پاورپوینت کامل ناصرالدین شاه قاجار در ویسبادن آلمان ۶۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل ناصرالدین شاه قاجار در ویسبادن آلمان ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ناصرالدین شاه قاجار در ویسبادن آلمان ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل ناصرالدین شاه قاجار در ویسبادن آلمان ۶۱ اسلاید در PowerPoint :
ناصرالدین شاه چهارمین پادشاه سلسل قاجار در سال ق۱۲۶۴ برابر با ۱۸۴۸،در۱۷ سالگی و پس ازدرگذشت پدرش محمد شاه بر تخت سلطنت نشست.وی از پادشاهانی است که به مواردی چون ،شکار ،سیاحت، گردش وتفریح و تعدد زوجات میل مفرط داشته است، و از ۲۵ قرن رژیم شاهنشاهی در ایران، نیم قرن خاص اوست.
در تاریخ دهم مهر سال جاری برابر اول اکتبر ۲۰۱۶. با شرکت اینجانب در شهر ویسبادن آلمان ، نشستی تحت عنوان ” پاورپوینت کامل ناصرالدین شاه قاجار در ویسبادن آلمان ۶۱ اسلاید در PowerPoint” تشکیل شد.اطلاعیه خبر این نشست در لینک ذیل قابل بازیابی است:
http://www.wiesbadenaktuell.de/nachrichten/news-detail-view/article/als-der-schah-in-wiesbaden-weilte.html
اینجانب در آنجا سخنرانی و مقاله خود را به شرح ذیل ارائه نمودم
ناصرالدین شاه شاه قاجار در ویسبادن آلمان
ناصرالدین شاه چهارمین پادشاه سلسل قاجار در سال ق۱۲۶۴ برابر با ۱۸۴۸،در۱۷ سالگی و پس ازدرگذشت پدرش محمد شاه بر تخت سلطنت نشست.وی از پادشاهانی است که به مواردی چون ،شکار ،سیاحت، گردش وتفریح و تعدد زوجات میل مفرط داشته است، و از ۲۵ قرن رژیم شاهنشاهی در ایران، نیم قرن خاص اوست.
باید گفت که وی صاحب ذوق و نگرش کنجکاوانه به مظاهر زیبای طبیعت و علاقمند به هنر بخصوص نقاشی و عکاسی بود و گاهی نیز شعر می سرود ودر نوشتن خاطرات روزانه و سفر نامه نیز ید طولایی داشته است.
ناصرالدین شاه سه سفر به اروپا داشت به ترتیب در سالهای ۱۸۷۳، ۱۸۷۸ و ۱۸۸۹ م، که متن دست نوشته آنها توسط نگارنده تصحیح و در ۵ جلد توسط انتشارات سازمان اسناد ملی ایران (سابق) تقدیم علاقمندان گردید .
ناصرالدین شاه در سندی که از خود بجای گذاشته، دلایل متعددی برای سفر فرنگستان خود ارائه داده، که مهمترین آن را عبارت از ملاقات با سلاطین بلند پایه اروپا و استحکام روابط حسنه با آنها دانسته که بتواند ازین طریق فوایدی برای دولت وملت خود کسب کرده باشد ۱ . وی در هر سه سفر(اروپا) از پروس و آلمان بازدید داشته و مورد استقبال سردمداران این کشور قرار گرفته است ولی فقط در سفر اول به سال ۱۲۹۰برابر ۱۸۷۳ به ویسبادن سفر و در آنجا اقامت داشته است. پس این بحث اختصاص به این سفر دارد.
ناصرالدین شاه برای انجام این سفر از تهران به انزلی و از آنجا باکشتی به روسیه و سپس به آلمان می رود.در سر حد روس و پروس در محلی بنام ( ادگون(
aidgone
مهماندار مخصوص او که دولت پروس برایش معین کرده بود به نام جنرال بویین
boiene
به او معرفی می شود شخصی که در ایام اسارت نا پلئون نیز مهماندار او بوده است . به هر روی زمانی که از قطار پیاده می شود با جمعیت زیادی ازسرباز و صاحب منصب و همچنین زن و مرد زیادی که برای تماشا هجوم آورده بودند مواجه می شود که به در کالسکه او چسبیده و هیجانات زیادی از خود بروز داده اند، و در عین اینکه این رفتار برایش نا خوشآیند بوده، امّا نتیجه می گیرد که آزادی اینجاها خیلی بیشتر از روسیه است .به هر صورت با همراهانش به کالسکه پروسها منتقل می شود وسرعت کالسکه را چندین برابر سرعت کالسکه روسها تخمین زده و همچنین آبادی خاک پروس را به مراتب بیشتر ازروسیه می بیند .
بعد ازدو ساعت و نیم طی طریق به شهر کنیگزبرگ
kenigberg
یکی از شهر های پروس می رسد و نقل می کند که رودخانه ای عظیم از وسط این شهر۹۵۰۰۰ نفری می گذرد که اسمش
priguele
است.سپس با ترن ادامه راه داده و انبوه گلهای زرد بسیار خوشرنگی به اسم
rape
که صفای زیادی به صحراها داده بوده و از روغنش استفاده می کنند، نظرش را جلب می کند.
روز بعد در برلین مورد استقبال امپراطور پروس(ویلهلم اول) ، ولیعهد ، پرنس شارل برادرش ، فردریک شارل پسر برادرش که فاتح متز است و شاهزاده های دیگر خانواده سلطنت قرار می گیرد، دراین استقبال که توام با تشریفات ، سواره نظام و موزیک نظامی انجام شده کنت بیسمارک وزیر و رون وزیر جنگ و صدراعظم پروس با سایر ژنرالها نیز حضور داشته اند. سپس شرح می دهد که به اتفاق امپراطورسوار کالسکه روبازی شده ، واز کوچه وسیعی که طرفین کوچه همه درختهای کهن وگل سفید خوشه بسته وانبوه جمعیت تماشاچی بود،عبور و البته با امپراطور با زبان فرانسه حرف می زده است. به هر حال سواره از
universite
اونی ورسیته که مدرسه بسیار عالی است و دوهزار نفر شاگرد آنجا تحصیل می کنند ،می گذرد، بعدا به خانه امپراطور می رود و آنجا را خانه ای بسیار مختصر می بیند که مناسب حال امپراطور نیست و در عین حال ظاهر و قیافه امپراطور را نیز چنین توصیف می کند :”امپراطور هفتادو شش سال دارد…. زخم کاری ناقلایی دارد ، از قدیم دو انگشت را بالمره کوتاه و معیوب کرده است . در خوردن ناهار من دیدم . سرش هم کم مو است .. . قدش بلند است ، نه زیاد ، بقدر من است ، کمی بلند تر ، رویش خیلی چین و چوروک است ، چانه را می تراشد…..”
در برلین :
بعد رفتیم به اطاق خلوت ، قدری نشستیم ، با امپراطور ، صدراعظم هم بود ، قدری صحبت شد.
از باغ وحش و آکواریوم خیلی تعریف می کند
شیر یال دار افریق که بجز در کتاب ندیده بودم، پدر سوخته توی قفس حاضر بود،بطوری عظیم الجثه و بزرگ و مهیب بود که به تصور نمی آید، ،بدن خوشگل مثل مخمل،گوشت بلند کردند، بلند می شد گوشت بگیرد،سه چهار ذرع قدش بود….خلاصه دلم نمی خواست ابدا از پیش این شیر تکان بخورم،اما مردم تماشاچی زیاد بودند، اذیت می کردند.
، رفتم اطاق امپراطریس که در همان عمارت پادشاه است ، زن پیر است ، هفتاد سال دارد ، بسیار بدگل است ، بزک کرده بود ، سفید آب ، ابروی نازکی سیاه ، جعلی درست کرده بود ، گردنبند های الماس برلیان خوب داشت ، نشسته صحبت کردیم ، زنکه زیاد حرف می زند ، متصل و طور غریبی حرف می زند مثل اینکه گریه می کند ، ما را برد این اطاق آن اطاق گرداند ، اسبابهای خوب داشت ، بعد هر طور بود از چنگش خلاص شده رفتم خانه ولیعهد ، دیدن زنش که دختر ملکه انگلیس است ،
شب را منزل امپراطریس دعوت به شام بودیم .رفتیم آنجا همه بودند ، باز پرحرف میزد ، شام خورده رفتیم منزل . در مورد تماشاخانه در برلین ی نویسد:بعد از دو
acte
که در تالار بزرگ می گشتیم ، بستی می خوردیم همه ایلچیهای خارجه با زنها شان بودند . در تالار می گشتیم ، صحبت می کردیم . زن بیسمارک بسیار بسیار بسیار بدگل است ، بیچاره بیسمارک .
دیگر روز به قصر پوتسدام در شهر ۴۰۰۰۰ نفری پوتسدام که اکثرا نظامی هستند می رود،در قصر پوتسدام،ضمن ملاقات با امپرا طریس ،درمهمانی شام امپراطور،با مارشال ورانکل یا ورانژل ۹۰ ساله که مرد پیر و زرنگی بوده و در جنگهای ناپلئون اول هه جا بوده است نیز ملاقات می کند.
درهمین شهر پوتسدام برای دیدن ملکه سابق به عمارت سانسویی
sansussi
می رود ودر آن قصر یک آسیاب خرابه ای می بیند که از عهد فردریک کبیر بجای مانده است و نقل می کند که وقتی که فردریک قصد بنای آنجا را داشته صاحب این آسیاب ، به هیچ عنوان حاضر به فروش آن نشده است،پس به نشانه عدالت این آسیاب راهمانطور نگاه داشته اند . همچنین ملکه قدیم یعنی زن پادشاه سابق پروس را چنین توصیف می کند . “…زنی است پیر ، هفتاد سال بیشتراز عمرش می رود ، سه دندان بلند گرازی از دهنش در آمده ، چشمهای دریده زاغ ، ناخوش است ، راه نمی تواند برود..”.
در فرصت دیگری به دیدن کارخانه اسلحه سازی کروپ
koroup
می رود و شرح می دهد که موسیو کروپ ،شخص پیر بلند قدی است که کل این کارخانه ها را خودش کم کم ساخته است ، توپ کل دول را از اینجا می دهد ، پانزده هزار نفر کارگر دارد که برای همه آنها خانه ساخته و حقوق می دهدو خالص درآمد سالانه او را هشتصد هزار تومان بر آورد می کند. .بعد به شهر کلن می رود و به تعریف کلیسای خیلی بلند خوش ترکیب بزرگ آنجا که گویا اول کلیسای اروپاست می پردازد،سپس از کلن به بن و از انجا به ویسبادن رفته در انجا اقامت می نماید.
جمعیت ویسبادن را به علت وجود آبگرم و مراجعه مردم از اطراف زیاد توصیف کرده و ضمنا از تماشای زنهای زیبای آنجا که مورد توجهش قرار گرفته بودند نیز غفلت نکرده است . به هر حال با کالسکه به عمارت دولتی که برای اقامت او در نظر گرفته شده بود می رود. و نقل می کند که پنجره های اطاق وی رو به کوچه و یک میدان گاهی است که یک کلیسای بسیار بلندی دارد و سر کلیسا که سر ساعت باشد بسیار تیز و بلند مثل تیر است . چهار بلندی تیز دیگر هم در اطرافش یعنی در ضلعها دارد . بعد شرح می دهد که او و همراهانش چقدر موجب برانگیختن تعجب آشکار جمعیت تماشاچی شده بودند. شب را هم جلو محل اقامت او موزیک زده بودند ،و علاوه بر روشن کردن چراغ الکتریسیته با تلمبه فواره خیلی بزرگی جلو کلیسا ایجاد کرده بودند که از ترکیب آب با نور ِبرق رنگ زیبایی ایجاد شده بود.
صبح روز بعد به قصبه چییر ستین
schierstein
که نزدیک رود راین است می رود .در حالی که هوا ابر و سرد بوده یک ساعت راه شوسه را از خیابان بسیار خوبی عبور می کند ،از کنار رودخانه از جاهای خوبی می گذرد و درهمین حال باغ خوبی نظرش را جلب می کند، داخل می شود، خودش باغ را چنین وصف می کند: ” باغ بسیار خوبی قشنگی بود ،خیابانهای خوب ، چمن ، گل سرخ و غیره .گوشه های پاکیزه کنار رودخانه راین ، رودخانه و آن طرف رودخانه در مد نظر مثل بهشت بود،عمارت ظریف عالی قشنگ،گرمخانه کوچک بسیار خوب ، چفته های انگور به چه سلیقه،همه شبکه شبکه .توی باغ یک جای و خ
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 