پاورپوینت کامل بازنمایی تصویر فرهنگی هند در شاهنامه فردوسی ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بازنمایی تصویر فرهنگی هند در شاهنامه فردوسی ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بازنمایی تصویر فرهنگی هند در شاهنامه فردوسی ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بازنمایی تصویر فرهنگی هند در شاهنامه فردوسی ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint :
تصویری که در درازای تاریخ از دیگر ملتها و چهره ی فرهنگی/هویتی آنها در داستانها و روایات ملی ایرانیان شکل گرفته، بسیار مهم و دیرپا می تواند باشد. هند و ایران همواره از تمدنهای کهن و بزرگ جهان بوده که وارونه ی بسیاری از تمدنهای بزرگ، هنوز از میدان جهانی به در نشده و داد و ستد در میانشان وجود دارد.
چکیده: تصویری که در درازای تاریخ از دیگر ملتها و چهره ی فرهنگی/هویتی آنها در داستانها و روایات ملی ایرانیان شکل گرفته، بسیار مهم و دیرپا می تواند باشد. هند و ایران همواره از تمدنهای کهن و بزرگ جهان بوده که وارونه ی بسیاری از تمدنهای بزرگ، هنوز از میدان جهانی به در نشده و داد و ستد در میانشان وجود دارد. بی گمان برای شناخت کامل “هویت هندی” ناگزیر از دانستن تصویر تاریخی هند در فرهنگ ایران هستیم. فهم ما از رخدادها و زیست تاریخی/فرهنگی “خود” و “دیگران” در قالب اسطوره، حماسه یا تاریخ، صورت بندی و در حماسه ی ملی ما بازنمایی شده است. شاهنامه می تواند نمایانگر و نماینده ی “نگاه ایرانی” به هستی، تاریخ و جهان و از جمله هند باشد. این جستار می کوشد برداشت ایرانیان از سرزمین و فرهنگ هند را از راه آشکار سازی تصویر فرهنگ هند در درون شاهنامه روشن سازد. از اینرو چهره های سیاسی و فرهنگی، عناصر نمادین فرهنگی، آیینهای برجسته و رخدادهای تاریخی هند که در شاهنامه آمده است جداسازی و دسته بندی شده اند. نمادها و نشانهای بدست آمده در این تصویر، بازنمود فرهنگ هند در بخش های: دانش(حکمت ،پزشکی، موسیقی)، شهریاری(گونه ای شاهنشاهی، دوستی و گاهی ستیز با ایران، هم قواره ی ایران مانند چین و روم)، جغرافیا(سرزمینی دور دست، هم مرز چین و توران، جانوران شگفت)، فرهنگ(دلاوری، آیینهای شگفت، جادو، بت پرستی) می باشند. از این تصویر و شناختِ نزدیک به واقعیتِ چیستی فرهنگی هند، می توان به پیوند و شناختی کهن و ژرف میان ایران و هند و توجه ویژه و نگاه مثبت ایرانیان به آن سرزمین پی برد.
واژگان کلیدی
ایران، بازنمایی، تصویر فرهنگی، حماسه، شاهنامه، فردوسی، هند
مقدمه:ملت های کهن بویژه تمدنهای نزدیک به هم یا همسایه، به دلیل داد و ستدهای بازرگانی و فرهنگی شناختی نسبی از هویت یکدیگر داشته اند که در درازای زمان صیقل خورده، کامل تر و گاهی نمادین شده است. این شناخت و تصویر از دیگر ملتها و چهره ی فرهنگی/هویتی آنها که بیشتر در داستانها و روایات ملی شکل گرفته، بسیار مهم و دیرپا می تواند باشد. هند و ایران همواره از تمدنهای کهن و بزرگ جهان بوده اند که وارونه ی بسیاری از تمدنهای بزرگ، هنوز از میدان جهانی به در نشده و داد و ستدهای چند سویه در میانشان وجود دارد. بی گمان برای شناخت کامل “هویت هندی” ناگزیر از دانستن تصویر تاریخی هند در فرهنگ ایران هستیم. اگر چه شناخت تاریخ درست و واقعی “دیگری” سودمند است اما بازسازی تصویر و فهم تاریخی/اسطوره ای “دیگری” بیشتر به شناخت بهتر “خود” و نگاه خودی و رسیدن به جهان بینی تاریخی ایرانی خواهد انجامید. فهم ما از رخدادها و زیست تاریخی/فرهنگی “خود” و “دیگری” در قالب های چندگانه ی اسطوره، حماسه و تاریخ، صورت بندی و در “حماسه ی ملی” ما بازنمایی شده است. شاهنامه می تواند نمایانگر و نماینده ی “نگاه ایرانی” به هستی، تاریخ و جهان و از جمله هند باشد.
بیان مساله:پرسش اصلی که این جستار کوشیده به آن پاسخ دهد این است که؛ شاهنامه چه تصویری از فرهنگ هند و سرزمین هندوستان را ارایه داده است؟ این تصویر نمایانگر فهم و درک ایرانیان از هویت هندی می تواند باشد. نمادها و نشانهای موجود در شاهنامه که برگرفته از اسطوره و حماسه ی ایرانی است، چکیده شناخت و فهم یک ملت در درازای هزاره هاست. از این رو یافتن و تفسیر این تصویر در شاهنامه در درک رابطه فرهنگی میان هند و ایران بسیار بایسته می نماید.
این جستار می کوشد برداشت ایرانیان از سرزمین و فرهنگ هند را از راه آشکار سازی تصویر فرهنگ هند در درون شاهنامه روشن سازد. از اینرو چهره های سیاسی و فرهنگی، عناصر نمادین فرهنگی، آیینهای برجسته و رخدادهای تاریخی هند که در شاهنامه آمده است جداسازی و دسته بندی شده اند.
پیشینه پژوهش:در این زمینه کتاب جداگانه یا فصلی از یک کتاب (تالیف یا ترجمه) یافته نشد و در میان مقالات اندک نیز بیشتر به نفوذ شاهنامه در هند یا چاپهای شاهنامه در هند پرداخته اند. برای نمونه مقاله ی « شاهنامه و هند» از امیرحسن عابدی در: فردوسی و ادبیات حماسی ۱۳۵۵ که در ۴ مجله و کتاب دیگر نیز به چاپ رسیده است، به نقش یا چهره ی هند در شاهنامه اشاره ای نکرده و به تمجید ادبای شبه قاره از شاهنامه و برخی چاپها یرداخته است(عابدی،۱۳۸۳،ص۵۵-۶۰).
اما دو یا سه مقاله را شاید بتوان پیشینه ای سودمند و مرتبط با این جستار بشمار آورد:
مقاله « روابط سیاسی و فرهنگی بین ایران و هندوستان(مطابق شاهنامه)» از ولی الحق انصاری در: نمیرم از این پس… ۱۳۷۴ مقاله « روابط ایران و هند بر مبنای روایات ملی آریایی های مشرق بویژه شاهنامه فردوسی» از مهدی غروی در: بررسیهای تاریخی ش۳، ۱۳۵۴ مقاله « پیوند ایران و هند در آیینه ی شاهنامه» از مریم ناطق شریف در: نامه ی پارسی ش۴،۱۳۸۰ (افشار،۱۳۹۰، بخش تحقیقات؛ مقالات). که در این مقالات هم بیشتر به نوع و چگونگی روابط و داد و ستدهای سیاسی، بازرگانی و فرهنگی این دو کشور پرداخته شده است.
بحث: در آغاز عناصر و نامهای در پیوند با فرهنگ و سرزمین هند گردآوری شده و سپس بر پایه ی موضوعات به ۸ گروه کلی دسته بندی شدند: ۱- نامداران ۲- جغرافیا ۳- همسایگان ۴- ابزار مادی و فرهنگی ۵- جانوران ۶- فرزانگان ۷- آیینها ۸- داستانها. که در ادامه به هر گروه با جزییات بیشتر و با نمونه هایی از بیت های شاهنامه پرداخته خواهد شد.
۱- نامدارترین نامهای هندیان در شاهنامه:
شنگل : با ریخت “شنکل” هم آمده(اتابکی،۱۳۷۹،ص۲۹۶). شاه هند که در نبرد هماون، با سپاه پیران، و فرمانده سپاه خاقان بود. او برای کین خواهی کاموس کشانی با رستم روبرو شد اما جان به در برد.(رستگار فسایی،۱۳۸۸،ص۶۲۶). نیز نام شاه هند در دوران بهرام گور که سرکشی می کرد و باژ ایران را نمی فرستاد که بهرام در جامه ی فرستاده ای به دربار او رفت و پس از ماجراهایی سپینود دختر شنگل را به زنی گرفت و به ایران بازگشت(همانجا،ص۶۲۷). ثعالبی این نام را “شنکلت” آورده که(ثعالبی،۱۳۸۵،ص۲۶۸) با “شنکر بک” که در هند رایج است(برهان قاطع) همخوانی بیشتری دارد.در فرهنگ نظام آمده که لقب شیوا “شنکر” است و شاید به شنگل دگرگون شده باشد(دهخدا،۱۳۷۷ ،ج۱۰،۱۴۵۲۸). در جامع التواریخ در یک جا از حاکم و پادشاه “شنک” و “شنگ” در شهر وارنسی سخن رفته(همدانی،۱۳۸۴، ص۱۵۵-۱۵۷) و در جایی دیگر به شنکله ورسه از شاهان کشمیر اشاره شده(همانجا،ص۷۱) که می تواند با این نام در پیوند باشد. چهره ی این نام در شاهنامه ناپسند است.
فور : یا فور فوران نژاد، که می تواند نشانگر نامی خاندانی و عمومی باشد برای شاهان قنوج یا کشمیر. شاه هند در دوران دارا و اسکندر که به یارای ایران شتافت و در برابر سپاه اسکندر شکست خورد و خودش نیز در جنگ تن به تن با اسکنر دلاورانه کشته شد. چهره ی او در شاهنامه نیک است.
کید : پادشاه هند در زمان یورش اسکندر که ده خواب شگفت دید و “مهران” توانست آنها را بگزارد و گوشزد کرد که نباید با اسکندر بستیزد. نیز پادشاه هند در روزگار اردشیر ساسانی که اردشیر از او خواست آینده ی پادشاهی او و زمان آرامش در ایران را پیشگویی کند که او نیز چاره را در پیوند زناشویی میان پسری از خاندان اردشیر با دختری از نژاد مهرک دانست. در کارنامه اردشیر و زند وهومن یسن هم به نام کید اشاره شده است.(رستگارفسایی،۱۳۸۸،ص۸۲۹) اتابکی او را مردی دانشمند دانسته و نه پادشاه(اتابکی،۱۳۷۹،ص۳۱۲). تصویری زیرک از او در شاهنامه دیده می شود.
جمهور : اتابکی(اتابکی،۱۳۷۹،ص۲۶۱)، کزازی(کزازی،۱۳۸۶، ج۸،ص۱۵۷) و رستگارفسایی (رستگارفسایی،۱۳۸۸،ص۳۱۵) جَمهور آورده اند. از شاهان خوشنام و نیک در شاهنامه که در دوران نوشین روان با ویژگیهای پسندیده ای مانند: “خردمند”، “روشن روان”، “با دانش” و “فرهنگ جوی” همراه شده است. او از کشمیر تا مرز چین با دادگری فرمان می راند(فردوسی،۱۳۸۹،دفتر۷،ص۳۲۰).
مای: برادر جمهور که در دَنبَر شاه بود که با ویژگیهای “خردمند” و “شایسته” همراه شده (فردوسی، ۱۳۸۹،دفتر۷،ص۳۲۱)
طلخند: پسر “مای” شاه هند در دوران انوشیروان که برادری با نام “گو” داشت و بر سر جانشینی با هم جنگیدند و به دست برادر کشته شد. داستان شطرنج به دوران او بازمی گردد.
گَو : رستگارفسایی گُ و(
gow
) آورده و خالقی مطلق و کزازی، گَو(
gaw
) آورده اند. پسر “جمهور” شاه هند که در کودکی جانشین در شد اما بر کنار شد و بار دیگر با برادرش “طلخند” به رقابت برخاست و کین خواهی به اصرار “طلخند” ادامه یافت تا به دست “گو” کشته شد و صحنه ی نبرد آن دو بنیاد ساخت صفحه ی شطرنج شد.
مهران: از دانایان و درویشان هند که به شیوه ی مرتاضان و با خوراک بسیار اندک می زیست. پیش از یورش اسکندر تنها او توانست خوابهای کید را تفسیر کند.
سپینود : یوستی در نامنامه “
sepinwad
” هم آورده. در مجمل التواریخ و القصص، “سینوذ” آمده (مجمل التواریخ و القصص، ۱۳۸۹،ص۷۰). دختر شنگل که دلبسته ی بهرام گور شد و با او به ایران گریخت.
رای هند: به معنای شاه یا شهریار هند است که می تواند نامی عمومی برای پادشاهان هند بوده باشد. شاید در جاهایی(مانند دوران انوشیران) به عنوان نام خاص بکار رفته یا به دلیل ناآشکار بودن نام دقیق شاه هند تنها از این واژه استفاده شده است:
بیاورد پس نامه ای بر پرند / نبشته به نوشین روان رای هند (د۷ ،ص۳۰۵،ب۲۶۸۱)
۲- جغرافیای هند:
۲۱- دریای سند:
به معنای رود سند به کار رفته. رودی که امروز نیز در کشور پاکستان به همین نام خوانده می شود. و گاهی برای نشان دادن دو سوی خاوری و باختری سرزمین هند بکار رفته است:
مرا گفت کین شاه روم ست و هند / ز قنوج تا پیش دریای سند(د۱، ص۱۷ ب۱۷۹)
گاهی همراه دریای چین بکار رفته و شاید رود سند و رود گنگ منظور بوده و گاهی همراه کاول و دنبر و مای و یا دریای سند همراه دریای چین بکار رفته است(د۱ ص۱۷۷ ب۲۰۲)
در داستان سیاوخش- گفتار اندر پیوند کردن سیاوخش با افراسیاب- نامه از شاه به سپاه توران برای گردآوری سپاه نوشته شد که به چین و مرز هند و تا دریای سند برو(د۱،ص۳۱۲، ب۱۶۵۲)
۲-۲- دریای هند:
به جای دریای سند بکار رفته و دو دریا یا دو رود نبوده اند. در برخی جاها شاید دریا به معنای امروزی – و نه رود- منظور بوده که ناآشکار می نماید. مانند داستان نوشین روان- رفتن او به هندوستان – که اشاره به دریای هند و اسپان و پیلان دارد:
ز دریای هندوستان تا دو میل / درم بود با هدیه و اسپ و پیل(د۷،ص۱۱۰،ب۳۷۸)
۲-۳- کوه هندی:
با عنوان کلی آمده و به نامهای خاص کوههای هندوستان اشاره نشده اما جایگاه البرز کوه را می توان در هند انگاشت. گاهی برای اشاره به دوردست و گاهی برای نامیدن جایی اسرارآمیز به کار رفته است:
گفتار اندر آوردن کلیله و دمنه از هندوستان: کوه هند د۷
منوچهر- گفتار اندر خواب دیدن سام نریمان- د۱ ص۱۶۹ ب۱۰۵: چنان دید در خواب کز کوه هند / درفشی برافراختندی بلند- که یک موبد و یک خردمند همراه سپاهی نزد سام آمدند و او را سرزنش کردند و از برخورد بدش درباره ی راندن زال به او هشدار دادند
منوچهر- گفتار اندر نامه نوشتن زال بنزدیک پدرش سام- د۱ ص۲۰۶ ب۶۲۳- کوه هند
ضحاک- گفتار اندر زادن آفریدون از مادر- د۱ ص۶۴ ب۳۵۶- از زبان فرانک: به هندوستان و البرز کوه خواهم گریخت
۲-۴- کشور و سرزمین هند:
هندوستان در سراسر شاهنامه به عنوان سرزمین و کشوری مستقل و جداگانه و به مثابه “دیگری” مهم و نیرومند به تصویر کشیده شده است. گاهی مرزهای جغرافیایی آن از چند سو بازگو شده و نیز شهرها یا بخشهای بزرگ هند نام برده شده اند. گاهی “هندوان” به معنی هندوستان آمده که شاید از “هندوگان” فارسی میانه آمده است که بجای هندوستان به کار می رفته(کزازی،۱۳۸۶،ج۳،ص۲۹۶).
همان مادرم دخت مهراب بود / بدو کشور هند شاداب بود(د۵،ص۳۴۷،ب۶۶۲)
اشاره به گستردگی هند از قنوج تا مرز سند:
به نزدیک شنگل سپهدار هند / ز دریای قنوج تا مرز سند (د۷،ص۱۱،ب۷۰۲۰)
مرا گفت کین شاه روم ست و هند / ز قنوج تا پیش دریای سند(د۱ ص۱۷ ب۱۷۹)
یا در بخش عرض کردن کیخسرو- اندر برگذشتن لشکر ایران بنزذیک کیخسرو- کیخسرو به فرامرز می گوید که سربسر هندوستان از قنوج تا سیستان از آن توست(د۳، ص۲۳ ،ب۳۳۷)
به دید کزازی قنوج شهری نزدیک رود گنگ بوده و سند هم پاکستان امروزی است و ایندو جایگاه نشاندهنده ی دوسوی خاوری و باختری هندوستان اند و کنایه از پهناوری کشور هند بوده (کزازی ،۱۳۸۵،ج۷،ص۸۸۴). جامع التواریخ کنوج را در غرب رود گنگ دانسته است(همدانی،۱۳۸۴،ص۲۲)
از نکات مهم از جغرافیای سیاسی هند اشاره به هفت شاه هند است که می تواند گویای گونه ای شاهنشاهی در هندوستان باشد چرا که هر یک از هفت بخش نام برده شده دارای شاهی ویژه بوده اند: “کاول- سند- سندل- مندل- جندل- کشمیر- مولتان” که همه با پیل و چتر از پر طاووس و زنگ درای و طوق و گوشوار آمدند (د۶،ص۵۹۹و۶۰۰،ب۲۴۱۰تا۲۴۱۸)
۳- هند و دیگر همسایگان
۳-۱- چین و هند:
هند گاهی همراه چین آمده که نشانگر هم قوارگی و هم پایگی این دو کشور از نگاه شاهنامه می تواند باشد که به برخی از این موارد اشاره می شود:
در بخش بهرام گور آمدن رسول قیصر بنزد بهرام به گستره ی “از هندوستان تا مرز چین” (د۶،ص۵۵۷ ،ب۱۸۸۰). در داستان منوچهرآمده که “از هندوستان تا چین(همه جهان) تو را می ستایند” (د۱،ص۱۸۸،ب۳۶۱). نیز همراه کاول و دنبر و مای ودریای سند همراه دریای چین (د۱،ص۱۷۷، ب۲۰۲)
در داستان گشتاسپ و کتایون: از آن پس فرستاد کس را به روم / به هند و به چین و به آباد بوم (د۵ ،ص۵ ،ب۲۷)
در جنگ بزرگ کیخسرو: خداوند هند و خداوند چین / خداوند ایران و توران زمین (د۴،ص۱۷۳،ب۵۶)
همی گفت هرجا از آباد بوم / ز هند و زچین اندرون تا به روم (د۴،ص۳۲۷،ب۲۴۳۹)
ز بس نافه و مشک و چینی پرند / از آرایش روم و از بوی هند (د۷،ص۲۸۴،ب۲۳۹۹)
۳-۲- روم و هند:
هند گاهی همراه و در کنا روم آمده است و از آنجایی که روم مهمترین و نیرومند ترین همسایه ایران در باخترزمین بوده است، شاید هند این جایگاه را در خاورزمین داشته است:
ز روم و ز هند آنکه استاد بود / از استاد خویشش هنر یاد بود (د۷،ص۲۳۳،ب۱۷۳۷)
داستان داراب- آغاز داستان:
و زان پس ز هندوستان و ز روم / ز هر مرز با ارز و آباد بوم (د۵،ص۵۱۶ ،ب ۱۶)
جنگ بزرگ کیخسرو- گفتار اندر آگاهی یافتن افراسیاب از آمدن کیخسرو:
همه موبد آورده از هند و روم / بهشتی برآورده آباد بوم (د۴،ص۲۳۸،ب۱۰۵۷)
بفرمود کز روم و از هندوان / بیارند کار آزموده گوان (د۵،ص۵۱۶،ب۲۰)
در رزم یازده رخ- گفتار اندر رسیدن بیژن و گستهم بنزدیک کیخسرو، به پزشکانی از هند و روم و چین آمده اند اشاره دارد. (ص۱۶۴،ب۲۵۰۳)
داستان دارا- گفتار اندر کشته شدن دارا بدست وزیران خود:
ز هند و ز رومت پزشک آورم / ز درد تو خونین سرشک آورم (د۵،ص۵۵۵،ب۳۳۸)
مرا گفت کین شاه روم ست و هند / ز قنوج تا پیش دریای سند(د۱،ص۱۷،ب۱۷۹)
۳-۳- کاول و هند:
کابل یا کاول گاهی سرزمین/ کشوری جدا از هند و گاهی از بخشهای تابع هندوستان دانسته شده. گاهی همراهی کاول و هند می تواند به هدف همراه کردن نام جزء با نام کل باشد و نه با هدف جدایی یا هم پایگی. در هر حال کمی آشفتگی و ناروشنی در این باره به نظر می رسد.
در “گفتار اندر نامه فرستادن پیران ویسه بنزدیک گودرز کشوادگان”:
ز کشمیر و از کاول و قندهار / روارو سوی هند هم زین شمار(د۴ ص۷۳ ب۱۱۴۶)
<
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 