پاورپوینت کامل مرگ تدریجی دانشگاه ۷۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مرگ تدریجی دانشگاه ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مرگ تدریجی دانشگاه ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مرگ تدریجی دانشگاه ۷۱ اسلاید در PowerPoint :
تحلیل تری ایگلتون از فشار نیروهای سرمایهدار و خشکیدن علوم انسانی در بریتانیا
چند سال پیش، رئیس دانشگاهی در آسیا، دانشگاهش را که از لحاظ تکنولوژیک بسیار پیشرفته بود، با غرور و نخوت به من نشان داد. همانگونه که شایست چنین شخصیتهای برجستهای است، وی توسط دو دستیار جوان تنومند با کتوشلوار سیاه و سایههاشان همراهی میشد و من شک نداشتم که زیر کتشان یواشکی کلاشنیکف حمل میکردند.
تحلیل تری ایگلتون از فشار نیروهای سرمایهدار و خشکیدن علوم انسانی در بریتانیا
چند سال پیش، رئیس دانشگاهی در آسیا، دانشگاهش را که از لحاظ تکنولوژیک بسیار پیشرفته بود، با غرور و نخوت به من نشان داد. همانگونه که شایست چنین شخصیتهای برجستهای است، وی توسط دو دستیار جوان تنومند با کتوشلوار سیاه و سایههاشان همراهی میشد و من شک نداشتم که زیر کتشان یواشکی کلاشنیکف حمل میکردند. رئیس بعد از آن، که با آبوتاب در مورد کسبوکار تازه و درخشانش در مورد راهاندازی مدرسه و مؤسس ایالتی هنر برای مطالعات رشت مدیریت! صحبت میکرد، اندکی دست نگه داشت تا ستایشهای اغراقآمیز مرا بشنود. من در عوض، اظهار کردم گویی هیچگونه مطالعات انتقادی از هیچنوعی در دانشگاه او وجود ندارد. وی طوری هاجوواج به من نگاه کرد که انگار از او پرسیده بودم سالانه به چند نفر در رشت رقص دکترا میدهند. با حالتی تقریباً خشک پاسخ داد: «نظر شما مورد توجه قرار خواهد گرفت.» وی سپس یک تک کوچک از تکنولوژی باب روز را از جیبش درآورد. با تکانی بازش کرد و چند واژ مختصر کرهای در آن زمزمه کرد که احتمالاً معنایش میباید چیزی در این حدود میبود: «بکشیدش». سپس لیموزینی به طول یک زمین کریکت نزدیک شد و رئیس را که در میان دو مباشر گردنکلفتش سنگر گرفته بود، با خود برد. من ماشینش را که داشت از نظر دور میشد نظاره میکردم و در این فکر بودم که چه زمانی حکم اعدامم اجرا خواهد شد.
این اتفاق در کر جنوبی افتاد، اما میتوانست در سرتاسر این کر خاکی نیز رخ دهد. از کیپ تاون تا ریکجویک (مرکز بزرگترین شهر ایسلند) و از سیدنی تا سائوپائولو، رویدادی به اهمیت انقلاب کوبا یا تسخیر عراق بهطور ثابت و استواری در جریان است: پاورپوینت کامل مرگ تدریجی دانشگاه ۷۱ اسلاید در PowerPoint بهعنوان مرکز مطالعات نقدِ انسانی. دانشگاهها که در بریتانیا تاریخی هشتصدساله دارند، بهطور سنتی بهعنوان برج عاج به تمسخر گرفته شدهاند که البته همواره مقداری از حقیقت در این اتهام نهفته است. با این حال، فاصلهای که آنها بین خودشان و جامعه در مقیاسی بزرگ به وجود آوردهاند، به آنها اجازه میدهد تا در ارزشها، هدفها و آرمانهای نظم اجتماعی که در پی حیات مختصر عملی خود بهشکلی آشفته به هم متصل شدهاند، تعمق کنند و قادر به انتقاد از خود باشند و از این طریق، این اتهام را به همان اندازه که حقیقت دارد، رد کنند.
در سرتاسر جهان، آن فاصل انتقادی رفتهرفته در حال تقلیل یافتن به هیچ است. به همین شکل، نهادهایی که اراسموس و جان میلتون، انیشتین و مونتی پیتون را به دنیا تحویل دادند، کمکم تسلیم اولویت چهرههای سرسخت سرمایهداری جهانی میشوند. مقدار بسیار زیادی از این جریان برای خوانندگان آمریکایی آشنا خواهد بود. استانفورد و امآیتی اولین نمونههای عینی دانشگاههای کارآفرینی را راه انداختند. آنچه در بریتانیا ظهور پیدا کرده، اما میتوان آن را آمریکاییسازی بدون تجمل خواند. حداقل بدون تجمل بخشهای آموزشی خصوصی آمریکایی.
این روند همچنین در دانشگاههای سنتی و بااصالت انگلیس نظیر آکسفورد و کمبریج در حال رخ دادن است. دانشگاههایی که همواره خود را بهواسط موقوفات و هدایای سخاوتمندانه از گزند نیروهای اقتصادی بزرگتر محافظت کردهاند. سالها پیش وقتی متوجه شدم به یک معنا از من انتظار میرفته تا بیشتر شبیه مدیرعامل رفتار کنم تا یک فرد آکادمیک، از کرسی دانشگاه آکسفورد استعفا دادم (اتفاقی نادرتر از زلزلهای در ادینبرگ). هنگامی که سی سال پیش برای اولینبار به آکسفورد آمدم، هر نوع کمالگرایی شغلی، کسر شأن طبق اشرافی پنداشته و به چشم تحقیر دیده میشد. آن دسته از همکلاسیهای من که برای گرفتن دکترایشان تلاش زیادی کردند، گاهی اوقات از لقب «آقا» (
mr
) بهجای «دکتر» (
Dr
) استفاده میکردند؛ چرا که «دکتر» درجهای از کار نافرهیخته به حساب میآمد. به چاپ کتاب بهعنوان یک امر عوامانه نگاه میشد. یک مقال مختصر راجعبه نحو زبان پرتغالی یا رژیمهای غذایی کارتاژهای باستانی، تنها هر ده سال یا بیشتر، مجاز دانسته میشد. پیشتر حتی زمانی بود که اساتید دانشگاه زحمت تنظیم وقت برای دانشجویانشان را نیز به خود نمیدادند. در عوض دانشجو بهسادگی به اتاق آنها میآمد و هر وقت که مایل بود، مباحثهای روشنفکرانه راجعبه جین اوستین یا ساختار پانکراس راه میانداخت.
امروز آکسبریج (تلفیق کمبریج و آکسفورد-م) بسیاری از عادات دانشگاهی خود را حفظ میکند. این اعضای دانشگاه هستند که تصمیم میگیرند پول دانشگاه را چگونه خرج کنند، چه گلهایی در باغ بکارند، پرترههای چه کسی را در اتاق مشترک سالآخریها بیاویزند و چگونه به بهترین نحو، به دانشجویان توضیح دهند که چرا بیشتر وقتشان را در انبار مشروبات میگذرانند تا در کتابخان دانشگاه. تمام تصمیمات مهم توسط همکاران در طول دوره گرفته میشود و همهچیز از امور اقتصادی و مالی گرفته تا ادار کارهای روزانه، بهوسیل کمیت آکادمیک که در برابر بدن همکاران بهعنوان یک کل، مسئول است، هدایت میشود. در سالهای اخیر، این نظام قابل تحسین خودراهبری، با تعدادی چالش مرکزگرایانه از طرف دانشگاه روبهرو شده بود؛ از همان نوعی که باعث شد من خود از دانشگاه خارج شوم. اما گویا این چالش همچنان استوار بر جا مانده است. در واقع میتوان گفت بهخاطر آنکه اغلب بخشهای دانشگاههای آکسبریج مؤسسههایی پیشامدرن بهحساب میآیند، میتوانند بهعنوان مدل دموکراسی مرکززداییشده به کار روند که این امر با مزایای شنیعی که آنها از آن لذت میبرند، در تضاد است.
جای دیگر در بریتانیا، وضعیت بسیار متفاوت است. بهجای حکومت اعضای آکادمی، قوانین طبقاتی حاکم است. اساتید تازهکار اندک، اما سختکوشاند و نایبرئیسان دانشگاه طوری رفتار میکنند که گویی در حال ادار جنرالموتورز هستند. استادان ارشد و قدیمیتر حالا به مدیران ارشد بدل شدهاند و مدام مشغول رسیدگی و حسابداری هستند. کتابها (آن پدیدههای پیشاتکنولوژیک افسردهکنند غارنشین) بهطور فزایندهای رو در هم کشیدهاند. حداقل یک دانشگاه بریتانیایی، تعداد قفسههای کتابهایی که اساتید ممکن است بهمنظور سست کردن «کتابخانههای شخصی» در دفترشان داشته باشند را محدود کرده است. سطل کاغذزبالهها به کمیابی «مهمانی چای نخبگان» شده است؛ آن هم با این توجیه که از مد افتاده است!
مدیران بیذوق، فضای دانشگاه را با خرد تهی و نشانههای فاقد معنایشان پر میکنند و اوامر خود را با بیسوادی ادبی هرچه تمامتر به شیو بربریت صادر میکنند. یک نایبرئیس دانشگاه (اهل ایرلند شمالی)، تنها اتاق عمومی باقیمانده در دانشگاه (اتاقی که دانشجویان و اساتید مشترکاً از آن استفاده میکردند) را به مصادر خود درآورد و آن را تبدیل به غذاخوری خصوصی جهت پذیرایی از کلهگندههای محلی و کارفرمایان کرد. هنگامی که دانشجویان در اعتراض، اتاق را اشغال کردند، او به مأموران امنیتیاش دستور داد تنها سرویس بهداشتی نزدیک آن را با خاک یکسان کنند. معاونین دانشگاه بریتانیایی برای سالها مشغول تخریب دانشگاههای خودشان بودهاند، اما نه به وضوح این یکی. در همین دانشگاه، مأموران امنیتی اگر دانشجویان را در حال پرسه زدن و بطالت وقت ببینند، آنها را متفرق میکنند. مفهوم ایدهآل دانشگاه برایشان مکانی است بدون این مخلوقات آشفته و غیرقابل پیشبینی.
در دل این افتضاح، بیشتر از همه، این علوم انسانی است که له میشود. دولت بریتانیا کماکان به توزیع و اهدای کمکهزینههای تحصیلی به دانشگاههای علوم، پزشکی، مهندسی و رشتههایی از این قبیل ادامه میدهد، اما دادن هر نوع سرمایه یا بودج مالی به بخش علوم انسانی را متوقف نموده است. اگر این روند متوقف نشود، خیلی دور از ذهن نیست کل دپارتمان علوم انسانی در سالهای آتی بهتدریج بسته شود. اگر دپارتمان زبان انگلیسی از این وقایع جان سالم به در ببرد، واضح است که علت آن آموزش استفاده از نقطهویرگول به دانشجویان اقتصاد است که البته دقیقاً به نظر نمیرسد آن چیزی باشد که نورتروپ فرای و لیونل تریلینگ (منتقدین ادبی صاحبنام انگلیسی) در طرز استفاده از نقطهویرگول در سر داشتند.
دپارتمانهای علوم انسانی در حال حاضر باید خودشان را عمدتاً بهوسیل شهریهای که از دانشجویانشان دریافت میکنند، تأمین کنند که بهمعنای خصوصی شدن مراکزی است که منبع اصلی درآمدشان از طریق شهری دانشجویان است. بدینشکل دانشگاه خصوصی که دولت بریتانیا برای مدت طولانی بر آن پافشاری کرده است، بهتدریج راه خود را باز میکند. این در حالی است که دولت نخستوزیر (دیوید کامرون) به افزایش مبلغ شهریه مبادرت ورزیده است. دانشجویان که هرچه بیشتر زیر بار قرض و وامهای دانشگاهی میروند، خواستار بالاترین استانداردهای تدریس و روشهای خصوصیتر آموزش (البته بهطور کاملاً موجه) در قبال پرداخت شهریه هستند، درحالیکه در همین حین، دپارتمانهای علوم انسانی از قحطی منابع مالی رو به مرگاند. بهعلاوه امر آموزش برای مدتی است که نقش حیاتی کمتری نسبت به پژوهش در دانشگاهها دارد. این پژوهش است که پولساز است و نه کورسهای آموزش «اکسپرسیونیسم» (فرانمایی) یا «رفرماسیون» (اصلاحات). هر چند سال یکبار، دولت بریتانیا بازرسی دقیق و تمامعیاری در کل سرزمینهای متبوعه انجام میدهد. این کار بهمنظور اندازهگیری بازدهی پژوهشها در هر دپارتمان با نهایت جزئیات انجام میگیرد. طبق این سازوکار است که وامها و بودجههای دولتی تخصیص و اهدا میشوند. به همین علت، اساتید دانشگاه انگیز کمتری برای امر آموزش دارند و دلایل بیشماری دارند تا مقالههای پژوهشی بینهایت بیسروته تولید کنند؛ آن هم صرفاً جهت اینکه تولید کرده باشند، مجلههای زائد اینترنتی راه بیندازند، بهطور وظیفهشناسانهای بیشترین کمکهزینههای پژوهشی را درخواست بدهند، بدون اینکه واقعاً به آنها احتیاج باشد و ساعتهای متمادی و خوشایندی را درحالیکه بالشت رزومهشان را زیر سرشان گذاشتهاند، به آن رزومه شاخوبرگ دهند.
در هر صورت، شکوفایی نوعی از ایدئولوژی مدیریتی تزئینی و قوانین بیرحمان مالیاتی دولت که باعث افزایش گسترد بروکراسی در تحصیلات عالی بریتانیا شد، بدین معناست که اساتید دانشگاه زمان کافی بسیار کمی برای آماده کردن آموزششان داشتهاند، حتی اگر این امر کار ارزشمندی به نظر برسد که گویا در چند سال ا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 