پاورپوینت کامل سرشت و سرنوشت آدمیزاد ۶۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سرشت و سرنوشت آدمیزاد ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرشت و سرنوشت آدمیزاد ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سرشت و سرنوشت آدمیزاد ۶۹ اسلاید در PowerPoint :
نگاهی روانشناسانه به شاهنامهی فردوسی
اگر بخواهیم شاهنامه را به عنوان اثری که گذشته فرهنگ ما را مینمایاند و میتواند در هماهنگ کردن روند هویتآفرینی ملت ایران نقش تعیینکننده خود را بازی کند، همچنان مطرح نگه داریم، باید بدانیم که چاپ کردنهای پیاپی متن این حماسه بزرگ در عین سودمندی، نمیتواند این مهم را تکافو کند.
نگاهی روانشناسانه به شاهنامهی فردوسی
اگر بخواهیم شاهنامه را به عنوان اثری که گذشته فرهنگ ما را مینمایاند و میتواند در هماهنگ کردن روند هویتآفرینی ملت ایران نقش تعیینکننده خود را بازی کند، همچنان مطرح نگه داریم، باید بدانیم که چاپ کردنهای پیاپی متن این حماسه بزرگ در عین سودمندی، نمیتواند این مهم را تکافو کند. شاهنامه به صورتی که در سدهی چهارم هجری از سوی فردوسی بازآفرینی شده است، قادر نیست با نسل جوان کنونی و همین طور با کودکانی که فردا وارد عرصهی بزرگسالی می شوند، ارتباط ژرف و همه سویهای برقرار کند، چرا که این حماسه در صورت اصلی خویش، برای نقل و نقالی فراهم آمده است و در این زمان که اکثریت اعضای اجتماع ما را باسوادانی تشکیل میدهد که خود توانایی بسنده برای خواندن مستقیم و بی واسطهی این شاهکار را دارند، نمی تواند جذابیت فراوانی داشته باشد. بنابراین باید آن را روزآمد کنیم و در هیئتهای جدید شنیداری و دیداری جای دهیم. اگر می خواهیم دست کم شاهنامه بخشی از هویت ملی امروزین ما بشود، ناگزیر باید آن را در قالبهای بیانی امروزینه بریزیم. چاپهای گوناگون این کتاب و فروش نسخههای انبوه از آن را نباید دلیل بر خوانده شدن و جذب محتوای تو در توی آن از سوی نسل نوین ایرانیان به حساب آورد. در روزگار سراینده شاهنامه، تکرار، خصلت زندگی فردی و جمعی بوده و به همین دلیل است که این شاعر توانا، محتوای عظیم و رنگارنگ حماسهی ایران زمین را، در پنجاه الی شصت هزار بیت مکرر ریخته است، اما امروز، تنوع و ناهمسانی، خصلت زندگانی فرد و جماعت شده است و به اعتقاد من، تنها از متخصصان ادبیات کلاسیک ایران میتوان خواندن این اثر را از آغاز تا پایان، چشم داشت و گرنه نسل جدید که حتی برای گذراندن دقایق عمر خویش به روندهای همواره نو شونده، نیازمند است مطالعهی چنین اثری را وجهه همت خود قرار نخواهد داد.
از سوی دیگر باید در نظر داشت که صورت منظوم شاهنامه متعلق به سدهی چـهارم هجری و مفهوم و محتوای آن بسیار کهنتر است و حتی پارههایی از این مــحتوا بــه پیش از تــاریخ و روزگــاران اسـاطیری مربوط می شود و در حقیقت بنمایههای اساسی آن، مانیفست سرشت قوم ایرانی است که با تار و پود روان ایرانیان پیوند خورده است. بنابراین به حکم همین ویژگی میتواند تا هزارههای آینده نیز در درون یکایک ما و هممیهنان آیندهمان، پایدار و ماندگار بماند. در صورتی که مشکل کهنگی قالب بیانی آن را مرتفع نکنیم، از همه تاثیرات مثبتی که محتوای آن میتواند در تداوم هویت و تشکل شخصیت ما داشته باشد، بیبهره خواهیم ماند. چنین است که اگر بخواهیم شاهنامه با اکنونیان معاصر شود، باید شکل و قالب فعلی آن را دگرگون کنیم و چارهی این کار هیچ جز ریختن محتوای آن در اشکال و قالبهای نوین امروزینه نیست.
امروز موثرترین ابزار بیانی فیلم و سینماست و به اعتقاد من این سخن درست است که اگر پیامبر تازهای برانگیخته شود، برای ابلاغ و تبلیغ رسالت خویش از زبان فیلم و سینما بهره خواهد گرفت. باید درونههای همهی آثار جاودانه ادبیات گذشتهمان را در قالبهای تازه و روزآمد مثل فیلم، نمایش، رمان، داستان کوتاه حتی مینیمال بریزیم. آنچه در زندگی ملت ما نقش دارد، موزونیت شاهنامه، آن هم در وزن خاص فعولن فعولن فعولن فعول یا فعل نیست. حتی دیگر مجموعهی واژگان این اثر نقش چندانی در ماندگاری زبان فارسی ندارد، چرا که حالا با میلیونها اثر چاپ شده در داخل و خارج این سرزمین، اصلاً نمیتوان از بابت زوال این زبان نگران بود. سخن من بدین معنی نیست که باید از چاپ این شاهکار به همان صورت کهنه، چشم بپوشیم. بالاخره متخصصان و بسیاری از غیرمتخصصان همین امروز هم این اثر را میخوانند، اما میخواهم بگویم در کنار این کار باید در جستجوی قالبهای نو برای بیان مدلولات و منطوقات این اثر باشیم. از همهی هنرهای زیبا، حتی نقاشی، معماری و پیکرتراشی هم میتوان به شاهنامه نقب زد. باید به منظور یافتن راههای تازهی بیانی برای بردن این شاهکار به متن جامعه و آحاد افراد آن از هیچ کوششی دریغ نورزیم.
شاهنامه میتواند به پارهای از علوم انسانی یاری برساند و در رشتههای تاریخ، جامعهشناسی، مردمشناسی، قومشناسی و بهویژه روانشناسی به دانشمندان ما کمک کند. یکی از مسائلی که برای مردم ما موجب سرشکستگی است، این است که با وجود داشتن سوابق درخشان در رشتههای علمی گوناگون امروز جز چند هزارم دانش بشری را نمیتوانیم تولید کنیم. شاید در دانشهای خالصی مثل ریاضی، فیزیک، شیمی و علوم کاربردی مثل کامپیوتر نتوانیم با ملل اروپا و امریکا رقابت کنیم، اما با داشتن مردهریگهایی مثل شاهنامه, مثنوی و … بیگمان میتوانیم در علوم انسانی حرفهای تازهای برای جهانیان داشته باشیم. بیگمان یکی از عوامل رشد روانشناسی نوین در جهان غرب، پیوند خوردن آن، در همان آغازهای تکوین، با اساطیر کهن ملل اروپایی به ویژه اسطورههای هومری یونان باستان بوده است.
زیگموند فروید با درک این حقیقت کلی که اساطیر، بازگفت چونیهای روان آدمی و نمایش تنوعات نفسانی انسانهاست به مطالعه داستانهای اساطیری کهن پرداخت و با تأمل در درونهی آنها دریافت بسیاری از قهرمانان این داستانها نه افراد واقعی که نماد تیپهای گوناگون انسانیاند و میتوانند ما را در شناخت بنیادهای سرشتینی که نوعییتمان بر آنها استوار است یاری کند. وی با مقایسهی منشها و رفتارهای بیمارانی که به مطب او مراجعه میکردند با منشها و رفتارهای قهرمانان دیرینه، به زودی دریافت که به رغم تنوعات بیحد و حصر صفات نفسانی آدمها میتوان آنان را در نمونههای کلی معدودی دستهبندی کرد. دریافتهای پراکنده و گوناگون حاصل از مطالعات عملی و نظری فروید به اینجا انجامید که همانگونه که در جهان اسطوره، دوگانگی مبنای ساختمانی روان انسان است، هر آدمیزادی چونان قهرمان اسطوره از درون با خویشتن در تضاد است.
کشف غرایز متضاد اروس و تاناتوس که حتی نامهایشان ناشی از بُعد اساطیریشان است، فروید را به اینجا هدایت کرد که اگر وحدت هویت آدمیزاد از درون دستخوش تضاد و حتی گاهی تناقض نباشد نمیتواند تطور بپذیرد و در آن صورت تحولات بزرگ افراد و اجتماعات بشری در طول هزارهها توجیهپذیر نخواهد بود. بعدها شاگردان فروید و دیگر روانشناسانی که به نوعی از او تأثیر پذیرفته بودند به خصوص کارل گوستاو یونگ با درک پیوند عمیق و همه سویهی موجود میان روانشناسی و اسطوره، افقهای تازهای را رویاروی دانشمندان این رشته گشودند و این روند کار ساز و نتیجهبخش همچنان متداوم است. یونگ با استغراق در متون اساطیری و مذهبی جهان، دریافت که فرهنگ بشری در حقیقت دگردیسی همین مبانی اساطیری است که در روان آدمی به مثابه صورتهای ازلی (آرکیتایپها) جلوهگری کردهاند. پژوهشهای یونگ نشان داد که فرهنگ و پارههای آن از دست حماسهها و اسطورهها، ادیان و مذاهب، فلسفهها، عرفانها، اخلاقها حتی هنرهای زیبا هیچ جز بر هم نهادههایی حاصل تعامل مداوم عالمهای صغیر و کبیر در یکدیگر نمیتوانند بود.
من دانش آموز دبیرستان بودم که وجود سه ضمیر مشترک خود، خویش و خویشتن در دستور زبان فارسی، نظرم را جلب کرد و چون این ضمایر را با ضمیر مشترک سلف (
SELF
) در زبان انگلیسی مقایسه کردم، متحیر شدم و تصمیم گرفتم، توجیهی برای تثلیث ضمایر مشترک در زبان مادری بیابم. اندک اندک با تأمل در متون منظوم فارسی خصوصاً شاهنامه، به این نتیجه رسیدم که نیاکان ما به گونهای غریزی به وجود ضمائر دوگانهی خودآگاه و ناخودآگاه، پی برده بوده اند.” خود” را به جای خودآگاه یعنی ضمیر و وجدانی که از تولد به بعد در طول زندگانیمان شکل میگیرد، و “خویش” را به جای ناخودآگاه یعنی ضمیر و وجدانی که از وقتی سلولهای جنسی پدر و مادرمان، در تخمه یا زیگوت با هم به یگانگی میرسند به صورت نرمافزاری پنهان در وجود ما تشکیل میپذیرد، به کار میبردهاند. مفهوم و مدلول “خویشتن” نیز، از دقت در اجزاء دوگانهی آن روشن میشود، یعنی این تن ظاهری ما که جهان آفرین نرمافزار پنهان “خویش” را بر آن تعبیه کرده است.
البته چنانکه میدانیم واژههای اصطلاحی دانشها، در زبان عوامالناس اندک اندک کاربردهای عامتر مییابند و واژههایی که در مدلول و مفهوم با هم اندکی متفاوتاند و به قول زبانشناسها با هم نوآنس دارند، کاربردشان با یکدیگر درمیآمیزد.
بنابراین کسی نباید متوقع باشد که فارسیزبانان در کاربردهای ضمایر خود و خویش، دقت به عمل آورده باشند و همواره با لحاظ تفاوت اندکشان با هم، آنها را به کار برده باشند. این حقیقت وقتی بیشتر صراحت خواهد یافت که به یاد بیاوریم که در زبان، هیچ دو یا چند واژهی مترادفی دقیقاً هم معنا نیستند و دلیل وجود دالهای متفاوت در این گونه موارد، بیگمان وجود مدلولهای متفاوت آنها است، هر چند که این تفاوت به قدری کمرنگ شده باشد که از سوی صاحبان زبان دیگر دریافتنی ننماید.
تأملات بیشتر در حماسههای ایرانی از قبیل شاهنامه، گرشاسبنامه، بهمننامه و … مرا متقاعد کرد که خویشتن در حقیقت سختافزار وجود ما: همین تنی است که خویش ما را – نرمافزار پنهان ما که به گونهای شقه شده در اسپرم پدر و اوول مادر، تعبیه شده است و بر هم نهادهی شگفتانگیزی از آن در سلول تخم حضور مییابد- یدک میکشد. “خود” نرمافزار پیدایی است که در اثر درگیریمان جهان پیرامون از بدو تولد به بعد، اندک اندک به میانجی حواس و آزمونهایشان فراهم میآید و از همهی آموختههای ما برخوردار است و تقریباً همین عقل مکتسب ماست.
تأمل در شاهنامه به من آموخت که ستیز میان تقدیر و تدبیر یا به اصطلاح شاهنامه، بخشش و کوشش، در زمینهی فردی هیچ جز درگیری مستمر میان خویش و خود آدمیان نیست. در حقیقت این دوگانگی درونی ماست که به صورت تضادهای بیرونی جلوهگری میکند.
از حق نمیتوان گذشت ما ایرانیان میراثداران یکی از درخشانترین مجموعههای اساطیری و حماسی جهانیم و دریغ است با چنین گنجینهی عظیمی به یاری روانشناسی دنیای امروز برنخیزیم. اگر روانشناس بزرگ اتریشی، مسائلی از قبیل عقدهی اودیپ، عقدهی الکترا، نارسیسیسم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 