پاورپوینت کامل زبان ملّی و برنام? آموزش زبانهای محلی ۷۸ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل زبان ملّی و برنام? آموزش زبانهای محلی ۷۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زبان ملّی و برنام? آموزش زبانهای محلی ۷۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل زبان ملّی و برنام? آموزش زبانهای محلی ۷۸ اسلاید در PowerPoint :
سرانجام، در پی رایزنیهایی که دربار آن چیز چندانی نمیدانیم، در هفتههای اخیر، وزارت علوم و فناوری برنام آموزش زبان «ترکی آذری» را به دانشگاههای سه استانی که ساکنان آنها به این زبان تکم میکنند، اعلام کرد.
سرانجام، در پی رایزنیهایی که دربار آن چیز چندانی نمیدانیم، در هفتههای اخیر، وزارت علوم و فناوری برنام آموزش زبان «ترکی آذری» را به دانشگاههای سه استانی که ساکنان آنها به این زبان تکم میکنند، اعلام کرد. این برنامه، تا جایی که من میتوانم بفهمم، از دیدگاه زبان ملّی و فرهنگ ایرانی، به شرحی که خواهم گفت، کمابیش با فاجعه پهلو میزند. به لحاظ نظری، وزارت علوم باید متولی حفظ و ترویج زبان و فرهنگ کشوری باشد که آن وزارتخانه بخشی از حکومت آن است. در این ده اخیر که شعار «بومی سازی» علم در این سرزمین خواب از چشم دانشمندانی که بسیاری از آنان حتی زبان ملّی را درست نمیتوانند بنویسند ربوده است، من، به عنوان یکی علاقهمندان به این بحث، پیوسته، چشم به این قطار، «که سیاست میبرد و چه خالی میرفت»، دوخته بودم که راهی کدام ترکستانی است و اینک با شگفتی بسیار میشنوم که برابر اطلاعیرسانی وزارت علوم گویا قطار به ایستگاه «دده قورقود» در قزاقستان رسیده است! من، با دنبال کردن بحثهای دربار «بومی سازی»، و البته بحثهای حاشیهای آن بحث یکسره بیمعنا که به امری حیثیتی تبدیل شده، فکر کرده بودم که آنچه در این بحث کم داریم مقاله– و– انشاء نویس دربار «بومی سازی» نیست، بلکه قطبنمایی است تا متولیان «بومی سازی»، از همان آغاز، برای اتلاف منابع و امکانات کشور، مردم سه استان کشور را روان «ترکستانِ» قزاقستان نکنند. اینکه متولیان وزارت علوم کشوری مانند ایران ندانند که راهیابی در علوم و فرهنگ نیازمند قطبنمایی است تا مبادا آن راهی که میروند به ایستگاه «دده قورقود» ختم نشود خود یکی از عجایب زمان عسرت در تاریخ فرهنگ کشور است، اما اینکه معاون همان وزارت خانه اعلام کند که «ایجاد این رشتهها در راستای سیاستهای دولت تدبیر و امید و مبنی بر توجه به فرهنگها و اقوام مختلف است»، خواننده و شنوند این بیاناتِ داهیانه را دستخوش «حیرت اندر حیرت» میکند. برای من اهمیتی ندارد که دولت «تدبیر و امید» با چنین برنامهای تیشه به ریش خود بزند؛ آنچه برای من –– و ما –– مهم است این است که چرا دولتِ «تدبیر» در امرِ خیرِ «توجه به فرهنگها و اقوام» از «ما»ها –– مردم آذربایجان –– مایه میگذارد!؟
به این نکت اخیر پائینتر خواهم برگشت، اما از باب اطلاع رسانی دربار مرتب خیالبافی آن معاونت محترم عبارت او را در ادام مطلبی که از او نقل کردم میآورم که فرمودهاند : «بستر جذب دانشجویان خارجی علاقهمند به تحصیل در رشت زبان و ادبیات آذری نیز آماده شده است و …» آیا آن معاون وزارت علوم کشور ایران به راستی گمان میکند که دانشجویان خارجی پشت مرزهای ایران صف کشیدهاند و منتظر هستند وزارت متبوع او، که حتی توانایی آموختن زبان ملّی به استادان دانشگاههای کشور را ندارد، بستر آشنایی آنان با «دده قورقود» از قزاقستان، «کتیبههای اورخون و کول تکین» از مغولستان، مثنوی «قوتا دقو بیلیق» قیرقیزستان و … را فراهم کند؟ پرسش من این است که اگر آن وزارتخانه چنین امکاناتی دارد چرا در دهههای گذشته این همه به بسته شدن کرسی زبان و ادب فارسی در کشورهای راقیه بیاعتناء بوده است؟
اگر آقای معاون وزیر اجاز توصیهای به من دهد به او پیشنهاد میکنم که به عنوان نمایند وزارت علوم دستور دهد در راستای این بستر سازیهای داهیانه امتحان املایی از استادانی که قرار است «بومی سازی» کنند بگیرد تا بداند که در نهادهای آموزشی و پژوهشی تابع آن وزارتخانه، علم به چه مرتبهای ارتقاء پیدا کرده است! وانگهی، همین چند عنوانی را که قرار است در دانشگاههای استانهای آذربایجان تدریس شود به دست خبرنگاری بدهند تا از مردم کوچه و بازار شهرهای همین استانها بخواهند آن عنوانها تلفظ کنند! راستی دولت تدبیر و امید با چه رویی میخواهد به مردم آذربایجان، که سدهها در قهوهخانههای شهرهای خود گوش به نقالی داستانهای شاهنامه سپردهاند، اعلام که از این پس افسانههای «دده قورقود» جای داستانهای رستم و سهراب را گرفته است. اگر چنین تدبیرها در راستای «بازگشت به خویشتن»ها و «آنچه خود داشت»هاست، متولیان باید بدانند که این اجبار به تغییر هویت مردم آذربایجان عین از خود بیگانه ساختن آنان است، زیرا مردمی که هزار سال شاهنامه، دیوان حافظ و گلستان سعدی خواندهاند به آسانی به این جعل هویت برای خود تن در نخواهند داد و از این «تدبیرِ» داهیان دولت جز «ناامیدی» از تدبیرهای او حاصل نخواهد شد! وانگهی، اگر، چنانکه برخی از رندان بر آنند، دولت «تدبیر و امید» دنبال جمعآوری رأی مردم این مناطق است، سخت در اشتباه است و میتواند امیدوار باشد که، اگر امکان اطلاع رسانی دربار این توهینی که با این جعل تاریخ و سابق زبانی به مردم آذربایجان میشود وجود داشته باشد، شکست او در این استانها حتمی است!
اطلاعات اندکی که دربار سابق این «سیاستهای دولت تدبیر و امید مبنی بر توجه به فرهنگها و اقوام مختلف» از وزارت علوم به بیرون درز کرده، حاکی از این است که طرح اصلی در اوایل ده هشتاد و اواخر وزارت دکتر معین در سال ۱۳۸۲ تهیه شده و با توجه به ملاحظات سیاسی ابلاغ آن به دانشگاهها به تعویق افتاده بود. گفته میشود این بار نیز دولت با همان ملاحظات به وزارت علوم دستور داده چنین طرحی را تهیه کند و وزارت علوم نیز همان طرح قبلی را به جریان انداخته و به گفت دستیار ویژ رئیس جمهور به عنوان «قدمی در جهت تقویت وحدت ملّی» به دانشگاهها ابلاغ کرده است. درست نمیدانیم که چه کسی –– یا کسانی –– آن برنامه را تنظیم کرده بودهاند و چرا در سیزده سال گذشته از اجرای آن صرف نظر شده است، اما آنچه میتوان بر مبنای اجرای عجولانه و بدون کارشناسی برنام سیزده سال پیش حدس زد –– در حالیکه به گفت یکی از مسئولان همان وزارتخانه هر برنامهای که بیش از ده سال از تصویب آن گذشته باشد باید مورد بازبینی قرار گیرد –– همان نظر رندان است که ابلاغ چنین برنامهای با این فوریت را استفاد تبلیغاتی از آن میدانند. اگر چنین باشد، من نظر متولیان این استفاد ابزاری را به دو نکت مهم در «عمل دولت» به شرح زیر جلب میکنم :
دربار نخستین نکته دولتیان ما چیزی نمیتوانند بدانند و عذرشان نیز موجّه است، اما دربار نکت دوم نمیتوانند هیچ ندانند، حتی اگر دریافت آنان از سطح نازل غریزه فراتر نرود. نخستین نکته به جایگاه زبان در کشور مربوط میشود. از دیدگاه تاریخ زبان، ایران، به خلاف بسیاری از دیگر کشورها، تاریخ متمایزی دارد. زبان فارسی، به عنوان زبان «ملّی» هم مردم ایران بزرگ، سابقهای طولانی دارد. این زبان مهمترین سند تداوم تاریخ و تاریخ فرهنگ ایران است. ایران تنها کشور مهمی است که مردم آن با حفظ زبان فارسی، به خلاف دیگر کشورهای بسیار دیگری که عرب شدند، ایرانی ماندند. این وضع خلافآمدِ تاریخ ایران پیامدهای مهمی دارد که برنامهنویسان وزارت علوم، فرهنگ و آموزش و پرورش نمیتوانند در بیاعتنایی به آن برای نظام آموزش و آموزش عالی کشور برنامه «صادر کنند». فارسی جدید، زبانی که از چهارده سده پیش تنها زبان ملّی کشور بوده است –– مانند فارسی میانه و نیز دیگر زبانهای باستانی ایران –– از آغاز دور اسلامی، تنها زبان علمی و معیار ایران بزرگ بوده است و تا اطلاع ثانوی همچنان هست. این زبان شالود ملّیت و تشخص هم ایرانیان نیز هست، یعنی اگر زبان فارسی نمیبود، ایران، مانند کشورهایی مانند هندوستان، پاکستان کنونی، آفریقا و … که زبانهای عام مردم آنها نتوانستهاند یک زبان معیار ملّی ایجاد کنند، ناچار میبایست به یکی از زبانهای معیار دیگر –– که در دور اسلامی عربی در صدر آنها قرار داشت –– سخن میگفت. دلیل اینکه ایران، در همین دور اسلامی، به رغم زبانهای بسیار دیگری که مردمان آن در دورههای مختلف به آن زبانها تکلم میکردهاند، تنها یک زبان ملّی پیدا کرده جز این نیست که تنها همین زبان زبان دانش و فرهنگ و نیز زبان معیار بوده است و میتوانسته چنین زبانی باشد. این امر، به خلاف تبلیغات هواداران ایدئولوژیهای پان…های کنونی ربطی به سلطه و استعمار ندارد، بلکه تاریخی دارد که ایدئولوژیهای آنان مانع از آن است که بدانند. زبان فارسی، مانند هم زبانهای ملّی دیگر، افزون بر زبان فرهنگ و دانش، زبان قدرت سیاسی نیز هست. از آغاز دور اسلامی، زبان فارسیِ دری زبانِ دربار، مکان قدرت، بوده است و از زمانی که یعقوب لیث خطاب به شاعر عربیگوی گفت : «چیزی که من اندر نیابم چرا باید گفت؟»، از طاهریان و سامانیان تا غلام ترکی مانند محمود غزنوی و سلجوقیان و شاه اسماعیل و … زبان فارسی زبان قدرت سیاسی برای حفظ وحدت سرزمینی ایران بوده است. تردیدی نیست که سلطان محمود بیشتر از بسیاری از «تورکهای» کنونی تُرک بود، اما این مایه سیاست میدانست و کیاست داشت که بداند که «زبان مادری» او برای حکومت کفایت نمیکند. دربار او، مانند دربارهای بسیار دیگر، به افسان چهار صد شاعر زرین کمر نیاز داشت. به عبارت دیگر، او میدانست که قصیدههای شاعران جنگافزارهایی نیز هستند. وزیران او و نیز وزیران سلجوقیان همه از بازماندگان دهقانان ایرانی بودند و جای شگفتی نیست که وزیری چون نظامالملک به ملکشاه عتاب میکرد که چه شده است که در دیوان او ترکی را با تازیکی برابر مینهند؟ او و ملکشاه میدانستند زبان حامل فرهنگ است و نیز میدانستند که جز با دانایی و فرهنگ نمیتوان فرمان راند!
از آنجا که زبان ترکان و ترکمانان نتوانسته بود زبان معیار ایجاد کند، زبان فرهنگ و دانش نبود و در تحول تاریخی انواع لهجههای بیشمار آنها نیز نه توانستند زبان معیاری ایجاد کنند و نه به زبان علم و فرهنگ تبدیل شدند. مهمترین دلیل این ادعا تحول زبان ترکی عثمانی تا اصلاحات اجباری به دنبال الغای خلافت در ترکیه است. آن زبان به طور عمده فارسی و نیز –– از طریق فارسی –– عربی بود و هر فارسی زبانی که اندکی ترکی آذری میدانست میتوانست مهمترین متنهای آن را بخواند : برای نمونه میتوان به شرحهای سودی بر حافظ و سعدی و انقروی بر مثنوی مراجعه کرد. زبان ترکی کنونی در جمهوری ترکیه جنگافزاری بود که بنیانگذار آن آگاهانه به کار گرفت تا از جماعتی که خود را امت تعریف میکرد ملّتی ایجاد کند. آتاترک، که میدانست چندان هم آتا«تورک» نیست، و این نکته را در اعترافی به محمدعلی فروغی به صراحت بیان کرده است. این نکت مهم را از خود آتاترک –– به مصداق اقرار العقلاء علی انفسهم –– نقل میکنم تا عوام علمای معاصر که چیزی از اصطلاحات جدید یاد گرفتهاند، اما چیزهای بسیاری از آنان فوت شده است ادعا نکنند که گویند آن گزاف میگوید و گویا «به خلق تورک توهین میکند».
حبیب یغمایی مضمون یکی از گفتگوهایی را که با محمدعلی فروغی داشته است چنین نقل میکند : فروغی «وقتی دیگر ضمن بحث از “ملّیت” فرمود که آتاترک به من گفت : “شما ایرانیها قدرِ ملّیت خود را نمیشناسید و معنی آن را نمیفهمید، و نمیدانید که ریشه داشتن، و حق آب و گِل داشتن در قسمتی از زمین چه نعمتی عظیم است. و ملیت وقتی مصداق پیدا میکند که آن ملّت را بزرگان ادب و حکمت و سیاست، و در معارف و تمدن بشری سابقه مُمتد باشد. شما قدر و قیمت بزرگان خود را نمیشناسید و عظمت شاهنامه را درنمییابید که این کتاب سند مالکیت و ملّیت و ورق هویت شماست. و من ناگزیرم برای ملّت ترک چنین سوابقی دست و پا کنم”.»[۱]
آتاترک، پیش از آنکه به آتا«تورک» تبدیل شود، میدانست که ترکان، برای اینکه بتوانند ملّت شوند، باید زبان و فرهنگ «ملّی» داشته باشند و البته زیرکتر آن بود که نداند که ایرانیان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 