پاورپوینت کامل پرسش از پست مدرنیسم ایرانی ۹۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پرسش از پست مدرنیسم ایرانی ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پرسش از پست مدرنیسم ایرانی ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پرسش از پست مدرنیسم ایرانی ۹۶ اسلاید در PowerPoint :
وضعیت پست مدرنیسم در ایران چگونه است؟ واقع مطلب این است که سخن گفتن جدی، متفکرانه و حقیقت جویانه درباره جهان و پدیدارهایش، در قیاس با پرحرفی ها و وراجی های سطحی، توریستی، باری به هر جهت، سیاسی، ایدئولوژیک، تئولوژیک و… کار ساده یی نیست. همچنین فهم و تحلیل پدیدارهای انسانی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی به معنای مضاعفی بسیار دشوارتر است
وضعیت پست مدرنیسم در ایران چگونه است؟ واقع مطلب این است که سخن گفتن جدی، متفکرانه و حقیقت جویانه درباره جهان و پدیدارهایش، در قیاس با پرحرفی ها و وراجی های سطحی، توریستی، باری به هر جهت، سیاسی، ایدئولوژیک، تئولوژیک و… کار ساده یی نیست. همچنین فهم و تحلیل پدیدارهای انسانی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی به معنای مضاعفی بسیار دشوارتر است
.
در این مطلب می کوشم به پاره یی از پیچیدگی ها و دشواری های بحث از «پست مدرنیسم در ایران» اشاره کنم
.
۱
–
نکته نخست این است که هنوز خود معنای پست مدرنیسم چندان روشن نیست. آیا به راستی، مراد ما از پست مدرنیسم یک دوره تاریخی خاص است که نشان می دهد دوران مدرنیته و مدرنیسم به پایان رسیده و دوره تاریخی تازه یی به نام پست مدرنیسم شکل گرفته است، یا آنچنان که لیوتار تعبیر می کند ما صرفاً با یک وضعیت، یعنی با پاره یی از شرایط تاریخی جدید روبه روییم و نه با یک دوره تاریخی تازه؟ بسته به اینکه ما از پست مدرنیسم چه مراد کنیم معنای پرسش از پست مدرنیسم در ایران و نیز پاسخ بدان متفاوت خواهد بود
.
۲
–
نکته دیگر این است که همان گونه که خود کلمه نشان می دهد، لفظ پست مدرنیسم، تعبیری مرکب از دو جزء «پست» و «مدرنیسم» است لذا معنای این تعبیر مرکب، بستگی تام به معنای اجزای آن دارد. به بیان ساده تر، مراد از «مدرنیسم» در تعبیر پست مدرنیسم چیست و چه چیز به منزله مدرنیسم و پروژه آن تلقی می شود؟ آیا مراد از کلمه مدرنیسم در تعبیر پست مدرنیسم همان مدرنیته است، یعنی آیا مراد از پست مدرنیسم همان پست مدرنیته است؟ اگر نه، پس تفاوت مدرنیته و مدرنیسم در کجاست؟ و مراد از پست مدرنیسم نقد و به پایان رسیدن چه چیزی است، مدرنیته یا مدرنیسم؟ لذا ممکن است کسانی بگویند آنچه مورد نقد است مدرنیسم، یعنی تبدیل مبانی مدرنیته به یک ایدئولوژی توتالیتر است، نه مدرنیته، به معنای اعتقاد و باور به خرد انسانی. اما همان گونه که بعداً در نقد خویش از مدرنیست ها اشاره خواهم کرد، این تمایزگذاری پاره یی از مدرنیست ها، در بحث از پست مدرنیسم غیرفلسفی و غیرمتفکرانه است
.
همچنین مراد از لفظ پست در تعبیر پست مدرنیسم چیست؟ آیا پیشوند پست در اینجا معنای «مابعد و پس از آن»، یعنی معنایی زمانی و تاریخی دارد، لذا مراد از پست مدرنیسم یعنی آن مرحله یا دوره تاریخی که بعد از مدرنیسم ظهور یافته است؟ یا آنکه لفظ پست در اینجا معنای نقد یا حتی «فراروی و به ورای چیزی رفتن» دارد، یعنی مراد از پست مدرنیسم عبارت است از نقد مدرنیسم یا نشان دادن امکان و مسیری در وراء و فراسوی مسیر و امکاناتی که مدرنیته یا مدرنیسم به ما نشان داده است؟
۳
–
همچنین چنانچه اگر پیشوند پست در تعبیر پست مدرنیسم را به منزله مفهومی زمانی و تاریخی دریابیم، به این معنا که در قیاس با مدرنیته و مدرنیسم با پست مدرنیسم، خواه به معنای ظهور یک دوره تاریخی و خواه به معنای حدوث پاره یی شرایط و وضعیت تازه، تحولاتی به منصه ظهور رسیده است، حال سوال این است؛ به راستی در روزگار ما، یعنی مشخصاً در این چند دهه اخیر، چه چیزی در مدرنیته یا مدرنیسم تحول یافته است؟ ابزارها یا کانال های ارتباطی، ارزش ها یا هسته مرکزی، کدام یک تغییر یافته اند؟ به تعبیر ساده تر، از مدافعان مفهوم پست مدرنیسم می پرسیم، آیا ظهور پست مدرنیسم به معنای آن است که ابزارها و کانال های ارتباطی جدیدی مثل اینترنت و شکل گیری شبکه های ارتباطی جهانی جانشین تلفن و تلگراف شده است، یا آنکه ارزش های جدیدی جایگزین ارزش های دوران مدرن، مثل آزادی های فردی و سیاسی، اصل تساهل، اصل پیشرفت و… شده است، یا آنکه مبانی، بنیاد ها و هسته مرکزی مدرنیته و مدرنیسم، مثل سوبژکتیویسم یا خودبنیادی کاملاً متزلزل شده است، کدام یک؟ (ناگفته نماند که خود اینکه کدام ارزش ها جزء ارزش های اساسی مدرنیته و چه چیز جزء مبانی مدرنیته است، محل بحث است و همین امر نیز به پیچیدگی بحث می افزاید
(
۴
–
نکته دیگر اینکه بسته به اینکه ما از چه منظری به مسائل نگاه کنیم، شیوه فهم و تحلیل ما از مسائل متفاوت خواهد بود. اینکه ما از منظری اقتصادی، جامعه شناختی، فرهنگی، فلسفی و… به مسائل انسانی و اجتماعی بنگریم و مدرنیسم و پست مدرنیسم را به منزله ساختاری اجتماعی و اقتصادی یا امری فرهنگی و نظری (یعنی به منزله نظامی معنایی) فهم کنیم، به تعبیر دیگر بسته به اینکه ما نشانه های پست مدرنیسم را بیشتر در عالم اعیان یا در عالم اذهان دنبال کنیم، نحوه مواجهه ما با پرسش از «پست مدرنیسم در ایران؟» و پاسخ مان بدان متفاوت خواهد بود. به همین دلیل در اکثر مواقع در بحث ها و منازعات، طرفین از منظر و سطحی واحد به مساله نظر نمی کنند. این خود امری بسیار طبیعی است، چرا که خود واقعیت ها و پدیدارها از اوصاف، جنبه ها، سطوح و لایه های متکثری برخوردارند و نه می توان به این ذومراتب بودن جنبه ها و لایه های بحث بی توجه بود و نه هیچ یک از ابنای بشر می تواند به همه جنبه ها و سطوح پدیدارها دست یابد
.
۵
–
نکته آخر در این بحث اینکه، به لحاظ انسان شناختی و نه وجودشناختی، ما سوبژه مستقل از ابژه و ابژه مستقل از سوبژه و به تعبیر ساده تر، انسان مستقل از جهان و جهان مستقل از انسان نداریم. به بیان دیگر، ما جهان محض یا واقعیت های لخت و عریان نداریم. جهان هر کس جهان اوست. هر کس همواره و به نحو اجتناب ناپذیری بر اساس مجموعه کثیری از ارزش ها، باورها، مفروضات پیشین، مواضع و جهت گیری ها با پدیدارها مواجه می شود و پدیداری به نام پست مدرنیسم نیز از این اصل انسان شناختی، معرفت شناختی و هرمنوتیکی جدا نیست
.
بنابراین چنین نیست که بحث از پست مدرنیسم در ایران و پرسش و پاسخ در حول و حوش آن، مثل هر بحث و موضوع دیگری، یک بحث نظری محض باشد، بلکه هم طرح پرسش و هم معنای پرسش و هم پاسخ بدان بستگی به این دارد که ما چه نسبتی با شرایط، موقعیت و جهان پیرامونی خویش داریم. به بیان ساده تر، بسته به اینکه شما با عالم غرب، عصر روشنگری، جهان بینی و ارزش های این عصر، مدرنیته، سنت، تفکر دینی و معنوی و ارزش های آن، به خصوص با وضعیت سیاسی و اجتماعی کنونی ایران چه نسبتی داشته و از چه مواضع و مفروضات فرهنگی، سیاسی، ایدئولوژیک یا پروژه اجتماعی برخوردار هستید، نحوه مواجهه شما با پرسش مذکور و پاسخ بدان متفاوت خواهد بود. به تعبیر دیگر، طرفین نزاع در بحث از پست مدرنیسم در ایران (مثل هر بحث دیگری و مثل همه جای دنیا)، صرفاً خواهان فهم «جهان آن گونه که هست» نیستند، بلکه آنها از منظر اینکه «جهان چگونه باید باشد»، نیز با پدیدارها مواجه می شوند. در بحث از پست مدرنیسم معمولاً شنیده می شود طرح بحث پست مدرنیسم خطرناک و زیانبار است یا آب به آسیاب وضعیت موجود می ریزد یا در نهایت به پاره یی از جریانات سیاسی و اجتماعی مدد می رساند. می بینیم که با تعابیر مارکس سخن صرفاً بر سر تفسیر جهان نیست، بلکه مساله اصلی حفظ وضع موجود یا تغییر آن است و این یعنی ایدئولوژیک اندیشی که همه ما را فرا گرفته تا آنجا که هر بحثی به ابتذال کشیده شده به بحث سیاسی صرف تبدیل می شود. البته و صدالبته که هیچ کس نمی تواند به تمامی همه مفروضات ارزشی و ایدئولوژیک خویش را کنار گذارد و البته و صدالبته که هر بحث اجتماعی، فرهنگی و فلسفی دارای نتایج و پیامدهای سیاسی و ارزشی است، اما از این سخنان درست نمی توان نتیجه گرفت که منظر سیاسی و ایدئولوژیک یگانه منظر ممکن برای مواجهه با پدیدارهای اجتماعی، تاریخی و فرهنگی است. این یگانه تلقی شدن منظر سیاسی و ایدئولوژیک، یعنی انکار امکان وجود هرگونه منظر غیرسیاسی و غیرایدئولوژیک و نیز غلبه یافتن مفروضات و مواضع ارزشی و ایدئولوژیک بر مواجهه آزادانه با پدیدارهاست که در اینجا مورد نقد است. از سوی دیگر یکی از مهم ترین مواضع در این بحث این است که اساساً ظهور پدیده یی به نام پست مدرنیسم را قبول نداشته باشیم و معتقد باشیم هیچ حادثه اساسی تازه یی روی نداده است که ما معتقد شویم دوره، شرایط یا وضعیت کاملاً نوینی شکل گرفته است که متمایز از دوران مدرنیته است. پیروان این تلقی، می گویند آری، در این چند دهه اخیر تحولاتی صورت گرفته است. اما مگر جامعه بشری لحظه یی از تحولات به دور بوده است؟ صرف حدوث پاره یی از تغییرات را نمی توان به منزله ظهور دوره تاریخی جدیدی دانست مگر آنکه این حادثه امری بسیار بنیادین باشد. اما مگر در دوران ما چه حادثه عظیمی روی داده است که آن را سبب شکل گیری دوره جدیدی از تاریخ حیات بشر بدانیم؟
این نحوه از تلقی، بیشتر از آن افراد و جریاناتی است که آگاهانه و بیشتر ناآگاهانه تحت تاثیر اسانسیالیسم (ذات گرایی) ارسطویی بوده و اساساً به دلیل فقدان بینش تاریخی، مخالف پذیرش هرگونه تغییر و تحول بنیادین در پدیدارهای انسانی و اجتماعی هستند. این گروه که می توان آنان را «اهل تئولوژی» نامید، شدیداً به باورهای تئولوژیک و ایدئولوژیک خویش دل بسته اند و بیش از آنکه دلبسته فهم حقیقت و جهان باشند، خواهان حفظ نظام اندیشگی خویش و وضع موجود هستند و از بیان هر اندیشه یی، از جمله پست مدرنیسم که به فروریختن مبانی و بنیادهای نظری آنان منتهی شده، پایان عالمیت شان را اعلام دارد، در هراسند
.
در کنار اهل تئولوژی، باید از کانت گرایان کشورمان نام ببریم که کاملاً در تقابل با اندیشه های پست مدرن قرار می گیرند آقای ملکیان و همه علاقه مندان به حوزه فلسفه های تحلیلی، آگاهانه یا ناآگاهانه، بر مبنای مبادی تفکر دکارتی – کانتی می اندیشند. این گروه نیز همچون اهل تئولوژی مخالف بینش تاریخی اند، با این تفاوت که برخلاف اهل تئولوژی، از عقلانیت جدید دفاع می کنند و به تبعیت از دکارت و کانت عقلانیت جدید را مطلق کرده، آن را به منزله یگانه نحوه ممکن عقلانیت و به منزله امری کلی، ضروری، جهانشمول تلقی می کنند و با هرگونه نگاه تاریخی و تبارشناسانه از جمله نگاه نیچه یی و پست مدرن به مقولات تفکر، عقلانیت، سوبژه، حقیقت، فلسفه، منطق و… مخالفند و نگاه تاریخی و نسبی اندیشانه پست مدرن به مقولات مذکور را به منزله تخریب و ویرانی عقل و عقلانیت و معرفت تلقی می کنند. این گروه اخیر را می توان در ذیل گروه بندی کلی «مدرنیست ها» قرار داد، اعم از اینکه بکوشند سنت را تابع عقلانیت مدرن سازند، یا اساساً نگاه مثبتی با سنت و آگاهی دینی و سنتی نداشته، خواهان پشت کردن و روگردانی از سنت باشند. یکی از دلایل مخالفت کانت گرایان کشور ما با تفکر پست مدرن علاوه بر فقدان بینش تاریخی یا مخالفت با بینش تاریخی، این جهت گیری سیاسی و ایدئولوژیک است که آنان نسبت به وضع موجود سیاسی و اجتماعی کشور معترض بوده، خواهان نیل به ارزش های مدرن، همچون آزادی، دموکراسی، رعایت حقوق فردی و… هستند لذا هرگونه تفکری را که به نقد عقلانیت جدید و ارزش های مدرن بپردازد، در جهت توجیه و تثبیت وضعیت موجود تلقی کرده و آن را برای جامعه و پروژه اجتماعی خود زیانبار می یابند. اما مدرنیست های کانتی ایران باید توجه داشته باشند که ما حق نداریم به دلیل دنبال کردن یک پروژه اجتماعی خاص و به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک چشمان خویش را بر این حقیقت بزرگی که پست مدرنیست ها، به تبعیت از هگل، نیچه و هایدگر بر آن تاکید می ورزند، ببندیم که بشر در طول تاریخ همواره به نحو دکارتی- کانتی نمی اندیشیده و عقلانیت جدید صرفاً یک نحوه ظهور، و نه یگانه نحوه ظهور عقل است و عقل در سنت های تاریخی دیگر نحوه ظهور و تجلیات دیگری نیز داشته است لذا عقلانیت جدید اعتبار مطلق نداشته و نمی توان آن را به منزله فراروایت تلقی کرد. همچنین مدرنیست ها اعم از ایرانی و غیرایرانی، حق ندارند چشمان خویش را ساده اندیشانه و عوامانه بر بحران های عقل مدرن بسته، جوامع مدرن و توسعه یافته را به منزله بهشتی فارغ از بحران تلقی کرده، این بحران ها را تا سر حد مسائلی عارضی، گذرا و موقتی وانمود کنند
.
اما گروه سوم دیگری نیز در کشور ما قابل تشخیص است که از منظر مکتب فرانکفورت به دفاع از مدرنیته پرداخته و با پست مدرنیسم به مخالفت برمی خیزند. فرانکفورتیان نیز مدرنیست و مدافع عقلانیت جدید و ارزش های مدرن هستند. لیکن برخلاف مدرنیست های پوزیتیویست، که تحت تاثیر کانت اند، آنان غالباً میراث دار نگرش هگلی، با روایتی تا حدود زیاد مارکسی هستند. (به استثنای هابرماس که از هگل به سوی کانت بازگشت می کند) فرانکفورتیان می پذیرند که عقل در ادوار گوناگون تاریخی معانی گوناگون داشته و در مسیر بسط تاریخی خویش به عقلانیت جدید منتهی شده است. این عقلانیت به هیچ وجه امری مطلق و یگانه نبوده، لیکن در حال حاضر ما جایگزین دیگری برای عقلانیت مدرن و ارزش های حاصل از جهان بینی عصر روشنگری نداریم. اینان در عین حال که بحران های عقلانیت جدید را می پذیرند و اساساً خود از نقادان مهم مدرنیته هستند، لیکن پروژه مدرنیته را ناتمام دانسته، معتقدند با بازاندیشی و تامل دوباره و انتقادی از مدرنیته می توانند در جهت مواجهه با بحران ها و نارسایی های مدرنیته گام بردارند. از نظر آنان پست مدرنیسم به طرح پرسش از مدرنیته می پردازد و این چیزی جز استمرار عقلانیت خودبنیاد مدرن نیست که به بازاندیشی و پرسش از خویش پرداخته است لذا آنان مفهوم پست مدرنیسم را فاقد معنایی اصیل و حقیقی می انگارند. از سوی دیگر آنان معتقدند اندیشه های پست مدرن ما را به آنچنان نسبیت گرایی و بی بنیادی می کشاند که هرگونه کنش اجتماعی را از ما سلب کرده، نهایتاً سبب می شود ما به واقعیت سلطه در نظام های اجتماعی کنونی تن دهیم
.
من با نقد مکتب فرانکفورت از پست مدرنیسم کاملاً موافقم و می پذیرم که تفکر پست مدرن، با انکار هرگونه بنیادی برای معرفت به نسبیت اندیشی مطلق و مرگ حقیقت و اخلاق می انجامد و ما «در مرحله عمل» نمی توانیم فاقد بنیاد باشیم و باید برای
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 