پاورپوینت کامل هراس از نوآوری! ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هراس از نوآوری! ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هراس از نوآوری! ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هراس از نوآوری! ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
فکر در سینه در آید نو به نو خند خندان پیش او تو باز رو
هرچه آید از جهان غیبوش در دلت ضیفست او را دار خوش[۱]
مولوی در این دو بیت به نکته ای اشاره می کند که در عرفان و فلسفه، هردو، بسیار مهم و آموزنده است و آن اینکه گاهی فکر تازه ای به ذهن آدمی می رسد. این فکر تازه، ممکن است پیشاهنگ حقیقت بزرگی باشد. پس انسان باید این میهمان تازه وارد را گرامی داشته، آن را از خانه دلش بیرون نکند که اگر چنین کند، ممکن است نعمت بزرگی را از دست داده باشد.
فکر در سینه در آید نو به نو خند خندان پیش او تو باز رو
هرچه آید از جهان غیبوش در دلت ضیفست او را دار خوش[۱]
مولوی در این دو بیت به نکته ای اشاره می کند که در عرفان و فلسفه، هردو، بسیار مهم و آموزنده است و آن اینکه گاهی فکر تازه ای به ذهن آدمی می رسد. این فکر تازه، ممکن است پیشاهنگ حقیقت بزرگی باشد. پس انسان باید این میهمان تازه وارد را گرامی داشته، آن را از خانه دلش بیرون نکند که اگر چنین کند، ممکن است نعمت بزرگی را از دست داده باشد.
بسیاری از اکتشافات و نظریه های بزرگ علمی، نخست به صورت یک فکر کوچک در ذهن یک انسان شکل گرفته اند. چنانکه از افتادن سیبی، فکری نو و تازه در ذهن نیوتن پدید می آید که منجر به کشف بزرگ نیروی جاذبه می گردد. اما، اگر نیوتن این فکر را جدی نمی گرفت و به آن نمی پرداخت، حتماً بشریت زیان بزرگی می دید.
در تاریخ علم و فلسفه، ما می بینیم که افراد خاصی با جدی گرفتن یک فکر کوچک به نتیجه های بزرگی دست یافته اند. این افراد نظریه های جدید را همانند میهمانان بزرگ گرامی داشته و ارج نهاده اند. اما، ما هنوز به این نکته توجه نداریم، بلکه نظریه ها و افکار جدید را با خود سانسوری از ذهن خود بیرون می رانیم و به دست فراموشی می سپاریم! و اگر هم خود بیرون نرانیم و آن را در جامعه مطرح کنیم، جامعه آن فکر جدید را می راند و نابود می کند!
به همین دلیل، از تحول بازمانده ایم و در زمینه علوم انسانی نتوانسته ایم سخنی نو داشته باشیم. گرچه در علوم تجربی، با در پیش گرفتن روش غربیان، ما نیز در تولید علم سهمی داریم؛ در علوم انسانی همچنان عقب مانده ایم!
غربیان سخن دکارت را جدی گرفتند که باید با شک در محتوای ذهن خود، اقدام به بازسازی فکر و ذهن کرد، به همین دلیل پیشرفت کردند. در حالی که، قرن ها پیش از دکارت، متفکران مسلمان (جبایی ها) با بیانی روشن اعلام کردند که نخستین واجب بر هر انسان تازه بالغ، آن است که شک کند، زیرا حرکت فکری بی آنکه انسان در محتوای ذهن خود شک کند، امکان ندارد.[۲] اما، ما این سخن و راهنمایی جبایی ها را جدی نگرفتیم و همچنان بی حرکت ماندیم.
همه مورخان، نقش ابن رشد را در تحولات غرب پذیرفته اند. با این وصف، ما نه تنها او را جدی نگرفتیم، بلکه کتاب هایش را سوزانده و خودش را تبعید کردیم.
در سال ۵۹۵ هجری، تابوت ابن رشد را به یک طرف استر و کتابهایش را به طرف دیگر آن بار کرده بودند تا نشان دهند جنازه کسی را به گورستان میبرند که به اندازه وزن خود کتاب نوشته است! اما، وقتی که من، حضور ابن عربی جوان را در این تشییع جنازه[۳] مورد تأمل قرار دادم، آن صحنه را نماد مرگ فلسفه و تشییع فیلسوف و آثار فلسفی به وسیله کسی که با دفن فلسفه، عرفان را در جهان اسلام به اوج قدرت رساند، یافتم!
ولی، وقتی چند اثر همین ابن رشد در مغرب زمین ترجمه شد، به قول برتراند راسل، اگرچه برای شرق اسلامی یک بن بست بود، برای غرب مسیحی تبدیل به نقطه آغاز شد![۴] و الهام بخش روشنفکری و روشن اندیشی آنان گردید.
غربیان، او را که ما تحقیر و طرد کرده بودیم، ارج نهادند، آثارش را خواندند و فهمیدند و از او الهام گرفتند. هم اکنون، آثار قدردانی غرب از ابن رشد را به صورت های مختلف می بینیم. نه تنها در تاریخ علم و فلسفه نقش او را در تحول مغرب زمین فراموش نکرده اند، بلکه مکتب فکری به نام او پدید آمد به نام اوروییسم.[۵] رافائل نقاش بزرگ ایتالیایی تصویر او را کشیده است. دانته در کتاب کمدی الهی خود از وی نام می برد. خورخه لوییس بورخس کتابی درباره او به نام «در جستجوی ابن رشد» می نویسد. جیمز جویس در کتاب «اولیس» خود از وی یاد می کند. درباره او فیلم ساخته می شود. سیارکی در آسمان به نام وی نامگذاری می شود و گودالی بر روی ماه به نام او ثبت شده است!
ما چه کرده ایم؟
از میان تمام کتاب های ابن رشد که به گفته برخی ۵۰ جلد و به عقیده عده ای دیگر ۷۸ جلد است، تنها و تنها یک کتاب او «تهافت التهافت»[۶] به فارسی ترجمه شده است!
در یکی از معدود کتاب هایی که به نام او نوشته شده است،[۷] اصلاً مشخص نیست چرا نویسنده عنوان کتابش را به ابنرشد اختصاص داده است، در حالی که در این کتاب به بررسی دیدگاه همه فلاسفه مسلمان از فارابی تا ابنرشد پرداخته است.[۸]
از میان همه آثاری که در جهان درباره ابن رشد نوشته شده است، تنها یک کتاب با عنوان «ابن رشد» نوشته دمینیک اوروی توسط فریدون فاطمی ترجمه شده است.[۹]
در نهایت اینکه، تنها کتابی که در شرح حال، افکار و آثار ابن رشد توسط یکی از اساتید فلسفه نوشته شده و حتی جایزه کتاب سال را از آن خود کرده است، چنان ناقص و غلط و بیراه است که خواننده هرگز نخواهد فهمید ابن رشد چه کسی بوده و چه کرده است![۱۰] در این کتاب که درخشش ابن رشد در حکمت مشاء نام گرفته است، اثری از نکته های درخشان ابن رشد نیست و حتی در مواردی که نویسنده به نقل از دیگران، نکته ای را به میان آورده است، آن را مورد حمله قرار داده، بی آنکه خود به عمق و اهمیت آن نکته پی برده باشد.
اما، اینکه چرا امثال آقایان دینانی و آیینه وند چیزی از ابن رشد نمی آموزند و نمی توانند ابن رشد را عامل حرکت فکری قرار دهند، به خاطر آن است که با ذهن روشن و اندیشه دقیق به سخنان او توجه نمی کنند. ابن رشد در مباحث مختلف، سخنان راهگشا دارد، از بحث علیت گرفته تا مسئله کلیات! من اینک، تنها به تفکر دقیق وی در بحث کلیات اشاره مختصری می کنم که فیلسوفان و اساتید فلسفه ما نتوانسته اند آن را دریابند!
ابن رشد در بحث کلیات دو نکته بسیار مهم دارد:
۱- اگر کلی مابهازاء عینی و خارجی نداشته باشد، از نظر معرفت انسانی ارج و اعتبار نخواهد داشت.[۱۱] این نکته در آثار ابن سینا و صدرا و پیروانش نیست. برای اینکه آنان از ارتباط بحث کلی با معرفتشناسی بی خبر بودند. لذا، فقط به اثبات وجود ضمنی کلی در خارج اکتفا کرده و آن را به معرفت شناسی ربط ندادهاند. درخشش ابن رشد در میان فلاسفه ما یکی در همین جاست که او نیز، مانند آبلارد مسئله وجود کلی در خارج را به طور جدی مطرح کرد. اما، آبلارد با بحث وجود کلی به تعبیر ژیلسون، ندانسته از منطق به معرفت شناسی آمد[۱۲] و با دقت های او و دیگران محوریت دانش و معرفت از ذهن و مفاهیم کلی به عین و موجودات جزئی انتقال یافت. بی تردید، ابنرشد هم اگر جدی گرفته میشد، ما هم به چنان راهی میرفتیم که غرب رفت.
۲- متفکران بزرگ فرانسیسی غرب در قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی از ستایندگان ابن رشد بودند.[۱۳] اوکامی (نیمه اول قرن ۱۴ م) محور معرفت را از معقولات ذهنی به اشیاء خارجی منتقل کرده و گفت کلیات، اسمائی بیش نیستند. بنابراین، باید به عنوان ابزار معرفت و فهم به کار روند، نه موضوع آن.[۱۴]
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 