پاورپوینت کامل زیر پوست دانشگاه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زیر پوست دانشگاه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زیر پوست دانشگاه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زیر پوست دانشگاه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
آسیبشناسی عملکرد اساتید در زمینهی پایاننامه
مقالهی «پاورپوینت کامل زیر پوست دانشگاه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint»، با عنوان فرعی «آسیبشناسی عملکرد اساتید در زمینهی پایاننامه»، نوشتهی دکتر هدایت علوی تبار (دانشیار فلسفه در دانشگاه علامه طباطبائی) در نشریهی روایت(شمارهی ۵، پاییز ۹۴) منتشر شد.
آسیبشناسی عملکرد اساتید در زمینهی پایاننامه
مقالهی «پاورپوینت کامل زیر پوست دانشگاه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint»، با عنوان فرعی «آسیبشناسی عملکرد اساتید در زمینهی پایاننامه»، نوشتهی دکتر هدایت علوی تبار (دانشیار فلسفه در دانشگاه علامه طباطبائی) در نشریهی روایت(شمارهی ۵، پاییز ۹۴) منتشر شد. مارکس جملهی معروفی دارد با این مضمون که «فلاسفه تاکنون جهان را تفسیر کردهاند؛ سخن اما بر سر تغییر جهان است». این مقاله، به قلم یک فلسفهدان، با هدف تغییر وضعیت موجود در آکادمی ایرانی نوشته شده است. از این حیث، به گمان من، عملکردی کاملاً فلسفی دارد، اما به تأسی از فلسفههای فرصتطلبانه و عافیتجویانهی رایج در فضای آکادمی ایرانی نوشته نشده است، فلسفههایی که دانشگاه را تبدیل به قبرستانی میکنند که بارزترین ویژگیاش سکوت مرگزده است. این مقاله از نگاه فلسفیای پیروی میکند که مایل به کالبدشکافی فرهنگی جامعهی ما و برملا کردن بیماریهای ناپیدای فرهنگی است. از همهی دانشجویان تحصیلات تکمیلی که با سختکوشی به دورهی فوقلیسانس یا دکتری راه یافتند، از همهی اعضای جوان هیأت علمی که با تکیه بر شایستگیهای پژوهشی خودشان به عضویت هیأت علمی درآمدند و هنوز باید سالها در آکادمی ایرانی کار کنند، دعوت میکنم این مقاله را، با دقت و ژرفاندیشی دربارهی جزئیاتش، بخوانند. این مقاله حکم فراخوانی ضمنی برای تغییر وضعیت موجود در دانشگاه را دارد که در انتظار اجابت شدن است.
مقدمه
در هر کشوری آموزش ابتدایی و متوسطه برای بالا بردن سطح دانش عمومی شهروندان و آموزش عالی برای ایجاد تخصصهای لازم طراحی شده است. دبستان و دبیرستان جایی است که دانشآموزان خواندن و نوشتن و کلیاتی در بارهی علوم مختلف را میآموزند اما دانشگاه به محلی گفته میشود که برای تربیت متخصصان بنیان نهاده شده و دانشجویانی که در آن تحصیل میکنند باید در نهایت در رشتهی خاصی تبحر پیدا کنند و کشور را در آن زمینه به پیش ببرند. از این رو، رشد و پیشرفت هر جامعه وابسته به توانایی فارغالتحصیلان آموزش عالی در آن جامعه است. دانشگاهها باید استعدادها را شکوفا کنند و نخبهها را بپرورانند و جهت بهکارگیری عملی تحویل جامعه دهند. امروزه کشوری قدرتمندتر است که از لحاظ علمی پیشرفتهتر باشد و کشوری قدرت علمی بیشتری دارد که از دانشگاهها و مراکز آموزش عالی قویتری برخوردار باشد. کشورهایی که فاقد چنین مراکزی هستند ناگزیر باید علم را از کشورهای پیشرفته وارد کنند و صرفاً مصرفکنندهی آن باشند و این نتیجهای جز وابستگی در پی نخواهد داشت. این وابستگی در صورتی برطرف میشود که مراکز علمی با بهکارگیری روشهای مناسب و فراهم آوردن زمینههای لازم دست به تولید علم بزنند و کشور را به صادرکنندهی علم تبدیل کنند.
به منظور داشتن دانشگاه ها و مراکز آموزش عالیِ کارآمد چند عامل باید دست به دست هم دهند. از یک سو دانشجویان باید به معنای واقعی کلمه دانشجو، یعنی جویندهی دانش، باشند و با انگیزهی علمآموزی وارد دانشگاه شوند. از سوی دیگر اساتید نیز جدا از داشتن تخصص لازم باید به معنای واقعی کلمه معلم، یعنی علمآموز، باشند. همچنین نظام آموزشی، هم در سطح دانشگاه و هم در سطح وزارتخانه، باید با سیاستگذاریهای مناسب زمینه را برای رشد علمی فراهم کنند. سرانجام، وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور نیز باید به نحوی باشد تا دانشجو بتواند به راحتی علم بیاموزد، استاد بتواند به خوبی آموزش دهد و مسئولان آموزشی نیز بتوانند با فراغ بال نظام و مقررات آموزشی را سامان دهند.
متأسفانه در کشور ما به رغم وجود مراکز آموزش عالی متعدد پیشرفت علمی در حد مطلوب صورت نگرفته و این موضوع نیازمند آسیبشناسی جدی است. دانشگاههای ما فارغالتحصیل تحویل جامعه میدهند نه متخصص و به همین دلیل گرچه هر سال انبوهی از فارغالتحصیلان وارد جامعه میشوند اما شاهد رشد علمی چندانی نیستیم. البته محصولات پیشرفته که زندگی را راحتتر می کنند هر روز بیشازپیش در اختیار مردم قرار میگیرند ولی این محصولات حاصل رشد علمی در بیرون مرزها هستند و در واقع ما فقط واردکنندهی آنها هستیم. همانطور که گفته شد، رکود علمی ریشه در ناتوانی آموزش عالی دارد و این ناتوانی نیز به یکی از چهار عاملی که ذکر شد بازمیگردد. از این رو، رشد کند علم در کشور ما از چهار جنبه قابل بررسی است: ۱) آسیبهای مربوط به دانشجو ۲) آسیبهای مربوط به استاد ۳) آسیبهای مربوط به نظام آموزشی و ۴) آسیبهای مربوط به وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور. این چهار جنبه در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند و بر هم تأثیر می گذارند. به همین دلیل بحث از یکی بدون دیگری ناقص خواهد بود. اما با توجه به گستردگی هر یک از این جنبهها، در این مقاله فقط به بخشی از جنبهی دوم پرداخته شده است. عملکرد اساتید را در زمینههای گوناگون، مانند میزان سواد و تخصص، نحوهی تدریس، کیفیت کار پژوهشی و غیره، میتوان بررسی کرد و آسیبهای آن را شناخت. از میان این زمینهها آسیبهای مربوط به عملکرد اساتید در زمینهی پایاننامه به عنوان موضوع این مقاله انتخاب شده است.
پیش از ورود به اصل مطلب ذکر دو نکته را لازم میدانم: اول، آنچه در پی می آید حاصل سالهای طولانی حضور نگارنده در مراکز آموزش عالی در زمینهی علوم انسانی است و کوشیدهام تا از حدس و گمان بپرهیزم و فقط مواردی را ذکر کنم که خود مستقیماً دیده یا شنیدهام یا افراد مورد اعتماد نقل کردهاند. بنابر این، در بخشهای مختلف مقاله نمونههایی را بیان خواهم کرد که به جنبهی مستند و روایی آن خواهد افزود. دوم، آسیبهایی که در این مقاله به آنها پرداخته شده است در مورد همهی اساتید صادق نیست. در کنار اساتیدی که دچار آسیب هستند اساتیدی وجود دارند که وظیفهی خود را به خوبی انجام میدهند. از سوی دیگر، در مورد اساتید گروه اول نیز نباید تقصیر را به طور کامل متوجه آنان دانست و نقش عوامل بیرونیِ تأثیرگذار بر عملکرد آنان را نادیده گرفت. (در این خصوص در پایان مقاله توضیح بیشتری داده خواهد شد.) بنابر این، هدف از نگارش این مقاله سیاهنمایی و کاستن از ارزش کار اساتید نیست بلکه بررسی آسیبها در یک زمینهی خاص به عنوان مقدمهای برای مقابله با آنهاست.
* * *
یکی از شرطهای فارغالتحصیل شدن دانشجو نوشتن پایاننامه یا رساله است. البته در گذشته در مقطع کارشناسی نیز دانشجویان پایاننامه می نوشتند اما امروزه این کار فقط در مقطع تحصیلات تکمیلی انجام میشود. پایاننامهی کارشناسی ارشد، یک استاد راهنما و یک استاد مشاور و پایاننامهی دکتری یک استاد راهنما و دو استاد مشاور دارد. وظیفهی این اساتید کمک به دانشجو برای نوشتن هر چه بهتر پایاننامه است. اما به علل گوناگون، که در ادامه به آنها خواهم پرداخت، برخی از اساتید این وظیفه را به خوبی به انجام نمیرسانند.
آنگونه که اساتید ما نقل میکردند در سالهای دور اعضای هیئت علمی دانشگاه جزء قشر مرفه جامعه محسوب می شدند و حقوق آنان برای گذراندن زندگیای در شأن استاد دانشگاه کافی بود، اما سالهاست که این حقوق ارزش گذشته را ندارد و به همین دلیل برخی از اساتید کسری آن را به شیوه های گوناگون جبران میکنند که یکی از آنها پذیرفتن پایاننامه به تعداد زیاد است. این پایاننامهها منحصر به گروه آموزشی که استاد در آن تدریس میکند نیست بلکه مراکز آموزشی دیگر را که وی به آنها رفتوآمد دارد دربرمی گیرد و گاهی تعداد پایاننامهها به رقمی عجیبوغریب میرسد. از آنجا که تعداد دانشجویان، به ویژه در مقطع دکتری، محدود است ناگزیر رقابتی میان اساتید مذکور روی میدهد و در این رقابت، مانند هر رقابت دیگری، گاهی میان رقیبان درگیری نیز پیش می آید. برخی از این درگیریهای لفظی را خود شاهد بودهام و شنیدهام که در برخی گروهها کار به فحاشی نیز کشیده شده است.
به هر حال در هر رقابتی فردی پیروز از میدان خارج میشود که از شیوههای کارآمدتر استفاده کرده باشد. برخی از اساتید، گروه آموزشی را به دکانی تبدیل کردهاند که در آن هر روز باید روشهای جدیدتری را برای جلب مشتری، که در اینجا دانشجو است، ابداع کرد. این موضوع در خصوص دانشجویان دکتری بیشتر مصداق دارد زیرا بر اساس مقررات آموزشی پایاننامهی کارشناسی ارشد سه ساعت حقالتدریس برای استاد راهنما محسوب می شود اما این میزان برای پایاننامهی دکتری هجده ساعت است. به عبارت دیگر راهنمایی یک پایاننامهی دکتری معادل با راهنمایی شش پایاننامهی ارشد است. اگر فرض کنیم که راهنمای پایاننامه استادتمام پایهی بیستوپنج باشد با یک حساب ساده میتوان گفت که پایاننامهی دکتری برای او حدود سیزده میلیون تومان عایدی به همراه دارد. این رقم برای یک پایاننامه وسوسهکننده است، به ویژه از این جهت که اساتیدی که انگیزهشان برای راهنمایی پایاننامه صرفاً مالی است معمولاً وقت چندانی را به آن اختصاص نمیدهند تا فرصت کافی برای گرفتن پایاننامههای متعدد را داشته باشند. بدین ترتیب وجهی که از این طریق نصیب آنان میشود پول بادآورده است. در فیلم «جویندگان طلا»، ساختهی چارلی چاپلین، یکی از شخصیتهای فیلم که گرسنه است شخصیت دیگر را به شکل مرغ میبیند و میخواهد آن را به چنگ آورد. بر همین قیاس میتوان گفت که برخی از اساتید، دانشجو را به شکل کیسهی پول میبینند که باید به نحوی آن را به دست آورند. این اساتید دانشجو را شکاری در نظر میگیرند که باید به دامش اندازند.
دامها یا شگردهایی که به این منظور به کار گرفته میشوند از استادی به استاد دیگر متفاوت هستند. اساتید ساده مستقیماً از دانشجو میخواهند که با آنان پایاننامه بگیرد. برخی دیگر کمی غیرمستقیم عمل میکنند و موضوعات مختلفی را برای پایاننامه به دانشجو پیشنهاد میدهند و هر گاه او را میبینند بحث پایاننامه را پیش میکشند. استادی که به دانشجو موضوع میدهد منظورش این نیست که دانشجو در بارهی آن موضوع با استاد دیگری پایاننامه بگیرد. دانشجویی میگفت وقتی فلان استاد را از دور میبیند راه خود را کج میکند تا با او مواجه نشود و مجبور نباشد دربارهی موضوع پایاننامهاش توضیح دهد. برخی دیگر از اساتید روشهای پیچیدهتر و مطمئنتر را ترجیح میدهند. آنان صبر و حوصلهی بیشتری به خرج میدهند و محکمکاری میکنند تا تیرشان حتماً به هدف بخورد.
یکی از این روشها در رودربایستی قرار دادن دانشجوست که به شیوههای گوناگونی انجام میشود. برای مثال، استاد از همان روز اول طرح دوستی با دانشجو میریزد: او را به بهانهای به اتاقش میکشاند، از وضعیت زندگی، مشکلات خانوادگی و برنامههایش برای آینده میپرسد، حتی ممکن است او را به نام کوچک صدا بزند. سپس هنگامی که خود را به قدر کافی به دانشجو نزدیک کرد موضوع پایاننامه را پیش میکشد. شیوهی دیگر این است که استاد میکوشد تا به نحوی کاری برای دانشجو انجام دهد. برای مثال، مقالهی او را چاپ میکند یا به او کار دانشجویی میدهد یا در طرح پژوهشیِ خود او را سهیم میکند یا داوری مقالهای را به او میسپارد یا او را به عنوان ویراستار یا مانند آن به جایی معرفی میکند، حتی به او پول قرض میدهد. سپس هنگامی که دانشجو را از این طریق مدیون خود کرد بحث پایاننامه را مطرح میکند. مشخص است که در وضعیتهای مذکور دانشجو راه بازگشت ندارد و ناگزیر تسلیم خواستهی استاد میشود.
روش دیگر وعده دادن به دانشجو است. دانشجوی دکتری مایل است پس از فراغت از تحصیل شغلی در شأن مدرک خود داشته باشد. برخی از اساتید، به ویژه کسانی که سمتهای اجرایی مانند مدیریت دارند، به دانشجو درِ باغ سبز نشان می دهند و وانمود میکنند که در آینده برای به دست آوردن شغل مناسب حامیاش خواهند بود. دانشجو نیز به امید حمایت استاد با او پایاننامه میگیرد تا از یک سو از حمایت او مطمئن باشد و از سوی دیگر پیشاپیش لطفش را جبران کرده باشد. این وعدهها به دانشجویان کارشناسی ارشد هم داده میشود. آنان میدانند که با مدرک کارشناسی ارشد نمیتوانند عضو هیأت علمی شوند اما در جامعهای که فارغالتحصیلان، به ویژه در رشتههای علوم انسانی، نمیتوانند به سادگی شغلی پیدا کنند حمایت استادی که مسئولیت اجرایی دارد میتواند کمک بزرگی برای به دست آوردن شغلی اداری باشد.
روش دیگر این است که برخی از اساتید به شیوههای گوناگون، مانند آسانگیری در درسهایی که تدریس آن را بر عهده دارند و دادن نمرهی بالا، به دانشجویان اطمینان میدهند که در مورد پایاننامه نیز سختگیری نخواهند کرد و اگر راهنما باشند پایاننامه با هر کیفیتی با نمرهی بالا دفاع خواهد شد. به همین دلیل است که در جلسهی دفاع، برخی از اساتید راهنما و گاهی مشاور به آبوآتش میزنند تا نمره را تا آنجا که امکان دارد بالاتر ببرند، گویی از این طریق میخواهند پیامی را به سایر دانشجویان برسانند. این اساتید در برابر انتقادهای استاد داور هیچ پاسخی ندارند ولی با این حال به پایاننامه نمرهی عالی میدهند. باید پرسید: «شما که نتوانستهای از پایاننامه دفاع کنی، به چه دلیل این نمره را میدهی؟» البته بسیاری از دانشجویان که هدفشان صرفاً فارغ التحصیل شدن است و کیفیت پایاننامه برایشان مهم نیست این قبیل اساتید را ترجیح میدهند. این گروه از دانشجویان و اساتید به سادگی همدیگر را پیدا میکنند و با هم هماهنگ میشوند. یک گروه پول میخواهد، گروه دیگر مدرک. هر یک به آنچه میخواهد می رسد و هر دو از این معامله راضی هستند.
یکی از حربههایی که این اساتید برای بالا بردن نمره از آن استفاده میکنند این است که در مورد پایاننامهای که اشکالهای متعدد دارد میگویند دانشجو بعداً اشکالها را برطرف خواهد کرد و پایاننامهی اصلاحشده را تحویل خواهد داد. آنان توقع دارند سایر اساتید پایاننامهای را که در جلسهی دفاع روی میز است نادیده بگیرند و به پایاننامهای خیالی و اصلاحشده نمره دهند! این در حالی است که طبق مقررات فقط استاد راهنما نمونهی نهایی پایاننامه را امضا خواهد کرد و اساتید مشاور و داور پس از جلسهی دفاع هیچ نقشی ندارند. تجربه نشان داده است که در اکثر موارد دانشجو اصلاحات خواسته شده را، دستکم به طور کامل، اِعمال نمی کند و پایاننامه را، تقریباً به همان شکلی که در جلسهی دفاع بوده است، به کتابخانه تحویل میدهد. دلیل این مطلب آن است که اصلاحات را معمولاً داور پیشنهاد میدهد نه راهنما. از این رو راهنما حساسیت چندانی در خصوص انجام اصلاحات نشان نمی دهد. ترفند دیگری که اساتید مذکور برای بالا بردن نمره به کار میگیرند این است که هنگام نمره دادن به پایاننامه ابتدا از داور میخواهند که نمرهاش را اعلام کند و سپس با توجه به نمرهی او نمرهای را اعلام میکنند که معدلش با نمرهی داور، نمرهی مورد نظر آنان باشد.
بدین ترتیب به نظر میرسد که برخی از اساتید منتظر نمیمانند تا دانشجو برای گرفتن پایاننامه درِ اتاق آنان را بزند، بلکه فعال برخورد میکنند و دانشجو را به نحوی وامیدارند که درِ اتاق را بزند. به قول یکی از اینگونه اساتید، «کسی که پایاننامهی دکتری میخواهد باید روی مخ دانشجو کار کند.»
مطالبی که گفته شد در مورد راهنمایی پایاننامه بود زیرا راهنما را دانشجو انتخاب میکند. اما برخی از اساتید جدا از راهنمایی به دنبال مشاوره و داوریهای متعدد هم هستند. از آنجا که مشاور را راهنما و داور را مدیر گروه تعیین می کند، این اساتید گاهی خودشان را برای مشاوره به راهنما و برای داوری به مدیر گروه پیشنهاد می دهند! در اینجا این پرسش مهم مطرح میشود که «اگر قانون تغییر کند و قرار شود به راهنما، مشاور و داور هیچ حقالزحمهای داده نشود، چند تن از اساتید حاضرند در پایاننامه مشارکت کنند؟»
اساتیدی که به پایاننامه صرفاً به عنوان منبع درآمد نگاه میکنند برای رسیدن به مقصود باید راهنما یا مشاور پایاننامههای متعدد باشند. از آنجا که هر استادی در چند زمینهی خاص تدریس و تحقیق میکند اگر بخواهد فقط در آن زمینهها پایاننامه بپذیرد تعداد زیادی نصیبش نخواهد شد. در اینجا اساتید مذکور یکی از دو راه را انتخاب میکنند: یا دانشجو را مجبور میکنند که علایق خود را کنار بگذارد و در زمینهی علایق استاد پایاننامه بگیرد و یا دامنهی فعالیت خود را افزایش میدهند و در موضوعهای گوناگون، که تبحری در آن ندارند، پایاننامه میپذیرند. در مورد اخیر کافی است به فهرست پایاننامهها در گروههای آموزشی و اساتید راهنما، مشاور و داورِ آنها نگاهی بیندازید تا عمق فاجعه را دریابید. برای مثال، زمانی یکی از اساتید، راهنمایی پایاننامهای را دربارهی فوکو بر عهده گرفت در حالی که بدون تردید حتی نمی توانست نام این فیلسوف فرانسوی را با حروف لاتینی بنویسد. جالب اینجا است که در اینگونه موارد سایر اساتید معمولاً اعتراض نمیکنند زیرا نمیخواهند استاد مذکور در آینده همین اعتراض را در مورد پایاننامهی آنان مطرح کند. متأسفانه در گروههای آموزشی میان برخی از اعضا قانون نانوشتهای وجود دارد: «من به پایاننامهی تو اعتراض نمیکنم، تو هم به پایاننامهی من اعتراض نکن.» البته اگر عضوی قانون «سکوت متقابل» را نقض کند، عضو دیگر تلافی خواهد کرد. بارها پیش آمده است که استادی در خصوص پایاننامه یا موضوعی دیگر به همکار خود اعتراض کرده اما همین اعتراض را در مورد مشابه به همکار دیگر نکرده است.
باید پذیرفت که برخی از اعتراضات در گروههای آموزشی فقط نوعی تلافی یا تسویهحساب است. این پدیده در جلسههای دفاع نیز دیده میشود. گاهی برخی از اساتید راهنما، به علت مشکل شخصی که با داور دارند، هیچ پاسخی به اشکالهایی که او مطرح کرده است نمیدهند و در واقع از این طریق میخواهند اشکالهای او را بیاهمیت جلوه دهند و تحقیرش کنند. این اساتید گاهی از دانشجو هم به عنوان مهرهی بازی خود استفاده میکنند. دانشجویی پس از یکی از جلسات دفاع به من گفت: «راهنما از من خواسته بود که به اشکالهای داور بیاعتنایی کنم و به آنها پاسخ ندهم.» گاهی دیده شده است که دود اختلافات شخصی میان اساتید به چشم دانشجو رفته است. چند بار در جلسات دفاع شاهد بودهام که داور استادی بوده که با استاد راهنما خردهحساب داشته است. او به جای اینکه مسایل علمی و غیرعلمی را از هم جدا کند جلسهی دفاع را محل خوبی برای گرفتن انتقام تشخیص داده و با انتقاد از پایاننامه و کمارزش دانستن آن کوشیده است تا به راهنما ضربه بزند. معلوم نیست در این میان دانشجوی نگونبخت چه گناهی کرده است که حاصل تحقیقاش از داوری علمی محروم میماند و نمرهای را که سزاوار آن است نمیگیرد. گاهی این مشکل اخلاقی به مدیران نیز سرایت میکند. برخی از مدیران گروهها در تعیین داوران مسایل غیرعلمی را در نظر میگیرند و حبوبغضهای شخصی یا جناحی را دخالت میدهند. برای مثال، استادی را میشناسم که در زمان مدیریتِ یکی از مدیران گروهها حتی یک داوری هم به او داده نشد، در حالی که در آن مدت پایاننامههای متعددی در گروه دفاع شد که وی در زمینهی آنها تخصص داشت. همچنین مدیری را می شناسم که وقتی با راهنمای پایاننامه مشکل داشت، استادی سختگیر را برای داوری آن تعیین میکرد.
برخی از اساتید برای اینکه پایاننامه دچار مشکل نشود و به سادگی به جلسهی دفاع برسد مشاوری را پیشنهاد میدهند که آسانگیر باشد و به اصطلاح مته به خشخاش نگذارد. اینگونه اساتید که حرف همدیگر را میفهمند به تدریج یکدیگر را پیدا میکنند و حلقهای تشکیل میدهند و در آن به بدهبستان مشغول میشوند، به طوری که وقتی یکی راهنماست دیگری مشاور است و برعکس. یکی از اساتید میگفت در طول سالهایی که در گروه آموزشی خود عضو بوده حتی یک بار هم مشاور پایاننامه نبوده است زیرا قواعد بازی را بلد نبوده و به همین دلیل سایر اعضای گروه او را در حلقهی خود راه ندادهاند. این مطلب در خصوص داور پایاننامه نیز صادق است. بسیاری از اساتید راهنما و مشاور مایل نیستند داور، استاد سختگیری باشد زیرا در این صورت اشکالهای پایاننامه و در نتیجه کمکاری آنان برملا میشود و حتی ممکن است اجازهی دفاع نیز داده نشود. آنان اگر بتوانند داور را نیز از حلقهی خود تعیین میکنند و به راحتی به پایاننامهای که کیفیت خوبی ندارد نمرهی عالی میدهند. مشاور و داور میدانند که اگر در مورد این پایاننامه نمرهی راهنما را تأیید کنند، راهنما نیز به عنوان داور یا مشاورِ پایاننامههایی که آنان راهنمایش هستند جبران خواهد کرد. چند سال پیش در دو هفته دو جلسهی دفاع برگزار شد که در اولی من راهنما و یکی از همکاران مشاور بود و در دیگری آن همکار راهنما و من مشاور بودم. در جلسهی اول من نمرهای را پیشنهاد کردم و مشاور هم بیدرنگ پذیرفت. در جلسهی دوم او نمرهای را پیشنهاد کرد ولی من قبول نکردم و آن را نمرهی بالایی دانستم. در عین ناباوری به من رو کرد و گفت: «هفتهی پیش من نمرهی شما را پذیرفتم!»
جالب است که در برخی از گروهها مدیر گروه داور را با نظر راهنما تعیین میکند! معلوم است که راهنما استادی را پیشنهاد میدهد که دردسر ایجاد نکند و همهچیز به خوبیوخوشی تمام شود. البته این داور هم چندی بعد آن راهنما را به عنوان داور پایاننامهی خود پیشنهاد خواهد داد. داور اگر زیاد اِشکال نگیرد این امکان را مییابد که نوبت بعد هم پیشنهاد شود، در غیر این صورت از ورود در حلقه منع میشود. استادی را میشناسم که فقط به جرم جدیت در داوری سالها است که حتی یک داوری هم به او داده نشده است. اینها نمونههایی از نان قرض دادن به یکدیگر است که منافع برخی را تأمین میکند ولی سر علم و دانش بیکلاه میماند.
همانطور که اشاره شد، تعیین داور پایاننامه بر عهدهی مدیر گروه است. بدون تردید مهمترین ویژگی در تعیین داور باید تسلط او به موضوع پایاننام
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 