پاورپوینت کامل توهم اندیشه چگونه به وجود میآید؟ ۸۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل توهم اندیشه چگونه به وجود میآید؟ ۸۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل توهم اندیشه چگونه به وجود میآید؟ ۸۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل توهم اندیشه چگونه به وجود میآید؟ ۸۱ اسلاید در PowerPoint :
در خطب ۳۴ نهجالبلاغه حضرت علی (ع) یکی از وظایف حاکم را تعلیم و تربیت مردم ذکر میفرماید؛ امروزه نیز در کشورهای جهان، دولتها این وظیفه را بر عهده دارند. در کشور ما سیاستهای کلی نظام توسط رهبر معظم انقلاب ابلاغ میگردد، سپس سیاستهای اجرایی در دولت تصویب میشود.
نقدی بر اندیشه
سازی و سیاست
گذاری
الملک لک و الامر لک و الحمد لک یا مستعان (مولوی)
مقدمه: در خطب ۳۴ نهج
البلاغه حضرت علی (ع) یکی از وظایف حاکم را تعلیم و تربیت مردم ذکر می
فرماید؛ امروزه نیز در کشورهای جهان، دولتها این وظیفه را بر عهده دارند. در کشور ما سیاستهای کلی نظام توسط رهبر معظم انقلاب ابلاغ می
گردد، سپس سیاستهای اجرایی در دولت تصویب می
شود. آنچه که در این میان بسیار بارز است، تغییر سیاستهای اجرایی با تغییر دولتها است، با توجه به اینکه سیاستهای کلی نظام ثابت است؛[۱] ازاین
رو، تغییر سیاستهای اجرایی می
تواند دال بر برداشتهای گوناگون از مفاهیمی کلی باشد، هرچند که برداشتهای گوناگون در عرص اندیشه و در مباحثه
های علمی مفید است، اما در اجرا و در سطح جامعه اثرات سوءای دارد.
نکت دیگر اینکه برخی از سیاستهای اجرایی نتیجه
ای متناقض با آنچه که سیاست
گذاران آن مدعی آن بوده
اند، نتیجه داده
اند؛ بهعبارتدیگر، پس از اجرای سیاستی ملاحظه می
شود که نتیج آن مخالف سیاست کلی نظام بوده است. معمولاً این سیاست
گذاران اجرایی در مورد نحو سیاست
گذاری مدعی
اند که قبل از تصمیم
گیری پژوهشهای زیادی بر روی این سیاستها انجام شده است؛ بنابراین، این سؤال به وجود می
آید: «چرا این سیاستهای کارشناسیشده پس از اجرا، نتیج نامناسب و یا غالباً متناقض با آنچه در نظر مجریان است در اجتماع می
دهد؟»
در این نوشتار ما به دنبال یافتن جوابی برای سؤال فوق هستیم. در واقع آنچه که باید به طور دقیق انجام داد، مطالع فرایند «اندیشه
سازی» یا ایجاد نگاهی مرجع و رسمی است، امری که مقدم بر پژوهشهای کارشناسی است و احتمالاً در سیاستگذاریها مورد توجه قرار نمی
گیرد. مشکل دیگری که عدم وجود نگاه مرجع و رسمی ایجاد می
کند، عدم وجود حدومرز برای انتقاد سازنده است؛ بهعبارتدیگر، چارچوب انتقاد منتقدان به سیاستهای اجرایی و فرایندهای اجرایی دولتها معمولاً مرز نگاه مرجع و رسمی است. تفاوت نگاه رسمی و مرجع و یک اندیشه در وجود نقش راه برای نگاه مرجع و رسمی است که یک «اندیشه» ممکن است، نداشته باشد و الزامی هم برای اندیشمند در تدبیر آن نیست. منظور از «نقش راه» در نگاه مرجع و رسمی پیش
بینی نقاط ضعف و قوت اندیش بنیادی و چگونگی رسیدن به اهداف آن با در نظر گرفتن فرهنگ جامع هدف، مطالع تبعات سیاست اجرایی با پیش
بینی انفعالات جامعه و قشرهای گوناگون، تدبیر برای کم کردن معضلات و تقویت نقاط قوت آن و غیره است. نگاه مرجع و رسمی نگاهی مبتنی بر نگاه حاکمیت و نگاه عرف جامعه تعریف می
شود،[۲] که چارچوب آن بر مبنای تحلیل رفتاری یا شناختی مردم ایران، نگاهی دینی، اسلامی و اخلاقی است که خیلی نزدیک به نگاه حکومت است و پیشین تاریخی هم دارد؛ اگر تحقیقی جامع در اجتماع انجام شود این نتیجه به دست خواهد آمد.[۳]
اندیشه و توهم اندیشه
دعایی که در هنگام مطالعه می
خوانیم: «اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و اکرمنی بنور الفهم»؛ در واقع، درخواست اعطای توانایی تفاوت گذاشتن بین اندیشه و توهم اندیشه از خداوند است، امری که در جامعه به آن توجه نمی
شود. گاهی انسانی فکر می
کند چیزی را فهمیده، یا امر درستی را تشخیص داده، ولی آنها توهمی بیش نیستند. ما این توهم اندیشه را در بیشتر اقشار جامعه و سطوح اجتماعی داریم. با مثالی شاید بتوان به نوعی توهم اندیشه را نشان داد: آیا یک مساوی با یک است؟ در ریاضی با اطمینان می
توان پاسخ مثبت داد، اما در فیزیک، این مسئله نیاز به تأمل بیشتر دارد، چون برخلاف ریاضی، اعداد در فیزیک دارای ابعاد فیزیکی هستند؛ مثلاً هنگامی که دو عدد یکسان (مثلاً یک) که یکی برحسب زمان (مثلاً ثانیه) و دیگری برحسب طول (مثلاً متر) باشد، با هم قابل قیاس نیستند، یعنی یک ثانیه و یک متر با یکدیگر قابل مقایسه نیستند؛ حال اگر هر دو عدد بیانگر یک واحد خاص باشند (مثلاً طول)، آنگاه لازم است توجه شود که واحد هر دو عددِ یکسان (مثلاً یک) برحسب چیست. مسلماً یک سانتیمتر و یک متر با یکدیگر مساوی نیستند، بااینکه هر دو یک هستند! در واقع، در اینجا یک (متر) با صد (سانتیمتر) مساوی است.
فیزیک نمونه
ای از علم طبیعی است، حال اگر بخواهیم در مورد انسان صحبت کنیم، لازم است نکات بیشتری در نظر بگیریم. در اینجا ارائ مثالی در زندگی روزمره می
تواند مفید باشد: آیا مقاله
ای از نوع مقال اینشتاین که در آن اثر فتوالکتریک (مقاله
ای که به خاطر آن امروزه دستگاه
های کنترل از راه دور در دسترس عموم است) را توضیح می
دهد با میلیون
ها مقال علمی دیگری که چاپ شده
اند را می
توان مقایسه کرد؟ در اندیشه
سازی باید به این
گونه تفاوت
ها توجه کرد. آنچه که این مثال بیان می
کند معضلاتی است که اندیشه
های یکساننگر و یکسانسازی در سیاستهای اجرایی در اجتماع یا قشری از اجتماع می
تواند به وجود بیاورد؛ البته این نوع تفکر نیز مخالف آموزه
های دینی است. در آی شریف ۱۳ سور حجرات آمده است:
«یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیر»
ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبههای بسیار و فِرَق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و باافتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملاً دانا و آگاه است. (ترجم آیتالله مکارم شیرازی)
در ادامه برای پاسخ به سؤال («توهم اندیشه چگونه به وجود می
آید؟»)، به بررسی نقش برخی عوامل در اندیشه
سازی پرداخته خواهد شد.
۱. نقش معنا در اندیشه
سازی
ما در تبیین یک اندیشه باید از معانی بهره بگیریم، پس لازم است این سؤال که «معنا چه تأثیری می
تواند در اندیشه داشته باشد»، مورد بررسی دقیقی قرار گیرد.[۴] مشکل بسیاری از سیاست
های اجرایی در مرحل اول، مشکل عدم درک معنا از طرف طراحان است؛ بهعنوان مثال، آیا دادن مقالات و بالاتر بودن مقام ایران از ترکیه در رتبه
بندی کشورها، آن هم طبق معادلات مؤسس آمریکائی (تامسون رویترز) و سوق دادن آموزش عالی در این جهت، به معنای پیشرفت علمی و رفع معضلات کشور است؟ [۵] آیا این
گونه علم را کارکردی تعریف کردن، درحالیکه از استاد توقع فاضل بودن، متقی بودن در فرهنگ، اجتماع و سیاست
های کلی می
شود، ایجاد تناقض نمی
کند؟ بهعنوان مثالی دیگر، آیا تعریف نخبه یا واژگانی مشابه بهدرستی انجام شده است؟ آیا با وارد کردن این
گونه دسته
بندی
ها در نظام آموزشی، آن پیشرفتی که مدنظر سیاست
گذار است، حاصل می
شود؟
۲. نیاز به فاضل یا متخصص؟
در عصر جدید تفاوت علوم با گذشته در این است: علم در عصر جدید جنب کارکردی پیدا کرده است. فردی که تحصیلات دانشگاهی دارد، یعنی دارای مهارتی ذهنی یا فنی در زمینه
ای خاص است؛ بنابراین، داشتن دکترا به معنی داشتن یک گواهی است که می
گوید این فرد فلان دوره را گذرانده است و قاعدتاً توانایی
هایی را در زمینه
ای خاص دارد؛ ازاین
رو، می
تواند در آن زمین خاص به استخدام درآید، همانند گواهی زبان؛ درحالیکه در قدیم علم را برای کنترل نفسشان می
خواندند: فرق عالم با یک آدم بی
سواد به مطالع چند کتاب نبود، بلکه تزکی نفس عالم دارای اهمیت بود؛ علم یک فضیلت بود و عالم فاضل؛ عالم صاحب کمالات بود؛ علم جزئی از وجود عالم بود، بهطوریکه عالم از نظر معنوی نقش تأثیرگذاری بر اجتماع داشت، نظر و حکم او در زمینه
های مختلف از طرف مردم پذیرفتهشده بوده است. مسلماً شأنی که برای عالم در گذشته وجود داشت، امروزه برای دانشمندان یا متخصصین نیست، زیرا آنچه هم
اکنون از آنها توسط اجتماع مطالبه می
شود توانایی حل مسائلی خاص در زمین تخصصی
شان است؛ بنابراین، این
گونه افراد نمی
توانند نقش اندیشمند را داشته باشند.
۳. نیاز به دانشمند یا انتلکتوئل؟
کسانی که در جنبه
های مختلفی که بر روی جامعه تأثیرگذار هستند، مانند مدیران سیاست
گذار، اندیشه
ورزان، علما و دانشمندان و اصحاب رسانه، لازم است ذاتاً مسؤلیت
پذیر باشند و در شبهات توقف کنند؛ بدین معنا که مثلاً در اجرای سیاستی یا نشر اثری تأثیرات آن را بر روی جامعه به طور دقیق بررسی کنند و هرگاه شبهه
ای در مورد تأثیر آن به وجود آمد، از آن صرف
نظر کنند، نه اینکه بخواهند با آزمون و خطا پیش بروند؛ این همان اصل ارزش
مداری است. ژانپل سارتر در مصاحبه
ای با یکی از شبکه
های تلویزیونی فرانسه، تفاوت دانشمند[۶] و انتلکتوئل[۷] را با ذکر مثالی در مورد دانشمند هسته
ای توضیح می
دهد؛ او می
گوید دانشمند هسته
ای در قواعد و قوانین جهانی کار تحقیقاتی را انجام می
دهد، هنگامی که او در درون خود متوجه می
شود که ممکن است این تحقیقاتش در جنگ اتمی استفاده شود، آنگاه او تضادی را درمی
یابد و یک کشمکش شخصی و درونی پیدا می
کند که از آن رنج می
برد، پس آن را در بیرون افشا می
کند. از هنگامی که در این دانشمند این تضاد درونی به وجود می
آید و او آن را افشا می
کند، او دیگر یک «انتلکتوئل» است.
سارتر ادامه می
دهد، انتلکتوئل یک جنب دوگانه دارد، انسانی است که کاری را انجام می
دهد، چون بدون کار کردن نمی
تواند تضاد را دریابد و اصولاً در این کار است که تضاد را درمی
یابد. او رنج بردن انتلکتوئل را ضروری می
داند، چون به آن نیاز داریم. سارتر، انتلکتوئل را کسی می
داند که به طور مداوم تضادهای جامعه را درمی
یابد و وقتی آنها را دریافت، از آنها رنج می
برد، پس آنها افشا می
کند.[۸] بهعبارتدیگر، سارتر در اینجا دو موضوع را مطرح می
کند، یکی به طور آشکار، تفاوت دانشمند با انتلکتوئل است و دیگری -که تلویحاً از سخنان او در مورد انتلکتوئل می
توان برداشت کرد- لزوم ارزش
مدار بودن علم و مسئولیت
پذیری عالم است.
در دوران جدید نیز کموبیش اندیشمندانی وجود داشته
اند یا دارند که به متخصص شدن در یک رشت خاص و نگاهی کارکردی به علم قناعت نکرده
اند و دامن دانش خویش را وسعت داده
اند و علاوه بر آن، آنها انتلکتوئل نیز هستند؛ هرچند که این
گونه افراد ممکن است به حد و درج «حکیم» نرسند، ولی افرادی تأثیرگذار در «اندیشه» هستند.
۴. نقش مفهوم «داشتن» و «بودن» در اندیشه
سازی
علم کارکردی شده یا به نوعی علم شده، داشتن مدرک به این معنا است که فلانی درس خوانده است و حداکثر طبیب یا مهندسی ماهر است، ولی ممکن است مغرور باشد. بهعبارتدیگر، همان
طور که انسانی ماشین دارد، علم و تخصص هم دارد، همچنین خانه هم دارد، اما هیچ
یک از این «داشتن
ها»، «بودن» در او نیست، یعنی جزئی از ذاتش نگردیده و جدای از اوست، در وجودش نیست، پس حضورش هیچ تأثیری بر دیگران ندارد، حتی ممکن است اثر سوء هم بگذارد؛ بنابراین، این
چنین انسانی «خود» به علاو «داشته
هایش» است. آی شریف «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَهُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصَّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَیْرٌ أَمَلاً» (کهف:۴۶)، ناظر بر این امر است.
در اینجا لازم است به برخی از دلایلی که «داشتن» اهمیت پیدا کرده است، بپردازیم؛ بهعنوان نمونه، به نقش تبلیغات تلویزیونی یا رسانه
ای در این مورد می
پردازیم: از سنین کودکی انسان امروزی در معرض تبلیغات مکرر در مورد «داشتن» است، از فلان «اِسنک» گرفته تا فلان «اتومبیل» یا «خانه» و تکرار اینکه چه خوب است که فلان چیز را داشته باشد؛ پس برای ذهن انسان امروزی «داشتن» ملموس و قابل درک است نه «بودن»؛ بهعبارتدیگر، برای انسان امروزی، دیگر اینکه چگونه باشد مهم نیست، اینکه چه چیزی دارد مهم است. بدین
گونه می
توان فهمید چرا پس از طی مدارج موفقیت و داشتن همهچیز برای بعضی افراد، درس خواندن یا مدرک داشتن بااهمیت می
شود و از نداشتن آن ناآرام هستند! و از آنجایی که داشتن، ارزش شده است، شخصیت فرد در داشته
هایش تعریف می
شود، پس داشتن فلان نوع اتومبیل بااهمیت می
شود. حالا که «داشتن
ها» معیار شده است، پس «مدیریت داشتن» یکی از فضایل است که جای «مدیر بودن» را گرفته است؛[۹] ازاین
رو، افراد «دارای دانش» نمی
توانند خلأ افرادی که «اندیشمند هستند» را پر کنند؛ امروزه کامپیوترها حاوی دانشی بسیار زیادی هستند ولی توانایی اندیشه
سازی را ندارند.
۵. نقش درستی در اندیشه
سازی
جان دیویی فیلسوف اخلاق، درستی را به ۳ نوع تقسیم می
کنم: درستی شخصی، درستی قابل تشخیص و درستی مطلق. او رسیدن به درستی مطلق را غیرممکن می
داند و درستی شخصی را غیرقابل استناد و در نتیجه درستی قابل تشخیص توسط عُقلا را درستی اخلاقی می
داند؛ بنابراین، برای رسیدن به درستی قابل تشخیص، ن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 