پاورپوینت کامل تعهد در بهکارگیری خرد ۸۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل تعهد در بهکارگیری خرد ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تعهد در بهکارگیری خرد ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل تعهد در بهکارگیری خرد ۸۷ اسلاید در PowerPoint :
به بهانه انتشار چاپ چهارم کتاب فلسفه روشنگری
ترجمه فارسی فلسفه روشنگری هنگامی منتشر شد (۱۳۷۶) که ارنست کاسیرر فیلسوفی فراموش شده بود و پرداختن به دوره روشنگری نیز چندان طرفداری نداشت. اما اکنون وضع به کلی دگرگون شده است. هم ارنست کاسیرر فیلسوف و مورخ مطرحی شده است و هم روشنگری موضوع جذابی.
به بهانه انتشار چاپ چهارم کتاب فلسفه روشنگری
ترجمه فارسی فلسفه روشنگری هنگامی منتشر شد (۱۳۷۶) که ارنست کاسیرر فیلسوفی فراموش شده بود و پرداختن به دوره روشنگری نیز چندان طرفداری نداشت. اما اکنون وضع به کلی دگرگون شده است. هم ارنست کاسیرر فیلسوف و مورخ مطرحی شده است و هم روشنگری موضوع جذابی. ادوارد سکیدسکی (
Edward Skidelsky
) در کتابش: ارنست کاسیرر؛ آخرین فیلسوف فرهنگ مینویسد:«نوآوری فلسفه کاسیرر هنگامی به بهترین وجه آشکار میشود که فلسفه او را با دو سنت فلسفی دیگری مقایسه کنیم که بر فلسفه قرن بیستم حاکم بودهاند. یکی فلسفه تحلیلی که در آثار منطقی برتراند راسل، گوتلپ فرگه و لودویگ ویتگنشتاین ریشه دارد و دیگری فلسفه «قارهای» که شدیدا به غیرعقلانیت کییرکه گور و نیچه وامدار است و با مدرنیسم ادبی و افراطگرایی سیاسی نیز پیوند دارد. شکاف میان این دو سنت فلسفی (…) بازتاب «دو فرهنگ» است. یکی علوم دقیق و دیگری هنرها و علوم انسانی. سبک اندیشه و نوشتار این دو مکتب فلسفی متفاوتند و حساسیتها دستگاه مرجع متفاوتی دارند؛ از این رو هر گونه گفتوگویی میان این دو سنت به طور نومیدکنندهای دشوار شده است.
علاقه مداوم به فلسفه کاسیرر در این حقیقت نهفته است که او آخرین فیلسوف اروپایی بود که به هر دو فرهنگ تسلط داشت. او هم در علوم دقیق و هم در علوم انسانی جامعالعلوم بود. اما میتوانست با فیزیکدانی مانند اینشتین و با فیلسوف پوزیتیویست منطقی مانند موریتس شلیک بحث کند (البته نه جدل) و از دیگر سو با هایدگر. فلسفه او کوششی در جهت سازش دادن این دو فرهنگ است. فلسفه کاسیرر شاخههای گوناگون فرهنگ، چه علمی و چه غیرعلمی، را ساختهای سمبلیک میفهمد که هریک از این ساختها معیار و اعتبار درونی خود را دارد؛ اما به این معنا که هر کدام از آنها میکوشد تا واقعیتی یگانه و مستقل از ذهن را ارایه دهد. بر این اساس کشاکش میان آنها از میان میرود. هر یک از آنها میتواند «حقیقت» متمایز خود را اظهار کند بیآنکه به دیگر ساختهای سمبلیک آسیب برساند. از دیدگاه فلسفه کاسیرر این دو فرهنگ به منزله یک فرهنگ [سمبلیک] آشکار میشوند که بیانهای گوناگون همان «انگیختگی و آفرینندگی» است که «مرکز همه فعالیتهای انسان است.»
فلسفه صورتهای سمبلیک کاسیرر در مقایسه با آن دو سنت فلسفی دیگر جذابتر مینماید. زیرا آنچه فلسفه او را ارایه میدهد امکان درک شکاف میان پوزیتیویسم منطقی و اگزیستالیسم است و از میان بردن (لااقل جزئا) این جدایی است. زیرا در پرتو فلسفه کاسیرر این دو فلسفه دیگر بازتابهای ناآگاه و فهمناپذیر نخواهند بود. فلسفه کاسیرر این قول و وعده را میدهد که «این دو فرهنگ» را جنبههای فرهنگ واحدی بداند و به منزله بخش کوچکی از آفرینندگی سمبلیک انسان نشان دهد. (…) اندیشه کاسیرر، از لحاظ روش، استقرایی است نه قیاسی. (…) هنگامی که در سال ۱۹۹۹ نگارش این کتاب را در ذهنم میپروردم، نمیدانستم که دیگرانی هم هستند که در همین مسیر گام برمیدارند. از آن زمان چرخهای «صنعت کاسیرر» تولید خود را آغاز کردهاند. در جهان انگلیسیزبان نوزایی علاقه به فلسفه کاسیرر به طور عمده بر اثر انتشار کتاب فریدمن؛ جدا شدن راهها: کارناپ، کاسیرر و هایدگر است. فریدمن در مقام پژوهشگر فلسفه کانت و فیلسوف علم، فلسفههای کارناپ، کاسیرر و هایدگر را پاسخهای متفاوتی به فروریزی نظریه شهود محض کانت میداند و فلسفه کاسیرر را حلقه واسطی میداند میان دو حد افراطی یعنی فلسفه کارناپ و فلسفه هایدگر. من شخصا خیلی وامدار کتاب فریدمن هستم (…) دیگر فیلسوفان علم مانند ستیون فرنچ (
Steven French
)، جیمز لیدی من (
James Ladyman
) و باری گوور (
Barry Gower
) که از همهشان برجستهتر است فلسفه کاسیرر را پیشگام وضعیتی میدانند که به «رئالیسم ساختاری» مشهور است.
نماینده راستین فرهنگ آلمانی
(…) در آلمان فلسفه کاسیرر مورد توجه حتی بیشتری قرار گرفته است؛ اما نه به خاطر فلسفه علمیاش بلکه بیشتر به خاطر نظریه فرهنگیاش. کتابهای پژوهشی که درباره کاسیرر هر سال منتشر میشوند بالغ بر پنج الی ۱۰ کتاب میشوند. علل این «نوزایی کاسیرری»، همچنان که گمان میرود، بیشتر سیاسی است تا فلسفی. پس از فروریزی دیوار برلین و یگانه شدن دو آلمان، آلمان متحد نیاز مبرمی به شخصیتهای بارزی دارد که در جهانبینی خود جهانوطنی باشند در حالی که در شیوه تفکر خود به طور بارزی آلمانی؛ کاسیرر کاملا چنین فردی است. این موضوع که او یهودی و مخالف هایدگر بوده نیز به موقعیت او کمک کرده است. اما عوامل عمومیتری نیز دستاندرکارند. فروریزی کمونیسم این موضوع را ممکن ساخته است که تمامی دوره ۱۹۱۴ تا ۱۹۹۱ را مرحلهای تراژیک بدانند که در پی آن آزاد شدهایم که بر شاهراه تاریخ بپیوندیم. پیشرفتگرایی لیبرالی دورابه مد روز شده است و کاسیرر شرح جذابتری از آن ارایه میدهد تا نومحافظهکاری امریکایی. تاکید کاسیرر بر فرآیندهای خودانگیخته فرهنگ و گوناگونی صورتهای سمبلیک پاسخ اروپای کهن است به فرانسیس فوکویاما.
در ستایش فلسفه روشنگری
میبینیم که در موقعیت کاسیرر طی دو دهه اخیر تغییری کیفی روی داده است. ارنست کاسیرر فراموش شده اکنون نماینده راستین فرهنگ آلمانی شناخته میشود. بررسی موضوع «روشنگری» نیز از زمان انتشار ترجمه فارسی فلسفه روشنگری تا به امروز تغییر بسیار کرده است. هر ساله چندین کتاب و مقاله درباره جنبههای مختلف دوره روشنگری به زبانهای اروپایی نوشته و منتشر میشوند. هنگامی که در سال ۱۹۶۶ ترجمه فرانسوی کتاب فلسفه روشنگری منتشر شد میشل فوکو معرفی چهارصفحهای ستایشآمیزی درباره کاسیرر و روش او در نگارش فلسفه روشنگری نوشت. فوکو در معرفی کتاب کاسیرر چنین میگوید: گرچه کتاب کاسیرر در سال ۱۹۳۲ نوشته شده با این وصف اثری است متعلق به زمانه ما. اما به این شرط که ما پیام آن را از «سروصداهای محیط اطراف آن» تشخیص دهیم، پیامی که میکوشید با این «سروصداها» مقابله کند؛ اما این «سروصداها» سریع پیام کتاب را خفه کردند. فوکو در تشریح این سخنان معماگونه خود میگوید که هیتلر در آستانه رسیدن به مقام صدراعظمی آلمان بود (۱۹۳۳) و نیروهای ضدروشنگری پیروز شده بودند و کاسیرر ناچار شد که آثار خود را در آلمان منقاد نازیسم شده بر جای بگذارد و مهاجرت کند. فوکو سپس به نوکانتی بودن کاسیرر میپردازد و میگوید که اندیشه غربی هنوز نتوانسته است گسستی را درک کند که بر اثر اندیشه کانت به وجود آمد. عنوان نوکانتی به این معناست که هم ضرورت احیای اندیشه کانت را یادآور میشود و هم آن را میسنجد. بعضی مورخان از روش تاریخنگاری کاسیرر در فلسفه روشنگری انتقاد کرده و گفتهاند که کاسیرر خواسته نشان دهد که کل فلسفه روشنگری در این جهت تلاش میکرد که ظهور کانت را ممکن سازد. اما از نظر فوکو این روش نه نقطه ضعف روش کاسیرر بلکه نقطه قوت و اهمیت آن بود. کانت میپرسید علم چگونه ممکن میشود؟ و کاسیرر در فلسفه روشنگری میپرسد: کانتیسم چگونه ممکن میشود؟
میشل فوکو سالها بعد در درسگفتارهای سال ۱۹۸۳ خود به بررسی مقاله کانت: «در پاسخ به پرسش: روشنگری چیست؟» پرداخت. فوکو در آنجا میگوید: «روشنگری چیست؟» این پرسشی است که فلسفه مدرن هنوز هم نتوانسته است پاسخی در خور به آن بدهد؛ اما این پرسش را هنوز هم کنار ننهاده است. از هگل و نیچه گرفته تا ماکس وبر و هورکهایمر و آدورنو و هابرماس با این پرسش روبهرو بودهاند و هیچ فلسفهای را نمیتوان یافت که مستقیم یا غیرمستقیم با این پرسش مواجه نشده باشد. آن چه رویدادی بود که روشنگری نامیده میشود؟ آن رویداد، لااقل، بخشی از آنچه را هستیم و آنچه را میاندیشیم و آنچه را انجام میدهیم، تعیین کرده است. فوکو روشنگری را به تبعیت از کانت، یک فرآیند میداند. شاید پیروان میشل فوکو از خواندن این سخنان او شگفتزده شده باشند. شاید در اینجا گفتن این نکته بیمورد نباشد که «سروصداهایی» که مانع شنیدن پیام فلسفه روشنگری کاسیرر شدند تنها از سوی نازیها نبود. هورکهایمر و آدورنو نیز بعدا با نوشتن کتاب دیالکتیک روشنگری در ایجاد این «سروصداها» با نازیها و دیگر مرتجعان هم سهیم شدند.
در ستایش کتاب فلسفه روشنگری بسیار سخن رفته است. گفته شده است که رهیافت کاسیرر به روشنگری همان رهیافت کسانی است که در دوره روشنگری میزیستند و در آن مشارکت داشتند. مثلا تمرکز کاسیرر بر «روش جهانشمول خرد»، حس مشترکی بود که همه فیلوزوفها داشتند. البته برخی نیز انتقادهایی از کتاب فلسفه روشنگری کردهاند. مثلا گفتهاند چرا کاسیرر از شرایط اجتماعی- اقتصادی دوره روشنگری سخنی نگفته است یا چرا از کسانی که در سالنهای خود روشنگران را گرد هم میآوردند تا بحث کنند، نامی نبرده است و چرا از ناشرانی که آثار روشنگران را چاپ میکردند و کتابفروشانی که آنها را میفروختند سخنی به میان نیاورده است. البته پرداختن به این امور جزو تاریخ اجتماعی است و خارج از روش پژوهش کاسیرر قرار میگیرند. کاسیرر اندیشههای عصر روشنگری را موضوع بررسی خود میداند.
در چاپ تازهای (۱۹۹۸) که از فلسفه روشنگری در آلمان انتشار یافته گرالد هارتونگ (
Gerald Hartung
) پیشگفتاری بر آن نوشته که حاوی نکات بسیار جالبی است، از جمله درباره عنوان کتاب. فلسفه روشنگری جزو مجموعه «مبانی علوم فلسفی»
Grundiss der philosephische Wissen schaften
به چاپ رسید. سردبیر مجموعه فریتس مدیکوس (
Fritz Medicus
) فیلسوف اهل زوریخ بود و ناشر مجموعه پل زیبک (
paul Siebeck
)، که در توبینگن آلمان مستقر بود. میان ارنست کاسیرر و ستا سردبیر و ناشر آن نامههای بسیاری ردوبدل شدهاند که تاریخ منشا کتاب فلسفه روشنگری را به ثبت رساندهاند. از این نامهها میتوان این موضوع را به روشنی دریافت که کاسیرر در سال ۱۹۲۸ قول میدهد که کتابی درباره عصر روشنگری برای مجموعه یاد شده بنویسد؛ اما کاسیرر از ماه نوامبر ۱۹۲۹ تا نوامبر ۱۹۳۰ ریاست دانشگاه هامبورگ را برعهده داشت و وظایف سنگین او مانع میشدند که بتواند نوشتن کتاب فلسفه عصر روشنگری را آغاز کند. اما پس از پایان دوره ریاستش بر دانشگاه، تالیف کتاب را شروع میکند. او در سال ۱۹۳۱ مقاله «روشنگری» را برای دایرهالمعارف علوم اجتماعی نوشت. کاسیرر در نامه خود به مدیکوس مینویسد که کتابی با عنوان رنسانس افلاطونی در انگلستان و مکتب کمبریج، که به پیشزمینه تاریخی عصر روشنگری در انگلستان ارتباط مییابد، نوشته است که کتابخانه واربورگ آن را چاپ خواهد کرد؛ همچنین چند مقاله درباره روسو و گوته، مقالهای نیز درباره تاریخ «نظریه حقوق طبیعی بشر» و مقاله بلندی هم درخصوص «مساله ژان ژاک روسو» نگاشته است. کاسیرر در نامه یاد شده میافزاید که پژوهشهای بعدیاش مستقیما بر روشنگری فرانسوی متمرکز خواهند شد و میگوید که در پاییز برای چندهفتهای به پاریس خواهد رفت تا در کتابخانه ملی آنجا به مطالعه منابع غنی این موضوع بپردازد و امیدوار است که در تابستان برنامه نوشتن کتاب را به اجرا درآورد. کاسیرر در این مدت واقعا به طور متمرکز برای تالیف کتاب فلسفه روشنگری کار میکرده و در تابستان ۱۹۳۱ در کتابخانه مرکزی زوریخ و پاییز آن سال را در کتابخانه ملی پاریس به مطالعه منابع مشغول بوده است. کاسیرر در ماه مه همان سال در نامهای به ناشر خود زیبک خبر میدهد که نوشتن کتاب را آغاز کرده است. در همین نامه کاسیرر به ناشر میگوید که عنوان کتابش تاریخ اندیشههای عصر روشنگری (
Ideengeschichte der Aufklarungzeit
) است. کاسیرر در همین نامه توضیح میدهد که این عنوان با محتوای کتاب همخوانی بیشتری دارد تا عنوان فلسفه روشنگری؛ زیرا در کتاب نه فقط پیشرفت سیستمهای فلسفی بلکه به پیشرفت جریان اندیشهها نیز پرداخته شده است؛ مثلا پیشرفت سختکیشی مسیحی در قلمرو اندیشه دینی بررسی شده یا پیشرفت اندیشه اجتماعی موضوع بحث قرار گرفته دینی بررسی شده یا پیشرفت اندیشه اجتماعی موضوع بحث قرار گرفته است. ولی کاسیرر تسلیم خواسته ناشر و سردبیر مجموعه «مبانی علوم فلسفی» میشود و در همین نامه به ناشر میگوید چون به دلایل نشر، عنوان فلسفه روشنگری برای کتاب مناسبتر است تا عنوان اندیشههای عصر روشنگری، او نیز با گزینش این عنوان مخالفتی ندارد؛ اما در پیشگفتار خود بر کتاب توضیح خواهد داد که کتاب بیشتر به تاریخ اندیشهها میپردازد. کاسیرر در پیشگفتار خود بر کتاب فلسفه روشنگری موضوع را اینگونه توضیح میدهد: « (…) تنها در فراگرد است که میتوان نبض حیات عقلی دوران روشنگری را حس کرد. فلسفه روشنگری به آن قطعات استادانه یافته عقل تعلق دارد که در آنها و یک ضربه پا هزاران تار را به حرکت درمیآورد، ماکوها به جلو و عقب رانده میشوند تارهای نامریی روان میگردند؛ بررسی و بازآفری
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 