پاورپوینت کامل نظریه تکامل در بوته نقد توماس نیگل ۷۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نظریه تکامل در بوته نقد توماس نیگل ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نظریه تکامل در بوته نقد توماس نیگل ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نظریه تکامل در بوته نقد توماس نیگل ۷۶ اسلاید در PowerPoint :
نظریه تکامل داروین با پیامدهای الهیاتی و فلسفی که به دنبال داشت، تاثیری شگرف در جهانبینی رایج بر جای گذارد. در عین حال، در طی سالهای اخیر، نظریاتی در تقابل با فرضیه تکامل توسط برخی دانشمندان ارائه شد که گفتمانی فراگیر را موجب گردیده است. طراحی هوشمند و طبیعتباوری غیرمادی، نظریاتی است که میتوان آنها را رقیب تکامل نامید. طرفداران نظریه طراحی هوشمند اغلب خداباورانی هستند که در تلاشند با خوانش نوینی که از برهان نظم ارائه میدهند؛ ضمن نقد مستدل نظریه تکامل با اذعان به پیچیده بودن و غیرقابلتقلیلبودن برخی ارگانیزمها به گونهای سادهتر در پارهای فرآیندهای زیستی، به رد امکان تکامل و تطور در آنها بپردازند و رویکرد خلقتگرایانه را اتخاذ نمایند.
نظریه تکامل داروین با پیامدهای الهیاتی و فلسفی که به دنبال داشت، تاثیری شگرف در جهانبینی رایج بر جای گذارد. در عین حال، در طی سال
های اخیر، نظریاتی در تقابل با فرضیه تکامل توسط برخی دانشمندان ارائه شد که گفتمانی فراگیر را موجب گردیده است. طراحی هوشمند و طبیعتباوری غیرمادی، نظریاتی است که میتوان آنها را رقیب تکامل نامید. طرفداران نظریه طراحی هوشمند اغلب خداباورانی هستند که در تلاشند با خوانش نوینی که از برهان نظم ارائه میدهند؛ ضمن نقد مستدل نظریه تکامل با اذعان به پیچیده بودن و غیرقابلتقلیلبودن برخی ارگانیزم
ها به گونه
ای ساده
تر در پاره
ای فرآیندهای زیستی، به رد امکان تکامل و تطور در آن
ها بپردازند و رویکرد خلقتگرایانه را اتخاذ نمایند. در این میان توماس نیگل مبدع طبیعتباوری غیرمادی (همهجاندارانگاری)، با مبانی اعتقادی متفاوت و روشی مشابه، به رد نظریه تکامل میپردازد. وی برای طبیعت جنبهای ذهنی قائل است که محصول جانبی ماده نبوده و قابل تقلیل به ماده یا انرژی نیست و با تکیه بر این ایده، مادهانگاری فروکاست
گرا را به چالشی شایان توجه فرا میخواند. در این مقاله برآنیم که در رویکردی توصیفی، به آشنایی با وی و بنیانهای نگره علمی او بپردازیم و تقابل آن را با نظریه تکامل به نظاره خواهیم نشست
.
***
مقدمه
توماس نیگل یکی از دانشمندان معاصر است که به
رغم قابلیت نقد مبانی اعتقادی وی؛ کمک شایانی به طیف گستردهای از موضوعات با زمینه فلسفی از قبیل اخلاق، سیاست و معرفتشناسی و همچنین متافیزیک و فلسفه ذهن نموده است. آثار او درعین سادگی از وسعت توام با هدفمندی برخوردار است
.
آنچه در ابتدا باید اذعان داشت این است که عزیمتگاه نیگل در تقریر آرای خویش فلسفه تحلیلی است. او مدرک کارشناسیاش را از دانشگاه کورنل تحت
تاثیر آرای ویتگنشتاین متاخر اخذ کرده است و بنابراین بنیان فکری اش مبتنی بر نحوه کارکرد زبان به عنوان اساس بسیاری از مسائل فلسفی است. در ادامه دوره کارشناسی ارشد را در آکسفورد گذراند و به طور مفصلتر با جزئیات کارکرد زبان و مشکلات پیش روی آن آشنا شد و در تحصیلات آکادمیک خود با رویکرد منطق محور و نظاممندتری نسبت به زبان مواجه شد که این رویکرد، تحت تاثیر آرای دبلیو.وی.کواین است. او به گفته خودش پیرو هیچ یک از سنتهای فکری نیست با وجود اینکه این سنتها، فضای فکریای را برایش به ارمغان میآورند که از فلسفه قارهای کاملا متفاوت است اما او جذب چنین فلسفهای(فلسفه قارهای) میشود، در عین حالی که این علایق را در چارچوب تحلیلی میآموزد
.
این توجه به زبان، در طول دوران تحصیل نیگل تحت تاثیر فلسفه تحلیلی، سه تحول اساسی در اندیشه
های وی را رقم میزند. تحول اول ارتباط بین فلسفه و علم است. تحول دوم احیای مباحث فلسفی اخلاق، فلسفه سیاسی و فلسفه علم حقوق و تحول سوم تامل فلسفی در باب پرسشهای اساسی مرگ و زندگی است. اما در همین سه تحول یا سه رویکرد به مباحث فلسفی، یک دغدغه اصلی یا مشترک را میتوان در آثار او یافت. نیگل مصرانه مساله تطبیق نظرگاه عینی از واقعیت، همراه با نظرگاه ذهنی را دنبال میکند. به عبارت دیگر تجربه فردی یک شخص به جهان را توام با چگونگی ترکیب چشماندازهای ذهنی و عینی مورد پرسش قرار میدهد.(نیگل،۱۲:۱۳۹۳)
مساله ارتباط بین تجربه ذهنی و عالم واقع عینی، یکی از موضوعات اصلی فلسفه از همان آغاز بوده است. اما این مقوله در زمانه ما، ناگزیر متاثر از مرجعیت رو به رشد علوم طبیعی گردیده، که دامنه آن از طریق نظریه تکاملی و زیستشناسی مولکولی به فهم حیات موجودات کشانده شده است. این رای و نظر که ذهن را میتوان تا به حدی به عنوان بخشی از جهان طبیعی یا تلفیقی از تحلیل کارکردی رفتارگرایانه و هویت و عصب و فیزیولوژی تقریرکرد، به نظر بسیاری از نظریهپردازان، گامی دیگر در جهت مسیر پیش روی علومطبیعی است تا نظریه در باب هر چیزی را فراهم آورد
.
دفاع نیگل از حقانیت چشمانداز ذهنی و عینی شخص توام با نظرگاه غیرفردی، بخشی از مقاومت نیگل در مقابل فلاسفه که مسیری دیگر دارند است. بنابراین در کتابها و مقالات بسیاری که او تالیف کرده است؛ یک نقادی موثر از همان فیزیکالیسم که واقعیت تجربه ذهنی را از بین می برد، وجود دارد. افزون بر این، نقد جدی او از فیزیکالیسم که در چشمانداز نوینش کتاب “ذهن و کیهان” اوست، نشان میدهد او از زمره فلاسفه
ای که بیش از حد به ذهن، مرجعیت میبخشند و در مسیر شکاکیت گام برمیدارند نیز هست. اما در فلسفه ذهن، نیگل با مقاله
اش با عنوان «خفاش بودن چگونه است؟» شناخته شد. او در این مقاله تجربه
های پدیداری ذهنی که مساله اصلی فیزیکالیسم معاصر است را بازخوانی و نقادی میکند
. DONALD M). BORCHERT,2006.vol6:474)
بنیانهای اندیشه نیگل
طرح اولیه نیگل دارای دو مولفه اصلی است. اولی نگره همهجاندارانگاری، یا این اندیشه است که ذهن یا ذهنی نخستین در لایه زیرین هر چیزی وجود دارد. بنابراین مطابق با این دیدگاه، ذهن هیچگاه در جهان پدید نیامده بلکه از ابتدا حاضر بوده است حتی ابتداییترین ذرات جهان مشمول این مقوله هستند. اندیشه همه
جاندارانگاری البته این نیست که هر ذره ابتدایی قادر به انجام محاسبات ریاضی است یا اینکه هر ذرهای خودآگاهی دارد؛ بلکه این است که هر ذرهای از نحوهای ذهنیت برخوردار است. نیگل طرح خود را به این شیوه عرضه میکند تا از آنچه فقدان فهمپذیری در دوگانهانگاری دکارتی مییابد، پرهیز کرده باشد. نیگل در پاسخ به این پرسشی که میتوان پرسید – یعنی بر اساس دیدگاه در همبستگی چه مزیتی وجود دارد که دو دسته امور اساسا متفاوت را به سود دو نوع ویژگی اساسا متفاوت انکار کنیم- بیان میکند که دیدگاهش با پدید آمدن اذهان انسانی هنوز مشکل دارد، اذهانی که به مقدار قابلتوجهی قادر به درک جهان هستند.(پلانتینگا،۱۳۹۲)
به عبارت دیگر ما میتوانیم این نکته را دریابیم که چگونه اشیاء مادی پیچیدهتری میتوانند از اشیا مادی سادهتر پدید آیند. اشیاء فیزیکی عادی از مولکولها بهوجود آمدهاند، مولکولها از اتمها تشکیل شدهاند و اتم
ها از الکترونها و کوارکها شکل یافته
اند. اما هیچ ایدهای نداریم که چگونه موجودی با ذهن انسانی میتواند از موجودات کوچک تری که نحوهای ذهنمندی دارند، ترکیب یا ساخته شده باشد. چگونه اذهان ابتدایی با ذهن کمتر ابتدایی ترکیب شدهاند؟
مولفه دوم طرح اولیه نیگل چیزی است که به زعم پلانتینگا میتوان آن را غایتشناسی طبیعی نام نهاد. ایده نیگل این است که در هر مرحله از تطور جهان ما، در باب آنچه پیش خواهد آمد، امکانهای متعدد و متفاوتی وجود دارد. برخی از این امکانها گامی در جهت به وجود آمدن موجوداتی با ذهن شبیه به ما هستند. مطابق غایتشناسی طبیعی نیگل، جهان نحوهای سوگیری ذاتی نسبت به امکانهایی دارد که به اذهان ختم میشود.(پلانتینگا،۱۳۹۲)
کار نیگل در فلسفه ذهن، از همان مساله ارتباط بین تجربه ذهنی و واقعیت عالم سرچشمه میگیرد. با این تفاوت که نقادی وی از فروکاست
گرایی فیزیکالیسم، تقریر نوینی از مساله ذهن و بدن ارائه میکند. به عقیده وی طلب تصورات هرچه بیشتر عینی در باب عالم واقع که به اشکال خاص تجربه حسی انسان کمتر میپردازد، جلوه آشکار ظرفیت و قابلیت عقل انسان و هدف استعلای آن است. اما این طلب واقعیت عینی، ناگزیر مطلب بسیار مهمی را از قلم میاندازد.(نیگل ،۱۳:۱۳۹۳)
خصیصه ذهنی تجربه انسانی یا تجربه هر سنخ خاصی از موجودات که درباره جهان منظر فردی دارند را نمیتوان تنها برحسب رفتار یا کارکرد فیزیکی نظام عصبی مرکزی فهم کرد، گر چه این سه مولفه به صورت تفکیکناپذیری به هم مرتبطند. مساله واقعی سعی در فهم این ارتباط است؛ به نحوی که هیچ ساحت فروکاستناپذیر ذهنی را از کل واقعیت روانی حذف نکنیم و همچنین بپرسیم که چه تصوری از نظم طبیعی میتواند حق این واقعیت را ادا کند. بنابراین عینیترین توصیف از جهان طبیعی نمیتواند توصیف کاملی از آن چیزی که وجود دارد باشد
.
علوم فیزیکی میتوانند موجودات زندهای مانند ما را به عنوان اجزایی از نظم عینی دارای زمان و مکان توصیف کنند؛ اما این علوم نمی
توانند تجارب ذهنی چنین موجودات زنده
ای را توصیف کنند یا نمیتوانند توصیف کنند که چگونه این جهان در نظرگاههای خاص و متفاوت آنها نمایان میشود. توصیف کاملا فیزیکی از فرآیندهای فیزیولوژی اعصاب که موجب بروز تجربه می
شود می
تواند وجود داشته باشد، و نیز توصیف کاملا” فیزیکی از رفتار فیزیکی که نوعا با تجربه مرتبط است می
تواند وجود داشته باشد، اما چنین توصیفی هر چقدر هم که کامل باشد ماهیت ذهنی این تجربه را – این که از نظرگاه فاعل آن تجربه امور چگونه است- کنار میگذارد که بدون آن اصلا تجربه آگاهانه نمی
تواند وجود داشته باشد. بنابراین، فیزیکالیسم به
رغم موفقیتشان در حوزه خود، ضرورتا جنبه مهمی از طبیعت را تبیین نشده رها کند
.
نیگل بیان می کند که تجارب شما در درون ذهن تان منحصرا متعلق به شماست، مانند اینکه در درون شما (درون ذهن شما) فردی قرار دارد که آن تجارب در او روی می دهد. حال فرض کنید اگر آنچه در تجربه شما روی می دهد در آن فردی که در ذهن شماست رخ ندهد در این صورت تجارب و دیگر حالات ذهنی شما اصلا نمی تواند حالات فیزیکی فرد درونتان باشد
.
نتیجه محتمل به نظر نیگل این است که باید گونه
ای روح وجود داشته باشد که با بدن در تعامل است، به عبارت دیگر نیگل از دوگانه
انگاری سخن می
گوید. اگر چه به نظر میرسد دفاع نیگل از واقعیت تجربههای پدیداری و احتمال آشکار ارتباط ذهن- فیزیک دستکم یک فرم معقول از دوگانهانگاری داشته باشد اما دوگانهانگاری هم چنانکه خود نیگل بیان می
کند از شرح یک بازبینی ادراکی از فهم جاری شخص از جهان فیزیکی و تجربه
های ذهنی اجتناب می ورزد.(نیگل ،۳۲:۱۳۹۲)
نیگل بیان میکند که اگر فیزیکالیسم درست باشد در این صورت به وجود آمدن آگاهی و عقل محتمل نخواهد بود. چون علوم فیزیکی همچون فیزیک، شیمی، بیولوژی و عصب
شناسی نمی
تواند این واقعیت را که ما انسانها، و چه بسا برخی دیگر از حیوانات، موجوداتی آگاه هستیم، تبیین کند. به عنوان مثال علوم فیزیکی می
تواند جزر و مد را تبیین کند، و یا اینکه چرا پرندگان استخوانهای تو خالی دارند، و یا چرا آسمان آبی است؛ اما نمی
تواند آگاهی را تبیین کند. علوم فیزیکی چه بسا بتواند ارتباط دو سویه میان نحوه
ای از شرایط فیزیکی را با نحوهای از حالات آگاهی اثبات کند؛ اما این امر آگاهی را تبیین نمیکند چرا که ارتباط دو سویه تبیین یک پدیده نیست. به زعم نیگل پدیدآمدن آگاهی حیوانی آشکارا نتیجه تکامل زیستشناختی است، اما این واقعیت تایید شده تجربی، هنوز تبیین آن پدیده نیست، فهمی از آن به دست نمی دهد یا ما را قادر نمی سازد که دریابیم چرا نتیجه، مطابق انتظار از کار درآمد و یا چگونه به وجود آمد. (پلانتینگا،۱۳۹۲)
نیگل سپس به باور و شناخت میپردازد به این صورت که کارکردهای ذهنی مانند تفکر و استدلال
ورزی و تحلیل نیز نمی
تواند توسط طبیعت
گرایی مادهانگار تببین شود. زیرا بسیار نامحتمل است که انتخاب طبیعی بیهدفی توانسته باشد موجوداتی با توانایی کشف واقعیات از طریق عقل را پدید آورد، آن هم واقعیاتی که عمیقا فراسوی ظواهرند
.
در کتاب “حرف آخر” دفاع نیگل از عقلانیت همچون یک سبک پرسش است نه موضوعی برای نقدهای نسبیانگارها، پسامدرنها یا پراگماتیستها. او بیان می
کند که نظریات نسبی
انگارهایی همچون دریدا و رورتی قابل دفاع نیستند و عقل را به مثابه یک دادگاه استیناف برمی
شمارد که نه در مقابل عقاید و عادات دریافت شده از جامعه بلکه در مقابل مختصاتی از چشم
اندازهای شخصی هر فرد می
توان درون خودش چیزی به عنوان مرجع پیدا کند که در زمانی مشابه این مرجع، مرجعیت عمومی و جهانی دارد. عقلانیت یک مسیر از تمایز خود شخص از عقاید عمومی و اعمال دریافتی هر کس را به طور مبهم فراهم می
کند
. (Nagel,1997 : 2-3)
تفکر و استدلال به حکم چیزی مستقل از باورهای متفکر و حتی مستقل از جماعت متفکرانی که وی به آن تعلق دارد درست یا نادرست است. ما خودمان را واجد ظرفیت و تابعیتی میدانیم که به باورهای صادق راجع به جهان پیرامونمان، باورهای صادق راجع به قلمرو بیزمان منطق و ریاضیات و باورهای صادق راجع به انجام کار درست، شکل می
بخشد. ما این ظرفیت و قابلیت
ها را خطاناپذیر نمی
دانیم؛ اما به تصور نیگل به معنای عینی، اغلب قابل اعتماد هستند و می
توانند به ما معرفت دهند. موضع درونی طبیعی از زندگی آدمی را میپذیرد که جهانی واقعی وجود دارد و هنجارهایی ناظر در کار هستند که اگر از آن
ها تبعیت کنیم، معمولا ما را به سمت و سوی پاسخ درست مسائل می
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 