پاورپوینت کامل یادی از استاد بزرگ حکمت و معرفت ،مرحوم آیت الله محمد رضا ربانی خراسانی ۹۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل یادی از استاد بزرگ حکمت و معرفت ،مرحوم آیت الله محمد رضا ربانی خراسانی ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یادی از استاد بزرگ حکمت و معرفت ،مرحوم آیت الله محمد رضا ربانی خراسانی ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل یادی از استاد بزرگ حکمت و معرفت ،مرحوم آیت الله محمد رضا ربانی خراسانی ۹۵ اسلاید در PowerPoint :
سال ۱۳۹۵ شمسی، دوره فقدان و هجرانِ حکیم و فیلسوف و عارف ارجمند، شادروان آیتالله محمدرضا ربّانی، وارد پانزدهمین سال خود شده است. چنانکه سالگرد تولّد ایشان (۱۲۹۵ شمسی) نیز، به قُرب قرن (صد سال) رسیده است
حکیم ربّانی، فیلسوف و عارفِ بیاعتنا به تثلیثِ ثروت و قدرت و شهرت
سال ۱۳۹۵ شمسی، دوره فقدان و هجرانِ حکیم و فیلسوف و عارف ارجمند، شادروان آیتالله محمدرضا ربّانی، وارد پانزدهمین سال خود شده است. چنانکه سالگرد تولّد ایشان (۱۲۹۵ شمسی) نیز، به قُرب قرن (صد سال) رسیده است
.
مرحوم آیتالله محمدرضا ربّانی، یکی از نوادر روزگار بود. ایشان در همان نخستین سالهای نوجوانی و جوانی، علاوه بر تحصیل علوم معهود حوزوی و طیّ مدارجِ درس خارج در عرصههای فقه و اصول و منطق و ادبیات نزد فقها و علمای برجسته معاصر، نسبت به فراگیری معارف فلسفی و عرفانی و تحصیلات عالیه در حوزه حکمت و عرفان اشتیاق پیدا کرد. مشارالیه در محضر علمی و آموزشیِ نامداران بزرگی از قبیل میرزا مهدی آشتیانی، محییالدّین الهی قمشهای، سیّد کاظم عصّار، میرزا محمدعلی مدرس تبریزی، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی، خاضعانه و مشتاقانه و حقیقتاً با تمام وجود به شاگردی و علمآموزی نشست، و تا آنجا پیش رفت که خود با تصدیق و تأیید همان بزرگان به مقام استادی رسید و کرسی اعلای تدریس در حوزه حکمت و عرفان را به دست آورد. او فقط بیست سال از عمر تحصیلی خود را به فراگیری درس خارج فقه و اصول و فلسفه و حکمت متعالیه(کتاب اسفار) از مکتب حوزوی علّامه سیدابوالحسن رفیعی قزوینی اختصاص داده بود
.
آیتالله محمدرضا ربّانی خراسانی، پیش از استادان عظیمالقدر سابق الذّکر، نزد پدرش مرحوم شیخ محمدکاظم مجتهد ربّانی و نزد جدّ مادریاش مرحوم شیخ محمدصادق ـ که هر دو از اکابر علمای خراسان بودند ـ تحصیل کرده بود. پدر، مقارن با عصر مشروطیّت و در حوزه نجف، در زمره شاگردان برجسته آخوند ملامحمدکاظم خراسانی(پیشوای نهضت مشروطه و صاحب کتاب سترگ کفایهالاصول) و همدرس آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی (از مراجع بعدیِ نجف) بوده است
.
شادروان محّمدرضا ربّانی خراسانی در سال ۱۳۳۴ قمری (برابر با ۱۲۹۵ شمسی) در تربت حیدریّه به دنیا آمد. سپس به حوزه علمی مشهد منتقل شد و پس از شش سال تحصیل در آنجا، به تهران مهاجرت کرد و سالهای جوانی و میانسالی تا پایان عمر هشتاد و شش ساله خویش را در تهران به تحصیل و تدریسِ حکمت و عرفان گذراند، و همه نیروی علمی خویش را در این سالها در طریق تدریس و آموزش شاخصترین و برجستهترین متون فلسفی و عرفانیِ شیخالرئیس ابوعلی سینا و شیخ اکبر محیالدّین عربی و ملّاصدرا مؤسس حکمت متعالیه و حکیم اسرار حاج ملّا هادی سبزواری به مجتهدان حوزههای علمیه و دانشجویان دوره دکتری، وقف و صرف کرد. ایشان در این مسیر، با ارادت و اخلاص شگفتانگیزی، طرح و شرح اشعار و آثار زبدگان ادب و حکمت اسلامی و ایرانی، امثال مولانا جلالالدین بلخی و خواجه شمسالدین حافظ شیرازی را نیز همواره مورد تکیه و تأکید قرار میداد و نسبت به تبیین ظرائف و لطائف کلام شاعرانه و رندانه آنان اهتمام تمام داشت
.
حال وصال
آنچه در خصوص آیتالله محمدرضا ربانی، یعنی در ورای مقام و موقعیت علمی ایشان میتوان مورد توجه قرار داد، ریاضتها و خودسازیهای عملی و روحی و معنوی این حکیم و عارف استخوان خُردکرده در حوزه معارف اسلامی است. مرحوم ربّانی، نه فقط با لفظ و لحن و لسان بلکه با جان و ایمان و وجدان و با همه شأن و شخصیت رفتاریِ خویش به وادی عشق و رضا و به مقام ابتهاج و نشاط و به مرتبه سرور معنوی رسیده بود، و غالباً «حالِ وصال» داشت. گویی بیش از فراق، آتش «وصالِ» محبوب و معشوقِ خویش را احساس میکرد. گاهی البته چنانکه عارفان بزرگ را همین راه و رسم بوده است، حالت قبض نیز در وجودش متجلی میشد، اما میتوان گفت که اغلب اوقات عمر خویش را در حالت بسط و انبساط روحی و نشاط معنوی و با حرارت قلبی در طلب وصال محبوب ازلی و معشوق ابدی میگذراند. گویی آن لحظات شیرین و شورانگیز را در حال اشراق و الهام، کشف و شهود، تجربه روحانی، و نتیجتاً وجدِ ناشی از وصل یا وجدِ در طلب وصل سپری میکرد. و گویی احوالش مصداقی از این شعر شهریار بود
:
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمیشوی که بدانی چه میکشم
با عقل، آب عشق به یک جو نمیرود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
شاید راز دلبستگی عمیقِ این مرد حکیم به مولانا و حافظ نیز در همین جایگاه نهفته باشد. هم از این روی بود که وقتی در مقام تدریس یا بر فراز منبر یا در مقام دیگری از جمله صحبت با دوستان، ناگهان حال عارفانه و عاشقانه درونی را مساعد مییافت و به تعبیر تمثیلی خودش احساس میکرد که «سیم دارد وصل میشود» یا (به عبارت دیگر): «سیم ناچیزِ و جود بنده حقیر با اتّصال به منبع نور و موتورِ مولّد نور ناگهان احوال خاصّی یافته و میرود که لامپ خاموش دل را روشن کند»، بیتاب میشد و با صدای گرم و مؤثّر و دلنشین خود بیپروا آوای خوش عارفانه و عاشقانه سر میداد، و در این مقام خوش خویش، به هیچ مقام دیگری اعّم از مقامهای سیاسی، مالی، اداری، حکومتی و حتی مقامات علمی و فقهی و زهدیِ دیگر اعتنایی نمیکرد، و با تکیه بر استغنای عشق و عرفانِ دلخواسته و درونجوش خویش به خوشامد یا بدآمد، آفرین یا نفرین، مدح یا ملامتِ دیگران بهایی نمیداد
.
گاهی ایشان عالماً و عامداً سخنی بر زبان میراند تا دریابد که چه کسانی ممکن است ظرفیّت ورود به مباحث فلسفی و عرفانی را نداشته یا داشته باشند
.
ایشان علاوه بر اصرار در مداومت ریاضت و تربیت و «ملامت» نفسانی، میخواست که همراهان را بیازماید و خواصِّ اهل حکمت و معرفت را نگه دارد امّا ناهمراهان یا ناتوانان را به بازاری دیگر سوق دهد و از بازاری که به تعبیر خودش گوهر حکمت و معرفت در آن عرضه میشود، براند. روزی سخنی گفت و دو تن خداحافظی کردند. گفت: معرفت و حکمتِ اینان در مرتبه حیض و نفاس متوقف شده است و آنگاه خواند
:
عشق از اول سرکش و خونی بوَد
تا گریزد آنکه بیرونی بوَد
!
آواز الهی
استاد محیالدین الهی قمشهای دلبسته حضور ربانی خراسانی در جلسه درس و مشتاق آواز عارفانه او بود. این ویژگی، در متن گفتگوی مجلّه کیهان فرهنگی به سال ۶۵ شمسی با آیتالله جوادی آملی ـ به عنوان همدرس و همکلاسی ایشان ـ نیز آمده است. در آنجا با کلامی قریب به این مضمون گفته میشود که مرحوم الهی قمشهای منتظر و مشتاق میماند تا آوای خوش ربانی را استماع کند و آنگاه حال تدریس فراهم آید. معمول این بود که آیتالله ربّانی، سرودههای الهی قمشهای را با اَلحان و آهنگهای ابتکاری و با تکیه به صوت میخواند و استاد و شاگردان را به وادی وجد میرساند. مرحوم الهی نیز در یکی از غزلیات عارفانهاش همین خاطره را بر زبان آورده است
:
از دل برآید ناله روحانی من
خوش مینوازد «بلبل ربّانی» من
کو یک دو «ربّانی» صفت تا بازگویم
اسرار عشقت ای بت روحانی من
کو یک دلی آزاده از اوهامِ عالم
آگه ز شادیّ و غم پنهانی من
آخر به نازی مینوازد یار ما را
داد این بشارت شاهد فرقانی من
زد نغمه «لا تَقنَطوا من رحمهالله»
آن شاهد شیرین لب سبحانی من
آه ار نبخشد لطف ایزد روز محشر
جرم و خطا و زشتی و نادانی من
وای ار نگیرد رحمت نامنتهایش
دست مرا در روز سرگردانی من
این ذرّه را بنمای خورشید جمالت
افزای حیرانی تو بر حیرانی من
مجنون و حیران تو ای ماه حجازی است
لیلای نجد و یوسف کنعانی من
نشنیدهام جانسوزتر از ناله عشق
عشق تو ای مه طلعت رضوانی من
در کوی شاهی از گدایانم «الهی»
فقر است فخر و افسر سلطانی من
گواهی آشتیانی و رفیعی
متن گواهی دو فیلسوف و فقیه بزرگ، یعنی مرحوم میرزا مهدی آشتیانی و مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، در معرّفی شأن علمی و حوزوی آیتالله ربّانی، جایگاه ایشان را در حوزه علوم و معارف اسلامی نشان میدهد. مرحوم آشتیانی در همان دوره جوانی ربّانی، او را این گونه معرفی کرده است
:
«کدّ و جدّ و اجتهد، حتّی صار بفضلالله تعالی، الّذی یوتیه من یشاء من العلماء الرّاشدین و الحکماء المتألّهین و العرفاء الشّامخین، الجناب العالم النّحریر، و الفاضل المحقّق، المتبحّر البصیر، قدوه العلماء الرّاسخین، و فخرالحکماء المتألّهین، و قرّه عین العارفین، العالم الرّبانی، و الحکیم الصّمدانی، و العارف المتألّه السبحانی، حجّهالاسلام الشیخ محمدرضا الربّانی التّربتی الخراسانی، لازالت انوار افاضاته شرّفه علی الاقاصی و الادانی، فیا اخوانی الفضلاء و یا طلاّب علوم الدّین، اوصیکم بمعرفه قدره و اداء حقّه، وان تستفیدوا من حضرته و اغترفوا فی بحر علمه و حکمته، و ارجو منه دام نصره ان لاینسانی من صالح الدّعاء فی اوقات مناجاته»
.
تعبیراتی از قبیل «فخر الحکماء المتألّهین»، «قرهّ عین العارفین»، «قدوه العلماء الرّاسخین»، «محقّق متبحّر بصیر»، «بحر علم»، «عالم ربّانی» و مانند آن ـ هرچند برای اَقران و اَمثال آیتالله محمدرضا ربِانی هم گفته و نوشته میشود ـ اما به هر حال فیلسوف بزرگی مثل مرحوم میرزا مهدی آشتیانی این سخنان را درباره ایشان صرفاً بر سبیل تبعیت صِرف از سنت معهود و تابعیت محض از عادت موجود بر زبان قلم نیاورده، هرچند مشابه نیز بسیار داشته باشد
.
منحصر به فرد
فیلسوف و فقیه بزرگ، یعنی مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی هم درباره آیتالله ربانی چنین گواهی داده است: «هرچند مراتب فضل و دانش جناب مستطاب شریعتمدار شیخ محمدرضا ربانی، از غایت اشتهار مستغنی از تعریف و توصیف است، ولی چون قاطبه اهل ایران از بابت عدم حشر و گوشهگیری معظم له اطلاع کامل از مراتب دیانت و تقوی و فضل و کمال ایشان ندارند، و معظمله علیرغم داشتن مناصب عالیه رسمیّه مطابق مدارک موجود از وزارتخانههای مربوط، برای تکمیل نفس و تهذیب اخلاق و نیل به کمالات روحانی و مقامات شامخه جاودانی، از تمام آن مقامات و عنوانات و ریاستهای دنیویه صرفنظر نموده است و لیلاً و نهاراً به تحصیل علوم عقلیه و تکمیل فضائل و اخلاق حمیده انسانیّه و ملَکیّه، و مدت مدیدی در خراسان (مشهد مقدس) و تهران و ….، نزد اکابر علمای ادب از عجم و عرب و فقهای عظام، و همچنین نزد اینجانب، سنواتی به تکمیل تحصیلات خود در علوم مزبوره اشتغال ورزیده است، و الحق و الانصاف، بین اشخاصی که در درس حقیر حاضر شده و میشوند، از حیث قریحه و جودت استعداد و فهم، مشارالیه به بنان و معبوطِ اَماثل و اَقران بوده، و در فهم مطالب عالیه علوم عقلیّه و نقلیّه و ادبیّه و فقهیّه و فلسفیّه و عرفانیّه و ضبط بیانات اینجانب، در بین تلامذه اخیرِ اینجانب «منحصر به فرد» بوده و میباشد. بر همه افاضل محصلین، لازم و متحتمّ است که قدر ایشان را دانسته و استفاده نمایند»
.
شعر و نشاط و طنز و آواز
اینجانب (نگارنده مقاله حاضر) از دوران صباوت که همراه پدر در مجالس درس و بحث و وعظِ مرحوم ربّانی حضور مییافتم، با شأن و شخصیت ایشان آشنا بودم. هرچند مباحث خاصّ فلسفی و عرفانی ایشان برای عامه مستمعان، کمتر قابل ادراک بود، اما سه ویژگی در سخنان مرحوم ربّانی موجب میشد که علاوه بر خواص اهل حکمت و فلسفه و عرفان، عامه مستمعان نیز از آن استقبال کنند
:
ویژگی نخست این بود که سخنان حکمتآموز و عارفانه ایشان غالباً با حال وجد و نشاط و شور و شوق همراه بود و این حال برای عموم مخاطبان و مستمعان نیز جذبه و جاذبه داشت. حال معنوی و ملکوتی یا به عبارت دیگر حالت عارفانه و عاشقانه مرحوم ربّانی، سخنرانی ایشان را از سایر سخنرانیها ممتاز و متمایز میکرد و بر خلوص و اخلاص و اصالت سخنان آن مرحوم میافزود. کلام، از دل برمیآمد و بر دل مینشست
.
ویژگی دوم این بود که علاقههای ادبی و هنری آیتالله ربّانی در فصول مختلف سخنرانی به صورت شعرخوانی و آن هم با تکیه به صوت خوش و صدای دلنشین و آهنگ ابتکاری جلوه میکرد و جاذبه روحی کلام را اوج میداد. مستمعان و مخاطبان غالباً چنان متأثّر میشدند که با ایشان در خواندن اشعار ـ زمزمهکنان ـ همراهی و همنوایی میکردند. از همین جمله بود همنوایی مردم با این بیتِ پرآوازه، و با آواز خوشربّانی
:
چو رسی به کوی دلبر، «اَرِنی» بگوی و بگذر
که نیرزد این تمنّا، به جواب «لَن تَرانی»
و البته مرحوم ربّانی قرائت دیگری از همین بیت را نیز بر زبان میآورد و تا جایی که من به خاطر میآورم ـ اگر به دلیل گذشت روزگار اشتباه نکرده باشم ـ از قرائت دیگرِ این بیت (به صورت دیگر) بیشتر استقبال میکرد و قرائت دیگر چنین است
:
چو رسی به کوی دلبر، «ارنی» بگوی و مگذر
که بیرزد این تمنّا، به جواب «لنترانی»
و از همین جمله بود همراهی و همصدایی مردم با غزلی که گویا سروده مرحوم الهی قمشهای است و مرحوم ربّانی آن را در ابتدا یا انتهای جلسه درس الهی به آواز مخصوص ـ حالتی بین آوازهای سنّتی و تصنیفهای مدرن ـ میخوانده و استاد را به وادی شور و شعف میکشانده، و مطلع غزل این است
:
ما عاشقان غیر از خدا یاری نداریم
با یاریاش حاجت به دیّاری نداریم
و نیز از همین جمله بود وقتی که مرحوم ربّانی غزل حافظ را باز هم با تکیه بر صوت خوش و با همان مختصاتی که اشاره شد، روی منبر میخواند
:
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی، بر خسروی گزیدن
بوسیدن لب یار، اول ز دست مگذار
کاخر ملول گردی، از دست و لب گزیدن
خواهم شدن به بستان، چون غنچه با دل تنگ
وانجا به نیکنامی، پیراهنی دریدن
فرصت شمار صحبت، کز این دو راهه منزل
چون بگذریم دیگر، نتوان به هم رسیدن
ویژگی سوم این بود که مرحوم ربّانی در خلال مباحث فلسفی و عرفانی از کلمات و تعبیرات طنزآمیز هم بهره میجُست. ایشان در این باب، بسیار حاضر جواب و نکتهسنج و صریح و لطیفهگوی بود
.
ایشان یکبار (حوالی سالهای ۴۸ ـ۴۷)روی منبر با نقل خاطرهای چنین روایت کرد: به یکی از شهرها برای منبر دعوت شده بودم. روزی دو مامور از طرف حکومت به خانه میزبان آمدند و به من گفتند خواهشی داریم. گفتم بفرمایید. گفتند شهر ما امنیت و آرامش دارد، مبادا با حرفهای سیاسی آرامش و امنیتش را به هم بزنید، و ما این موضوع را بدون استثنا با همه سخنرانانی که به این شهر میآیند، در میان گذاشتهایم. گفتم بنده از حکمت و عرفان عرشی سخن میگویم که مغز همه علوم و مادر همه معارف است، هنوز از عرش پایینتر نیامدهام، به کهکشان راه شیری و به منظومه شمسی نرسیدهام، تاچه رسد به کره زمینتان و تا چه رسد به عالم سیاستتان که اَدنی مراتب عالم وجود است، بروید پیکارتان بیسوادها. چنان با هیمنه و هیبت، با دستی که بر روی زانو تسبیح میچرخاند و با چشمی که از حدقه برآمد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 