی و هندسه می‌دانسته و از این دانش‌ها در وصف ساختمان‌ها به خوبی استفاده نموده است. البته کوشند محترم در قسمتی از مجموع مورد بحث از محمد‌کاظم‌خان فرزند محمد حسین خان کاشانی یاد نموده که متصرف یک دانگ و نیم قری علی‌آباد از قراء سراج قم بوده است و رساله‌ای مشتمل بر چند فرد و حکم شرعی در باب موقوفه بودن قری مذکور در سال ۱۲۸۱ یا اندکی پس از آن نگاشته و در آن سه نسخ جمع و خرج آستانه مربوط به سال ۱۱۳۹، ۱۱۴۷ و ۱۱۴۸ را عیناً درج و ثبت نموده است. ایشان می‌افزایند، محمدحسین‌خان‌کاشانی پدر نگارند این رساله باید همان حاکم قم در روزگار فتحعلی شاه مالک قری زعفرانی سراجه باشد. در احکام و ارقامی از فتحعلی شاه _مربوط به دور حکمرانی همین محمد حسین خان در قم_ علی‌الرسم از او نام آمده است. (صص۲۸۲- ۲۸۱)

رسال مورد بحث آکنده از واژه‌ها و اصطلاحات ارزشمند معماری است، که قاعدتاً یک فرد عادی اطلاعی از آن ندارد و تنها یک شخص کاردان و باتجربه از آن‌ها آگاه است. پس درمی‌یابیم که امین السلطان به درستی او را جهت نگارش سفرنامه و به منظور مورد بحث انتخاب نموده است. همین امر رساله را به عنوان گنجینه‌ای ارزشمند و کم‌نظیر در حوز معماری سنتی قاجار درخور توجه و عنایت می‌کند. نوشت مورد بحث راجع به وقایع چهار روز آغاز سفر وی

و شماری دیگر به قم همراه با وزیر مزبور است. او همراهان خود را این‌گونه معرفی می‌نماید:

اشخاصی که در این سفر میهمان جناب اجل هستند: جناب وزیر علوم، آقای ناظم خلوت، آقای میرزا محمدخان، حاجی محمدحسن امین‌الضرب، حاجی میرزا حسین ممیز، آقا میرزا احمد منشی باشی، حاجی کربلایی، ‌آقا میرزا حسین مداح کرمانی. (ص ۲۱۳)

دقتی که نویسنده در وصف موضوعات و بیان جزئیات در شرایط آن زمان و آن هم در مدت چهار روز مصروف داشته _هرچند رساله را پس از پایان مسافرت نگاشته_ است، خوانند امروزی را به آگاهی‌هایی رهنمون می‌کند که اگر رساله حاضر نبود، آن‌ها را در دسترس نداشت. به هر حال نویسنده شخصی دقیق و پرحوصله بوده است.

حکایات بین راه

حکایاتی نیز که ذکر کرده، خواندنش خالی از لطف نیست. یکی «تظلّم دراویش در منزل منظریه» که پیش از این در مجل راهنمای کتاب سال دوازدهم، صفحات۶۹۳- ۶۹۱ چاپ شده است. (مقدمه، ص ۲۱۱)

دیگری مربوط به قراسوران (محافظان) خاک تهران است، که به ذکر آن‌ها مبادرت می‌رود. پیش از این‌ها تکه‌ای در خصوص« وضع و هیأت» آقا باقر سعدالسلطنه مدیر راه مذکور نگاشته که نمکین است، و در پی می‌آید:

۱. وضع و هیتص آقا باقر مدیر راه

ناگاه آقا باقر از سر پل معجلاً مستقبلاً وارد. وضع و هیأت ظاهر و چگونگی برزخ و صورت آقا باقر:

موی سر و ریش از بی‌حمامی و بی‌خضابی سفید، رنگ روی از تابشات و حرارت آفتابی سیاه هم‌چون عبید، از بی‌اصلاحی و بی‌اعتنایی مانند کیخاهای الوار ‌کهکیلویه و خوانین اتراک قشقائی، شلوار شلخت سرداری کهنه، گیو بغل دریده و یخ پیراهن پاره و چرک و چکنه، از عرق و گرد و غبار صحاری و برار از بی‌سامانی و پریشانی اگر او را کسی نمی‌شناخت، می‌پنداشت عمل قمی است یا بنّای کاشانی. به وضع و هیئتی و به ترکیب و صورتی که به تحریر و تقریر نمی‌آید. (ص ۲۶۴)

۲. حکایت محافظان راه تهران

قریب به میهمانخان کهریزک کاروانسرایی با دکان بقالی دیده شد که پنج نفر قراسوران خاک تهران آن‌جا بودند با لباس‌های مندرس که به وصف نمی‌آید. اسب‌هاشان به طوری لاغر که قو حرکت نداشتند. از آن‌ها سئوال شد که این چه حالتی است؟ گفتند ما مأخذ معیشتی نداریم به جز جیره و مواجب و به‌ ما نه جیره می‌رسد و نه مواجب. گفتیم چرا تفنگ ندارید؟ گفتند تفنگ‌ها نزد بقال گرو است! نه ما را می‌گذارند بر سر خان خود رویم و نه نان و آب و نه علیق به ما می‌دهند.در این صورت چگونه می توانیم حافظ راه باشیم. باز گفتیم پس چگونه معیشت می‌کنید؟ گفتند این‌جاها مرغابی و بعضی طیور دیگر هستند، حضرات فرنگی این‌جا به شکار آمده، ما آن‌ها را خدمت می‌کنیم آن‌ها گاهی معیشت ما را متحمل می‌شوند.

حاجی امین‌الضرب حاضر بود به ایشان گفتند بنابراین خوب است دزدی کنید!

یکی از آن‌ها به رسم ترکان _که هر وقت فارسی می‌گویند ضمیر متکلّم را به طور خطاب ادا می‌کنند_ گفت اگر دزدی کنیم پدرت را می سوزانند!

همراهان همه خندیدند که حاجی را من غیر مقصود شخص قراسوران فحش داد. (ص ۲۱۵)

۳. واقع دراویش:

بعد از ختم کلام احضار شام شد. ناگاه متظلماً از خارج مهمان‌خانه گفتگویی و در آبدارخانه هیاهویی مسموع که کسی به داد‌خواهی و پناه‌جویی‌آمده و از حضرات قراسوران‌ها ممنوع است. جناب اجل امر به احضارش فرمودند.

چون وارد شد دیدیم جوان مردی یزدی به شیوه و شیم درویشان، در اقوال و احوال سراسیمه و پریشان، با اضطراب و التهاب بسیار از روی عجز و انکسار اظهار داشت که امروز در عرض راه کوشک نصرت و منظریه بعد از آمدن شما که هر یک از فقرا را اطعام به طعامی و مستفیض به فیض و انعامی فرمودید پنج شش نفر از قلندران اوباش و بی‌پا و سران‌نبّاش و نره‌گدایان کلاش و رندان پابند گسست قلاش و غولان از کار گریخت ناتراشید ناخراش،‌ که الحال به صورت و کسوت درویش و بالمآل و حقیقت کلاه‌بر و کیسه‌بر و شارب حشیش، الدنگان بی‌شرم و حیا و بنگان سراپا خطا، …، بنگیان به بنگ مفتون، وافوریان مبهوت از افیون، ملبس به لباس و کسوت درویشان بی‌خبر از طریقه و حالت ایشان، و مصوّر به صورت سیاحان، بی اثر از سیر و سیاحت آنان، این لاتان بی‌باک و لوطیان سینه چاک، این قماربازان پاک باخته و … خراب به لباس اولیاء خود را ساخته پناه به این دو کسوت و عنوان آورده تا این‌که حامل هر ممنوع و منکری که باشند و فاعل هر خطیئه و سیئه‌ای که گردندهم از تحذیر شرعی امام مصون و هم از تأدیب عرفی حاکم عرف مأمون بوده. از حضرت عبدالعظیم با این گدامنشان لئیم و تبع شیطان رجیم و منحرفان از طریق مستقم همراه و هم قدم و هم صحبت و همدم شدیم.

در ضمن مصاحبت و ‌مرافقت در این طی زمان و مدت و قطع مسافت از حضرت عبدالعظیم تا کوشک‌نصرت از بعضی مکالمات و علامات و برخی حکایات و روایاتِ من استنباط و درایت کردند که پول دارم و دارای درهم و دینارم. اما آقاجان چه درهمی و چه دیناری؟ در مدت مدیدی و عهد بعیدی که از یزد تا طهران با حالت پریشان فلوس فلوس از افراد نفوس و یک پول یک پول از هر ظلوم و جهول، اما در طهران قران قران از هر یاور و سلطان و شاهی شاهی در سر هر خیابان و راهی به تکدی و اصرار و به تعدی و خرگدایی، به بی‌آزرمی و بی‌حیایی جمع و خود را از خرج و خوردنش منع کردم تا آن‌که مبلغ و مقدار و شمار درهم و دینار بعد از تعب و رنج بسیار هشتاد قران یعنی هشت تومان شد. این وجه را برای سفر زیارت کربلا گذاشته و خود را از خرج کردنش به زحمت و ریاضت واداشته، زیر وصل خرقه پنهان و وصلات دیگر بر‌آن دوخته، در دل بر ازدیادش لیلاً و نهاراً‌ آتش افروخته و برای صیانت و حراستش خفاءً و جهاراً دلق تن را سوخته.

این وجهی را که به وجه مذکور و به وصف مسطور بدست آورده بودم این ظالمان بی‌مروت و این کافران بی‌ایمان بی‌ملت امروز از چنگم در آوردند به این وضع که یک نفر مرشد و مطلوب و بقیه مریدو طالب، یک نفر آمر و حاکم و بقیه مأمور و محکوم، پس از آن مرا گرفتند و در این وادی دور از آبادی نزد مرشد به پا داشتند و در موقف پیر مانند اسیر رشته‌ای بر‌ گردنم گذاشتند. یکی به نادرویشی به گواهیم ایستاد- دیگری شهادت بر بی‌پیری و بی‌راهیم داده، یکی گفت دزد راه درویشان است- دیگری گفت به ناحق خورند لقم ایشان است، یکی گفت غول است دست درویش بر سرش نرسیده_دیگری گفت مجهول است پیر و مرشد ندیده، یکی گفت باید چست و برهنه‌اش نمود_دیگری گفت باید داغ آهنش فرمود، یکی گفت منافق است سنگ بر سرش سوار باید کرد_دیگری گفت خطارکار است به گیسو آویخته بایدش به دار زد. عاقبت‌الامر مرشد متمسک به حدیث نبوی شده که «قتل الموذی قبل اذائه»، مریدان متشبث به شعر خواجه شیرازی شده که:

پیش درویشان بود خونت مباح گر نسازی مال خود در ره سبیل

پس از آن مرشد با مریدان متفق بر کشتن من شدند. کاردی را صیقل زده آماده و بندی بر دست و پایم نهاده، من چون مرغ بسمل دل به کشته شدن در داده، یکی از آن میان وساطت کرده که آن‌چه مال فقرا نزد اوست تسیلم می‌کند. چون گذشت شیو فقرا است و عفو و بخشش شیم آن‌ها است، مرشد از او گذشت کند.

من از بیم جان و ایمنی ازدست آن ظالمان وجه را به ایشان نشان داده پول را از خرقه بیرون آورده، مرا رها کردند. اینک هر پنج_شش نفر در کاروان حاضر و شمـا در گرفتن حق من از آن‌ها قادر.

فی‌الفور جناب اجل امر به احضار آن طراران فرمودند. بزودی چهار نفر از آن‌ها را حاضر نمودند. یکی از آن‌ها در قدیم‌الایام قاطرچی بوده، همان وقت که فهمیده بود درویش یزدی خدمت جناب اجل برای عرض‌حال رفته فرار نموده، هر چه تفحص و تجسس کردند او را نیافتند. از قراری که نشانی دادند شخص قاطرچی از رانده‌های قاطرخانه بوده که چند سن قبل جناب اجل او را اخراج از قاطرخانه فرموده بودند ولی چون جناب اجل از شرارت و طراری و دزدی او مطلع بودند، بسیار مبالغه در تجسس او کردند، که شاید پیدا شود و او را به کیفر و سزا برسانند.

۴. محاکم دراویش:

باری در استنطاق، آن چهار نفر به حدی عجز و زبان‌بازی کردند که از برای حضار شبهه پیدا شد که شایددرویش عارض کاذب باشد در ادعا. جناب اجل که مظهر اسم«یا ستار» و مصداق حدیث قدسی «یا غوث الاعظم! کن رائفاً علی البریه» اند و از رحمت رحمانی که جبلی و غریزی ایشان است مصمم شدند که دراویش را رها نمایند و ترحمی در حق جوان عارض فرموده، قصه را کوتاه کنند، جناب مستطاب وزیر علوم که مظهر اسم«یا جبار» که به معنی تلافی کننده است و متحقق به مصداق «و لتعرفنهم فی لحن القول» بودند فرمودند: درویش عارض مظلوم و صادق در ادعا و آن نادرویشان خاطی ظالم و عامل مدعا. آقا باقر که مظهر اسم «یا قاهر» و در شناسایی غولان بیابانی و طراران و عیاران صحرایی و کوهستانی ماهر، از جناب اجل استدعا نمود که رفع غائله را به من واگذار فرمایند تا صدق و کذب را معلوم و احقاق حق را از ظالم برای مظلوم نمایم. جناب اجل به او واگذار فرموده، شام حاضر شد.

بعد از صرف شام هنوز قهوه صرف نشده، که آمدندو گفتند پول درویش از پیش آن نادرویشان در‌آمد. کیفیت حال را از آقا باقر سئوال نمودند. عرض کرد: حضرات را بدست قراسوران‌ها دادم و درضمن آن‌ها را به اندک تعذیب و زجر امر کردم. قراسوران‌ها به اندک فشار آن‌ها را به اقرار آوردند که پول زیر تل سرگینی که در فلان طویل کارونسرا است مخفی کرده‌ایم. قراسوران‌ها پول را به عینه بیرون آورده، اینک پول را حاضر هر چه امر فرمایند عملی شود.

درویش صاحب پول را حاضر کردند، وجه وی را به او رد کرده، جناب مستطاب وزیر علوم دو تومان بر مبلغ پول درویش افزودند و جناب اجل مأموری همراه این بیچاره فرمودند که او را به قم رساند و به زیارت عتبات مشرف شود. آقا باقر خواست آن نادرویشان را به کیفر و سزا رساند، چون آن‌ها پناه به کسوت درویشان برده بودند اذیت‌ آن‌ها را شوم و مذموم دانستند. چند سوار مأمور شد که آن‌ها را از خاک قم اخراج نمایند.

بعد از صرف قهوه در بسترهای راحت غنودیم. (صص ۲۶۸-۲۶۵ )

مواضع انتقادی

علی‌رغم روش ستایشگران نویسنده، او در چند موضع از زبان امین‌السلطان یا خود، دیدگا‌ه‌های انتقادی نیز ارائه داده است در خصوص میهمانخان کهریزک می‌گویند:

۱. مهمان‌خانه کهریزک

لیکن وضع حالی عمارت: سقفی یا درگاهی دیده نشد مگر خراب و شکست خورده، آب‌انبار وسط حیاط فقط زمین را گود کرده‌اند و روی آ‌نرا با نیمه‌آجر طاقی زده‌اند یک لایی، هیچ آهک و ساروجی بکار نرفته که آب بندی شود. یا دوا‌می‌ کند. تصور کنید میهما‌ن‌خان ‌دولتی به این طور می‌شود بنا کرد و دایر داشت؟

خلاصه ما پس از تجسس و تماشا دیگر جرات مکث نکردیم ترسان و لرزان بیرون آمدیم. تعجب است که چرا باید به این تقلبات خلاف تهندس، مهندس و سرکار به سزای خود نرسد. در نفس‌الامر در این مهمانخانه هر که بیتوته کند کمال جرأت و جسارت نموده. (ص ۲۱۶)

در خصوص پل تازه‌ساز که نزدیک کاروانسرای‌حسن‌آباد و کار مهندس الممالک بوده است، می‌گوید:

۲. پل حسن‌‌آباد

نزدیک کاروانسرا پلی است که نیز تازه ساخته شده از بناهای میرزا نظام که الحال شکست خورده، خراب است. باید بکلی منهدم نموده و مجدداً بسازند چون وقت عبور خطرناک است. (ص ۲۱۷)

دربار علی‌آباد و کاروانسرایش از زبان امین‌السلطان اظهار می دارد:

۳‌. کاروانسرای علی‌آباد

کاروانسرا به سرکاری و تهندس مهندس الممالک الحق برای مسافران طرفه جایی

و برای کاروانیان نیکوسرایی است. لیکن جناب اجل بعد از اتمام خلاف تهندس

در این بنا یافتند و با زحمات زیاد و اخرجات بسیار رفع نقص و خلاف تهندس را فرمودند. خلاف تهندس این که مهندس الممالک بنا را در مسیل نهاده بود، بعد از حفر خندق و سیل برگردان و خرج فراوان کاروانسرا را از رهگذر بلا نجات دادند. (ص ۲۲۹)

۴. انتقاد از تخریب دیر گچین

دیگر آن‌که در طرف غربی کاروانسرا به مسافت شصت قدم معدن سنگی قابل و به مسافت صد قدم معدن گچ بوده، ایشان بی‌تفقهی و بی‌توجهی نموده سنگ و گچ بنای کاروانسرا از کاروان [سرا] سنگی که در یک میدانی آن‌جا است آن بنای قدیم که از ابنی عتیق عجیبه و برپا بودنش به جهت عوام و خواص صد هزاران نفع و خواص و برای هر مجاور و مسافری منزلگاه و مناص، این بنای محکم متقن را با صد هزار مشقت و عذاب خراب کرده و گچ و سنگ آن‌جا را حمل و نقل از آن‌جا نموده و گچ مرده را دوباره طبخ کرده در بنای این کاروانسرا به کار برده. زهی تهندس و معماری، خهی تفقه و سرکاری!. (صص ۲۳۰- ۲۲۹)

برای تفصیل انتقاد او به تخریب کاروانسرا سنگی باید صص ۲۵۰- ۲۴۴ رساله دیده شود.

دیگر مواضع انتقادی او در صص ۲۲۳، ۲۲۴ ، ۲۲۶، ۲۵۲ ،‌۲۵۷، ۲۷۲ آمده است.

جلوه‌های معماری

همان‌گونه که گفته شد، دقت و نحو توصیف بیان جزئیات راه مورد نظر و شرح و طبیعت و محیط مسافرت و وقایع بین راه و ابنیه و تأسیسات آن، خوانند علاقمند را بخود جلب می‌نماید.تنوع ساختمان‌های توصیفی و بیان چگونگی عوارض طبیعی و غیر طبیعی بین راه نیز توجه برانگیز است. او در این رساله جاده و آن‌چه خود «خط جاده» نامیده و به عبارتی ابتدا و طول و مسیر جاده است، کاروانسراها، میهمانخانه‌ها، پل‌ها، سدها، قلعه‌ها، چشمه‌ها، قنات‌ها، آب‌انبارها، قهوه‌خانه‌ها، انبارها، حمام‌ها، دکاکین، آسیاها، باغات، باغچه‌ها، مزارع، معدن‌ها، کوه‌ها، کویر و دریاچه بین راه،برج‌ها و … را با دقتی تحسین بر‌انگیز توصیف وشرح نموده است و در این مقام «فراز و شیب» راه، معمار، بنّا، سرکار، میرزا،محاسب، عمله، کوره‌پز، حجار، مقنی، گچ‌پز، سنگ‌کش، شن‌کش، نوع‌سنگ‌ها و نحوه‌ حجاری آن‌ها، تعداد دهنه‌ها و چشمه‌ها، پایه‌ها، پی‌ها، پله‌ها، مصالح ساخت، طول و عرض و ارتفاع عمارات _که به ذرع بیان کرده_ سردر و درگاه، ایوان‌ها، صفه‌ها، میل‌ها، سکوها، ستون‌ها، کرسی عمارات، نحو درختکاری، باغچه‌بندی، نوع درخت‌‌ها و گل‌ها، آب و کیفیت و میزان آن، مسیل‌ها، نهر‌ها، کوه‌ها، دره‌ها، آب نماها، ترکیب ملات، ملزومات و اسباب میهمان‌خانه‌ها…را نیز از نظر دور نگذاشته است.

در مقدمه توصیف پل رودخانه شور می‌گوید:

۱. پل رودخانه شور

بعد از تماشای آثار و علامات پل خراب هباء آمدیم بر سر پل جدید البنا.

اولاً آن‌جا آبادی دیده شد وافی و کافی مشتمل بر قهوه‌خانه و دکاکین نانوایی و بقالی و علافی، جمیع و وسایل معیشت عمله و بنّا با نهایت آراستگی و پیراستگی حاضر و مهیا، قریب به سیصد نفر بنّا و عمله و کارگر از کوره پز و سرکار و میرزای محاسب و معمار همگی مستعد و مهیا در کار، ثانیاً پل را ساخته و پرداخته، با نهایت استحکام قریب به فراغت و اتمام یافتیم. بنّاها مشغول به دست‌انداز و لبه‌سازی و‌ آجر‌کاری مبتدا و منتهای پل، و عمله‌ها اشتغال داشتند به شن‌ریزی و سنگ‌کشی برای سنگ بست روی پل، حجاران در حجاری میل‌های سنگی و ازاره‌های مثنایه پل نهایت صنعت خود را به ظهور می رسانند. کوره‌پزان از دود کوره هوا را تیره و تار … و جفت این نه طاق و هم طاقی نگونسار کرده، معماران بنّا‌ها را به کار وا داشته، سرکاران عمله‌جات را بیکار نگذاشته.

بر سر کوی صدق بازاری است و اندر او هر کسی پی کاری است. (ص۲۲۴)

در خصوص پل تازه‌ساز نزدیک منظریه و وضعیت آن چنین می‌گوید:

۲. پل منظریه

تا آن‌که به سر پل جدید‌البنا رسیدیم. دیدیم تقریباً سیصد نفر عمله و بنا و سنگ‌کش و شن‌کش و گچ‌پز و معمار و سرکار، میرزا و محاسب از مغایر و مناسب، هر یک بر سر‌کار خود استوار. دکاکین نانوایی و بقالی و علافی و قهوه‌خانه، بی‌دکان داری و غل و غش بهانه، امتع لازم این جمعیت مذکور را از داد وصاف به منص ظهور آورده و هیچ یک را برای معیشت مهمل و معطل و مهجور نگذاشته. چندین چادر قلندری برای بنّا و سر‌کار و چندین آفتابگردان و نهارخوری برای محاسب و معمار. دستگاه آقا باقر مشتمل به چادرهای فاخر و پیشگاه قاهر باهرش برای هر

بنای دغل و عمل تنبل و معمار باغش و سرکار مشوش عذاب الیم و نار جحیم.

وضع منظمی و عظم محکمی در آن بیابان مشاهده شد که کمتر در ‌آبادی و شهرستان دیده می‌شود. خلاصه پل را قریب الاتمام یافتیم. دو ثلث روی پل شن‌ریزی شده مشغول به ثلث دیگر بودند. نصف دست انداز پل از طرفین تمام کرده، بناها و حجارها اشتغال به نصف دیگر داشتند. (صص ۲۷۰-۲۶۹)

پیشنهاد

با التفات به فوق و این‌که تعدادی از وضعیت‌ها و شمـاری از عمارات و تأسیسات هم اینک وجود خارجی ندارد، دانشجویان و پژوهشگران دوستدار معماری سنتی می‌توانند با استناد و عنایت و به متن رساله و عکس‌های احتمالی موجود از جمله عکس‌های هوایی _که از سال ۱۳۳۴ موجود است_ این وضعیت‌ها و ساختمان‌ها و مستحدثات را با رایانه بازآفرینی نمایند.

نوشتنی‌ است که فاضل محترم جناب صادق حسینی‌اشکوری مدیر محترم مجمع ذخایر اسلامی‌ تصحیح رساله حاضر را براساس نسخ کتابخان مجلس‌ شورای ‌اسلامی در دستورکار داشتند، لیکن بعد از آن‌که ایشان را از چاپ جناب مدرسی مطلع کرد، کار را متوقف نمودند. البته نویسنده این مختصر پیشنهاد داد در صورتی که بر این امر اصرار دارند، چاپ جدید براساس تطبیق با وضعیت موجود و همراه با حواشی و عکس‌ها و فهرست‌های لازم باشد.جدا از این، با وجود دقّت نظر و زحمات و تلاش‌های ستایش‌برانگیز حضرت مدرسی طباطبایی

در خصوص تحقیقات راجع به شهر قم که بی‌تردید پایدار و جاودان خواهد ماند، و متأسفانه دیر زمانی است که از زمینه‌های کاری ایشان خارج شده است.

بااینهمه چاپ موجود که در شرایط آن روزگار عرضه شده است، نیاز به حروف‌چینی و نشانه‌گذاری مجدد و افزودن فهرست و به تعبیر امروز بازچاپ دارد.

همان‌طور که از عنوان این گفتار بر‌می‌آید، لغات و ترکیبات کمیاب و نادری در رساله وجود دارد که لزوم استخراج آن‌ها را نشان می‌دهد. عمد این واژه‌ها و اصطلاحات ناظر بر حوزه معماری سنتی است. اما خارج از این حوزه نیز نو و کمیاب و نادیده واژه‌هایی وجود دارد که در فهرست حاضر از نظر دور گذاشته نشده است. امید دارد این فهرستک برای فرهنگ‌نگاران و واژه‌پردازان و لغت‌مداران به ویژه در حوز معماری سنتی به کار آید و البته نظرات انتقادی و توضیحی و ارشادی خویش را جهت بهتر شدن کار به نشانی مجله ارسال دارند.

توضیح

شواهد داخل دو کمانک «» خواهد آمد. عدد پس از شاهد، شمار صفحه‌ای است که شاهد از آن نقل گردیده است. بقی اعداد شمار صفحه‌هایی است، که مدخل مورد نظر در آن‌ها تکرار شده است. توضیحات مختصر نگارنده را داخل کمان ( ) می‌بینید. با التفات به قلم‌اندازهای مکرر و حذف فعل‌ها غالباً بدون قرینه، در نثر نویسنده، افعال‌ مناسب مقام در داخل قلاب [ ] اضافه گردید.

فهرستک لغات و ترکیبات کمیاب

آب بر: « از جلو که آب بر است به وضع مثلث مخروط کم شده تا منتهی به نقطه‌ای می‌شود» ۲۲۵

«به منزله دو مثنایه است که آب بر جلو و معین و پشت‌بند پایه‌هاست» ۲۲۵

آب بُرد:«این دو سکوی پش بند آب برد و پس بند معنب تا جایی است که سنگ کار شده» ۲۷۰

آب‌بندی: «هچک آهک و ساروجی به کار نرفته که آب‌بندی شود» ۲۱۶

آب‌نما: «روبروی آب نما محاذی دو زاویه باغچه تختی از دو پارچه سنگ … قرار داده شده [است]» ۲۳۳، ۲۳۱، ۲۳۲، ۲۳۳، ۲۳۵

آبدارخانه: «اسباب قهوه‌خانه و آبدارخانه … مهاه و آماده [است]» ۲۶۳ ، ۲۶۵

آجر سفدن قالب بزرگ: «یک آب انبار بسیار بزرگی … تماماً از آجر سفدس قالب بزرگ با آهک و ساروج ساخته شده [است]» ۲۱۸

آجر قالب‌ بزرگ حجم[: «اما آن‌چه آجر کاری شده از آجر قالب بزرگ حجم. است» ۲۲۵

آجر قالب بزرگ: «سقف‌ها با‌ آجر قالب بزرگ و گچ بنا شده [است]» ۲۷۰، ۲۱۸

آجرکاری: «آن‌چه آجرکاری شده از آجر‌ قالب بزرگ حجمد است» ۲۲۵، ۲۲۴

آفتابه‌لگن برنجی: «تمام اسباب ملزومات مهمان‌خانه مثل … آفتابه لگن برنجی و سماور با ظروف متعلقه و اسباب چراغ … همه موجود و مهار [است]» ۲۱۵

آفتاب‌گردان: «چندین … آفتاب‌گردان و ناهار‌خوری برای محاسب و معمار … مشاهده شد» ۲۶۹، (فهرست عکس‌های تاریخی، ص ۱۸، آفتابگردان‌چی هم داشته‌ایم، همان‌جا، ص ۱۹)

آفتابی شدن: «از ابتدای پشته های قنات تا آن‌جا که آب آفتابی می‌شود» ۲۶۳

آهک‌کاری: «پس از دقت معلوم شد که آهک‌کاری در ظاهر بندکشی شده وسط کار با گل ساخته شده [است]» ۲۲۴

آهک و ساروج: «تماماًٌ از آجر سفید قالب بزرگ با آهک و ساروج ساخته شده [است] » ۲۱۸

اخراجات: «اما این جاده اخراجات زیاد دارد تا رفع صعوبتش بشود» ۲۱۵، ۲۴۷، ۲۵۴، ۲۵۹

اخوه گرفتن: «مانند شونخ جبل در اخوه گرفتن از حجاج مسلمانان مثل بوده اند» ۲۳۹

ارباب حوائج: «پس از آن تمام ارباب حوائج را … با نهایت مهربانی … حوائج و مآرب هریک را برآوردند» ۲۲۱

ارباب خبره: «ارباب خبره و مقنیان از این دو خط احتمال کلی و امید‌ آب فراوان دارند» ۲۶۳

ارباب رجوع: «از ایلات و بلوک فشافویه و غار ارباب رجوع بسیار پد۳ا شدند» ۲۲۰

اربابی: «آن‌جا را اعم از خالصه و اربابی منضبط نمایید» ۲۱۴

ازاره: «حجاران در حجاری میل‌های سنگی و ازاره‌های مثنایه دو مهار پل غایت صنعت خود را به ظهور می‌رسانند» ۲۲۴، ۲۳۲

اسباب آبدارخانه: «اسباب قهوه‌خانه و آبدارخانه … منظم و مهار و آماده [است]» ۲۶۳

اسباب آشپزخانه: «از حثس ملزومات و آمادگی اسباب اطاقهای مسکن.. و اسباب آشپزخانه … بعنهب مانند مهما ن خانه کهریزک [است]» ۲۱۶، ۲۱۹

اسباب اصطبل: «از حثز اسباب مهما ن خانه بالتمام از فروش … و آبدارخانه و اسباب اصطبل و کالسکه خانه و غرره منظم و مهاا و آماده [است]» ۲۱۶،۲۱۹

اسباب جراثقال: «لکن به واسطه اسباب جراثقال و بعضی ملزومات حمل و نقل نمی‌توان … نمود» ۲۴۳

اسباب چراغ: «در تهها و ملزومات و آمادگی اسباب اطاق‌های مسکن و اسباب چراغ بعنها مانند مهمادن خانه کهریزک [است]» ۲۱۹«اسباب چراغ از لاله و لامپا از نمره‌های اعلی همه موجود و مها«‌[است]» ۲۱۶

اسباب قهوه‌خانه: «از حثد اسباب مهما ن خانه بالتمام … از ظروف و اسباب قهوه‌خانه… و غربه منظم و مها و آماده [است]» ۲۶۳،۲۱۹

اسباب مهمان‌خانه: «اسباب مهمان‌خانه بالتمام از فروش و مزا و صندلی و تخت خواب .. منظم و مهاب و آماده [است]» ۲۶۳، ۲۷۴

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.